matin نوشته است:بنده دیگر تمایلی به ادامه بحث در این خصوص را ندارم؛ زیرا به گمانم نویسندگان محترمی که با آنها در حال گفتگو هستم، به حدی مبتدی هستند که هرگز توان تفکیک «تفاوتها از تضادها» را ندارند؛ همچنین مجددا عارض میشوم که ورود به اینگونه مباحث، مستلزم مطالعاتی عمیق در زمینه ی تئوریها و مبانی علوم سیاسی و علوم اجتماعی ست که به گمانم ناصرالسنة ی عزیز حتی یک مقاله هم در این زمینه مطالعه نکرده اند؛ و البته این گمانم با خواندن نظرات ابتدایی اش به یقینی متقن بدل گشت.
سخن آخرم این است که ساختار جهان عرب در زمان رسول(ص) و پاره ای فرهنگها که البته ارزش هم تلقی می شدند، قرار نیست در تمامی مکانها و زمانها تقدس داشته باشد؛ بجای آنکه جامعه ی عصر نزول قرآن را تقدس بخشیم، سعی کنیم به آن تجربه ی وحیانی دست یابیم که در قرآن، متجسّد و ممسّل شده و بیایید آن تجربه ها را بازآزمایی کنیم.
به هرحال دوست عزیز، همانطور که قبلا هم خدمتت عرض کردم، توصیه ی بنده به شما این است که قبل از تحریر به اندازه ی کافی مطالعه داشته باشی و فقط به آن جزوه های چند صفحه ای که در میان دوستانت پخش می شود اکتفا نکنی.
ممکن است به جهتِ قصدی که در پاسخ ندادن کرده ام، به نداشتن جواب یا به اصطلاح «کم آوردن» متهم شوم! باری عوام را انتظاری نیست، اما «اهل فن و انصاف» را به مطالعه ی تمامی نظرات دعوت نموده و قضاوت را به آنان واگذار میکنم.
با مهر
آقا متین لطفا به شعور مخاطبانت احترام بگذار! شما طرف گفتگو هستید و حق نتیجه گیری ندارید! این خوانندگان اند (غیر از بنده و شما) که نتیجه میگیرند کی مطالب علمی و منطقی ارائه داده است و کی خیر!
بنده مدتهاست که با افراد مختلفی با عقاید مختلف گفتگو داشته ام چه به طور حضوری و چه اینترنتی. از مکتبی و اخوانی و شیعه گرفته تا مسیحی و ملحد؛ و چندین مناظره کوتاه و بلند بین علما و اندیشمندان رو دنبال کرده ام و لذا به انواع زرنگبازی های گفتگو آشنایی دارم! و بسیار منتنفرم که یکی از طرفین گفتگو زرنگبازی در بیاورد و سعی کند با جملات هدایت کننده (مانند: برو مطالعه کن ، سعه ی صدر نداری ، بچگانست ، بی انصافی ست ، تقوا هم خوب چیزیه! و ...) بخواهد ذهن شنوندگان رو به سوی تحقیر طرف مقابل و بزرگ دانستن خود هدایت کند. و این ترفند رو بیشتر زمانی مشاهده میکنم که دارم با روافض گفتگو میکنم!
معمولا در این شرایط بنده اجازه نمیدهم که طرف مقابلم مخاطبانم رو اغفال کند لذا این بار با ارائه مختصری از گفتوگوی بنده با شما مانع هدفتان خواهم شد اما پیش از آن به نقد متن آخرتان میپردازم:
گفته بودید: «که ساختار جهان عرب در زمان رسول(ص) و پاره ای فرهنگها که البته ارزش هم تلقی می شدند، قرار نیست در تمامی مکانها و زمانها تقدس داشته باشد؛ بجای آنکه جامعه ی عصر نزول قرآن را تقدس بخشیم، سعی کنیم به آن تجربه ی وحیانی دست یابیم که در قرآن، متجسّد و ممسّل شده و بیایید آن تجربه ها را بازآزمایی کنیم»
در جواب حضرت عالی دو آیه را متذکر میشوم:
اولا: الله سبحانه و تعالی در مورد تبعیت از مهاجرین و انصار میفرماید: «وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» (توبه/100)
ترجمه: «پيشگامان نخستين مهاجران و انصار ،
و كساني كه به نيكي روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند ، خداوند از آنان خوشنود است و ايشان هم از خدا خوشنودند ، و خداوند براي آنان بهشت را آماده ساخته است كه در زير ( درختان و كاخهاي ) آن رودخانهها جاري است و جاودانه در آنجا ميمانند . اين است پيروزي بزرگ و رستگاري سترگ»
ثانیا: الله میفرماید: «فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ» (بقره/137)
ترجمه: « اگر آنان ايمان بياورند ،
همچنان كه شما (خطاب به اصحاب -رضی الله عنهم- است) ايمان آوردهايد ، و بدان چيزهائي كه شما ايمان داريد ، ايشان نيز ايمان داشته باشند ، بيگمان رهنمود گشتهاند ، و اگر پشت كنند پس راه اختلاف و دشمنانگي را در پيش گرفتهاند»
از این دو آیه برداشت میشود که نه تنها سیرت بلکه ایمان اصحاب -رضی الله عنهم- برای ما مقیاس شناخت حق از باطل است
درضمن فرمودید «توصیه ی بنده به شما این است که قبل از تحریر به اندازه ی کافی مطالعه داشته باشی و فقط به آن جزوه های چند صفحه ای که در میان دوستانت پخش می شود اکتفا نکنی» در جواب میگویم اولا: بنده چندین کتاب و چندین مقاله در زمینه دموکراسی مطالعه کرده ام! دوما: همچنان که برادر عزیز آنتی دموکراسی فرمودند این کتب و مقالات خود نوشته علما و اندیشمندان به قول شما «اهل فن و انصاف» بوده است!
اما مختصر گقتگوی بنده با شما:
مدتی مدعی بودید که میان اسلام و دموکراسی تعارضی وجود ندارد و مرهون داشتید که «چرا بیخود و بی جهت میانِ اینها تعارض میسازیم؟؟» ما نیز جواب دادیم که اگر اسلام و دموکراسی در تعارض نیستند پس چرا «آن قسمت از دموکراسی که حلال و حرام را تعیین میکند» هر گز قبول ندارید؟!!
و زمانی که بنده نوشتم «لب کلام حضرت عالی این است که دموکراسی خوبی هایی!! دارد و ما میخواهیم از آن خوبی ها استفاده کنیم!! نه این که حلال و حرام را تعیین کنیم.» شما تأیید نمودید و گفتید «بله درست فرمودی؛ لبِ کلام بنده همان است؛» پس ما در جواب گفتیم که اسلام هیچ کم و کاستی ای ندارد که بخواهیم تکمیلش کنیم و آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً» رو متذکر شدم
بعد از آن روحیه ظلم ستیزی شما گل کرد! و فرمودید: «(انصر أخاك ظالما أو مظلوما قالوا يا رسول الله هذا ننصره مظلوما فكيف ننصره ظالما قال تأخذ فوق يديه) بنده زمانیکه می بینم شما برادران عزیزم بگونه ای غیرمنصفانه علیه یک پدیده می تازید و تمامی مفاهیم و مفاد آن را بدون نفع میخوانید، طبیعی است که این حدیث رسول(ص) جلوی چشمانم بیاید و به حکم اخوت جلویتان را بگیرم.» ما نیز درجواب گفتیم اولا «وقتی یک نظام حکومتی رو نقد میکنن برای این که نشان داده بشه که آیا لیاقت استفاده را دارد یا خیر تمام آن را در نظر میگیرند نه بخش بخش!» ثانیا: «اون حدیثی که آوردید در مورد ظالم و مظلومه، ما کدومشیم؟ ظالمیم؟ چرا؟ چون میگیم باید حکومت اسلامی تشکیل بشه نه حکومت دموکراسی؟! ما غیر از این که چیزی نگفتیم (البته اگه ما رو جزو مظلومین قلمداد کنید شاید سخن شما درست باشد!)»
بعد از آن دل نازکتان به حال بیسوادی ما سوخت و ما رو نصیحت نمودید که: «قبل از تحریر به اندازه ی کافی مطالعه داشته باشی و فقط به آن جزوه های چند صفحه ای که در میان دوستانت پخش می شود اکتفا نکنی» بنده هم میگویم چشم سعی میکنم بیشتر هم مطالعه کنم تا دفعه بعد زودتر گفتگوهایم رو با همفکرانت به نتیجه برسانم! و همچنین چندتا کلمه قلمبه سلمبه مثل «بوروکراتیک» حفظ کنم که بدانند چقدر سواد دارم!! و آخر سر هم متهم به بیسوادی نشوم!!
با اثر انگشت!!!