در این بخش سیره ی بزرگان و خادمانِ دین قرار داده می شود
مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar
توسط ghazal66 » دوشنبه آذر ماه 27, 1391 11:15 am
مردی اطلاع یافت که فرزندش به مسجد رفته است به خاطر اشتراک در یکی از دروسی که "حسن البناء رحمه الله" آن را تقدیم می کرد...
مرد که عصبانی شده بود
به سوی مسجد راه افتاد
فرزند خود را در حالی یافت که در میان مردم قرار داشت و همه منتظر آمدن "حسن البناء رحمه الله" بودند ...
بر فرزند خود چیره شد
نخست او راسرزنش کرد
و باز دستش گرفت و از مسجد میخواست بیرونش سازد ...
وقتی که خواست کفش های خود را به پا کند و از مسجد بیرون شود، دید جوانی تازه داخل مسجد میشود ، آن جوان خود را جلو خم کرد و کفش های این مرد را را نزدش گذاشت.
آن مرد در فکر فرو رفت و از جوان پرسید:
چرا چنین کردید؟
جوان: این که حق شماست، اسلام احترام بزرگان را برما فرض گردانیده است...
مرد: اسمت چیست؟
جوان: حسن البناء
مرد: شما حسن البناء هستید؟؟؟؟ این فرزندم را با خود بگیر و فرزندان دیگری هم دارم که همه را به تو می سپارم ( تا تربیتش کنید) ...سبحان الله
ربنا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
- برای نویسنده این مطلب ghazal66 تشکر کننده ها: 3
- bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ostadelyass (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), pejmanava (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
ghazal66
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 306
- تاريخ عضويت: يکشنبه ارديبهشت ماه 24, 1391 11:30 pm
- محل سکونت: دیواندره
- تشکر کرده: 958 بار
- تشکر شده: 732 بار
- امتياز: 360
-
توسط pejmanava » چهارشنبه آذر ماه 29, 1391 10:56 pm
ای کاش . . . !
-
pejmanava
- کاربر حرفه ای سایت
-
- پست ها : 2997
- تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
- محل سکونت: Mahabad
- تشکر کرده: 2893 بار
- تشکر شده: 3332 بار
- امتياز: 25740
-
بازگشت به سیره ی بزرگان و خادمانِ دین
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان