چرامردم اورامانات هنوز لباس كردي مي پوشند؟
نویسنده: متین لطفی
مدتی پیش در یکی از شبکه های اجتماعی، یکی از شهروندان منطقه اورامانات( که ظاهرا چند مورد مسافرت خارج از کشور نیز داشته است) مطلبی نگاشته بودند پیرامون چرایی ارج نهادن عملی مردم کرد مناطق اورامانات(روانسر، پاوه، جوانرود و ثلاث باباجانی) به پوشش کردی و التزام به آن در محل سکونتشان؛ و در پایان از مخاطبان خویش، خواستار مشارکت در این مبحث شده بودند؛ بنده نیز در حد توان خویش، نظرم را در چند سطر مقلوم نموده و برایشان ارسال نمودم، و انتشار آن را نیز در وبسایت پینوس خالی از لطف ندیدم!
نگاه ایشان به شرح ذیل بود:
«گمان میكنم وجه تمايزی ميان ما مردم شهرهاي پاوه، جوانرود، روانسر و منطقه ثلاث باباجاني با ساير مردم مناطق كردنشين وجود دارد و آن پايبندي مردم اين مناطق به لباس كردي است؛ من به شخصه لباس كردی را در زندگي روزمره نمي پوشم؛ اما براي آن بعنوان يكی از اجزای هويّتیم احترام قائلم و آن را مي ستايم؛ به نظرم لباس كردی مانند لباس ساير ملتهای امروز آرام آرام بايد جايش را به لباس رسمي و يكدست امروزي بدهد؛ پندار غلط بعضي از همشهريان كه لباس رسمي دنيا را لباس برادران فارس مي پندارند هم روا نمی دانم؛ بي گمان در زمانی كه جامعه جهاني بسوي فرهنگ واحد مبتني بر بيانيه جهاني حقوق بشر پيش مي رود، نياري به تاكيد بر سنتها و همرنگ نشدن با جامعه جهاني نيست؛ ما مي توانيم با شناخت هويت خود و با تاكيد بر زبان و لباس وفرهنگمان با دنيا همرنگ شويم.
حال اين سئوال پيش مي آيد كه چرا ما در پوششمان،هفتاد درصد از لباسهای امروزی یا رسمی استفاده مي كنيم؟ يعني از لباس زير تا كفش و كلاه و پيراهن مد روز بر تن داريم، اما تن به تعويض كامل وجايگزيني آن نمي دهيم؟
اولين پاسخ دوستان همشهری تاكيد بر نشان كُرد بودن است كه به گمان من هرگز نمي توان كُرد بودن را در پوشيدن لباس خلاصه كرد؛ چگونه است كه همشهريان ما براي سخن گفتن به زبان مادری هيچگونه تعصبي نداشته و روز به روز به كار بردن اصطلاحات زبان غالب در زبان مردم اين منطقه فزوني مي گيرد، تا جایی كه امروز كسي از سخن گفتن به زبان سوراني چيز زيادي نمي فهمد؛ ولي براي شلوار كُردی، خود را به آب و آتش مي زند!
با این حال آیا من حق ندارم در شهرم لباس رسمي بپوشم؟
ما میتوانیم لباس کردی را در مراسمهای ویژه بپوشیم و قدر آن را اینگونه پاس بداریم و لزومی ندارد در سطح شهر همیشه لباس کردی به تن داشته باشیم.
زمان شناخت تاريخ و فرهنگمان و با اعتماد به نفس به استقبال فرهنگ واحد جهاني رفتن، فرا رسيده است؛ به نظر شما چرا مردم مناطق اورامانات هنوز لباس كُردی مي پوشند؟ با من در اين بحث شريك شويد.
پاسخ به ایشان:
تعادل و پایداری محیط معلولِ تنوّع آن و موزاییکی بودنِ جامعه جهانیست؛ تصور کنید همه ی آدمیان، هم شکل و هم قیافه هم باشند؛ در این صورت، آیا زندگی برایمان مشکل نبود؟ آیادر تشخیص هویتِ هرکس، مرکتب خطا نمی گشتیم؟ آیا نظم اجتماعی محیط به هم نمی خورد؟ آیا در معاملات اقتصادی و شناخت بدهکاران و طلبکاران، اختلال روی نمی داد؟ و آیا تعاملات اجتماعی با فکرها و سلیقه های متنوع، ضمن وجود ظواهر مشابه برایمان ممکن بود؟! پس تنوع، به خودی خود، زیبا، کارآمد و ستودنی است.
از نظر جامعه شناسان، زندگی در جوامع اقلیت -از لحاظ شعور و دغدغه های متعالی نه از لحاظ وسعت و جمعیت- دو ثمره دارد: «یکی تعصب و دیگری حقارت»؛ تعصب، دفاع بی منطق از یک مفهوم تهی است و حقارت نیز ناشی از خود کم بینی و تمایل به همرنگ شدن با تیپ غالب؛ چرا ما باید این انتظار را در خود ایجاد کنیم که با سایر ملتها همرنگ و هم لباس شویم، در حالی که ما هرگز چنین انتظاری را از هیچکدام از آنها نداریم و نمی خواهیم هیچ ملتی، رنگ و فرهنگ خود را باخته و با ما همرنگ شود؛بلکه آنان را بر حفظ رنگ و لباس و فرهنگشان توصیه و تشویق می کنیم؛ حفظ فرهنگ و لباس و زبان و رسوم هر ملتی، چه به لحاظ عرفی و چه به لحاظ شرعی، یکی از مهمترین مشق هایی است که بر آن ملت، تکلیف گشته و آنان را در قبال این میراث فرهنگی، مسئول می گرداند؛ همانطور که از نامش هویدا است، «مسئول» را کسی گویند که از او سئوال پرسیده می شود؛ حال، این «سائل» می تواند خالق باشد، یا می تواند فرزندان و نسلهای پسین وی باشند!تلاش در جهت صیانت از اندوخته های نسلهای پیشین و پاسداری از زبان و هویت خویش، نوعی عبادت تلقی می شود؛ اینکه ما مخلوقی کُرد تباریم، تقدیر آن خالق خوش ذوق بوده است؛ نه اینکه ما خود به اراده خویش، کُرد خلق شده باشیم؛ از این رو، بر ما واجب است که تقدیر خالق را ارج نهیم و برای تصمیم ایشان، حرمت قائل باشیم؛ از زبان و فرهنگ خویش، پاسبانی کنیم و میراث خود را به نسلهای پس از خود منتقل نماییم؛ تا مبادا در پاسخگویی به خالق، بی مایه شویم و در ادای امانت به نسلهای پسین، خائن! این موضوع در رابطه با سایر ملتهایی چون: فارس،ترک،عرب، بلوچ و... نیز صادق است؛ آنهایی نیز می بایست ادب و هنر و فرهنگ خویش را پاسدار باشند و به نسلهای پسین خود منتقل نمایند.
تاسف آور است که پاره ای از دوستان پاکنیت، با این مواضع ابتدایی، شخصیت خود را نسبت به پوشش کردی بی تفاوت و بی احساس جلوه داده اند ؛ لباسی که از عناصر تفکیک ناپذیر هویت کُردها است؛ای کاش، بجای منهدم ساختن و به ذهن تاریخ سپردن این میراث چند هزار ساله نیاکان خویش، در پی ترویج پاکسازی نسبی فرهنگی و تلاش در جهت صیانت از رسوم خویش می بودیم.
جواب مردم شریف اورامانات را نیز باید به حساب غیرتشان نسبت کردستان گذاشت و این رفتار آنان را نه تعصّب، بلکه تقیّد باید خواند و میانِ تقیّد و تعصّب بسی فاصله است و نباید این دو را با هم خلط نمود! شاید لباس کُردی به تن کردن، شرط کافی برای کُرد بودن نباشد، اما التزام به این لباس که میراث ماندگار اجداد کردان است در ظروف متعارف و قابل توقع خویش، شاید و بلکه از شروط لازم کُرد بودن است؛ زیرا لباس هر قوم، از جمله شعائر آن قوم است و یکی از تعرفه های هر قوم، لباس آنها می باشد.
یکی از مطرح ترین بحثهای امروز دنیا، گفتگوی تمدنها و به رسمیت دانستن پلورالیسم در حوزه های مختلف است! حال سئوال اینجاست که چرا باید ما لباس زیبایمان را که تاریخچه ای بس کهن دارد با لباسی عوض کنیم که قدمتش به چهار صده هم نمیرسد؟! البته از باب سوءتفاهم زدایی، لازم است نکته ای عرض شود و آن اینکه ما نیز برای لباس سنتی غرب، یا همان کت و شلوار، احترام قائلیم و در ظروف مکانی لازم، از پوشیدن آن، امتناع نخواهم ورزید؛ اما مصرانه با جایگزین کردن آن در منطقه کردستان، بعنوان پوشش رایج مخالفیم و حتی علیه این اقدام فرهنگ کُشانه نیز مبارزه ای متجانس با این تهاجم فرهنگی خواهیم کرد! این درحالی است که تلاش ما ضمن پاکسازی فرهنگ کردان، در جهتِ تحقق «وحدت در عینِ کثرت» خواهد بود و با یکسان سازی فرهنگی در سطح بین المللی کاملا مخالفیم.
باری، اگر لباس کُردی به تن کردن، کُرد بودن را اثبات نکند، این لباس را به تن نکردن و کت و شلوار را جایگزین آن نمودن نیز کُرد بودن را ثابت نخواهد کرد! ما نیز معتقدیم که کُرد بودن را نمی توان تنها در التزام به لباس کردی مشروط کرد؛ لباس، هرگز شرط کافی برای کرد بودن نیست، به گمان حقیر التزام به آن، در ظرف قابل توقع، یک شرط لازم قلمداد می شود.
هیچکس از یک کرد که در اروپا یا تهران زندگی می کند انتظار ندارد این شرط را مراعات کند؛ زیرا ظرف مکانی او رعایت این شرط را ایجاب نمی کند و طبعا معذور است! اما از کردهای مناطق کردنشین انتظاری دیگر می رود؛ چه معنا دارد که یک انسان کردتبار و ساکن شهری کردنشین، در میان مردمی که لباس کردی می پوشند، با لباسی غیرکردی بگردد؟! اگر آن فرد قصد مسافرت به مناطقی غیر از کردستان را دارد، کت و شلوار و یا لباسی غیر از لباس کردی را بپوشد؛هیچ شِکوه و گلایه ای بر وی نیست؛ اما شایسته نیست که در شهرهای کرد نشین، لباسی غیر از لباس کردی را مرسوم و جایگزین لباس کردان نمود؛ این رویه، نوعی هنجارشکنی محسوب می شود که نتیجه اش وارد گشتن یک شک اجتماعی به مردم است؛ جلوی چشم افتادن و خود را از مردم سوا کردن پیامدهای ناگواری به همراه دارد.
اگر کسی مسافر است و با کت و شلوار برای مهمانی یا سر زدن به اورامانات آمده، پس بر وی اعتراضی نیست؛ اگر شما ساکن اورامانات هستید و قصد دارید به تهران بروید یا از تهران برگشته اید، مشکلی ندارد که از خانه تا ترمینال( یا از ترمینال تا خانه) لباس کردی به تن نداشته و مثلا همین شلوار به اصطلاح سنتی غرب را پوشیده باشید، و فکر نمیکنم هیچ انسان عاقل و باشعوری بخاطر این کار، از شما خرده بگیرد؛ اما اینکه شما ساکن روانسر باشید و در عین حال عادت به پوشیدن لباس سنتی غرب یا همان کت و شلوار کرده باشید و بخواهید با این لباسها در میان مردم به معاشرت بپردازید، گمان نمیرود منظره جالب و خوشایندی تدارک دیده باشید و این رفتار شما نوعی ناهنجاری تلقی می شود.
به زعم حقیر، هیچ تفاوتی وجود ندارد میان کسی که با کُت و شلوار در پاوه و روانسر و جوانرود و ثلاث زندگی می کند، با کسی که با لباس عربی و افغانی در این شهرها زندگی می کند! هر دویشان در تشخیص مطالبات ظرف زمان و مکان خویش، دچار خطا گشته اند؛ و به نوعی بلاغت اجتماعی خود را زیر سئوال برده اند؛ بلاغت، یعنی تطبیق انگیخته با شرایط موجود مخاطب؛ اینکه کسی بداند در کجا و در میان چه کسانی قرار دارد و محیط وی چه نوع موضع و رفتاری را اقتضا می کند، و سپس متناسب با مقتضیات و شرایط آن زمان و مکان، موضعگیری نماید، چنین فردی را می توان انسانی بالغ و رشید دانست؛ وگرنه هنجارشکنی هنر نبوده و نیازی هم به مهارت تشخیص و تمییز ندارد!
مبنای فرهنگ یک ملت(خصوصا نوع پوشش) را یک فرد تعیین نمی کند که بتوان رفتارهای متمایز هر یک از اعضای جامعه را بصورت جداگانه به رسمیت شناخت؛ بلکه با مشاهده رفتار جمعیت غالب است که می توان فرهنگ و مولفه های وابسته به آن را از متن جامعه استخراج نمود؛ پس ضمن محترم شمردن سلیقه اقلیت، لازم است که آنان، حقوق حداقلی اکثریت را نیز مراعات نمایند.
فراموش نشود که پلورالیسم مقصود بنده همان تنوّع فرهنگها و لباسها در سطح جهانی و برون فرهنگی است، نه سطح منطقه ای و درون فرهنگی؛ اگر بنا باشد هرکس این پیشنهاد شما را برای خود یک «حق» قلمداد کند، طبیعتا هرکس تمایل به پوشیدن یک نوع لباس(به لحاظ ساختار نه رنگ و طرح) دارد و هیچکس نباید این حق را از دیگری سلب کند؛ و این رویه، پیامدش نیز مشخص است: سوق دادن جامعه به ورطه ی یک جامعه نسبتا آنارشیسمی ظاهری!! (آنهم با اسم پلورالیسم و همرنگ شدن با جامعه ی جهانی)!
پس بهتر آن است که تلاش ما در راستای پاسبانی از فرهنگ و لباس و زبانمان، و معرفی آن به جامعه جهانی با صوت عمل باشد؛زیرا همانطور که عرض شد، یکی از تعرفه های ملت کرد، همین لباس آنهاست.
در رابطه با آنانکه کُت را روی شوار کردی به تن می کنند، حرفی ندارم! و با آن هم مخالفم! اما این پوشش برخی از مناطق اورامانات غالبا به پیر مردها اختصاص دارد و کسی نیز از آنان خرده نمی گیرد! اما از برخی جوانان و خیاطان فعلی شدیدا اعتراض و گلایه وارد است؛ چراکه چند سالی است بافت شلوارهای کردی را تغییر داده اند و آن را روز به روز تنگ تر می کنند و به جرأت می توان گفت، این شلوار هرگز شلوار کردی نیست و ظاهرا پوششی نوین است که باید به دنبال نام دیگری برای آن گشت؛ می توان گفت همان شلوارهای به اصطلاح سنتی غرب است با این تفاوت که آن شلوار غربی کمربند دارد و این شلوار نامتعارف،بجای کمربند، بند و خووین(به جافی) یا أنجنه(به هورامی) دارد! به هرحال امیدوارم اندکی دقت بخرج دهیم، تا مبادا به نسل آینده جفا کرده باشیم...
در رابطه با اینکه فرمودید: پوشیدن لباس کردی را فقط به مراسمهایی بخصوص واگذار کنیم، نه تنها پیشنهاد جالب و مفیدی نیست، بلکه اثربخشی آن نیز کاملا منفی و ناخوشایند است و تاثیر مخرب آن را در دراز مدت بر فرهنگ و جامعه خواهید دید؛ لباس کردی در مناطق کردستان، باید همیشه پوشش کردها باشد، هم در مراسمات و مناسبات اجتماعی و هم به هنگام معاشرت با مردم در سطح شهر؛ در غیر اینصورت شک نکنید که این لباس دقیقا همان بلایی بر سرش خواهد آمد که هم اکنون بر سر مقولاتی همچون قرآن نازنین آمده است!
امروزه اگر کودکی بخواهد نزدیک قرآن بشود و قصد خواندن آن را داشته باشد، بلافاصله بزرگانش از دور فریاد بر می کشند: نه نه نه! دست نزن گناه دارد! سپس سراسیمه و هراسان، قرآن را از فرزندشان گرفته و بوسه ای بر آن نشانده و آن را در طاقچه میگذارند تا گرد و خاک همیشگی اش را میل کند! دستاوردهای این تدبیر چیست؟ آیا آن کودک دیگر جرأت خواندن قرآن را به خود می دهد؟ این در حالی است که قرآن برای خواندن و عمل کردن آمده، ولی اکنون چه؟ به یک نماد مقدس بدل گشته و آن را بر مرده ها می خوانند و تمامی کودکان و نوجوانان و جوانان از نزدیک گشتن به آن در هراسند؛ گویی قرآن برای مردگان نازل شده است، و گویی برای گذارندن مراسماتی چون فاتحه خوانی تدوین گشته است!
یقینا نتیجه این پیشنهاد نیز در دراز مدت، بی شباهت به نتیجه رفتار مردم با قرآن نخواهد بود؛ لباس کردی، اندک اندک از بین رفته و جوانان، شرمشان می آید که آن را بپوشند؛ پس از مدتی پوشیدن لباس کردی به رفتاری روستانشینانه بدل خواهد گشت و در انظار عمومی، التزام به آن، معارض با ترقی و تمدن قلمداد می شود؛ و حتی احتمال می رود در همان مراسمهای بخصوصی که می گویید، دیگر نشانی از لباس کردی باقی نماند، و شـــــــــــــــاید روزی بیاید که برای دیدن این لباسهای زیبا و فرح بخش از نگاه یک کرد، مجبور باشیم به موزه ها برویم و در آنجا زیارتشان نماییم...!!
با سپاس و احترام