مولوي كُرد(تاوگوزي)

در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

مولوي كُرد(تاوگوزي)

پستتوسط naseh_azizi » دوشنبه شهريور ماه 11, 1392 11:43 pm

سيد عبدالرحيم فرزند ملا سعيد نوه ملا يوسف جان فرزند ملا ابوبكر مصنفي چوري كه منتسب به سيد محمد زاهد كه معروف به پير خدر شاهو است مي باشد . تخلص شعري وي ( مه عدوومي ) است و در فرهنگ و ادبيات كردي به مولوي مشهور است .مه وله وي (مولوي ) در سال 1221 هجري قمري در روستاي سرشانه ( سه رشانه ) در منطقه تاوه گوز كردستان عراق در خانواده اي فرهنگي - ديني چشم به جهان گشود . در كودكي همراه
با خانواده به روستاي بيژاوه نزديك شهر حلبچه مي رود و در آنجا نزد پدر قرآن مي آموزد همزمان كتاب هاي مقدماتي فارسي و صرف و نحو عربي را نيز آموخته است . پس از آن همچون بسياري از طلبه هاي كردستان براي فراگيري علم به شهر پاوه رفته است و پس از فراگيري علوم در شهر پاوه به چور از توابع مريوان رفته و پس از آن به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد وزير به تحصيل علوم زمان پرداخته است سپس به بانه و پس از آن به سليماني ( سليمانيه ) رفته ور در مسجد گه وره ( بزرگ ) آن شهر از خدمت عالم بزرگ شيخ معروف نودي استفاده نموده است سپس به مسجد جامع حلبجه رفته و از وجود شيخ عبدالله خه رپاني استفاده نموده بعد از ان به قه لاي جوانرود رفته و پس از آن دوباره به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد دار الاحسان مدتي بيشتر از بار اول راگذرانده است . سپس به سليماني ( سليمانيه ) رفته و در خدمت ملا عبدالرحمن نودشه اي كه مفتي سليمانيه بوده و امام مسجد مه لكه ندي بوده است درس طلبگي را تمام كرده و موفق به اخذ اجازه از محضر ايشان گرديده است .

پس از آن به روستاي چروستانه در اطراف حلبچه رفته و در آنجا به تدريس پرداخته است . پس از مدتي هواي تصوف اورا مجذوب كرده و گرفتار ذوق اهل معنا مي گردد و بهمين دليل به شهر ته ويله رفته و صوفي شيخ عثمان سراج الدين كه خليفه مولانا خالد نقشبندي بزرگ طريقه نقشبندي در كردستان مي شود . و مدت زيادي را به عنوان مريد شيخ سراج الدين بسر مي برد . پس از چند سال به روستاي بياويله نزديك حلبجه مي رود و پس از مدتي به روستاي گونه رفته و چند سال نيز در آنجا مي ماند . سپس به شه ميران كه در آن زمان تحت اداره شيخ علي عبابيلي بوده است مي رود كه شيخ علي احترام بسيار زيادي براي مولوي قايل بوده است اما پس از مدتي عثماني خاله بدستور محمد پاشاي جاف اداره شه ميران را از شيخ علي گرفته و بهمين دليل مولوي راهي روستاي سه رشاته كه زادگاه اوست مي شود و در همان روستا ديده از جهان فرو مي بندد .

مولوي در سالهاي حيات خويش با چند حادثه و فاجعه سخت مواجه شده است ( آنگونه كه از شعرهاي او برمي آيد ) اول سوختن كتابخانه مولوي كه در آن كتابهاي بسيار و نوشته ها و حتي ديوان شعر او مي سوزد . دوم وفات عنبر خاتون همسر مولوي است كه آنگونه كه پيداست احترام و عشق زيادي به او داشته است . سوم از دست دادن بينايي بمدت هفت سال كه همان باعث وفات و افول ستاره اي بي بديل در آسمان شعر و ادب اورامان و كردستان مي شود . سر انجام مولوي پس از 79 سال عمر سراسر با بركت در سال 1300هجري قمري ديده از جهان فرو بست . از مولوي آثار ارزشمندي بجاي مانده است .

1- ديوان مه وله وي

2- الفضيله : كه شامل 2031 شعر عربي است و در سال 1285 هجري قمري آنرا به رشته تحرير در آورده است

3- العقيده المرضيه : مشتمل بر 2452 شعر كردي كه در سال 1352 هجري قمري از سوي محي الدين صبري النعيمي در مصر بچاپ رسيده است . اولين بيت ديوان اينگونه آغاز مي شود

زوبده ي عه قيده و خو لاصه ي كه لام

هه ر له تو بو توس ثه ناي تام

4- الفوائح : كه شامل 527 شعر فارسي است كه همراه العقيده در سال 1352 توسط محي الدين صبري النعيمي در مصر بچاپ رسيده است . بجز اين موارد كتابي در باره اصول طريقه نقشبندي از ايشان بجاي مانده است.




فداک روحی یا رسول الله

برای نویسنده این مطلب naseh_azizi تشکر کننده ها:
yosra69 (سه شنبه شهريور ماه 12, 1392 10:06 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
naseh_azizi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 448
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 25, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 1360 بار
تشکر شده: 921 بار
امتياز: 7680

بازگشت به شعر و نوشته های ادبی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 9 مهمان