اين ائين برنامه ي پويايي است وکسي انرا نمي فهمد مگر شخصي که گام به گام ان مي جنبد وحرکت
مي کند. پس کساني که براي جهاد بيرون مي روند بهتر از ديگران از دين اگاهي پيدا مي کنند زيرا اسرار
و معاني دين برايشان جلوه گر وروشن مي شود , ودر اثناي حرکت گام به گام با دين , ايات دين و
تطبيقات عملي ان پيدا و هويدا مي ايد.ولي کساني که مي نشينند انان محتاج اين هستند که مطالب
را از اشخاصي بياموزند که جنبيده اند وبه تلاش ايستاده اند.زيرا انان نديده اند چيزي را که بيرون روندگان
ديده اند ونياموخته اند چيزي را که انان اموخته اند وبه اسرار ورموزي که بيرون روندگان از انها اطلاع پيدا
کرده اند, بويژه اگر بيرون رفتن ايشان با پيغمبر خدا صلي الله عليه واله وسلم باشد. بطور کلي بيرون رفتن
به فهم وشعور واطلاع واگاهي بهتر کمک مي کند. شايد اين مخالف چيزي باشد که به ذهن متبادر مي
شود. اين که کساني که از جنگ وجهاد و حرکت واپس مي مانند , انان افراد ي هستند که براي اموزش
اداب ومطالب ديني فرصت وفراغت بيشتري دارند اما اين گماني بيش نيست اين انديشه با سرشت اين
ائين نمي سازد وجور در نمي ايد ..... حرکت اساس اين ائين است. بدين خاطر است که اداب و مطالب
اين ائين را نمي فهمند و نمي اموزند مگر کساني که در سايه ي اين ائين حرکت کنند وبراي استقرار ان
در واقعيت زندگي مردم به جهاد وتلاش ايستند , وبا حرکت عملي اين ائين را بر جاهليت پيروز گردانند.
تجارب قاطعانه نشان مي دهد کساني که در سايه ي اين ائين خود را به امواج حرکت نمي اندازند ودر
وسط جويبار جوشان ان به پيش نمي روند , اداب ومطالب اين ائين را درک وفهم نمي کنند ونمي
اموزند.هر اندازه هم فرصت وفراغت فراوان براي پژوهش اين ائين در لابلاي کتابها داشته باشند وبه
بررسي سرد وخشک ان بپردازند پرتوهاي روشنگر اين ائين براي کساني جلوه گر مي ايد و مي درخشد
که اين ائين را در حرکت جهاد گرانه براي تثبيت و استوار داشتن ان در زندگي مردم مي جويند و چکاچاک
رزم ودر پهنه ي کارزار مي پويند . اداب ومطالب اين ائين براي کساني جلوه گر و نمايان نمي گردد که در
ميان کتابها غرق و روي صفحات واوراق معتکف وماندگار مي شوند. شناخت اين ائين بر نمي جوشد مگر
در سرزمين حرکت. شناخت اين ائين از عالم نشسته به دست نمي ايد بدان هنگام حرکت واجب است
کساني که در اين زمان بر کتابها و صفحه ها مي افتند وبه بررسي انها مي پردازند تا احکام فقهي را
درک و استنباط کنند وبا ان احکام فقه اسلامي را نو گرا کنند و تازگي ببخشند. يا ان را متوحل ومترقي
سازند. همان گونه که خاورشناسان مسيحي مي گويند وخود اين افراد دور از حرکت جنشي هستند که
هدفش ازاد سازي مردمان از بندگي بندگان وبرگشت دادن ايشان به بندگي يزدان يگانه ي جهان است ,
واين هدف را با حاکم و فرمانروا کردن شريعت خداي يکتا و راندن ودور داشتن شريعتهاي طاغوتها از صحنه
ي زندگي انسانها دنبال مي کنند .همچون کسان بر کنار و دور از حرکت وسرشت اين ائين را د رک وفهم
مي کنند وبه همين خاطر ساختار فقه اين ائين را چنانکه بايد نمي شناسند ونيکو د رک وفهم نمي
کنند .فقه اسلامي فرزند حرکت اسلامي است . نخست دين پديد امده است وانگاه فقه پديدار گشته
است برعکس اين درست نيست. نخست اطاعت از يزدان سبحان و کرنش در برابر خداي مهربان موجود
بوده است وبه ان گاه جامعه پديد امده است که مقرر داشته است بايد تنها از خداي يکتا اطاعت گردد
وفقط در برابر او کرنش برده شود.