بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده : سرگل رستمی
زنی هستم با آرزوهای بسیار که قله ی آرزوهایم سر در میان ابرها دارد
و رنگ خیالم از جنس نور است
غصه ها و دردهایم هرگز برای کمبودهای دنیاییم نبوده و دلشکستگی هایم از شکستن حریم ها رخ داد
آنگاه که حریم خدا شکسته شد و انسان گناه کرد و خود را جای خدا جا داد
من سرمایه داری غریبم اما نیک میدانم که در دستم چه گوهری دارم
به زودی دنیا را با افکارم زنده خواهم کرد و زندگی بر ریل اهداف من در حرکت خواهد بود
من خواب نیستم ، بیدارم ، مست نیستم هوشیارم ، من کالا نیستم
من سازنده ی باور در دل بچه هایم ، مبتکر محبت در دل همسرم هستم
من محرم اسرارم ، اسراری که کسی از آن با خبر نیست
من غم زدای غم های پدرم و نهال دل مادر خویشم
من مادرم و حتی بهشت با ان عظمت و زیبایی زیر پاهای من است
من شاگرد زنیره و سمیه و نسیبه و عایشه و خدیجه ام !
من طلایی هستم که گرانبهاترین سنگهای عصرم اعتبارشان به من است
من تاریخ را با تربیت نسلی مومن و مجاهد مینویسم
من سرشار از حب رحمانم و برای رضای او با برنامه اش تا آخرین نبض حیاتم میمانم .