عضويت / ورود |
آدما گاهی لازمه
چند وقت کرکره شونو بکشن پایین
یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :
کسی نمرده
فقط دلم گرفته
آدم هـا بــرای هــم سـنگ تمـام مـی گـذارند
عضويت / ورود |
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.
اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...
آنجا که در میان خاک خوابیدی؛
"سنگ تمام" را می گذارند و می روند ...!
کافیسـت سـر بــه زیــر باشـی
عضويت / ورود |
گرگ شده اند اینروزها ...
کافی است سر به زیر باشی
با بره اشتباهت میگیرند
خیز برمیدارند برای دریدنت ...
در پی دلیـلی اســت که ببخشـد ما را
عضويت / ورود |
خالق من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛
و "دوزخی" دارد، به گمانم کوچک و بعید؛
و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...
"دکتر علی شریعتی"
معــجزه ...
عضويت / ورود |
خدایا
من اینجا دلم سخت معجزه میخواهد
و تو انگار
معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا ...!
گول دنـــیا را مخــور ...
عضويت / ورود |
گول دنیا را مخور...!
ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را میدرند
سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها
زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند ...
یادمـان باشــد ...
عضويت / ورود |
یادمان باشد!
هر پس موندهای که من زمین میندازم
قامت یه نفرو خم میکنه
...
لنــگه هــای چــوبــی درب حیــاطمـان
عضويت / ورود |
لنگه های چوبی درب حیاطمان؛
گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛
ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند.
نمــاز دو نفــره
عضويت / ورود |
خـــدایا
دلم هوس یک نماز دو نفره کرده است ...
فقط من باشم و تو !!!
مــا دیگــر فقــیر نیســتیم
عضويت / ورود |
خداروشکر ما دیگر فقیر نیستیم
دیروز پزشک روستا گفت:
چشمان پدرم پر از آب مروارید است!
گـرگ صفــتان
عضويت / ورود |
نــه صدایش را "نــازک" میکــرد ...
و نــه دستــانش را "آردی"
از کجــا بایــد به گرگ بودنش شک میکــردم؟!!!