چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟!

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟!

پستتوسط pejmanava » يکشنبه دي ماه 7, 1393 5:09 pm

چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟!




نگارش این مطلب و مطالب مشابه مقصود یک خدمتگذار به دین مبین اسلام را برآورده نمی سازد، اما در آن سوی میدان هستند کسانی که رسالت اصلی خویش را گم کرده و درپی تحریک نمودن احساسات نسل جوانی هستند که با تکیه به تمایلات آنها در این سایت و سایت های متعلق به خود و بر خلاف اخوت؛ با زبانی لب به سخن می گشایند که شایسته یک انسان نمی باشد، چنین اشخاصی خودرا در وادی هواها گم کردند ، چرا که گشودن جبهه جنگ با کسانی که از وجود آنها هزار و چهار صد سال میگذرد ، با هیچ عقل و آئینی سازش ندارد آنهم در کشوری متمدن، ملتی فهیم و نظامی بر پایه ی دین واخوت !
نباید فراموش کرد که نبی مکرم اسلام در دنیای پراز تاریکی جهل مبعوث شدند و آن حضرت تنها بودند اما اسلام نه تنها در جزیره العرب بلکه شرق و غرب عالم را فراگرفت ، بدیهی است که جهانی شدن دین مبین اسلام کار یک نفر نیست، همانطور که هیچ قدرتی بدون ارتش نیست و هیچ حاکمی بدون وزرا و معاونین نیست ، حضرت رسول علیه السلام نیز هزاران دست پرورده ی داشت که هر کدام از آنها به نوعی در جهانی کردن دین اسلام مشارکت داشتند ، و امروزه اگر عرب است یا عجم و اگر سفید است ویا سیاه پیرو دین عربی است و نماز عربی می خواند .
مسلمان چرا فراموش کردی که اولین دشمن تو همان کسی است که دشمن جد تو حضرت آدم بود یعنی “ابلیس”، سپس دشمن تو یهود و نصارا هستند، نه آنانی که ترا ایمان آموختند ودست انسانیت را گرفته و از منجلاب در آوردند، ابولهب و ابوجهل را با صدیق امت و فاروق اعظم اشتباه نگیر، تیرت را به دشمنت نشانه بگیر نه به دوستت و دوست پیامبرت ، و با خدایت عهد صادقانه ببند تا بنده خالص او با اعمالی خالص برای او باشی و اینگونه ابلیس را نا امید ساز.
اصل مطلب را با سوال آغاز می نمائیم
سوال : آیا حضرت ابوبکر و عمر در جنگ احد فرار کردند ؟!
پاسخ : خیر، هیچ یک از صحابه در جنگ احد فرار نکردند و یاران رسول الله نه تنها اهل فرار نبودند بلکه آنها تا پایان زندگی با جان و مال شان در کناراسلام ایستادگی کردند و تا اعلای کلمه الله اسلام را با خون خود یاری نمودند .
سوال : چرا پس می گویند ابوبکر وعمر “رضی الله عنهما” در جنگ احد فرار کردند و در این خصوص روایت نیز ذکر می کنند ؟
پاسخ : هیچ روایتی در مورد فرار وجود ندارد و آنچه که ذکر می کنند روایت دیگری است که آن را به نحو دیگری وبا قطع جملاتی از آن توجیهش می کنند .

                                 تصویری از احد قدمگاه آنحضرت با یارانش
شرح ماجرا چیست ؟
در جنگ احد، مسلمانها در آغاز پیشروی کردند آنها حضرت رسول الله را در خط آخر جنگ نگه داشته بودند تا به ایشان آسیبی نرسد  و ابوبکرصدیق در خط مقدم بود که ناگهان خالد بن ولید رضی الله عنه ( که هنوز مسلمان نشده بود) از پشت سر حمله کرد و ناگهان خط آخر شد خط مقدم و جان حضرت محمد به خطر افتاد .!
حضرت ابوبکر میگوید که از خط مقدم برگشتم و دویدم بطرف رسول الله تا او را حفظ کنم و مرد دیگری را هم دیدم که مثل پرنده تیز  میدود خیال کردم از مشرکین است که دیدم نه ابوعبیده است یعنی اینها در خط مقدم بودند برگشتند و دویدند تا به خط آخر رسیدند تا رسول الله را دریابند زیرا خط آخر  با حمله خالد از عقب  شده بود خط مقدم.
نکته : همین دوندگی حضرت ابوبکر از خط مقدم به طرف رسول الله را ( فرار می نامند !! ).
ادامه همین داستان شرح ماجرا را روشن تر می سازد :
  حضرت محمد و  حضرت طلحه هر دو زخمی بودند و   وقتی این دو یار تازه رسیده ( یعنی ابوبکر و ابوعبیده ) خواستند رسول الله را درمان کنند حضرت فرمود: دونکم أخاکُم فقد أوجَب، یعنی برادرتان (طلحه) را دریابید که دارد از دست می‌رود ، اینجا بود که به فرمان رسول الله ابوبکر به طلحه پرداخت و ابوعبیده با دندانش حلقه آهنی را از چهره مبارک رسول الله خارج کرد اما دو دندانش هم شکست   (بخاطر سختی آهن ها ) و طلحه  هفتاد چند زخم داشت
حضرت ابوبکر تمایل داشت حلقه هارا خود از صورت آنحضرت در بیاورد، اما ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم ای ابوبکر که بگذاری که من این کار را بکنم! گوید: با دهانش آن حلقه‌ها را گرفت و آرام آرام تکان می‌داد که مبادا رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- آزار بیشتر ببینند. سرانجام یکی از آنها را درآورد؛ اما دندان پیشین وی افتاده بود! ابوبکر گوید: آنگاه رفتم تا دومی را دربیاورم. باز هم ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم که بگذاری من این کار را انجام بدهم!؟ گوید: ابوعبیده حلقه دومی را نیز با دهانش گرفت و آرام آرام تکان داد تا درآمد؛ ولی دندان پیشین دیگر وی نیز افتاده بود.
و در کتاب رحیق المختوم آمده:
نخستین کسی که نزد آنحضرت بازگشت، ثانی ایشان در غار، ابوبکر صدیق بود که می‌گفت: در آن روز جنگ احد، همه لشکریان از پیامبر اکرم -صلی الله علیه وسلم- به دور افتادند. من نخستین کسی بودم که نزد نبی‌اکرم -صلی الله علیه وسلم- بازگشتم. از دور دیدم که مردی رزمنده در حضور ایشان می‌جنگد و از آنحضرت دفاع می‌کند (حضرت طلحه).
متن کامل حدیث :
وقد کسرت رباعیته وشج فی وجهه، وقد دخل فی وجهه حلقتان من حلق المغفر. قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: علیکما صاحبکما یرید طلحه وقد نزف. فلم نلتفت إلى قوله، وذهبت لأنزع ذلک من وجهه. فقال أبو عبیده: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. فترکته. فکره أن یتناولها بیده فیؤذی النبی، فأزم علیهما بفیه، فاستخرج إحدى الحلقتین. ووقعت ثنیته مع الحلقه. وذهبت لأصنع ما صنع، فقال: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. ففعل ما فعل فی المره الأولى، فوقعت ثنیته الأخرى مع الحلقه. فکان أبو عبیده من أحسن الناس هتماً، فأصلحنا من شأن النبی صلى الله علیه وسلم، ثم أتینا طلحه فی بعض تلک الجفار، فإذا بضع وسبعون، أقل أو أکثر، من بین طعنه ورمیه وضربه، وإذا قد قطعت إصبعه. فأصلحنا من شأنه)


چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟!



نگارش این مطلب و مطالب مشابه مقصود یک خدمتگذار به دین مبین اسلام را برآورده نمی سازد، اما در آن سوی میدان هستند کسانی که رسالت اصلی خویش را گم کرده و درپی تحریک نمودن احساسات نسل جوانی هستند که با تکیه به تمایلات آنها در این سایت و سایت های متعلق به خود و بر خلاف اخوت؛ با زبانی لب به سخن می گشایند که شایسته یک انسان نمی باشد، چنین اشخاصی خودرا در وادی هواها گم کردند ، چرا که گشودن جبهه جنگ با کسانی که از وجود آنها هزار و چهار صد سال میگذرد ، با هیچ عقل و آئینی سازش ندارد آنهم در کشوری متمدن، ملتی فهیم و نظامی بر پایه ی دین واخوت !

نباید فراموش کرد که نبی مکرم اسلام در دنیای پراز تاریکی جهل مبعوث شدند و آن حضرت تنها بودند اما اسلام نه تنها در جزیره العرب بلکه شرق و غرب عالم را فراگرفت ، بدیهی است که جهانی شدن دین مبین اسلام کار یک نفر نیست، همانطور که هیچ قدرتی بدون ارتش نیست و هیچ حاکمی بدون وزرا و معاونین نیست ، حضرت رسول علیه السلام نیز هزاران دست پرورده ی داشت که هر کدام از آنها به نوعی در جهانی کردن دین اسلام مشارکت داشتند ، و امروزه اگر عرب است یا عجم و اگر سفید است ویا سیاه پیرو دین عربی است و نماز عربی می خواند .

مسلمان چرا فراموش کردی که اولین دشمن تو همان کسی است که دشمن جد تو حضرت آدم بود یعنی “ابلیس”، سپس دشمن تو یهود و نصارا هستند، نه آنانی که ترا ایمان آموختند ودست انسانیت را گرفته و از منجلاب در آوردند، ابولهب و ابوجهل را با صدیق امت و فاروق اعظم اشتباه نگیر، تیرت را به دشمنت نشانه بگیر نه به دوستت و دوست پیامبرت ، و با خدایت عهد صادقانه ببند تا بنده خالص او با اعمالی خالص برای او باشی و اینگونه ابلیس را نا امید ساز.

اصل مطلب را با سوال آغاز می نمائیم

سوال : آیا حضرت ابوبکر و عمر در جنگ احد فرار کردند ؟!

پاسخ : خیر، هیچ یک از صحابه در جنگ احد فرار نکردند و یاران رسول الله نه تنها اهل فرار نبودند بلکه آنها تا پایان زندگی با جان و مال شان در کناراسلام ایستادگی کردند و تا اعلای کلمه الله اسلام را با خون خود یاری نمودند .

سوال : چرا پس می گویند ابوبکر وعمر “رضی الله عنهما” در جنگ احد فرار کردند و در این خصوص روایت نیز ذکر می کنند ؟

پاسخ : هیچ روایتی در مورد فرار وجود ندارد و آنچه که ذکر می کنند روایت دیگری است که آن را به نحو دیگری وبا قطع جملاتی از آن توجیهش می کنند .

                                 تصویری از احد قدمگاه آنحضرت با یارانش

شرح ماجرا چیست ؟

در جنگ احد، مسلمانها در آغاز پیشروی کردند آنها حضرت رسول الله را در خط آخر جنگ نگه داشته بودند تا به ایشان آسیبی نرسد  و ابوبکرصدیق در خط مقدم بود که ناگهان خالد بن ولید رضی الله عنه ( که هنوز مسلمان نشده بود) از پشت سر حمله کرد و ناگهان خط آخر شد خط مقدم و جان حضرت محمد به خطر افتاد .!

حضرت ابوبکر میگوید که از خط مقدم برگشتم و دویدم بطرف رسول الله تا او را حفظ کنم و مرد دیگری را هم دیدم که مثل پرنده تیز  میدود خیال کردم از مشرکین است که دیدم نه ابوعبیده است یعنی اینها در خط مقدم بودند برگشتند و دویدند تا به خط آخر رسیدند تا رسول الله را دریابند زیرا خط آخر  با حمله خالد از عقب  شده بود خط مقدم.

نکته : همین دوندگی حضرت ابوبکر از خط مقدم به طرف رسول الله را ( فرار می نامند !! ).

ادامه همین داستان شرح ماجرا را روشن تر می سازد :

  حضرت محمد و  حضرت طلحه هر دو زخمی بودند و   وقتی این دو یار تازه رسیده ( یعنی ابوبکر و ابوعبیده ) خواستند رسول الله را درمان کنند حضرت فرمود: دونکم أخاکُم فقد أوجَب، یعنی برادرتان (طلحه) را دریابید که دارد از دست می‌رود ، اینجا بود که به فرمان رسول الله ابوبکر به طلحه پرداخت و ابوعبیده با دندانش حلقه آهنی را از چهره مبارک رسول الله خارج کرد اما دو دندانش هم شکست   (بخاطر سختی آهن ها ) و طلحه  هفتاد چند زخم داشت

حضرت ابوبکر تمایل داشت حلقه هارا خود از صورت آنحضرت در بیاورد، اما ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم ای ابوبکر که بگذاری که من این کار را بکنم! گوید: با دهانش آن حلقه‌ها را گرفت و آرام آرام تکان می‌داد که مبادا رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- آزار بیشتر ببینند. سرانجام یکی از آنها را درآورد؛ اما دندان پیشین وی افتاده بود! ابوبکر گوید: آنگاه رفتم تا دومی را دربیاورم. باز هم ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم که بگذاری من این کار را انجام بدهم!؟ گوید: ابوعبیده حلقه دومی را نیز با دهانش گرفت و آرام آرام تکان داد تا درآمد؛ ولی دندان پیشین دیگر وی نیز افتاده بود.

و در کتاب رحیق المختوم آمده:

نخستین کسی که نزد آنحضرت بازگشت، ثانی ایشان در غار، ابوبکر صدیق بود که می‌گفت: در آن روز جنگ احد، همه لشکریان از پیامبر اکرم -صلی الله علیه وسلم- به دور افتادند. من نخستین کسی بودم که نزد نبی‌اکرم -صلی الله علیه وسلم- بازگشتم. از دور دیدم که مردی رزمنده در حضور ایشان می‌جنگد و از آنحضرت دفاع می‌کند (حضرت طلحه).

متن کامل حدیث :

وقد کسرت رباعیته وشج فی وجهه، وقد دخل فی وجهه حلقتان من حلق المغفر. قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: علیکما صاحبکما یرید طلحه وقد نزف. فلم نلتفت إلى قوله، وذهبت لأنزع ذلک من وجهه. فقال أبو عبیده: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. فترکته. فکره أن یتناولها بیده فیؤذی النبی، فأزم علیهما بفیه، فاستخرج إحدى الحلقتین. ووقعت ثنیته مع الحلقه. وذهبت لأصنع ما صنع، فقال: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. ففعل ما فعل فی المره الأولى، فوقعت ثنیته الأخرى مع الحلقه. فکان أبو عبیده من أحسن الناس هتماً، فأصلحنا من شأن النبی صلى الله علیه وسلم، ثم أتینا طلحه فی بعض تلک الجفار، فإذا بضع وسبعون، أقل أو أکثر، من بین طعنه ورمیه وضربه، وإذا قد قطعت إصبعه. فأصلحنا من شأنه)

———————————

منابع :

تفسیر ابن کثیر

المستدرک علی الصحیحین للحاکم

دلائل النبوه للبیهقی

معرفه الصحابه لابی نعیم الاصبهانی

کنزالعمال جزء ۱۰

حلیه الاولیاء

حیاه الصحابه

تاریخ دمشق

البدایه و النهایه

تاریخ الاسلام ت باب عزوه احد





برای نویسنده این مطلب pejmanava تشکر کننده ها:
bahar (يکشنبه دي ماه 7, 1393 11:30 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟

پستتوسط abdolmahdi » دوشنبه دي ماه 8, 1393 6:09 pm

با سلام خدمت نويسنده گرامي اين مقاله
توجه شما را جلب مي كنم به اين لينك


http://www.al-eman.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/الدر%20المنثور%20في%20التفسير%20بالمأثور%20**/الآية%20155%20%20-(11)/i108&d69199&c&sالجمعان&stfalse&sctrue&p1


البته چون ظن قوي دارم خيلي از دوستان از لغات عربي سر در نياورند بعضي از قسمتهاي آنرا ترجمه مي كنم:


كتاب: الدر المنثور في التفسير بالمأثور **
وأخرج البخاري عن عثمان بن موهب قال‏:‏ جاء رجل إلى ابن عمر فقال‏:‏ إني سائلك عن شيء فحدثني أنشدك بحرمة هذا البيت‏.‏ أتعلم أن عثمان بن عفان فر يوم أحد‏؟‏ قال‏:‏ نعم‏.‏ قال‏:‏ فتعلمه تغيب عن بدر فلم يشهدها‏؟‏ قال‏:‏ نعم‏.‏ قال‏:‏ فتعلم أنه تخلف عن بيعة الرضوان فلم يشهدها‏؟‏ قال‏:‏ نعم‏.‏ فكبر فقال ابن عمر‏:‏ تعال لأخبرك، ولأبين لك عما سألتني عنه‏.‏ أما فراره يوم أحد فاشهد أن الله عفا عنه‏.....

سيوطي در الدر المنثور از صحيح بخاري نقل مي كند كه مردي از ابن عمر پرسيد: آيا عثمان در روز احد فرار كرد ؟ گفت : بله ....

....وأخرج ابن المنذر عن عطية العوفي قال‏:‏ لما كان يوم أحد وانهزم الناس، صعدوا الجبل والرسول يدعوهم في أخراهم فقال الله ‏{‏إذ تصعدون ولا تلوون على أحد والرسول يدعوكم في أخراكم‏}‏‏.‏
وأخرج ابن أبي حاتم عن الحسن أنه سئل عن قوله ‏{‏إذ تصعدون‏.‏‏.‏‏.‏‏}‏ الآية‏.‏ قال‏:‏ فروا منهزمين في شعب شديد لا يلوون على أحد، والرسول يدعوهم في أخراهم‏:‏ "‏إلي عباد الله، إلي عباد الله‏.‏ ولا يلوي عليه أحد‏"‏‏.‏


خلاصه اين چند سطر و چند روايت هم اينست كه در غزوه احد همه مردم فرار كردند و بالاي كوه رفتند و پيامبرخدا صلي الله عليه وآله به آنها مي فرمود : بسوي من بياييد اي بندگان خدا ولي احدي بسوي ايشان نيامد.

...أخرج ابن جرير عن كليب قال‏:‏ خطب عمر يوم الجمعة فقرأ آل عمران، وكان يعجبه إذا خطب أن يقرأها فلما انتهى إلى قوله ‏{‏إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان‏}‏ قال‏:‏ لما كان يوم أحد هزمنا، ففررت حتى صعدت الجبل، فلقد رأيتني أنزو كأنني أروى ‏(‏أروى‏:‏ ضأن الجبل ضد الماعز‏)‏، والناس يقولون‏:‏ قتل محمد فقلت‏:‏ لا أجد أحد يقول قتل محمد إلا قتلته، حتى اجتمعنا على الجبل‏.‏ فنزلت ‏{‏إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان‏.‏‏.‏‏.‏‏}‏ الآية‏.‏ كلها‏.‏

در اين نقل سيوطي هم خطبه اي از عمر ذكر شده كه خودش اعتراف نموده به فرار كردن در روز احد همانند بزهاي كوهي كه بالاي كوه مي جهند....
.‏


هميشه حق را بپذير حتي اگر برايت تلخ باشد.
نماد کاربر
abdolmahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 139
تاريخ عضويت: يکشنبه دي ماه 17, 1390 12:30 am
محل سکونت: استان مركزي
تشکر کرده: 25 بار
تشکر شده: 35 بار
امتياز: 130

Re: چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟

پستتوسط sobhansasanian » سه شنبه دي ماه 8, 1393 12:51 am

با عرض سلام و احترام خدمت نویسنده این مبحث


   نمی دانم هدف شما از نوشتن این مقاله درآستانه هفته وحدت چیست؟ آخر همزمان با شما خانم بهار پستی درباره دشنام به صحابه قرار داده اند که لحنشان طوری بود که برخی را به طور خاص نصیحت و نهی می کرد. به هر حال ما خوش بینانه به قضایا نگاه می کنیم.
    مسئله فرار ابوبکر و عمر مسئله ای نیست که با این چیزهایی که نوشتید انکار شود. به طور خلاصه مدعی شدید که برخی با تدلیس حدیث میاورند و میگویند ابوبکر فرار کرده است. بدون آن که ادعایتان را ثابت کنید. برادرانه عرض میکنم اگر مقاله ای می نویسید ادعاهایتان را با مدرک و دلیل عقلی ثابت کنید.


   از شخص شما نویسنده محترم می پرسم؛ از کجا معلوم حدیث شما که در مقاله ذکر کردید جعلی بریده بریده نباشد؟ باید توجه کنید که هیچ یک از فرمایشاتتان بار و منطق علمی ندارد. زیرا ذکر منبعتان قابل قبول نیست. شما باید صفحه، ناشر، و شماره چاپ کتاب ها را ذکر میکردید. از آنجایی که شما دیگران را متهم به تدلیس کردید باید طوری مقاله می نوشتید که خودتان در مظن اتهام تدلیس قرار نگیرید. جسارت من را ببخشید، ولی از کجا معلوم شما خودتان در این مقاله تدلیس نکرده باشید؟ حتما مقاله اخیر بنده را درباره توسل خوانده اید. بنده در پست آخر آن مبحث راویان حدیث را هم مورد بررسی قرار دادم تا جای هیچ شک و شبهه ای باقی نماند وکسی دیگر ادعای بیجا نکند. کما این که این طور هم شد. البته این وضعیت در پست های قبلی من در آن مبحث را نیز شامل میشود. بگذریم... هدف از گفتن این ها توجیه شما با ارائه یک مثال بود.

   بازهم من کلمه هزاروچهارصد سال پیش دیدم شما فرمودید:

...در آن سوی میدان هستند کسانی که رسالت اصلی خویش را گم کرده و درپی تحریک نمودن احساسات نسل جوانی هستند که با تکیه به تمایلات آنها در این سایت و سایت های متعلق به خود و بر خلاف اخوت؛ با زبانی لب به سخن می گشایند که شایسته یک انسان نمی باشد، چنین اشخاصی خودرا در وادی هواها گم کردند ، چرا که گشودن جبهه جنگ با کسانی که از وجود آنها هزار و چهار صد سال میگذرد ، با هیچ عقل و آئینی سازش ندارد آنهم در کشوری متمدن، ملتی فهیم و نظامی بر پایه ی دین واخوت !

  
   این دستاویز خیلی از شماهاست. نویسنده و خواننده عزیز توجه کنید که این منطق منطق غلطیست. مثالی عرض میکنم؛ شخصی در 18 سالگی مرتکب جنایتی می شود. فرضا قتل؛ جست و جو هابرای یافتن مجرم ناکام میماند. 100 سال بعد نوادگان مقتول دنبال یافتن سرگذشت پدر خود که عاشقانه دوستش داشتند میگردند تا حق پدرشان را بستانند. یا حداقل مجرم را شناسایی کنند حتی اگر مرده باشد. انسان که در این وضعیت نمی تواند بی تفاوت باشد.
اکنون که 1400 سال از آن دوران میگذرد جرم و مجرم قسر در رفته و محکوم نشده باید شناسایی شود. چه ایرادی دارد؟ ایراد آن است که 1400 سال مردم  ارادتمند مجرم و باطل باشند و حق را کنار بگذارند. باطل باید از بین برود حتی اگر 1400 سال وجود داشته باشد. این عقیده هر عاقلی است. بنده این مطلب را کلی گفتم. به هر حال اگر مبحث قفل نشود که بعید میدانم نشود مقاله ای پر بار برایتان خواهم نوشت که کمال استفاده را ببرید.

...




إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ


    سوره : المائدة آیه : 55
sobhansasanian
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 28
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 30, 1393 5:29 pm
محل سکونت: ارومیه
تشکر کرده: 9 بار
تشکر شده: 2 بار
امتياز: 20

Re: چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟

پستتوسط sobhansasanian » چهارشنبه دي ماه 10, 1393 7:57 pm

  در پست قبلی، حقیر قول یک مقاله پر بار در این رابطه به شما  خوانندگان داده بودم. اینک می توانید این مقاله را مطالعه فرمایید. لطفا دز هنگام مطالعه این مقاله پروردگار متعال و منطق خود را درنظر بگیرد و تعصب بی جا را کنار بگذارید. اجرکم عند الله...

  منبع: http://sonnat.net/

کلیه تصاویر، علامات و کلامت مقاله کپی شده است.

براى افراد مسلمان در نكوهش فرار از جنگ ، كافى است كه بگوييم :

خداوند متعال در آیات15 و 16 سوره انفال می فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ (15) وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ(16)

اى اهل ايمان! هنگامى كه با كافران در حالى كه بر ضد شما لشكركشى می ‏كنند روبرو مى‏شويد، به آنان پشت نكنيد [و نگريزيد.] و هر كس در آن موقعيت به آنان پشت كند [و بگريزد] سزاوار خشمى از سوى خدا شود و جايگاهش دوزخ است ودوزخ بازگشت‏گاه بدى است مگر جهت ادامه نبرد بادشمن، يا پيوستن به گروهى [تازه نفس از مجاهدان براى حمله به دشمن‏] باشد.


روايات بسيارى نيز در منابع روايى اهل سنت در حرمت فرار از جنگ وارد شده است كه به يك روايت اشاره مى‌كنيم.

محمد بن اسماعيل بخارى در صحيحش مى‌نويسد:

عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ قالوا يا رَسُولَ اللَّهِ وما هُنَّ قال الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَالسِّحْرُ وَقَتْلُ النَّفْسِ التي حَرَّمَ الله إلا بِالْحَقِّ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَالتَّوَلِّي يوم الزَّحْفِ وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ الْغَافِلاتِ.(البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1017، ح 2615، كتاب الوصايا، ب 23، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ... و ج 6، ص 2515، ح 6465، كتاب الحدود، ب 44، باب رَمْىِ الُْمحْصَنَاتِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987/النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 1، ص 92، ح89، كتاب الإيمان، بَاب بَيَانِ الْكَبَائِرِ وَأَكْبَرِهَا، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.)

ابوهريره از رسول خدا (ص) نقل مى‌كند فرمود: از هفت چيز كه سبب ورود و بقاء در آتش مى‌شود بپرهيزيد. سؤال شد اين هفت چيز كدامند؟ فرمود: شرك به خداوند، كشتن انسانى كه خداوند ريختن خونش را حرام كرده است؛ مگر در صورت جرم باعث قتل، خوردن ربا و مال يتيم، فرار از جبهه جنگ و تهمت به زنان مؤمن كه دامن آنان از آلودگى پاك است.

  


6 - حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، حَدَّثَنَا ابْنُ الْمُبَارَكِ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَحْيَى بْنِ طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عِيسَى بْنُ طَلْحَةَ، عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ [ص:9] عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِذَا ذَكَرَ يَوْمَ أُحُدٍ بَكَى، ثُمَّ قَالَ: ذَاكَ كُلُّهُ يَوْمُ طَلْحَةَ، ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ، قَالَ: كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ فَاءَ يَوْمَ أُحُدٍ فَرَأَيْتُ رَجُلًا يُقَاتِلُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُونَهُ، وَأُرَاهُ قَالَ: يَحْمِيهِ، قَالَ: فَقُلْتُ: كُنْ طَلْحَةَ حَيْثُ فَاتَنِي مَا فَاتَنِي، فَقُلْتُ: يَكُونُ رَجُلًا مِنْ قَوْمِي أَحَبَّ إِلَيَّ وَبَيْنِي وَبَيْنَ الْمَشْرِقِ رَجُلٌ لَا أَعْرِفُهُ، وَأَنَا أَقْرَبُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْهُ، وَهُوَ يَخْطَفُ الْمَشْيَ خَطْفًا لَا أَخْطَفُهُ، فَإِذَا هُوَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ، فَانْتَهَيْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَدْ كُسِرَتْ رَبَاعِيَتُهُ، وَشُجَّ فِي وَجْهِهِ وَقَدْ دَخَلَ فِي وَجْنَتَيْهِ حَلْقَتَانِ مِنْ حِلَقِ الْمِغْفَرِ.(الطيالسي البصري، سليمان بن داود أبو داود الفارسي (متوفاي204هـ)، مسند أبي داود الطيالسي، ج 1، ص 3، ناشر: دار المعرفة - بيروت.1)

عائشه مى‌گويد: ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مى‌افتاد،‌ گريه مى‌كرد و مى‌گفت: آن روز، روز طلحه بود. سپس گفت: نخستين كسى كه در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا را ديدم كه با يكى از كفار مى‌جنگيد، به طلحه گفتم: همان جايى كه هستى باش كه من چيزهايى را از دست داده‌ام، مردى از خويشان من است كه عزيزتر است از تمام آن چه بين مشرق و مغرب است. و من به رسول خدا نزديكتر بودم، كسى را كه نمى‌شناختم به طرف رسول خدا آمد، هنگامى كه نزديك شد ديدم ابوعبيده جراح است، خودمان را به پيامبر رسانديم، ديدم دندان‌هاى جلوى آن حضرت شكسته شده و صورتش شكافته و دو حلقه از حلقه‌هاى زره در صورتش فرو رفته بود.


حاكم نيشابورى پس از نقل اين روايت مى‌گويد:هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.(النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 298، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م)

خليفه دوم در زمان خلافتش، خطبه‌اى خوانده و در اين خطبه اعتراف كرده است كه يكى از فرار كنندگان از جنگ بوده است. محمد بن جرير طبرى در تفسيرش مى‌نويسد:

8098- حدثنا أبو هشام الرفاعي قال، حدثنا أبو بكر بن عياش قال، حدثنا عاصم بن كليب، عن أبيه قال: خطب عمر يوم الجمعة فقرأ"آل عمران"، وكان يعجبه إذا خطب أن يقرأها، فلما انتهى إلى قوله:"إنّ الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان"، قال: لما كان يوم أحد هزمناهم، ففررتُ حتى صعدت الجبل، فلقد رأيتني أنزو كأنني أرْوَى، (5) والناس يقولون:"قُتل محمد"! فقلت: لا أجد أحدًا يقول:"قتل محمد"، إلا قتلته!. حتى اجتمعنا على الجبل، فنزلت:"إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان"(الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 7، ص 327،الكتاب: جامع البيان في تأويل القرآن

المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: 310هـ)،المحقق: أحمد محمد شاكر،الناشر: مؤسسة الرسالة،الطبعة: الأولى، 1420 هـ - 2000 م /السيوطي، الحافظ جلال الدين، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 14، ص 529 و....)


عمر در روز جمعه هنگام خطبه خواندن، سوره آل عمران را مى‌خواند تا رسيد به اين آيه: «آنان كه روز برخورد دو لشكر به شما پشت كرده و گريختند » سپس گفت: روز اُحُد پس از آن كه شكست خورديم، من فرار كردم و از كوه بالا مى‌رفتم به طورى كه احساس كردم كه همانند بزكوهى پرش و خيزش دارم و به شدت تشنه شده بودم، شنيدم مردى مى‌گفت: محمد كشته شد، ‌‌گفتم: هر كس بگويد محمد كشته شد، او را مى‌كشم، به كوه پناه آورده و همه بالاى كوه جمع شديم، در اين هنگام بود كه اين آيه نازل شد.



فخر رازى از بزرگترين عالمان اهل سنت مى‌نويسد:

وَمِنَ الْمُنْهَزِمِينَ عُمَرُ، إِلَّا أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِي أَوَائِلِ الْمُنْهَزِمِينَ وَلَمْ يَبْعُدْ، بَلْ ثَبَتَ عَلَى الْجَبَلِ إِلَى أَنْ صَعِدَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ

(أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 9، ص 398،الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت،الطبعة: الثالثة - 1420 هـ)

از فراريان صحنه جنگ، عمر بود؛ البته جزء نخستين فراريان نبود، بالاى كوه ماند تا پيامبر هم به آن‌ها پيوست.



ابن عبد البر از عالمان بزرگ اهل سنت مى‌نويسد:

(1826) عقبة بْن عثمان بن خلدة بن مخلد بن عامر بْن زريق الأَنْصَارِيّ الزرقي،شهد بدرا هُوَ وأخوه أَبُو عبادة، وسعد بْن عُثْمَان. قَالَ ابْن إِسْحَاق: وقد كَانَ الناس انهزموا عَنْ رسول الله صلى الله عليه وسلم- يعني يَوْم أحد- حَتَّى انتهى بعضهم إِلَى المنقى دون الأعوص، وفر عُثْمَان بْن عَفَّان، وعقبة بن عثمان، وسعد بْن عُثْمَان- أخوان من الأنصار- حَتَّى بلغوا الجبل مما يلي الأعوص، فأقاموا بِهِ ثلاثا، ثُمَّ رجعوا إِلَى رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فزعموا أن رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ [لهم] لقد ذهبتم بها عريضةً(الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1074،المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)،المحقق: علي محمد البجاوي،الناشر: دار الجيل، بيروت،الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م.(2))

عثمان بن عفان و دو نفر از انصار به نام‌هاى عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان و افرادى از بنى زريق گريختند تا به كوه جلعب در اطراف مدينه رسيدند و سه شبانه روز در آن جا ماندند، سپس نزد پيامبر (ص) بازگشتند....

  


فخر رازى در تفسيرش مى‌نويسد:

وَمِنْهُمْ[المنهزمين]أَيْضًا عُثْمَانُ انْهَزَمَ مَعَ رَجُلَيْنِ مِنَ الْأَنْصَارِ يُقَالُ لَهُمَا سَعْدٌ وَعُقْبَةُ، انْهَزَمُوا حَتَّى بَلَغُوا مَوْضِعًا بَعِيدًا ثُمَّ رَجَعُوا بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ  فَقَالَ لَهُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «لَقَدْ ذَهَبْتُمْ فِيهَا عَرِيضَةً»(أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 9، ص 398،الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت،الطبعة: الثالثة - 1420 هـ(3))

عثمان بن عفان، عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان (دو نفر از انصار) آن قدر گريختند كه به كوه جلعب (كوهى در اطراف مدينه از طرف اعوض) رسيدند و سه روز در آن جا ماندند و سپس بازگشتند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود: به چه سر زمين دورى رفته بوديد! »




همانطور که مشاهده کردید در تاریخ با دلایل بسیار فرار خلفای سه گانه از جنگ احد ثبت گردیده است.سئوال اینجاست که چه افتخاری بالاتر از شهادت برای اسلام و در رکاب شخص رسول الله (ص) که آقایان از این افتخار فرار کردند!! مگر نمیدانستند که بهشت در انتظار آنان است؟! اگر کوچکترین اعتقادی به اسلام و رسول الله (ص) داشتند نباید فرار میکردند.مگر خونشان از بقیه شهدا رنگین تر بود؟؟!

مدارک بیشتر:

1)الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 222، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م./الأصبهاني، أبو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1، ص 87، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ./المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 13، ص 417، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م./الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 2، ص 191، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م./الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 16، ص 273، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م./القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 4، ص 29، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.)

2)الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 20، ص 61، تحقيق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م./القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 4، ص 28 29،، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت

3)الطبري، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 69، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت./الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 4، ص 63، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م؛/القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) السيرة النبوية، ج 3، ص 55 ؛/العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 17، ص 347، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولى، السعودية - 1419هـ )

   فرضا با فرمایشات شما ابوبکر در جنگ احد معاف شد. خلافای دیگر را چگونه تبرئه خواهید کرد؟ اصلا خدا از این کار آنان گذشته باشد و همه فراریان را بخشیده باشد؛ فرار ایشان از جنگ های دیگر نظیر خیبر و حنین را چطور میخواهید توجیه کنید؟؟ ان شاء الله در پست بعدی فرار ایشان از جنگ های خیبر و حنین را بررسی خواهیم کرد

...











إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ


    سوره : المائدة آیه : 55
sobhansasanian
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 28
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 30, 1393 5:29 pm
محل سکونت: ارومیه
تشکر کرده: 9 بار
تشکر شده: 2 بار
امتياز: 20

Re: چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟

پستتوسط hossein » دوشنبه دي ماه 15, 1393 9:05 pm

بسم رب الشهداء والصدیقین با عرض سلام و ادب خدمت دوستی که این بحث را طرح کردند ونیز با عرض تبریک هفته ی وحدت خدمت ان دوست
من فکر میکنم که پاسخ مناسب به آن دوست عزیز داده شد اما من ذکر دو تذکر را خدمت آن دوست عزیز ضروری میدانم
اول آن که او چرا به امثال ولید میگوید (رضی الله عنه) مگر نمی داند که خداوند در قران کریم در سوره ی محمد میگوید کسانی که به پیامبر کفر ورزیدند و راه ایمان را بر مردم بستند اعمالشان تباه میشود       یعنی دچار حبط عمل میشوند  ضمنا چگونه ممکن است خداوند از کسانی راضی باشد که مسلمانان را در صدر اسلام به جرم ایمان شکنجه میدادند و میکشتند و اگر پیروزی های چشمگیر پیامبر نبود هرگز به ایشان ایمان نمی اوردند
دوم اینکه احادیث جعلی از قول پیامبر بسیار اند بطوری که پیامبر در دوران حیات خویش بار ها به مردم هشدار میدادند که هر کسی که حدیثی را از قول من جعل کند اتش دوزخ را به جان خریده است حال نمیدانم چرا این دوست عزیز به احادیث و روایات و نظرات عایشه استناد میکنند که معلوم الحال است و بارها پیامبر را خون جگر داده است و در جریان شهادت پیامبر هم نقش اساسی داده است و درضمن اولین کسی بود که بعد از مرگ عثمان بر حضرت علی(ع) که منتخب امت بود شورید و بدعت تازه ای در دین نهاد و عده ی زیادی از مسلمانان را به ضلالت و هلاکت رساند بطوری که مردم پشکل شتر او را میگرفتند و میبوییدند و میگفتند که بوی بهشت را میدهد  آیا این باز گشت به خوی جاهلی نیست ؟
hossein
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 3
تاريخ عضويت: دوشنبه دي ماه 15, 1393 12:08 pm
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 0 دفعه
امتياز: 0


بازگشت به گروه دینی سایت پینوس

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان