من آن خاکم که عاشق میشود

در این بخش داستانهای کوتاه و بلند قرار داده می شود

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

من آن خاکم که عاشق میشود

پستتوسط bahar » چهارشنبه تير ماه 26, 1392 3:19 pm


من‌ آن‌ خاكم‌ كه‌ عاشق‌ می‌شود




سر تا پای‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ می‌كنم، می‌شوم‌ قد یك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود

یك‌ تكه‌ آجر باشد توی‌ دیوار یك‌ خانه، یا یك‌ قلوه‌ سنگ‌ روی‌ شانه‌ یك‌ كوه، یا

مشتی‌ سنگ‌ریزه، ته‌ ته‌ اقیانوس؛

یا حتی‌ خاك‌ یك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همین‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

یك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هیچ‌ وقت، هیچ‌ اسمی‌ نداشته‌ باشد و تا همیشه، خاك‌ باقی‌ بماند،

فقط‌ خاك.اما حالا یك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ وجود دارد كه‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌

نفس‌ بكشد، ببیند، بشنود، بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد.

یك‌ مشت‌ خاك‌ كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود، انتخاب‌ كند، عوض‌ بشود، تغییر كند.

وای، خدای‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم.

من‌ همان‌ خاك‌ انتخاب‌ شده‌ هستم. همان‌ خاكی‌ كه‌ با بقیه‌ خاك‌ها فرق‌ می‌كند.

من‌ آن‌ خاكی‌ هستم‌ كه‌ توی‌ دست‌های‌ خدا ورزیده‌ شده‌ام‌ و

خدا از نفسش‌ در آن‌ دمیده. من‌ آن‌ خاك‌ قیمتی‌ام.

حالا می‌فهمم‌ چرا فرشته‌ها آن‌قدر حسودی شان‌ شد.

اما اگر این‌ خاك، این‌ خاك‌ برگزیده، خاكی‌ كه‌ اسم‌ دارد، قشنگ‌ترین‌ اسم‌ دنیا را،

خاكی‌ كه‌ نور چشمی‌ و عزیز دُردانه‌ خداست.

اگر نتواند تغییر كند، اگر عوض‌ نشود، اگر انتخاب‌ نكند،

اگر همین‌ طور خاك‌ باقی‌ بماند،اگر آن‌ آخر كه‌ قرار است‌ برگردد و

خود جدیدش‌ را تحویل‌ خدا بدهد، سرش‌ را بیندازد پایین‌ و بگوید:

((یا لَیتَنی‌ كُنت‌ تُراباً)) بگوید: ای‌ كاش‌ خاك‌ بودم...

این‌ وحشتناك‌ترین‌ جمله‌ای‌ است‌ كه‌ یك‌ آدم‌ می‌تواند بگوید.

یعنی‌ این‌ كه‌ حتی‌ نتوانسته‌ خاك‌ باشد، چه‌ برسد به‌ آدم!

خدایا دستمان‌ را بگیر و نیاور آن‌ روزی‌ را كه‌ هیچ‌ آدمی‌ چنین‌ بگوید.



منبع سایت بشارت





برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
m_amin_r (چهارشنبه تير ماه 26, 1392 8:47 pm), sondos (چهارشنبه تير ماه 26, 1392 11:15 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: من آن خاکم که عاشق میشود

پستتوسط pejmanava » چهارشنبه تير ماه 26, 1392 7:10 pm


ده ستت خوش بی

تشکرلر

شکرا لکم

thank you

تشکر


=========================

زیبا بود .


برای نویسنده این مطلب pejmanava تشکر کننده ها: 2
bahar (چهارشنبه تير ماه 26, 1392 7:50 pm), m_amin_r (چهارشنبه تير ماه 26, 1392 8:47 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: من آن خاکم که عاشق میشود

پستتوسط m_amin_r » چهارشنبه تير ماه 26, 1392 8:48 pm

pejmanava نوشته است:

ده ستت خوش بی

تشکرلر

شکرا لکم

thank you

تشکر


=========================

زیبا بود .


میگم داداش

دستت درد مکنت

این رو هم میزاشتی به زبان بلوچیه


راحت نوشتیم بابا نان داد!
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان
همه “جوانی اش” را داد...
____________________________
http://taranomevahy.rozblog.com/

برای نویسنده این مطلب m_amin_r تشکر کننده ها: 2
bahar (چهارشنبه تير ماه 26, 1392 9:30 pm), pejmanava (پنج شنبه تير ماه 27, 1392 10:29 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
m_amin_r
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 23
تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 26, 1392 11:30 pm
محل سکونت: ایرانشهر
تشکر کرده: 16 بار
تشکر شده: 14 بار
امتياز: 40

Re: من آن خاکم که عاشق میشود

پستتوسط pejmanava » پنج شنبه تير ماه 27, 1392 10:31 am


چه عرض کنم خیلی های دیگه هم بلد بودم اما گفتم فقط اینارو ذکر کنم کافی باشه .

حالا شما به جای من زحمتشو کشیدید .

ممنون .

دستت درد مکنت



نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740


بازگشت به داستانهای کوتاه و بلند

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان