الحمدلله رب العالمين.
همواره در طي مسير به شكلي از اشكال نوعي دلسردي و نااميدي بر روح و روان انسان مسلمان وارد ميشود ....زماني كه مي بيند مشتريان حقيقت بسيار كم اند...يا نقايص و ضعف ها به شدت متراكم شده اند....در اين حالت است كه شيطان به ياري نفس انسان وسوسه هاي بسياري ايجاد ميكند و راه را دشواتر از آن مينماياند كه هست! خصوصا اين قضيه به نسبت دانشجويان بسيار اتفاق ميافتد....دانشجوي مسلماني كه نيت اصلاح دارد گاها شرايط و اوضاع نا به سامان محيط در او نااميدي و دلسردي زيادي القا مي كند.
اينكه محيط سر سازش با حقايق دين اسلام ندارد تا حدود بسيار زيادي راست است اما نااميد شدن و دلسرد گشتن از امر دعوت و اصلاح خود آفت و آسيبي است كه هيچ كمكي به اصلاح اوضاع نميكند بلكه شرايط را بدتر از قبل كرده و اي چه بسا به مرور زمينه اي فراهم آيد كه خود داعي تسليم شرايط موجود شود.
ما براي دفع اين آفت ( نااميدي و دلسردي) بايد به دو نكته مهم توجه كنيم:
1- نخست ما بايد بدانيم يكي از مهم ترين وجه تمايز ما با سايرين، خيريت بودن ماست ....اينكه ما مسلمان شويم و در گوشه اي زندگي عادي خود را از سر گيريم مطلوب نيست...ما همان امتي هستيم كه خداوند در موردش ميفرمايد:
كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ[1] ...: شما ( اي پيروان محمّد ) بهترين امّتي هستيد كه به سود انسانها آفريده شدهايد ( مادام كه ) امر به معروف و نهي از منكر مينمائيد و به خدا ايمان داريد.
خيريت امت ما در خير رساندن آن به سايرين است....
حال اين چگونه محقق ميشود: با امر به معروف و نهي از منكر....و به طور كلي تلاش در راه اصلاح وضعيت موجود...
گفتم :تلاش....مهم اين قسمت قضيه است كه ما براي اصلاح وضعيت موجود تلاش داشته باشيم و اين كه نتيجه چه شود به طور كامل در دست ما نيست..ما يك طرف قضيه هستيم ...ما بايد از اسباب، تجارب و لوازم اين كار بهره بگيريم ...اما اين كه چه نتيجه اي حاصل شود ديگر اين قسمت به مخاطب ما برميگردد كه آيا اين زمينه در او ايجاد شده كه خداوند حكيم هدايتش دهد يا نه؟
لذا مهم اين است كه به صورت صحيح در اين راه تلاش كنيم و مطممئنا تلاشي كه صحيح و از سر اخلاص باشد ضايع نميشود.
2- نكته دوم در صحنه ماندن ماست...بايد توجه كنيم صحنه را خالي كردن تلاشهاي قبل را هدر ميدهد. كار اصلاح و دعوت به گذشت زمان نياز دارد...به استمرار وپيوستگي دركار نياز دارد! از اين روست ما بايد صحنه را به آساني ترك نكنيم وحضور داشته باشيم. چه حضور ما ثمرات بسياري خواهد داشت و ناخواسته در فكر و روان ديگران تاثير ميگذارد ولو آن را ابراز نكنند....مگر در صورتي كه تشخيص دهيم حضور ما ديگر اثربخش نيست و بلكه ترك صحنه به مصلحت است.
نبايد ترك صحنه را با مسئله هجرت اشتباه گرفت، هجرت راه كساني است كه توانايي اقامه دين خود را در محل سكونت ندارند لذا بايست براي حفظ دين خود به جاي ديگري پناه ببرند ...اما براي يك داعي كه جهت اصلاح مقدمه چيني كرده و رسالت خود را با ديگران در ميان گذاشته است خالي گذاشتن صحنه ضربه مهلكي خواهد بود هم به تلاشهاي قبلي او و هم به تلاش افرادي كه در آينده قصد دعوت در آن محل را دارند.
لزوما در صحنه ماندن به معناي اختيار سكوت در مقابل نابه ساني موجود نيست. در صحنه ماندن كنايه از پايداري و استقامت بر طريق به شكل عادلانه بدون افراط و تفريط است و اين ناخودآگاه بر ديگران اثر خواهد داشت.
در ابتداي امر بسياري به حقانيت و حقيقت اهميتي نميدهند اما اگر صاحبان حق پايداري كردند خودبه خود اين سوال در ذهن بسياري شكل ميگيرد: اين همه پايداري براي چيست؟ ...و اين اولين جرقه روشنايي قلب است. اما هنوز تاريكي بر قلبشان حاكميت غالب دارد لذا بايست بر استقامت و جديت در كار افزود تا روشناني و نور ايمان براي هميشه قلبشان را منور كند.
شايد از معاني شاهد بودن امت اسلامي كه خداوند در قران از آن سخن ميراند همين حضور در صحنه است چرا كه شاهد بودن امت براي اقامه حجت بر مردم است و در صحنه ماندن نيز همين هدف را محقق ميكند
در پايان اين فرموده خداوند را تذكر ميدهم كه جان نواز روح و روان داعيان خواهد بود اگر در آن تدبركنند:
ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ * وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرينَ * وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ[2] :
( اي پيغمبر ! ) مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهاي نيكو و زيبا به راه پروردگارت فراخوان ، و با ايشان به شيوه هرچه نيكوتر و بهتر گفتگو و مجادله كن ؛ چرا كه بيگمان پروردگارت آگاهتر ( از همگان ) به حال كساني است كه از راه او منحرف و گمراه ميشوند و يا اين كه رهنمود و راهياب ميگردند . (اي مسلمانان ! ) هرگاه خواستيد مجازات كنيد ( كساني را كه به حقوق شما تعدّي و تجاوز كردهاند ) ، تنها بدان اندازه مجازات كنيد و كيفر دهيد كه درباره شما روا شده است ( و از حدّ آن فراتر نرويد و برمگذريد ) و اگر شكيبائي پيشه ساختيد ( و به خاطر خدا مجازات نكرديد و كيفر نداديد ) حتماً شكيبائي براي شكيبايان ( حقپرستي چون شما كه از دل فرمان نميبريد و به راهنمائي يزدان گوش فرا ميداريد ، در دنيا و آخرت ) بهترخواهد بود . و ( اي پيغمبر ! تو نيز در برابر مصائب و صحنههاي جانسوزي كه در راه تبليغ رسالت آسماني خواهي ديد ) شكيبائي كن و شكيبائي تو ( و هركس ديگري ) جز در پرتو ( لطف رحمان و به ياري و ) توفيق يزدان ميسّر نيست . ( اگر كافران ايمان نياوردند ، ) بر آنان اندوهگين مشو و در برابر مكر و نيرنگي كه ميورزند ( و توطئههائي كه به راه مياندازند ) ناراحت و نگران مباش ( و خويشتن را در پناه خدا دار ) .