جور دیگر باید دید!!!

در این بخش داستانهای کوتاه و بلند قرار داده می شود

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

جور دیگر باید دید!!!

پستتوسط iman » شنبه آبان ماه 7, 1390 11:15 am

زن و شوهر جوونی به محله ی جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردن.
روز اول در حالِ خوردن صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اشون رخت شسته و داره آویزون میکنه که خشک بشن،یکم نگاه کردو گفت:

«لباساشو!دلش خوشه رخت شسته! اصلا بلد نیست چجوری باید رخت بشوره! خدا به دادم برسه با این همسایه ی هپلی! تو باید خدا رو شکر کنی که زن تمیزی مثل من داری!»

همسرش نگاهی کرد ولی چیزی نگفت! اونروز گذشت!
ولی هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌ ش رو برای خشک شدن آویزون می‌کرد
زن جوون همون حرفها رو تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد...
یه روز از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:

«خدا رو شکر زنِ شلخته بالاخره یاد گرفته چطوری لباس بشوره! موندم که کی بهش طرز درست لباس شستن رو یاد داده!»

شوهر جواب داد:

«من امروز صبح زود بیدار شدم و شیشه های پنجره‌هامونو تمیز کردم!»

برای نویسنده این مطلب iman تشکر کننده ها: 5
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), abdulrahman (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), osamehnikraftar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 35.71%
 
نماد کاربر
iman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 156
تاريخ عضويت: يکشنبه مرداد ماه 23, 1390 11:30 pm
محل سکونت: روانـســـــر
تشکر کرده: 4 بار
تشکر شده: 83 بار
امتياز: 1000

پستتوسط mehr » شنبه آبان ماه 7, 1390 2:06 pm

با سلام ،دست مریزاد کاک ایمان  واقعا زیبا بود.


چشم دل باز کن که جان بینی

آنچه نادیدنی است آن بینی.
"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"
mehr
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 924
تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1274 بار
تشکر شده: 1137 بار
امتياز: 1630

پستتوسط Ramin » شنبه آبان ماه 7, 1390 2:51 pm

کاک ایمان سلام، ممنون، جالب بود ...

کم پیدایی؟ کجایی؟!..
نماد کاربر
Ramin
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 999
تاريخ عضويت: شنبه مرداد ماه 22, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 945 بار
تشکر شده: 1633 بار
امتياز: 2940

پستتوسط abdulrahman » شنبه آبان ماه 7, 1390 6:18 pm

سلام کاک ایمان
کجایید؟ چه عجب !!!با این که تا حالا از نزدیک ندیدمتون ولی یه جورایی دلم میخواست دوباره تو سایت فعالیت کنید...(اینم از محاسن پینوس!)
برای مطلبتون هم تشکر میکنم جای تفکر داره چه از این طرف چه از اوون طرف...
نماد کاربر
abdulrahman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 237
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 24, 1389 12:30 am
محل سکونت: کهکشان راه شیری/منظومه ی شمسی
تشکر کرده: 390 بار
تشکر شده: 249 بار
امتياز: 830

پستتوسط boshra » شنبه آبان ماه 7, 1390 8:37 pm

باتشكر جالب بود.
چشمها را بايدشست،جور ديگر بايد ديد. :arrow:
خدایا

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست

نماد کاربر
boshra
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 31
تاريخ عضويت: پنج شنبه مرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1 دفعه
تشکر شده: 39 بار
امتياز: 0

پستتوسط Ramin » يکشنبه آبان ماه 7, 1390 12:32 am

ایمان جان با اجازه ت یه داستان مرتبط با بحث میذارم تو پست که خالی از لطف نیست ...

" طرز نگاه "

هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده…

شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.

متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند.
آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود.

اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد.
زنش آن را جابه جا کرده بود.

مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند !!...




" اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی "

وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ...

برای نویسنده این مطلب Ramin تشکر کننده ها:
bitajan (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
Ramin
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 999
تاريخ عضويت: شنبه مرداد ماه 22, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 945 بار
تشکر شده: 1633 بار
امتياز: 2940

پستتوسط Noha » يکشنبه آبان ماه 8, 1390 1:03 pm

هوالمستعان

سلام الله علیکم

خیلی ممنون کاک ایمان نکته ی ارزشمندی رو عنوان کردید،همچنین کاک رامین شما .[/

کاش ما به جای قضاوت کردن در مورد دیگران یه کم بیشتر اعمال خودمون رو مورد ارزیابی قرار بدیم.


چه حکایت عجیبی است :خداوند می بیند و می پوشاند و مردم نمی بینندوفریاد می زنند!!!!

رستگار باشید

الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها


برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها: 3
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), kazari (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط iman » يکشنبه آبان ماه 8, 1390 10:16 pm

سلام
با تشکراز تمام دوستان
عبدالرحمن جان نظر لطفته دوری من به دلیل شروع کلاسها بودش که ان شاء الله  سعی میکنم بیشتر به روز بشم
راستی منظورت از این طرف و اون طرف چی بود؟
از بقیه دوستانم تشکر میکنم!
نماد کاربر
iman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 156
تاريخ عضويت: يکشنبه مرداد ماه 23, 1390 11:30 pm
محل سکونت: روانـســـــر
تشکر کرده: 4 بار
تشکر شده: 83 بار
امتياز: 1000

پستتوسط avin » يکشنبه آبان ماه 8, 1390 10:57 pm

سلام
و سپاس بو کاک ئیمان


ده ستت خوش بی....جوان بووو...


ئه بی  چاوه کان بشورین

بری له هه له کان هی ئیمه یه...
شه ریعه تی ئه لی...زوربه ی مروفه کان له و شته ی بیزارن وا له ده رونی

خویاندا هه یه....
به زمانی تر له خراپه کانی خویان له نیوان ئه وانی که بیزارن....
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...
نماد کاربر
avin
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 433
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 336 بار
تشکر شده: 531 بار
امتياز: 1820

پستتوسط lenous » يکشنبه آبان ماه 8, 1390 11:30 pm

کاک ایمان ممنون از مطلبت؛
رفتم چشمامو شستم،واااای چقدر دنیا قشنگه :arrow:  :)
نماد کاربر
lenous
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 31
تاريخ عضويت: يکشنبه شهريور ماه 20, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1 دفعه
تشکر شده: 6 بار
امتياز: 100

پستتوسط abdulrahman » دوشنبه آبان ماه 8, 1390 12:00 am

سلام
میترسم داستان شه برام....
این طرف همونی هست که همه فکرش رو می کنند یعنی اینکه از چه زاویه ای به قضایا نگاه کنیم  و در واقع چیزیه که بیشتر دوستان بهش اشاره کردن ولی اوون طرف قضیه ....
بزار ببینیم بقیه ی دوستان چقدر تو عمق داستان رفتند؟
کسی نظری نداره؟
(البته من مثل سایه جایزه بده نیستم)
.
.
.
نماد کاربر
abdulrahman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 237
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 24, 1389 12:30 am
محل سکونت: کهکشان راه شیری/منظومه ی شمسی
تشکر کرده: 390 بار
تشکر شده: 249 بار
امتياز: 830

پستتوسط هدیه » سه شنبه آبان ماه 10, 1390 4:11 pm

سلام

کاک عبدالرحمن نکنه منظورتون اینه که اون طرف چون زن بوده این تصور رو کرده؟؟ :roll:

این تمثیله  چون آقایون هم همینطورین با این تفاوت که اونا به گناه و اشتباه شون اعتراف نمی کنن. درسته؟
نماد کاربر
هدیه
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 136
تاريخ عضويت: پنج شنبه فروردين ماه 11, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 31 بار
تشکر شده: 81 بار
امتياز: 0


بازگشت به داستانهای کوتاه و بلند

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان