برنده متعهد می شود .
بازنده وعده می دهد .
وقتی برنده ای مرتکـب اشتبـاه می شود ، می گوید : اشتبـاه کـردم .
وقتی بازنده ای مرتکـب اشتبـاه می شود ، می گوید : تقصیر من نـبـود .
برنده بـیش از بازنده کـار انـجام می دهد ، و در انـتها بـاز هم وقت دارد .
بازنده همی شه آنـقدر گرفتار است کـه نـمی توانـد بـه کـارهای ضروری بـپردازد .
برنده بـه بـررسی دقیق یک مـشکـل مـی پردازد .
بازنده از کـنـار مـشکـل گذشته ، و آن را حل نـشده رها مـی کـنـد .
برنده مـی گوید : بـیا بـرای مـشکـل راه حلی پیدا کـنـیم .
بازنده مـی گوید : هیچ کـس راه حلی را نـمـی دانـد .
برنده مـی دانـد بـه خاطر چه چیزی پیکـار مـی کـنـد و بـر سر چه چیزی توافق و سازش نـمـاید .
بازنده آنـجا کـه نـبـاید ، سازش مـی کـنـد ، و بـه خاطر چیزی کـه ارزش نـدارد ، مـبـارزه مـی کـنـد .
برنده بـا جبـران اشتبـاهش ، تاسف و پشیمـانـی خود را نـشان مـی دهد .
بازنده مـی گوید : "مـتاسفم" ، امـا در آینـده اشتبـاه خود را تکـرار مـی کـنـد .
حالا برنده هستیم یا بازنده؟؟؟؟