.

در این بخش مقالات در زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

.

پستتوسط Mmm » سه شنبه آبان ماه 17, 1390 10:31 am

.
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط Mmm در يکشنبه بهمن ماه 12, 1393 3:08 pm .

نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط kazari » چهارشنبه آبان ماه 17, 1390 2:26 am

سلامل وه نه کا متین!
ده سل و ه ش بو!
خیلی مفید بود
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما
نماد کاربر
kazari
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 106
تاريخ عضويت: جمعه خرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
محل سکونت: نوسود، تهران
تشکر کرده: 98 بار
تشکر شده: 140 بار
امتياز: 560

پستتوسط saye » چهارشنبه آبان ماه 18, 1390 11:54 pm

سلام
تشکر. بسیار بجا و مفید بود.
بنظر میرسه نمیشه به ساختار دموکراسی هم چنان دل بست.بهترین قضاوت رو میشه از روی نتیجه سیستم دید.
پیشرفتهای اخیر بعضی از کشورا رو در سایه ی دموکراسی نمیشه انکار کرد. اما آیا میشه استعمار نوین و هزاران نابرابری و ذهن فریبی رو هم با وجود این تدابیر امنیتی (تحدید مدّت حکمرانی، ایجاد قوای سه گانه و...)، پشت پرده دموکراسی و حتی گاها با نام دموکراسی در کشور های نماد دموکراسی نادیده و انکار کرد؟
مثلا: نمیشه گفت با داشتن پلیس قوی مشکل دزدی حل میشه.
پس هنوز تربیت و انتخاب افرادی که "طالب"  ظلم نباشن سر جاش هست اما تو سیستمی که "قدرت" ظلم رو نمیده.
به طور کلی می بایست عامل درونی را در کنار قانون بکار گرفت تا ظلم به محدود ترین حد برسد.
دو صد گفته چون نیم کردار نیست...

برای نویسنده این مطلب saye تشکر کننده ها: 2
kazari (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), nahmadi69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
saye
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 258
تاريخ عضويت: شنبه آذر ماه 26, 1389 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 520 بار
تشکر شده: 213 بار
امتياز: 990

پستتوسط Mmm » پنج شنبه آبان ماه 18, 1390 1:42 am

سلام

کاخالد عزیز بر شما، خوشحالم که مطلبم برایتان مفید بود.التماس دعای خیر!


سایه جان شما هیچوقت نمیتوانی وجود بیماری را نفی و ریشه ی آن را  در میانِ آدمیان محو کنی! بیماری همیشه وجود داشته و دارد و خواهد داشت! تلاش اصلاحگران همیشه برای کاهش بیماری بوده نه ریشه کن کردنِ آن! زیرا معدوم کردنِ بیماریها تصوریست افسانه ای!!
در ضمن، من بارها گفته ام و بازهم میگویم که هیچ فعلی به خودیِ خود مثبت یا منفی نیست، بلکه هدف و یا محصول آن عملکرد است که آن را مثبت یا منفی میکند!
با دروغ گفتن میتوان میانِ دو خانواده، قهر و کینه انداخت و با دروغ گفتن میتوان میانِ دو طایفه، صلح و آشتی برقرار کرد! و مثالهای فراوان دیگر.
دموکراسی هم مانندِ سایر خطِ مشی های سیاسی دیگر، به هدف سیاستمداران و محصول سیاستِ مذکور بستگی دارد، عده ای لباس دموکراسی را به تن کرده و با شعار آزادی و عدالت، در پشتِ پرده از جان و مال و احساساتِ مردم سوء استفاده کرده و عده ای دیگر درون و برونشان را با جامه ی دموکراسی زینت داده و  هدفشان منطبق بر معیارهای بشری و ارزشهای انسانیست!
یادآور میشوم که اگر یک راهکار در ظروفِ زمانی و مکانی خودش بکار گرفته نشود، بدونِ شک نتیجه ای مطلوب را نمیتوان از آن حاصل کرد!  زیرا همیشه داشتن مصالح خوب هرگز به معنای بهره مندی از یک ساختمان عالی نخواهد بود!!

با کمالِ احترام.

نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط sayf » پنج شنبه آبان ماه 19, 1390 10:16 am

کاک متین عزیز سلام علیکم
درمورد اینکه هیچ کاری رو نمیشه به خودی خود، خوب یا بد دونست  باید بگم که این حرف تقریبا درسته اما حتما باید مواردی رو هم در نظر گرفت: اگه کسی بیاد و بخاطر ازدیاد جمعیت مسلمونا در مقابل کفار، زنا انجام بده و بچه ای به دنیا بیاره آیا فعل درستی انجام داده؟
این که هدفش و مقصودش درست بوده...
ما باید افعال بشری رو تقسیم بندی کنیم و بعد درموردشون حکم بدیم:
بعضی افعال اصل بر صحت و مقبولیت اوناس، مثل کمک به فقرا.
بعضی افعال اصل بر عدم مقبولیت اوناس مثل قتل.
بعضی افعال اصل بر مباح بودن اوناس مثل راه رفتن.
اما گاهی اوقات اتفاق میافته که به بعضی از این انواع افعال(نه همشون) حکمی غیراز اصل متعلق میشه. مثلا اگه کمک به فقرا برای تفاخر و منت گذاشتن و شهرت باشه اونوقت دیگه مقبول نیست. اگه قتل برای دفاع از جان و مال و ناموس خود شخص باشه اونوقت مقبوله. اگه راه رفتن بطرف مسجد باشه مقبوله و ثواب داره اما اگه بطرف محل گناه باشه مقبول نیست.
درسته که هرکدوم از اینا به نیت بستگی داشتن، اما هرگز نباید اصل ها رو فراموش کرد؛ مگه چند درصد از دروغ ها برای صلح دادن هستن؟ به یک درصد  هم میرسن؟
اگه در اسلام هم گفته میشه "انما الاعمال بالنیات"، مقصود از اعمال، هر نوع اعمالی نیست بلکه منظور، اعمال صالح هستن (که البته اینجا مجالی برای بازکردن مبحثش نیست).
اگه ما بخوایم مطلق و یکنوع به همه انواع افعال نگاه کنیم اونموقع خیلی مشکلا پیش میاد. خیلی ها به سادگی دروغ میگن و میگن که هدف مهمه، و این همون ماکیاولیسم میشه.

اما درمورد دموکراس؛ یکی از بزرگترین عیوب دموکراسی اینه که مبنای انتخاب در چنین تفکری، سلایق و علایق اکثریت(طبعا عوام) جامعه اس نه تشخیص متخصصین، مثل همون مثالی که خود کاک جلیل زدن: اگه اکثریت گفتن حجاب بده پس حجاب بد میشه و اگه اکثریت گفتن زنا خوبه پس زنا خوب میشه.
اگه قراره اینطوری باشه پس چرا پزشکا نمیان درمورد نحوه درمان انتخابات برگزار کنن؟ مثلا برای تسکین سردرد چهارتا دارو رو نامزد کنن:1- استامینوفن 2- دیفن هیدرامین 3- قرص جوشان 4- آبنبات چوبی!
خیلی مسخره اس، نه؟...
دموکراسی در خیلی جاها همینه. بجای اینکه متخصص ترین افراد بیان و خوب و بد رو شناسایی و ریشه یابی و مداوا کنن، اکثریت میان و بنابه منافع آنی خودشون خوب و بد رو مشخص میکنن.
ببخشید که طولانی شد.
ضمنا در پایان هم حتما لازمه بگم که تمام این متن خطاب به کاک متین نبود،  بلکه فقط چون زمینه فراهم شده بود، فرصت رو غنیمت دونستم و موارد دیگه ای رو هم ذکر کردم.
ما میخواهیم با بینشی عمیق و صحیح، به سوی پروردگار دعوت دهیم.
نماد کاربر
sayf
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 172
تاريخ عضويت: دوشنبه ارديبهشت ماه 5, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 128 بار
تشکر شده: 130 بار
امتياز: 10

پستتوسط Mmm » پنج شنبه آبان ماه 19, 1390 12:24 pm

عرض سلام و ادب!

موضوعی که در قسمتِ اول نظرتان مطرح  نمودید، شرح و تاییدی بود بر دیدگاه بنده و فکر نمیکنم تضادی بین گفته ی من و فرموده ی شما وجود داشته باشد! تحریم و تحلیل امور از جانب خالق هستی مبتنی بر هدف و محصول آن امور است. برای مثال اگر توجه کرده باشید، تحریم شراب، معلولِ غالب بودنِ مضراتِ آن بر خواصش است نه عدم خاصیت در آن! حال ممکن است در استعمال مشروب توسط یک فرد، در حالتی ویژه، خواص آن بیشتر از زیان آن باشد، در اینصورت میتواند حلال باشد.

شاید منظور شما  از اصلی که فرمودید همان "قالبِ عمل" باشد. درست است، بنده هم به وجوبِ انجام عمل در قالبِ صحیح معتقدم، اما باید دانست که قالب، شرطِ لازم برای عمل است، اما نیت و هدف شرطِ کافی برای آن!  در ضمن، صحیح یا غلط بودنِ یک قالب را اوضاع موجود مشخص میکند نه اوضاع مطلوب! مصلحت واژه ایست آشنا برای همگان، و تمامی احکام و فرامین خالق هستی، مبتنی بر اصل مصلحت است. بعضی اوقات در بعضی از جوامع، اجرای حکم خداوند که خود متکی بر مصلحت است نه تنها مشکل گشا نیست بلکه مشکل ساز نیز هست، و این حادثه مدلولِ فراهم نبودنِ زمینه برای اجرای آن حکم است. پس گاهی اوقات این امکان وجود دارد که مصلحتِ آدمی در گرو سیر  یک مسیر ناخوشایند باشد، و وجود مصلحت، وجوب سیر آن مسیر را عامل میشود!!

آنجا که فرمودید مگه چند درصد از دروغ ها برای صلح دادن هستن؟
باید خدمتتان عارض شوم که در جایی که استثنا  وجود داشته باشد، استنتاج بدونِ مفهوم است! (حتی اگر این استثنا یک در صد هم باشد!)


در قسمتِ بعدی نظرتان که مربوط به دموکراسی بود باید بگویم که من به عصمتِ دموکراسی اعتقادی ندارم، و قلباً خواهان اجرای همان احکام الله جلّ جلاله هستم، اما اجرای آن احکام منوط به فراهم نمودنِ زمنیه ی اجرای آن احکام است. بدون شک، شما در یک جامعه ی دموکراتیک به آسانی میتوانید مفاهیم بنیادینِ مکتبتان را ترویج دهید تا در یک جامعه ی دیکتاتور! به همین خاطر  توجه به دموکراسی میتوانید گامی باشد در راستای برپایی جامعه ی اسلامی! ویژگیهای زیر مربوط به یک جامعه ی دموکراتیک است:
1.رقابت آزاد برسراحراز سمتها،مقامها ویا کرسی های انتخابی(پارلمان و شورا ها از جمله شورای محل و....)
2. برگذاری انتخابات منصفانه،بدون استفاده از زور یا اجبار و بی آنکه هیچ گروهی در جامعه حذف یا محروم شود؛که در دوره های مشخص،برای تصدی سمتها یا مقامها، برگزار می شود.
3. موجودیت  آزادی های مدنی و سیاسی  تا صحت و انسجام مشارکت و رقابت سیاسی تضمین شود.

آنجا که فرمودید چرا پزشکا نمیان درمورد نحوه درمان انتخابات برگزار کنن؟
فکر نمیکنم مخلوط کردن مسائل مربوط به علوم تجربی یا مسائل مربوط به علوم انسانی، کار منصفانه و جوانمردانه ای باشد! زیرا همه ی اهل علم به تفکیک این علوم معترفند. چون موضوع ما چیز دیگریست زیاد به پاچه ی این موضوع نمی پیچم!

در آنجایی هم که فرمودید مصوبات از جانبِ عوام است باید بگویم، خیر اینگونه نیست! در جامعه ی دموکراتیک هر حزب و جماعتی با هر عقیده و مرام و منهجی اجازه ی شرکت در پارلمان را دارد، نمایندگان باید با استفاده از طرح آرمانهایشان قابلیتِ این را داشته باشند که توجه مردم  را  به خود جلب کنند. سپس نمایندگانِ برتر به سر کار آمده و  مسیر رسیدن به آرمانهایشان را طی می کنند.

البته برخی امور نیز به همه پرسی واگذار میشود، و شاید منظورتان از تصویب قوانین توسط عوام همین مورد است!

کایحیی عزیز، من در مقابل شما هیچ نیستم، امیدوارم گستاخیم را مبنی بر دخالت در اموری که تخصصم نیست عفو بفرمایید!
اگر در بیاناتم مرتکبِ خطایی شده ام، مشتاق راهنماییتان هستم.

با احترام فراوان.
آخرين ويرايش توسط Mmm on دوشنبه مهر ماه 9, 1391 12:07 am, ويرايش شده در 2.
نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط sayf » پنج شنبه آبان ماه 19, 1390 4:55 pm

کاک متین عزیز جملات آخرتون یقینا برامده از تواضع و مسمای اسمتونه. شما برادر عزیز من هستین و تا حالا از نظرا و مطالبتون استفاده ها بردم.
همونطور که خوتونم گفتین قسمت اول بحث من تقریبا تاییدی بر حرفای شما بود و فقط روی تفکیک مسایل  و پرهیز از ماکیاولیسم (و حتی پراگماتیزم که البته فعلا مجالش نیست)تاکید کردم، و اینکه اصل تمامی افعال حکم مشترک ندارن.
اما قسمت دوم: فکر نمیکنم بدبودن زنا(مثالی که من درمورد انتخاب توسط مردم زدم) صرفا مبحثی از علوم انسانی باشه. جواز زنا، همجنسبازی و ازدواج همجنسان، عدم ضرورت ازدواج رسمی و... عوامل اصلی رشد منفی جمعیت اروپا و کمبود نیروی انسانی(نیروی کار و تولید) بومی اونجاس. چیزی که مصوب خود مردم اونجاس.
همین نوع آزادی های مطلق مگه عامل اصلی انواع بیماری های جسمی، جنسی، و روانی(که روانپزشکی شاخه ای از علوم تجربیه نه انسانی) نیستن؟ پس چرا به توصیه های پزشکان، این روابط رو محدود نمیکنن؟
یا مضرات وحشتناک مشروبات الکلی مگر مربوط به علوم انسانی هستن که پزشکان رو از تصویب قانون برای اون باز میدارن؟
درمورد آزادی عقاید هم اینو بگم که در نظام دموکراسی هیچ چارچوب و محدودیتی برای آزادی عقاید وجود نداره. برای مثال چندسال پیش در هلند یه عده ای با گرایشات پدوفیلی ماهیت خودشونو رسما ثبت کردن و از طریق قانونی پیگیر مطالباتشون هستن.
درمورد عوام یا متخصص بودن تصویب کنندگان قوانیم هم باید عرض کنم اولا خیلی از تصمیمات مهم در این نظام، با همه پرسی تصویب میشن. ثانیا کسانی هم که به عنوان نماینده های مردم وارد مجلس میشن حتی اگه در زمینه خاصی هم متخصص باشن، بازم مبنای انتخابشون رضایت رای دهندگانشون هست یعنی رضایت عوام؛ و مگه هرکدومشون در چند زمینه تخصص دارن که در تمام زمینه ها، بدون استثنا نظر میدن؟... حلال و حرام رو از دید چه کسانی می سنجن؟ از دید یک عالم مطلق (که هیچ گوشه ای از نیازها و ویژگیهای بشر بر اون پوشیده نیست) یا از دید عوام راحت طلب(که هنوز خودشو نمیشناسه)؟
مثال هایی هم که در بال ذکر کردم(عدم محدود کردن روابط جنسی و عدم ممنوعیت مشروبات الکلی) توسط کدوم متخصصین تصویب شدن؟ متخصصین جامعه شناسی یا روانشناسی و یا پزشکی؟
در پایان، به شدت تاکید میکنم که اینایی که گفتم به این معنی نیست که دموکراسی اصلا به درد نمیخوره و هیچ نکته مثبتی نداره، بلکه میخوام بگم دموکراسی هرچند از متعالی ترین نظام های بشریه اما بازم کامل نیست و نارساست.
ما میخواهیم با بینشی عمیق و صحیح، به سوی پروردگار دعوت دهیم.
نماد کاربر
sayf
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 172
تاريخ عضويت: دوشنبه ارديبهشت ماه 5, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 128 بار
تشکر شده: 130 بار
امتياز: 10

پستتوسط saye » جمعه آبان ماه 19, 1390 2:13 am

با سلام و تشکری دوباره.
تو نظر اول در مورد شیوه جدید مدیریت(محدودیت قدرت، بجای پرورش فرد سالم) و بطور خاص دموکراسی؛ عرض شد تنها محدودیت، نمیتونه بازدارنده از ظلم باشه. (مثال دزد و پلیس).
شما فرمودید؛ "دموکراسی هم مانندِ سایر خطِ مشی های سیاسی دیگر، به هدف سیاستمداران و محصول سیاستِ مذکور بستگی دارد، عده ای لباس دموکراسی را به تن کرده و با شعار آزادی و عدالت، در پشتِ پرده از جان و مال و احساساتِ مردم سوء استفاده کرده و عده ای دیگر درون و برونشان را با جامه ی دموکراسی زینت داده و هدفشان منطبق بر معیارهای بشری و ارزشهای انسانیست! "
بحث بنده اینه که، دموکراسی به خودی خود قابلیت پرورش افرادی با "درون وبرون دموکرات" رو نداره، و اصلا رسالتش این نیست. پرورش افرادی که در عین قدرت، از ظلم دوری کنن، مربوط به مکاتب اخلاقیه و قطعا نیاز یک حاکم عادل. و قطعا هیچ باز دارنده ای قوی تر از باز دارنده درونی(عقیده) نیست.
مخلص کلام اینکه؛ برای اجتناب یا تحدید ظلم باید شرایطی فراهم کرد که فرد، جمع و گروهی سالم در سیستمی دموکراتیک قدرت رو بدست بگیرن.

به امید آنروز.
دو صد گفته چون نیم کردار نیست...
نماد کاربر
saye
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 258
تاريخ عضويت: شنبه آذر ماه 26, 1389 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 520 بار
تشکر شده: 213 بار
امتياز: 990

پستتوسط Mmm » جمعه آبان ماه 20, 1390 12:12 pm

کاک یحیی جان، ممکن است من در تفهیم مقصودم ناتوان بوده باشم، زیرا ظاهرا برداشتِ شما از مواضعم غیر از آن چیزیست که من تصور میکردم!
به هرحال از درگاهتان پوزش میطلبم و امیدوارم از تقصیرم بگذرید. اگر بی ادبی نیست مایلم بحث را ختم کنم!! زیرا با شناختی که از خودم دارم یقین دارم که به هیچ جایی نمی رسیم!

سایه ی عزیز، من هم با شما موافقم، انسان موجودیست متاثر از محیط، و ضعف انسان از ویژگیهای فطری اوست و این فرموده ی پروردگار عالم است!
اعتقاد به تحدید انسان در بکار گیری منابع، جهتِ مدیریت و حکمرانی، بسیار پسندیده و مبارک است، زیرا محدودیت در بسیاری از موارد برخلاف تصور برخی از مردم، شیوه ای ایست مناسب در وصول به کمال و دور شدن از فساد.


سایه جان، چرا انقدر غیرمنصفانه واکنش داده ای؟؟!!!!
شما که پشتِ همدیگر را محکم گرفته اید، بقیه ی برادرانتان را هم صدا میکردید تا آنان هم وارد بحث می شدند!!! 8)
اگر من هم برادرانی چون شما داشتم دیگر غمی نداشتم! :wink:
مصعب صالحی را در جبهه تان نمی بینم؟!!! :)

شوخی، شوخی، شوخی! خواهشا ناراحت نشوید! :twisted:

نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط saye » شنبه آبان ماه 20, 1390 3:48 am

سلام
اولا؛ نون قرض دادن ممنوع! :wink:
دوما؛ آره داداش اینجوریاس.
به حکم اخوت، پشت به پشت هم شمشیر میزنیم. :twisted:

حالا خارج از شوخی، بحث من و ایشون دوتا موضوع جدا بود. واسه همینم وارد بحث شما نشدم.
اما فکر نکنم اگه ادامه میدادین مشکلی بود، اتفاقا جالبم بود.
دو صد گفته چون نیم کردار نیست...
نماد کاربر
saye
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 258
تاريخ عضويت: شنبه آذر ماه 26, 1389 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 520 بار
تشکر شده: 213 بار
امتياز: 990

پستتوسط Mmm » شنبه آبان ماه 21, 1390 2:16 pm

اولا: منظورتان را از نان قرض دادن نفهمیدم!! 8O

دوما: لازمه ی شمشیر کشیدن،تاثیر گذار بودنِ آن در بسطِ حق یا دفع ظلم است نه صرفا حکمِ اخوت! تازه باید نوع تاثیرش مثبت باشد نه منفی!!! :)

حالا من هم خارج از شوخی، میدانم که بحث شما و ایشان دو موضوع متفاوت بود و به همین خاطر وارد بحث نشدید!!
اما من فکر میکنم که اگر ادامه میدادم مشکلی بود، چون بنده سابقه دار هستم  و اصلا برایم جالب نیست !
در ضمن این بحثها نیاز به خلق تمثیلها و استدلالهای مستند دارد که من وقتِ آن را اصلا ندارم،تازه امروز برگشتم اصفهان و کلی درس و گرفتاری سرم ریخته!
موفق باشید. :?  :?  :?
نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط abdollahi » يکشنبه آبان ماه 22, 1390 1:21 pm

با سلام
چند تا سوال
اونجایی که گفتین:1.رقابت آزاد برسراحراز سمتها،مقامها ویا کرسی های انتخابی....
این رقابت تا چه حد ازاده؟ یه غیر مسلمان تا چه حد میتونه توی اداره یک کشور اسلامی دخیل باشه؟
اصل دومی که گفتین با انتخاب خلیفه بعد از حضرت عمر( رضی الله عنه) مطابقت داره؟
از متن اصلی:
اگه وقتی که قبایل زیادی بعد از فوت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و سلم)
از دین برگشتن و بعضی ها زکات ندادن، اختیارات حضرت ابوبکر (رضی الله عنه در حدی نبود که بتونه نظر خودش رو با وجود مخالفت اکثر صحابه ، عملی کنه ، الان توی چه وضعیتی بودیم؟
اطاعت از ولی امر اونقدر مهمه که بعد از اطاعت از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و سلم) قرار گرفته
حاکم اسلامی باید مشورت کنه اما اگه به نظر خودش عمل کرد نه نظر دیگران ، مختاره مگر اینکه صریحا با دین تناقض داشته باشه، و بقیه هم باید تبعیت کنن چون بیعت دادن بر سر حق
مشهوره که یک فرد کهنسالی به حضرت عمر( رضی الله عنه) گفته اگه کج بری با همین عصا ، راستت میکنم، و این اوج ازادیه
یعنی تو این چند قرن( علی الخصوص سه قرن اول) کسی به ذهنش نرسید که اگه اختیارات حاکم رو کمتر کنن بهتره ؟ یا اینکه این کار رو خلاف میدونستن؟
برای کسی که به دین اسمانی معتقد نباشه و فکر کنه که باید خودش راه خودش رو پیدا کنه ، دمکراسی جالب به نظرش میرسه، چون ظاهرا از بقیه فکرها نقصش کمتره و وقتی باید یکی رو انتخاب کنه خوب همون رو انتخاب میکنه. اما برای من مسلمان با این سابقه تاریخی ( که نمیدونم این مهم ترین نقص از کجا اومد) چرا بیفتم دنبال دمکراسی برای دست به دست کردن قدرت؟
کاش یه حکومت اسلامی مثل همون موقع که میگید نقص داشته ، الان بود...
ببخشید طولانی شد...
نماد کاربر
abdollahi
کاربر کوشا
کاربر کوشا
 
پست ها : 9
تاريخ عضويت: سه شنبه مهر ماه 11, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 2 بار
امتياز: 0

پستتوسط Ershad » چهارشنبه آبان ماه 25, 1390 4:40 pm

ضمن عرض سلام خدمت کاک متین آرزوی طول عمر همراه با برکت دارم برای استاد گرانقدرمان کاک جلیل عزیز.
کاک متین مطلبی که انتخاب کرده اید کاملا بجا و در شرایط امروز بسیار حساس و حائز اهمیت می باشد.
واقعیت امر آن است که امروز ازمسئله ی دموکراسی در جهان اسلام به عنوان یک چالش یاد میشود کما اینکه اینگونه هم به نظر میرسد.با نگاهی همراه با تأمل به وضعیت کشورهای جهان سوم که غالب ممالک اسلامی هم از این دسته هستند براحتی میتوان درد دیکتاتوری و حاکمیت انحصاری را در پیکره ی این کشورها احساس کرد. و چه بسا بسیاری از صاحب نظران یکی از مهمترین عوامل واماندگی و عقب ماندگی این کشورها را همین بحث سیستم حاکمیت دیکتاتوری موجود در این کشورها میدانند. و اگر کمی دقت کنیم میبینیم که اکثر کشورهای اسلامی دارای حکومتی غیر دموکراتیک و دقیقا همین کشورها دارای وضعیتی بسیار نامناسب به نسبت کشورهای توسعه یافته یا بعضا در حال توسعه هستند و معدود کشورهای اسلامی را که دارای سیستم هایی در حال توسعه و قرار گرفته بر ریل پیشرفت میبینیم هم اگر دقت کنیم آن کشورها دارای سیستم های حکومتی به نسبت دموکراتیک تری هستند که ترکیه و مالزی از این قبیل اند.پس تا حدودی به این دسته از افراد که وضعیت نابسامان امروز کشورهای اسلامی را به سیستم های غالبا بسته و دیکتاتور آن ها ربط میدهند میتوان حق داد.
اما این معادلات با به وقوع پیوستن بهار عربی- نه بیداری اسلامی - رنگ و بوی جدی تر و سرنوشت ساز تری به خود می گیرد و این سؤال مطرح میشود که امروز که انقلاب به وقوع پیوسته است سیستم جایگزین چه باید باشد؟حکومت اسلامی؟ یا نه غیر آن هم میتواند باشد؟در اینجا است که گزینه های زیادی در فضای تعدد سلایق و تضارب آرا مطرح میشود که انتخاب نوع سیستم را به مراتب پیچیده تر و با چالش های جدی مواجه می کند.این مسئله به حق است که با مشاهده ی جوامع متمدن و مدنی دارای سیستم های لیبرال یا سوسیال دموکرات و سکولار، دیگر براحتی نمی توان از آنها به مثابه ی حکومت کفر یاد کرد - هرچند هنوز امپریالیسم جهانی نزد همه امریست مردود - اما از طرفی با مشاهده ی آزادی های بیان و پس از بیان در این کشورها ، آزادی های احزاب و افکار، آزادی های ادیان و مذاهب ، فضای باز نقد و اعتراض ، پیشرفت های سریع علمی و صنعتی و موارد دیگر مشابه، و از طرف دیگر مشاهده ی تجربه ی ایران به گونه ای و طالبان به شیوه ای دیگر،افراد و احزاب را در رد نظام های غربی و یا پذیرش حکومت اسلامی دچار تردیدهای جدی می کند. و این مسئله زمانی جدی تر میشود که در این شرایط فردی چون اردوغان نخست وزیر ترکیه و رهبر یک حزب اسلامگرا که نتیجه ی حزب رفاه و سعادت اربکان محسوب میشود و نرخ بالای رشد اقتصادی و عملکرد موفق سیاست خارجی خود را به رخ میکشد، به کشوری چون مصر پیشنهاد نظامی سکولار می دهد و یا جماعت اخوان المسلمین با آن قاطعیت و شفافیتی که آن زمان امام بنا از حکومت اسلامی سخن می گفت امروز آنگونه نبوده و موضع خود را متفاوت تر نشان داده به گونه ای که تحلیل این موضع را برای صاحب نظران به مراتب مشکل تر کرده است.خلاصه اینکه به ظاهر اسلامگرایان در بحث سیستم های حکومتی خود در صدد اتخاذ موضع جدیدی هستند که در همین راستا مثلثی که معادلات سیاسی جهان اسلام را شکل میدهد به نظر میرسد از مثلث ترکیه ایران مصر به مثلث ترکیه تونس مصر در حال تغییر است. و تحلیلگران اسلامی امیدوارند که این مثلث جدید که بسیاری آنرا مثلث عدالت و توسعه - النهضه - اخوان المسلمین می دانند، بتواند تابوی دموکراسی در جهان اسلام را شکسته و فضای باز فکری و سیاسی مطلوب و رقابت آزاد افکار و احزاب و جامعه ی مدنی مدنظر را برقرار ساخته و کرامت و عزت افراد این جوامع که غالبا از مسلمانان هستند را به آنان بازگردانند.که البته بدیهی است که رسیدن به این وضعیت و در این شرایط بسیار مشکل بوده و باید منتظر ماند که بازیگران جدید در عرصه ی حساس سیاست چگونه امتحان خود را پس میدهند.که نتیجه ی عملکرد این مثلث، مسئله را تا حد زیادی روشن میکند که آیا به دموکراسی باید به مثابه ی قضیه ای مدنی و همگانی به منظور گردش آزادانه ی قدرت نگریست یا به ابزاری جهت اجرای احکام؟!
شیوه نی من شیوه نی ئینسانیه     بانگی ئازادی و گڕوی یه کسانیه
نماد کاربر
Ershad
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 39
تاريخ عضويت: پنج شنبه مهر ماه 13, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 35 بار
تشکر شده: 61 بار
امتياز: 0

پستتوسط Mmm » چهارشنبه آبان ماه 25, 1390 8:34 pm

جنابِ عبدالهی عزیز، اگر اندکی دیگر نظریاتِ پیشینم را کالبد شکافی کنی، جوابِ سئوالاتت را خواهی یافت!! موفق باشی.



کاک ارشاد جان، مطلبی زیبا و در عین حال مفید را بسط فرمودید، خداوند اجرتان دهد.
خداوند کاک جلیل را نیز حفظ کند، زیرا همان عنوانی که برای مقاله شان انتخاب نموده اند، خود، حل کننده ی بسیاری از مسائل و برطرف کننده ی پاره ای از شک و تردیدها در رابطه با کارکردِ دموکراسیست!
سربلند و کامروا  باشید.
نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط antidemocracy » يکشنبه مهر ماه 9, 1391 11:32 pm

سلام بر دوستان عزیز
این مطلب چند مدت بعد از آنکه توسط آقای بهرامی نیا تهیه شد دوستی با نام عبدالله ردیه ی تندی و تیز بر آن نوشته و آن را هم برای وبلاگ من و هم برای خود آقای بهرامی نیا ارسال کرد و ایشان آن را در وبلاگ خود قرار دادند و من نیز آن را با ذکر منبع اصلی ایشان ان را در وبلاگ خود قرار دادم حالا با اجازه ؛ خالی از لطف نیست که در اینجا آن را ذکر کنم هر چند شاید بعضی ناراحت شوند اما من با رد تند و تیزی نویسنده با اصل مطالب و جوابیه های ایشان موافقم متاسفانه وقت ندارم و الا همان وقت نیز دوست داشتم آن را با زبانی مأدبانه بدور از تندی دو باره باز نویسی کنم تا بکسی بر نخورد اما نشد ولی بدلیل محتوایی وچون خود آقای بهرامی نیا خودشان با آن برخورد منطقی و بدور از انفعال داشتند دوباره آن را بدلیل مناسبت ارائه می کنم امید است دوستان ببخشند.

رد مقاله دموکراسی منبع تشریع یا شیوه مدیریت؟!


السلام علیکم ورحمة الله

دوستان وهمراهان گرامی مقاله‌ای که در ادامه مطلب می‌آید توسط یکی از کاربران برایم ارسال شده وخواسته بود آن را در وبلاگ قرار دهم اکنون با در نظر گرفتن ملاحظات زیر آن را برای استفاده شما عزیزان در وبلاگ قرار دادم:

1- این مقاله الزاما بیانگر نظر مدیریت وبلاگ نیست.

2- این مقاله بدلیل نکات ودلایلی مفیدی که درباره دموکراسی در آن درج شده است به عنوان یکی از مطالب در وبلاگ قرارداده شد، اما لحن وشیوه بیان آن بیانگر دیدگاه  مدیریت وبلاگ نیست.

3- مقاله نیازمند برخی اصلاحات است اما بدلیل وقت‌گیر بودن تنها از نظر نگارشی وتایپی اصلاح شده است.

4- خواننده برای درک بهتر مطلب نیازمند آن است که مقاله اصلی را نیز مطالعه نماید که لینک اصلی آن در وبلاگ نویسنده را در اینجا برای شما قرار داده‌‌ام.

http://soma2.blogfa.com/post-40.aspx

5- لینک اصلی که توسط این دوست برای من ارسال شده در قسمت نظرات وجود دارد که آن را نیز در اینجا قرار می‌دهم.

http://s29.aks98.com/files/03340574321249966813.doc

6- امیدوارم که بتوانید از نکات مفید آن استفاده کنید وخود زحمت اصلاح بهتر آن را بکشید.

۷- این مقاله را با پسوند pdf از اینجا دانلود کنید.




بسم الله الرحمن الرحیم

رد مقاله «دموکراسی منبع تشریع یا شیوه مدیریت؟!»

الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی محمد وعلی آله وصحبه اجمعین اما بعد :

مدتی است که من آقای بهرامی نیا را می‌شناسم و به افکار ایشان آگاهی دارم چیزی که در ابتدا توجه مرا بخود جلب کرد قدرت سخنوری وبازی با کلمات ایشان بود که با استفاده از این خصوصیت دیگر زحمت ارائه دلیل ومدرک را به خود نمی‌دهند واگر دلیلی هم لازم باشد با این فن هر مورد بی‌ربطی را نیز می‌توان به دلیلی محکم بدل کرد. چندین ماه پیش مطلبی با جملات پیچیده ومعقد از ایشان را درباره معنای کلمه توحید دیدم اما مورد توجه من واقع نشد وحتی فهم قسمتی از آن برایم بسیار دشوار بود وفقط نگاهی سرسری به آن انداختم ولی به قول خودمان به دلم نچسبید ـ چون حقیقتاًَ از اصل مطلب نیز بی‌خبر بودم ـ تا اینکه روزی یک نفر به من گفت آن مقاله را دیده ونظر مرا خواست من هم عذرش را خواستم وگفتم نمی‌دانم. از قضا روزی کتاب الدین الخالص مرحوم علامه محمد صدیق حسن خان ـ ازعلمای شبه قاره هند ـ را نگاه می‌کردم که معنی کلمه توحید را در آنجا نوشته بود وبر خلاف گفته ایشان تأکید نموده بود که « کلمه توحید به معنی نسبت بوده وبه معنی جعل یا متعدی کردن یعنی : یکی سازی نیست » [الدین الخالص ج1- در آخر "باب فی الکلام علی معنی کلمة التوحید"- ص146] چون این جریان در ذهنم بود برایم جالب شد وبه فکر تحقیق افتادم ومطالبی را در حد دو سه صفحه جمع آوری کردم ودر جستجوی اینترنتی مقاله را پیدا نموده وچند بار با هزار زحمت آن را خواندم تا گفته‌‌ی ایشان را درک کردم وبرای رفع بعضی اشکالات می‌خواستم نزد خود ایشان بروم تا سوء فهمی پیش نیاید چون مطلب درباره درس دوم کتاب دین وزندگی پیش دانشگاهی بود در آن اواخر که می‌خواستم نتیجه گیری کنم به فکرم افتاد تا نگاهی به کتاب دین وزندگی نیز بیندازم خدا کند چشمتان روز بد نبیند دنیا دور سرم چرخید وآن ضرب المثل بیادم آمد که :

خانه از بیخ وبن ویران است      خواجه به فکر نقش ایوان است

بله آن همه مطلب اساسی ومهم فقط در دو درس اول وجود داشت که باید برای جلوگیری از مخدوش سازی فکر آینده سازان ما آنها را اصلاح کرد اما ایشان بجای آن به معنی لغوی توحید گیر داده ومطالب اصلی واساسی را رها کرده بود به هر حال خودم را بسیار سرزنش کردم واز ادامه کار دست کشیدم.

چند روز پیش هم سری به وبلاگ ایشان زدم مقاله جدید ایشان « دموکراسی، منبع تشریع یا شیوه مدیرت؟! » را دیدم آن را گرفتم وبا خود به خانه آوردم وباز با کمال تعجب دیدم جز زبان بازی وبازی با کلمات ودریغ از یک دلیل قانع کننده شاهکاری جدید همانند شاهکارهای دیگرش خلق کرده که نه مریضی را شفا می‌دهد ونه تشنه‌ای را سیراب می‌کند لذا تصمیم گرفتم ردی کوتاه بر آن بنویسم.

در ابتدا می‌گوید: « چنان که می‌دانیم دموکراسی در جهان فعلی اندیشه‌ای است که در دل و دیده اکثریّت مردمان و جوامع جهان نشسته است ... » که باید سخن آغازین او را اینگونه اصلاح کرد ( چنان که می‌دانیم دموکراسی در جهان فعلی اندیشه‌ای است که دل ودیده اکثریت مردمان وجوامع جهان را کور کرده وقدرت اندیشیدن ودیدن حقیقت را از آنها گرفته است ).

در سه خط اول همه می‌توانند به وضوح بازی با کلمات را در همان ابتدا با « در دل ودیده نشستن، با رعنایی خواص، محبوبیت عمومی، بسان هوویی آزموده، تردست، داغ مهجوریت، وانهادگی، در جان رقبای خویش نشانده » ببینند که فریاد می‌زند من نیز دنباله رو اکثریت مردم وجوامع جهان هستم [که کافر وبی‌دین وبی‌قید وبندند]؟!

نمی‌دانم ایشان در قرآن نخوانده‌اند که می‌فرماید : (وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ) یعنی ( اگر از بيشتر مردم ( كه كافران و منافقانند ) پيروي كنی ، تو را از راه خدا دور می‌سازند . چرا كه آنان جز از ظنّ و گمان پيروی نمی‌كنند و آنان جز به دروغ و گزاف سخن نمی‌گويند.) انعام /116

در ادامه می‌گوید : « پای نهادن این اندیشه در فضای فرهنگ اسلامی، بحران ساز و بلکه توفان‌زا شد و مسلمانان را رو در روی هم قرار داد. شماری از همان آغاز، آن را کفر بواح نامیدند و قبول و اِعمال آن را نشان بی‌وفایی دینی و وداع با اسلام خواندند و شماری دیگر نیز، چنان دلبرده این فکر نوخاسته گشتند که حاضر شدند حتّی در صورت تقابل این دو، طلاق اسلام را مَهر دموکراسی سازند ».

خداوند می‌فرماید : (فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً) نساء /65

یعنی (‏ امّا، نه ! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن بشمار نمی‌آيند تا تو را در اختلافات و درگيری‌های خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و كاملاً تسليم ( قضاوت تو ) باشند.) از این آیه به وضوح می‌توان فهمید که مؤمن ومسلمان کسی است که در هر حالت اسلام وحکم خدا ورسول را بر هر چیز ترجیح دهد هر چند که به ضررش باشد واز صفات منافقان این بود که داوری رسول را نمی‌پذیرفتند ونزد احبار ورهبان یهود می‌رفتند : (‏ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيداً ‏) نساء /60

یعنی ( ( اي پيغمبر ! ) آيا تعجّب نم‌‌كنی از كسانی كه می‌گويند كه آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پيش از تو نازل شده ايمان دارند ( ولی با وجود تصديق كتاب‌های آسمانی، به هنگام اختلاف ) می‌خواهند داوری را به پيش طاغوت ببرند ( و حكم او را به جای حكم خدا بپذيرند؟! ) . و حال آن كه بديشان فرمان داده شده است كه ( به خدا ايمان داشته و ) به طاغوت ايمان نداشته باشند . و اهريمن می‌خواهد كه ايشان را بسی گمراه ( و از راه حق و حقيقت بدر ) كند. ) پس کسی که حاضر است بخاطر دموکراسی [طلاق] اسلام را مهریه آن کند از باب اولی مسلمان نبوده بلکه کافر مطلق است هرچند شبی هزار رکعت نماز شب بخواند، پس دیگر مسلمانان رو در روی هم قرار نگرفتند بلکه مسلمانان در برابر مرتدان ولائیک‌ها ایستادند.

جناب استاد در ادامه می‌گوید : « گر چه حلّ این تناقض به علل فراوان، ناممکن می‌نماید و مقصود این نوشته نیز آشتی دادن این دو نیست » بنابر اعتراف خود ایشان حل این تناقض ناممکن می‌نماید چون همه می‌دانند که اجتماع النقیضین محال است ونمی‌خواهد این دو را آشتی دهد چون یا دلیلی ندارد واساس فکریش متزلزل می‌شود یا دلیلش همان بازی با کلمات است که شورش در خواهد آمد واین عمل اهون من بیت عنکبوت است. بعد در ادامه می‌گوید : « امّا مسئله بودن و مستحدثه بودن آن ،وسوسه‌گر است و  به نظر می‌رسد عافیت طلبی و تغافل در این باره، هم خلاف ضرورت جدیّت و روز اندیشی است و هم به نوعی منحل کردن مسئله به جای تلاش برای حلّ آن است » دوباره ببینید که برای در رفتن از اصل موضوع با کلمات بازی می‌کند تا از زیر حکم شرعی آن شانه خالی کند معنی « مسئله بودن ومستحدثه بودن » چیست؟ من فکر می‌کنم با ابهام سازی وترفند همیشگی نمی‌خواهد بگوید دموکراسی مسئله دار وبدعت است چون پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیث صحیح می‌فرماید : ( وکل محدثة بدعة وکل بدعة ضلاله وکل ضلالة فی النار ) یعنی ( هر امر مستحدثی بدعت، وهر بدعتی ضلالت وگمراهی است وهر ضلالت وگمراهی در آتش جهنم خواهد بود ) شاید بگوید آن بدعت شرعی است نه بدعت در امور دنیا می‌گوییم راست می‌گویی اما سودی بحال تو ندارد چون مسئله دار بودن دموکراسی بدلیل تضاد وتناقض آن با اصل واساس لا اله الا الله است ودر ضمن دموکراسی مستحدث به معنای چیزی که در گذشته نبوده وتازه به وجود آمده است نیز نمی‌باشد بلکه به یونان باستان وامپراطوری روم باز می‌گردد واگر چیز خوبی بود باید خداوند مسلمانان را به آن دستور می‌داد واگر پیامبر صلی الله علیه وسلم از میراث آنها آگاهی نداشت نعوذ بالله خدا هم نمی‌دانست که روزی دوباره بعد از سال‌ها دموکراسی از زباله‌دان تاریخ سربیرون می‌آورد به عنوان بهترین نظام حکومتی از سوی غربی‌ها معرفی می‌شود وبخاطر آن اسلام را زیر سؤال می‌برند ودیگر لازم نیست که بگوییم این میراث فراموش شده غرب در طول تاریخ با ترجمه متون یونانی از سوی مسلمانان وهنگام آشنایی اروپائیان با فرهنگ وتمدن مترقی اسلامی در زمان جنگ‌های صلیبی دوباره به اروپا بازگشت پس اگر به اندازه نوک سوزنی در آن خیری بود سردمداران خونخوار غرب هرگز آن را نمی‌پذیرفتند وقطعاً خداوند ما را به طریقی به سوی آن راهنمایی می‌فرمود وباز با این لحن به مخاطب القا کرده‌ای که مخالفان چیزی در بساط ندارند اما در واقع جیب خودت خالی از کوچکترین دلیلی بر گفته‌هایت است.

« می‌دانیم که مبنای قضاوت ما درباره مسائل، نوع شناخت و تصوّری است که از آن مسائل داریم ... » در اینجا سخن از تصور وشناخت می‌رانی اما متأسفانه خودت یا شناخت درستی از دموکراسی واسلام نداری یا خود را به بی‌راه میزنی پس ناچارم هر دو را با اختصار معرفی ‌کنم :

1- اسلام : اسلام دین توحید ویکتا پرستی است بر این اساس هر آ نچه که به توحید مربوط باشد را خدا ورسول به تفصیل بیا کرده‌اند مثل : (إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ) یوسف /40 (حاکمیت فقط از آن خداست وخدا دستور داده است كه جز او را نپرستيد.) پس هیچکس در آن با او شریک نیست وحاکم اسلامی تحت هیچ شرایطی حق ندارد در اموری که حکم و قانون خدا ورسول صلی الله علیه وسلم روشن وواضح است حکم وقانونی وضع کند یا آن را برای اجرا به رفراندم بگذارد در غیر این صورت از دایره اسلام خارج شده وقیام علیه او بر هر مسلمانی فرض عین می گردد وبنابر دستور خدا ورسول گرامیش صلی الله علیه وسلم هیچ کافری حق یاوه سرایی وتبلیغ دین خود را ندارد وباید در جامعه اسلامی خود را به قوانین اجتماعی وسیاسی واقتصادی واخلاقی اسلام وفق دهند در غیر این صورت عهد امان آنها باطل گشته وهمچون کافر حربی با آنها تعامل می‌شود.

2- اما دموکراسی در همان ابتدا با اصل توحید در تضاد است دموکراسی در فرهنگ‌های لغت با عبارت‌هایی مشابه با مفهوم « حاکمیت مردم بر مردم، از مردم برای مردم » وامثال آن معنی شده است که دقیقاً نه آنکه شریکی برای خدا قرار نداده است بلکه اخصی از خصوصیات الله تعالی یعنی حاکمیت را نیز از خداوند سلب کرده وآن را به مردم داده است واگر کسی بخواهد قانون او جل جلاله را اجرا کند باید آن را به رفراندوم ورأی‌گیری بگذارد واگر اکثریت با آن مخالف بود از درجه اعتبار ساقط می‌شود (وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِيناً) احزاب /36 (هيچ مرد و زن مؤمنی، در كاری كه خدا و پيغمبرش داوری كرده باشند ( و آن را مقرّر نموده باشند ) اختياری از خود در آن ندارند ( و اراده ايشان بايد تابع اراده خدا و رسول باشد ) . هر كس هم از دستور خدا و پيغمبرش سرپيچی كند ، گرفتار گمراهی كاملاً آشكاری می‌گردد). در دموکراسی هر کس می‌تواند با نام آزادی بیان هر مزخرف وباطلی را بر زبان آورده ونعوذ بالله به خدا وپیامبرانش نیز اهانت وگستاخی کند وحتی مردم را به سوی آن فرا بخواند. فکر می‌کنم همین مقدار کافی است تا ببینید مشکل دموکراسی سطحی ومدیریتی نیست بلکه با اصل توحید در تضاد است. ودیگر سخن شما در آنجا که می‌گویی [۱)عده ای دموکراسی را منبع شریعت و ... ۲)شماری دیگر، ...] ارزشی ندارد چون اولا این تقسیم بندی من درآوردی را از کجا آوردی در ثانی به فرض صحت آن اگر این گفته را نزد یک فرد دموکراتیک بگویی تو را به باد استهزاء گرفته می‌گوید این کجایش دموکراسی است که از خود ساخته وپرداخته اید؟؟؟!! وآنچه تو ادعا می‌کنی نزد او عین دیکتاتوری وعقب ماندگی است ومردم اگر بخواهند، باید زنا وهمجنس بازی وربا وغیره مجاز شود. ودر اینجا نیز برای اغوای مخاطبین از اسلوب ساختن افراط وتفریط استفاده کرده‌اید که خود را میانه رو معرفی کنید، این اسلوب با وجود آنکه شیوه‌ی کثیفی است اما همواره شاهد بوده‌ایم که از سوی شما وهم فکرانتان برای گمراه کردن افکار عمومی به وفور از آن استفاده می‌شود وبا ساختن شخصیت افراطی وتفریطی ـ هرچند که تخیلی نیز باشد ـ وبا نقد دو طرف با زبان بی‌زبانی تنها خود وهم حزبی‌هایتان را میانه‌رو ومعتدل معرفی می‌کنید!!! اما این حنای شما دیگر رنگی ندارد ودستتان رو شده است.

در ادامه می‌بینیم که مسلمانان را به استهزاه کشید ومنادیان بازگشت به سرچشمه اسلام حقیقی را با زبان بی‌زبانی ـ یا همان شیوه بازی با کلمات ـ تندرو لقب می‌دهد([1]) وبرای سرپوش نهادن بر گفته خود نسبت دروغ می‌بندید، می‌شود یک منبع را ذکر کنی که کسی « شریعت منطوق را نوعی بقچه جادویی » پنداشته باشد « که پاسخ تمامی پرسش ها و مسائل به صورت بسته بندی شده و آماده در آن هست »؟؟ خود می‌گویم نه ونمی‌توانی دلیل ثابت شده‌ای برای آن بیاوری بلکه با تحریف سخن وساختن شخصیت افراطی وتفریطی می‌خواهی بدون دلیل حقانیت خود را به رخ بکشی وبر مفهوم آیه (وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ ) نحل /89 ( و ما اين كتاب ( آسماني ) را بر تو نازل كرده‌ايم كه بيانگر همه‌ چيز ( مورد نياز مردم ) است )، سرپوش بگذاری یا آن را ماست مالی کنی؟؟ ما مسلمانان نه آنکه می‌گوییم بلکه اعتقاد داریم که خدا ورسول الله صلی الله علیه وسلم همه آنچه را که انسان برای زندگی در آخر الزمان نیاز دارد را بیان نموده وقاعده کلی تشخیص صواب وناصواب را وضع نموده‌اند والّا چه معنا دارد که قیاس واستحسان واستصحاب ومصالح مرسله و غیره در مواردی که نص صریح وجود ندارد در اصول فقه به عنوان مرجع تشریع وضع گردد؟؟ بله رسول الله صلی الله علیه وسلم هر چه که در آن کمترین خیر یا شری وجود داشته برای ما بیان فرموده‌اند واز سوی خدا قواعد کلی را برایمان تبین کرده‌اند اما هیچ اشاره‌ای نه از دور ونه از نزدیک نشده که مسلمانان با پیروی کورکورانه از جهان کفر شیوه‌ی مدیریت قرآنی را رها کرده وبدنبال شیوه‌ای خیالی وپر از فریب ودروغ بیفتند، حال برای این حقیقت به مسلمانان برچسب تندروی وکج فهمی می‌زنی تا خود را فرزانه وفرهیخته قلمداد کنی!! ودر ادامه رشته کلام را بریده‌ای تا گویا معتدلین را با نقل قول جدید بشناسانی واز بردن به چهارچوب اصول کلی سخن می‌گویی، ولی شما ابتدا چارچوب را مشخص نموده بعد قیاس را اجرا کنید ومن در ابتدا چهارچوب را مشخص کردم که همان توحید ومفهوم حقیقی لا اله الا الله ومصلحت توحید بوده که بر هر مصلحت کاذبی ارجحیت مطلق دارد وبس؛پس چگونه می‌خواهی دموکراسی سر تا پا شرکی را در چارچوب این اصل بگنجانی؟

- با سلب اخص خصوصیات ربوبیت در قانون گذاری وحاکمیت ودادن آن به مردم!

- با دادن حق یاوه گویی وکفرسرایی به هر مرتد وکافر وکمونیست!

- بادادن حق انتخاب وآزادی اعتقاد ومجاز شمردن ارتداد وبسیاری دیگر که جای بیان همه وجود ندارد!

ونگو ما آن نوع دموکراسی را می‌خواهیم که با دین خدا در تضاد نباشد چون آنچه که تو ادعا می‌کنی مصداقی در واقعیت ندارد  ودر ثانی دموکراسی نیست وبا گفتن این سخن نزد مردمان دموکراتیک مورد استهزاء وتمسخر قرار می‌گیری واسلام خود آیین مدیریت وحکمرانی را وضع نموده ودیگر لازم نیست شما واسطه بین توحید خالص وشرک محض شوید وتفاهم نامه‌ی محال را بین طرفین به امضا برسانی واصل الاصول دین خدا را برای مقاصدی وهمی ومن در آوردی از ریشه برکنی.

اما جالبتر از همه دلیل ومدرکش استناد به سخنان مجمل ودر عین حال متشابه علامه ابن عقیل حنبلی نقل شده از سوی ابن قیم واستادمحمد قطب است شخص نا آگاه با این استدلال گمان می‌کند  که این بزگواران نیز دموکراسی خواه بوده‌اند؟؟؟!!! اما بسخن تفصیلی استاد محمد قطب هیچ اشاره‌ای نمی‌کند چون همه صغرا وکبراهایش به هم می‌ریزد وشما خود می‌توانید به کتاب "مذاهب فكرية معاصرة " استاد محمد قطب بخش دموکراسی به خصوص جایی که آن را با اسلام مقایسه می کند مراجعه نمایید تا حق را در یابید.

حال ببینید که نتیجه صغرا وکبراهای پوچ وبی‌اساس به کجا می‌رسد : به فضل دموکراسی دیگر لازم نیست ما بفکر پرورش شخصیت‌هایی دادگر ومتقی باشیم ودیگر نیازی به ابوبکر وعمر وعثمان وعلی وعمربن عبدالعزیز ونورالدین زنگی وصلاح الدین ایوبی وهزاران مصلح ودادگر دیگر نیست! به فضل دموکراسی دیگر حتی نیازی به آمدن پیامبر هم نبود چون اهداف او در آزاد سازی وممانعت از ظلم با این شیوه محقق می‌شود ونعوذ بالله خداوند مرتکب کار بیهوده  شده وامر به ناممکن داده است ونتوانسته راه کاری عملی جهت جلوگیری از ظلم به مؤمنین ارائه دهد؟؟!! به فضل دموکراسی هر شیطان وشیطان صفتی نیز به مقام ملائک ارتقا می‌یابد و می‌تواند بر جامعه اسلامی حکومت کند وآیه (وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً ) نساء /141 ( هرگز خداوند كافران را بر مؤمنان چيره نخواهد ساخت) با خوشبینی می‌گوییم توسط دموکراسی نسخ شده وبا بدبینی .. از اساس سخنی لغو وبیهوده بوده است. ـ سبحانک هذا بهتان عظیم ـ ومی‌بینیم که چه قدر هم موثر بوده وهیچ کس نمی‌تواند کوچکترین ظلمی انجام دهد!!! شاید از دید تو ریختن بمب اتم وبمب ده تنی بر سر مردم بی‌دفاع وبی‌گناه ووجود زندان‌هایی چون گوانتانامو وبگرام وابوغریب وغیره نیز ـ بنابر گفته اداره کنندگان آنها ـ در جهت عدالت ودادپروری وآزاد سازی انسان‌ها است؟! حتماً این فکر تو وامثال توست چون اگر اینگونه نبود به مجاهدین وگروه‌های مقاومت ضد اشغالگریِ حکومت‌های جنایتکارِ دموکراتیک پشت پا نمی‌زدند وبا آن جنایتکاران همکار وهمراه نمی‌گشتند؟! وپیداست که با این اندیشه باید تاریخ وفرهنگ تمدن اسلامی را ناقض وناکارامد توصیف کنی تا صداقت خود را به سردمداران دموکراسی اثبات کنی اما با این وجود خداوند می‌فرماید : (هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ) آل عمران /119

دوباره به تو یاد آور می‌شوم که ناقص وناکارامد خواندن اسلام در هر موردی رد آیه (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً) مائده/3 بوده که حکم انکار کلام الله را خود خوب می‌دانید چیست. واگر اسلام دین دنیا وآخرت یا به تعبیر دیگر آیین دیانت وسیاست است چگونه راه کار صحیح ودرستی برای سیاست وحکمرانی ارائه نداده است؟ آیا این اثبات نقص اسلام وکهنه وبه درد نخور بودن آن نیست؟؟!!! استاد محمد قطب در کتاب شبهاتی پیرامون اسلام می‌گوید: ( آری تنها راه علاج طغیان و سرکشی این است که ملت مومنی را تربیت کنیم که آزادی را که دین منادی آن است و بر آن تاکید فراوان دارد ارج نهد و در نتیجه حاکمان را از ظلم و ستم باز دارد و آنها را در حدود مقرر شده نگه دارد. گمان نمی‌کنم جز نظامی که اصلاح حاکم ظالم را جزو وظایف ملت قرار داده باشد بتواند به چنین هدفی دست یابد. ) [شبهاتی پیرامون اسلام - محمد قطب – ص247] ببینید که استاد تنها راه جلوگیری از ظلم وستم حکام را اصلاح جامعه وتربیت نسل مؤمن می‌داند تا از ظلم وستم جلوگیری کند وجلوگیری از ظلم وستم را جز با اصلاح حاکم هدفی دست نیافتی ومحال می‌دانند. ضرب المثل عربی می‌گوید : الناس علی دین ملوکهم یعنی مردم بر دین حاکمان خود هستند وضرب المثل فارسی می‌گوید : خلایق را هرچه لایق؛ این دوضرب المثل را باهم تلفیق کنید تانتیجه صحیح را بدست آورید .. بله بسیاری از مردم خود ستمکار وستم کیش هستند وبر عدالت وآزادی وآزادگی تربیت نیافته‌اند وحاکم نیز از میان همین مردم قد علم می‌کند وچنین جامعه وملتی نیز لیاقتشان بیشتر از همان ستم پیشگان نبوده ونخواهد بود تا آنگاه که خود را اصلاح نموده ودر راه اصلاح حاکمان بکوشند شخصی از علی رضی الله عنه دلیل عزت وپیشرفت مسلمانان در زمان شیخین رضی الله عنه وعلت ضعف ونابسامانی در زمان ایشان را پرسید، ایشان رضی الله عنه گفتند در آن زمان ابوبکر وعمر رضی الله عنهما خلیفه وامثال من وزیر ومشاور وسرباز بودند اما اکنون من خلیفه وامثال تو مشاور وسرباز من هستید. ببینید که علی رضی الله عنه چه زیبا علت را بیان نموده‌اند که اگر رعیت زمان ایشان مانند رعیت زمان سه خلیفه دیگر بودند اوضاع این چنین متحول نمی‌شد وبه ضعف ونابسامانی نمی‌انجامید.

ودر آخر اگر غربی ها آنگونه شروع کردند ما از هزار و چهارصد واندی سال پیش براساس رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم وبعد از ایشان براساس شورای اهل حل وعقد شروع کردیم ودر کمتر از نیم قرن توانستیم نیمی از مردم جهان را از یوغ بردگی راهانیده وبنده خدا سازیم اما از زمان سرکار آمدن دموکراسی جز خون وخونریزی وجنگ وکشتار  وخرابی چیزی ندیده‌ایم وفقط با زورِ دروغ پردازی وتبلیغاتِ بی‌اساس همه چیز را وارونه نشان داده‌اند وتوانسته‌اند بسیاری از دانش پژوهانی چون شما را نیز فریب دهند.

و دیگر جواب سؤالات پایانی را ـ نعوذ بالله ـ با وجود مستبدانه ودیکتاتورخواندن حکومت رسول الله صلی الله علیه وسلم وخلفای راشدین وسایر حکام مسلمان، نمی‌دهم چون حال اقتضای آن را ندارد اما می‌توانی جواب آنها را در این کتاب‌ها بیابی :

حقیقة الدیمقراطیة : نوشته محمد شاکر الشریف

کواشف الزیوف : عبدالحمن حبنکه المیدانی

نقض الجذور الفکریة للدیمقراطیة الغربیة : محمد احمد مفتی

الدیمقراطیة اسم لا حقیقةله : جعفر شیخ ادریس

الدیمقراطیة المفاهیم والاشکالات : ناحی علوش

الدیمقراطیة فی میزان العقل والشرع : دکتر نایف معروف

وحتماً بدون تعصب حزبی کتاب « حکم الاسلام فی الدیمقراطیة والتعددیة الحزبیة » نوشته ابو بصیر الطرطوسی را بخوان چون با استناد به قرآن وسنت نبوی واقوال بزرگان حکم اسلام را در این باره به شیوه‌ای زیبا به نگارش در آورده وجواب دلایل بی اساس دکتر قرضاوی ومهمترین شبهات در این ضمینه را نیز به همان شیوه بیان کرده است.

ودر آخر برای شناخت پایه‌های اساسی دموکراسی حداقل به کتاب « مذاهب فکریة معاصرة » استاد محمد قطب مراجعه کن تا مورد تمسخر مدافعان وبنیانگزاران دموکراسی قرار نگیری.

وآخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

هر آنچه صحیح ودرست بوده از جانب خدا می‌باشد وهر خطا واشتباهی از این بنده حقیر است.


(فَبَشِّرْ عِبَادِ * ‏الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ) ‏زمر /17و 18


--------------------------------------------------------------------------------

[1] - یکی از دوستان به من گفت که واژه « اسلام حداکثری وحداقلی از اصطلاحات ساخته دست سروش است که این جماعت شیفته وشیدای این گمراهِ از خدا بی‌خبرند اگر کمی فکر کنی بنابر این اصطلاحِ مستحدثه اسلام را اگر حداقلی در نظر بگیریم یعنی اسلام ناقص بوده ونیاز به افزودن دارد واگر اسلام را حداکثری بدانیم یعنی اسلام دارای اضافات وچیزهای بیخود وبیهوده بوده که نیازمند حذف آنها است درحالی که خداوند می‌فرماید: ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً ) مائده/3 ( امروز ( احكام ) دين شما را برايتان كامل كردم و ( با عزّت بخشيدن به شما و استوار داشتن گام‌هايتان ) نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين خدا پسند براي شما برگزيدم )، اما این آقایان باکمبود ودرک ناصحیحی که از اسلام دارند شیفته هر یاوه سرایی چون سروش می‌شوند که معتقد است قرآن نوشته محمد صلی الله علیه وسلم بوده وکلام خدا نیست ؟!! وهزاران عقاید کفر آمیز دیگری دارد که تنها یکی از آنها برای دور انداختن وارزش قائل نشدن برای افکار پوچش کافی است اما این‌ها نوارهایش را دست به دست چرخانده وبا استناد به او پیروان قرآن وسنت را تندرو وفلان وبهمان می‌خوانند؟!!



منبع :
وبلاگ شکستن بت دموکراسی
لینک مطلب : http://antidemocracy.blogfa.com/post/5


‏قال الله تعالی : «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُ»
نماد کاربر
antidemocracy
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 59
تاريخ عضويت: دوشنبه آبان ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 34 بار
تشکر شده: 59 بار
امتياز: 80

بعدي

بازگشت به مقالات متنوع دینی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 6 مهمان