از خدا خواستم.....

در این بخش مسایل دینی مربوط به بانوان قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Banowan

از خدا خواستم.....

پستتوسط Noha » جمعه ارديبهشت ماه 23, 1390 11:46 pm

هو المستعان
گفت و گو با خدا
روزی از خدا خواستم که به من توان و نیرو بدهد،
*و او مشکلاتی را بر سر راهم نهاد تا توان یابم و نیرومند شوم.*
از خدا خواستم که به من خرد و دانایی عنایت کند،
*و او در روزهای زندگی ام مسائلی را پیش رویم نهادتا آنها را حل کنم.*
از خدا خواستم که به من ثروت عطا کند،
*و او بی نیازی و تلاش را به من آموخت تا یک ثروتمند حقیقی شوم .*
از خدا خواستم تا به من شهامت و دلیری دهد ،
*و او خطراتی را در زندگیم پدید آورد تا بر آنها غلبه کنم .*
از خدا خواستم تا به من سلامتی عنایت کند،
*و او زشتی خشم و کینه و حسد را به من نمایاند تا مفهوم راستین سلامتی رابفهمم.*
از خدا خواستم تا بهترین دوست و بهترین دشمنم را نشانم دهد،
*و او یک آیینه به من داد.*
از خدا خواستم تا راه موفقیت را نشانم دهد،
*و او نگاهم را به طرف مورچه بردکه چگونه دانه ای را به دندان میکشد که صد ها بار از وزن او سنگین تر است و شکست را نمی پذیرد.*
از خدا خواستم تا بهشت را نشانم دهد،
*و او مرا به تماشای رخسارپدر و مادر و....ام برد.*
از خدا خواستم تا راه رسیدن به خودش را نشانم دهد ،
*و او مرا به خلوت خاموشانه ی نیایش بر سجاده ی سبز اشک برد.*
از خدا خواستم تا حاصل اعمالم را نشانم دهد،
*واو کف دستانم را در مقابل چشمانم قرار داد.*
از خدا خواستم تا آینده ام را نشانم دهد،
*واو مرا به زمان حال بردکه چگونه سپری می کنم.*
از خدا خواستم تا عشق را نشانم دهد،
*و او لبخند را برلبانم نشاندهر چند که نگاهم خیس غصه بود.*
از خدا خواستم که حاصل زیستن در این جهان را نشانم دهد،
**واو نگاهم را در یک شب مهتابی به برکه ای بردکه تصویر ماه و خدادر آب به من لبخند می زدند.
و من از شوق در آب زدم و ........**
نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

بازگشت به دینی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان