تظاهرکنندگان افطار را بین خود تقسیم میکنند و لقمه در دهان غیر میگذارند، مبادا که افطار نخورده باشند... فقط في رابعة
جمعیت ميدان به دو بخش تقسیم میشوند؛ بخشی در گرمای آفتاب ظهر شعار میدهند و بخشی به سایهی چادرها میروند و سپس جای خود را عوض میکنند... فقط فى رابعة
مرد شیشه آب معدنی میخرد و جرعهای مینوشد و سپس به اطرافیانش میدهد تا عطششان برطرف شود... فقط فى رابعة
در هنگام نماز میدان از ازدحام جمعیت چون صحن حرم میشود، تا جایی که نمیتوانی راه بروی... فقط فى رابعة
سرویس بهداشتی مساجد اطراف میدان سه به سه میان مردان و زنان تقسیم شده است... فقط فى رابعة
از همه طرف و در همه جا بوی مسک و عنبر و عطرهای مسلمین به مشامت میرسد ...فقط فى رابعة
دنبال مستمندی میگردی تا صدقهای بدهی، اما بخاطر عزت نفس مردم کسی را نمییابی. پول را برای نیازمندی در مکانی میگذاری. صاحب پول قسم میخورد که پول زیاد شده، ولی کم نشده... فقط فى رابعة
نه اخوان میبینی و نه سلفی و نه دیگری، بلکه همه مسلمانیم... فقط فى رابعة
بانویی مسیحی به میدان میآید تا از از طریق تریبون حمایت خود را از مشروعیت رییس جمهور مرسی اعلام کند... ناگهان چون صاعقهای فریاد شهادتین جمعیت به آسمان میرود (بانو اسلام آورد. خودم آنروز آنجا بودم و چنان احساس سعادتی کردم که در وصف نگنجد... بوی مجد و عزت به مشام میرسید) اللهم لک الحمد.... فقط فى رابعة
مردی از کنار خیمه زنان رد میشود و میبیند که خیمه حفرهای دارد پیراهن خود را از تن بیرون آورده بر حفره میاندازد تا آن را بپوشاند و بدون لباس به راهش ادامه میدهد... فقط فى رابعة
حساسیت و اقدام به نظافت پیوسته ادامه دارد، تا جایی که بر زمین میخوابی، اما کثیف نمیشوی... فقط فى رابعة
از همه طرف طنین قرآن به گوش میرسد گویی فرشتگان احاطهات کردهاند... فقط فى رابعة
زنان در اوج امنیت در میان جمعیت متراکم مردان راه میروند، گویی در میان پدران و مادران خود هستند و راه برایشان باز میشود تا رد شوند... فقط فى رابعة
صدای گوشخراش دستفروشان را نمیشنوی و کشیدن سیگار نمیبینی جز در خفا... فقط فى رابعة
دکانداران مغازههای خود را بازمیگذارند و میروند استراحت کنند و میگویند هرکی هرچی نیاز دارد بردارد و پول را در دخل بریزد، برمیگردد میبیند اجناسش کامل و دستنخورده باقی مانده.... فقط فى رابعة
مرد از غم شهادت برادرانش در وقت فجر میایستد و میگردد، ولی ثابت و استوار، از آتش گلوله فرار نمیکند... فقط فى رابعة