داستان خداشناسی

در این بخش مسایل دینی مربوط به بانوان قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Banowan

داستان خداشناسی

پستتوسط mehr » پنج شنبه فروردين ماه 11, 1390 11:52 am

مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد.ابتدا به سراغ افراد وکتاب های مذهبی رفت ،اما هرچه جلوتر می رفت گیج تر شد.افراد وکتابهای نوع دیگر را هم امتحان کرد ،اما به جایی نرسید.

خسته ونا امید راه دریا را در پیش گرفت .کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پرکردن سطل کوچکی از آب دریا بود.سطل پر وسرریز میشد اما کودک همچنان آب می ریخت .

مرد پرسید:"چه می کنی؟"

کودک جواب داد:"به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم !"

تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند واشتباهش را به او بگوید،اما ناگهان به اشتباه خودش پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد وکل هستی را در آن جا دهد!فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود.

مولوی می گوید:

هر چه اندیشی پذیرای فناست

آنچه در اندیشه ناید آن خداست


منبع :مجله راه موفقیت

در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط mehr در جمعه مهر ماه 15, 1390 1:49 pm .

برای نویسنده این مطلب mehr تشکر کننده ها:
abdulrahman (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
mehr
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 924
تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1274 بار
تشکر شده: 1137 بار
امتياز: 1630

پستتوسط shada » پنج شنبه فروردين ماه 11, 1390 9:42 pm

الهی!
چون حاضری چه جویم؟
چون ناظـــری چه گویم؟

برای نویسنده این مطلب shada تشکر کننده ها:
mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
shada
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 22
تاريخ عضويت: دوشنبه اسفند ماه 29, 1389 12:30 am
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 4 بار
امتياز: 0

پستتوسط mehr » جمعه مهر ماه 15, 1390 1:46 pm

با خدا باش پادشاهی کن..........

روزگاری مردی فرهیخته که مدت هشت سال مشتاق یافتن راه خدا بود،هر روز به دور از دیگران در خلوت خود می نشست و دعا می کرد تا با یک حکیم قدیس یا یکی از مردان خدا که حقیقت خدا را می شناسد آشنا شود.

در روزی که مشغول دعاکردن بود صدایی به او گفت به این آدرس برو در آنجا مردی را خواهی دید که راه سعادت جاودانه را به تو نشان می دهد.مرد هنگامی که این را شنید ،خوشحال شد و بی درنگ به آن آدرس رفت.در آنجا مردی را دید که ظاهری ساده ،متواضع و فقیرانه با لباس هایی ژنده و پایی برهنه داشت.مرد اطراف را نگاه کرد ،ولی کسی دیگر را نیافت .

پس رو به آن مرد ژنده پوش کرد و گفت:"صبح شما بخیر"

فقیر به آرامی گفت:"هیچ صبحی تاکنون برای من بدنبوده."

مرد گفت:"خدا خوشبختی را نصیب تو کند."

فقیر گفت:"من هرگز بدبخت نبوده ام."

مرد کمی تعجب کردوگفت:"بادا که همیشه شاد باشی."

فقیر گفت:"من هرگز اندوهگین نبوده ام  ."

مرد عصبانی شد و گفت:"سر در نمی آورم ،بگو منظورت چیست؟"

فقیر با خوشرویی گفت:"تو برای من صبحی نیک آرزو کردی در حالی که من تاکنون صبحی بد نداشته ام ،زیرا اگر غذایی پیدا نکنم خدا را شکر می کنم.اگر باران و برف ببارد یا هوا طوفانی شود،باز هم خدا را شکر می کنم.اگر طرد شوم و معاشری نداشته باشم،با خدا حرف می زنم. به همین دلیل تاکنون صبح بدی نداشته ام.

تو برایم آرزوی خوشبختی کردی،اما من هرگز بدبخت نبوده ام زیرا پیوسته ساکن درگاه خداوندم و می دانم هر چه خدا برایم می فرستد،بهترین است و من آن را می پذیرم.سلامت و بیماری ،کامیابی و ناکامی ،خوشبختی و اندوه را به عنوان هدیه ای از خدا می پذیرم.برای همین هیچ وقت بدبخت نبوده ام....

تو برایم آرزوی شادی کردی در حالی که من هرگز اندوهگین نبوده ام،زیرا عمیق ترین میل قلبی من یگانگی با خدا و زندگی بنا بر اراده اوست.از این رو من کاملا تسلیم او هستم،هر آنچه او بخواهد همان را می خواهم.

مرد گفت:"اگر خدا تو را به دوزخ بفرستد؟"

مرد فقیر گفت:"مرا به دوزخ بفرستد؟! او مهربان تر از آن است که مرا به دوزخ بفرستد. اما اگر این این کار را بکند،من دو دست دارم؛یکی دست فروتنی و یکی دست عشق.با آن دو دست او را چنان در آغوش می گیرم که با من به دوزخ بیاید.

من ترجیح می دهم در دوزخ با خدا باشم تا در بهشت به دور از خدا."

دوستان عزیز ساده ترین راه موفقیت،تسلیم محض خدا بودن و او را با نهایت عشق پذیرفتن است.در کنار او با تلاش ،هر غیر ممکنی برای مردان خدا ممکن است.

در آخر مرد از فقیر پرسید:"تو کی هستی؟نامت چیست؟"
مرد فقیر گفت:"من یک پادشاهم!"
با خدا باش پادشاهی کن....

منبع: راه موفقیت
"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"

برای نویسنده این مطلب mehr تشکر کننده ها:
Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
mehr
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 924
تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1274 بار
تشکر شده: 1137 بار
امتياز: 1630

پستتوسط Ramin » شنبه مهر ماه 15, 1390 12:28 am

سلام، ممنون خیلی قشنگ بود . " اجرکم عندالله "

با خدا باش پادشاهی کن،
بی خدا باش هرچه خواهی کن ...

برای نویسنده این مطلب Ramin تشکر کننده ها:
mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
Ramin
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 999
تاريخ عضويت: شنبه مرداد ماه 22, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 945 بار
تشکر شده: 1633 بار
امتياز: 2940


بازگشت به دینی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 5 مهمان