چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟!
نگارش این مطلب و مطالب مشابه مقصود یک خدمتگذار به دین مبین اسلام را برآورده نمی سازد، اما در آن سوی میدان هستند کسانی که رسالت اصلی خویش را گم کرده و درپی تحریک نمودن احساسات نسل جوانی هستند که با تکیه به تمایلات آنها در این سایت و سایت های متعلق به خود و بر خلاف اخوت؛ با زبانی لب به سخن می گشایند که شایسته یک انسان نمی باشد، چنین اشخاصی خودرا در وادی هواها گم کردند ، چرا که گشودن جبهه جنگ با کسانی که از وجود آنها هزار و چهار صد سال میگذرد ، با هیچ عقل و آئینی سازش ندارد آنهم در کشوری متمدن، ملتی فهیم و نظامی بر پایه ی دین واخوت !
نباید فراموش کرد که نبی مکرم اسلام در دنیای پراز تاریکی جهل مبعوث شدند و آن حضرت تنها بودند اما اسلام نه تنها در جزیره العرب بلکه شرق و غرب عالم را فراگرفت ، بدیهی است که جهانی شدن دین مبین اسلام کار یک نفر نیست، همانطور که هیچ قدرتی بدون ارتش نیست و هیچ حاکمی بدون وزرا و معاونین نیست ، حضرت رسول علیه السلام نیز هزاران دست پرورده ی داشت که هر کدام از آنها به نوعی در جهانی کردن دین اسلام مشارکت داشتند ، و امروزه اگر عرب است یا عجم و اگر سفید است ویا سیاه پیرو دین عربی است و نماز عربی می خواند .
مسلمان چرا فراموش کردی که اولین دشمن تو همان کسی است که دشمن جد تو حضرت آدم بود یعنی “ابلیس”، سپس دشمن تو یهود و نصارا هستند، نه آنانی که ترا ایمان آموختند ودست انسانیت را گرفته و از منجلاب در آوردند، ابولهب و ابوجهل را با صدیق امت و فاروق اعظم اشتباه نگیر، تیرت را به دشمنت نشانه بگیر نه به دوستت و دوست پیامبرت ، و با خدایت عهد صادقانه ببند تا بنده خالص او با اعمالی خالص برای او باشی و اینگونه ابلیس را نا امید ساز.
اصل مطلب را با سوال آغاز می نمائیم
سوال : آیا حضرت ابوبکر و عمر در جنگ احد فرار کردند ؟!
پاسخ : خیر، هیچ یک از صحابه در جنگ احد فرار نکردند و یاران رسول الله نه تنها اهل فرار نبودند بلکه آنها تا پایان زندگی با جان و مال شان در کناراسلام ایستادگی کردند و تا اعلای کلمه الله اسلام را با خون خود یاری نمودند .
سوال : چرا پس می گویند ابوبکر وعمر “رضی الله عنهما” در جنگ احد فرار کردند و در این خصوص روایت نیز ذکر می کنند ؟
پاسخ : هیچ روایتی در مورد فرار وجود ندارد و آنچه که ذکر می کنند روایت دیگری است که آن را به نحو دیگری وبا قطع جملاتی از آن توجیهش می کنند .
تصویری از احد قدمگاه آنحضرت با یارانش
شرح ماجرا چیست ؟
در جنگ احد، مسلمانها در آغاز پیشروی کردند آنها حضرت رسول الله را در خط آخر جنگ نگه داشته بودند تا به ایشان آسیبی نرسد و ابوبکرصدیق در خط مقدم بود که ناگهان خالد بن ولید رضی الله عنه ( که هنوز مسلمان نشده بود) از پشت سر حمله کرد و ناگهان خط آخر شد خط مقدم و جان حضرت محمد به خطر افتاد .!
حضرت ابوبکر میگوید که از خط مقدم برگشتم و دویدم بطرف رسول الله تا او را حفظ کنم و مرد دیگری را هم دیدم که مثل پرنده تیز میدود خیال کردم از مشرکین است که دیدم نه ابوعبیده است یعنی اینها در خط مقدم بودند برگشتند و دویدند تا به خط آخر رسیدند تا رسول الله را دریابند زیرا خط آخر با حمله خالد از عقب شده بود خط مقدم.
نکته : همین دوندگی حضرت ابوبکر از خط مقدم به طرف رسول الله را ( فرار می نامند !! ).
ادامه همین داستان شرح ماجرا را روشن تر می سازد :
حضرت محمد و حضرت طلحه هر دو زخمی بودند و وقتی این دو یار تازه رسیده ( یعنی ابوبکر و ابوعبیده ) خواستند رسول الله را درمان کنند حضرت فرمود: دونکم أخاکُم فقد أوجَب، یعنی برادرتان (طلحه) را دریابید که دارد از دست میرود ، اینجا بود که به فرمان رسول الله ابوبکر به طلحه پرداخت و ابوعبیده با دندانش حلقه آهنی را از چهره مبارک رسول الله خارج کرد اما دو دندانش هم شکست (بخاطر سختی آهن ها ) و طلحه هفتاد چند زخم داشت
حضرت ابوبکر تمایل داشت حلقه هارا خود از صورت آنحضرت در بیاورد، اما ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند میدهم ای ابوبکر که بگذاری که من این کار را بکنم! گوید: با دهانش آن حلقهها را گرفت و آرام آرام تکان میداد که مبادا رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- آزار بیشتر ببینند. سرانجام یکی از آنها را درآورد؛ اما دندان پیشین وی افتاده بود! ابوبکر گوید: آنگاه رفتم تا دومی را دربیاورم. باز هم ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند میدهم که بگذاری من این کار را انجام بدهم!؟ گوید: ابوعبیده حلقه دومی را نیز با دهانش گرفت و آرام آرام تکان داد تا درآمد؛ ولی دندان پیشین دیگر وی نیز افتاده بود.
و در کتاب رحیق المختوم آمده:
نخستین کسی که نزد آنحضرت بازگشت، ثانی ایشان در غار، ابوبکر صدیق بود که میگفت: در آن روز جنگ احد، همه لشکریان از پیامبر اکرم -صلی الله علیه وسلم- به دور افتادند. من نخستین کسی بودم که نزد نبیاکرم -صلی الله علیه وسلم- بازگشتم. از دور دیدم که مردی رزمنده در حضور ایشان میجنگد و از آنحضرت دفاع میکند (حضرت طلحه).
متن کامل حدیث :
وقد کسرت رباعیته وشج فی وجهه، وقد دخل فی وجهه حلقتان من حلق المغفر. قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: علیکما صاحبکما یرید طلحه وقد نزف. فلم نلتفت إلى قوله، وذهبت لأنزع ذلک من وجهه. فقال أبو عبیده: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. فترکته. فکره أن یتناولها بیده فیؤذی النبی، فأزم علیهما بفیه، فاستخرج إحدى الحلقتین. ووقعت ثنیته مع الحلقه. وذهبت لأصنع ما صنع، فقال: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. ففعل ما فعل فی المره الأولى، فوقعت ثنیته الأخرى مع الحلقه. فکان أبو عبیده من أحسن الناس هتماً، فأصلحنا من شأن النبی صلى الله علیه وسلم، ثم أتینا طلحه فی بعض تلک الجفار، فإذا بضع وسبعون، أقل أو أکثر، من بین طعنه ورمیه وضربه، وإذا قد قطعت إصبعه. فأصلحنا من شأنه)
نگارش این مطلب و مطالب مشابه مقصود یک خدمتگذار به دین مبین اسلام را برآورده نمی سازد، اما در آن سوی میدان هستند کسانی که رسالت اصلی خویش را گم کرده و درپی تحریک نمودن احساسات نسل جوانی هستند که با تکیه به تمایلات آنها در این سایت و سایت های متعلق به خود و بر خلاف اخوت؛ با زبانی لب به سخن می گشایند که شایسته یک انسان نمی باشد، چنین اشخاصی خودرا در وادی هواها گم کردند ، چرا که گشودن جبهه جنگ با کسانی که از وجود آنها هزار و چهار صد سال میگذرد ، با هیچ عقل و آئینی سازش ندارد آنهم در کشوری متمدن، ملتی فهیم و نظامی بر پایه ی دین واخوت !
نباید فراموش کرد که نبی مکرم اسلام در دنیای پراز تاریکی جهل مبعوث شدند و آن حضرت تنها بودند اما اسلام نه تنها در جزیره العرب بلکه شرق و غرب عالم را فراگرفت ، بدیهی است که جهانی شدن دین مبین اسلام کار یک نفر نیست، همانطور که هیچ قدرتی بدون ارتش نیست و هیچ حاکمی بدون وزرا و معاونین نیست ، حضرت رسول علیه السلام نیز هزاران دست پرورده ی داشت که هر کدام از آنها به نوعی در جهانی کردن دین اسلام مشارکت داشتند ، و امروزه اگر عرب است یا عجم و اگر سفید است ویا سیاه پیرو دین عربی است و نماز عربی می خواند .
مسلمان چرا فراموش کردی که اولین دشمن تو همان کسی است که دشمن جد تو حضرت آدم بود یعنی “ابلیس”، سپس دشمن تو یهود و نصارا هستند، نه آنانی که ترا ایمان آموختند ودست انسانیت را گرفته و از منجلاب در آوردند، ابولهب و ابوجهل را با صدیق امت و فاروق اعظم اشتباه نگیر، تیرت را به دشمنت نشانه بگیر نه به دوستت و دوست پیامبرت ، و با خدایت عهد صادقانه ببند تا بنده خالص او با اعمالی خالص برای او باشی و اینگونه ابلیس را نا امید ساز.
اصل مطلب را با سوال آغاز می نمائیم
سوال : آیا حضرت ابوبکر و عمر در جنگ احد فرار کردند ؟!
پاسخ : خیر، هیچ یک از صحابه در جنگ احد فرار نکردند و یاران رسول الله نه تنها اهل فرار نبودند بلکه آنها تا پایان زندگی با جان و مال شان در کناراسلام ایستادگی کردند و تا اعلای کلمه الله اسلام را با خون خود یاری نمودند .
سوال : چرا پس می گویند ابوبکر وعمر “رضی الله عنهما” در جنگ احد فرار کردند و در این خصوص روایت نیز ذکر می کنند ؟
پاسخ : هیچ روایتی در مورد فرار وجود ندارد و آنچه که ذکر می کنند روایت دیگری است که آن را به نحو دیگری وبا قطع جملاتی از آن توجیهش می کنند .
تصویری از احد قدمگاه آنحضرت با یارانش
شرح ماجرا چیست ؟
در جنگ احد، مسلمانها در آغاز پیشروی کردند آنها حضرت رسول الله را در خط آخر جنگ نگه داشته بودند تا به ایشان آسیبی نرسد و ابوبکرصدیق در خط مقدم بود که ناگهان خالد بن ولید رضی الله عنه ( که هنوز مسلمان نشده بود) از پشت سر حمله کرد و ناگهان خط آخر شد خط مقدم و جان حضرت محمد به خطر افتاد .!
حضرت ابوبکر میگوید که از خط مقدم برگشتم و دویدم بطرف رسول الله تا او را حفظ کنم و مرد دیگری را هم دیدم که مثل پرنده تیز میدود خیال کردم از مشرکین است که دیدم نه ابوعبیده است یعنی اینها در خط مقدم بودند برگشتند و دویدند تا به خط آخر رسیدند تا رسول الله را دریابند زیرا خط آخر با حمله خالد از عقب شده بود خط مقدم.
نکته : همین دوندگی حضرت ابوبکر از خط مقدم به طرف رسول الله را ( فرار می نامند !! ).
ادامه همین داستان شرح ماجرا را روشن تر می سازد :
حضرت محمد و حضرت طلحه هر دو زخمی بودند و وقتی این دو یار تازه رسیده ( یعنی ابوبکر و ابوعبیده ) خواستند رسول الله را درمان کنند حضرت فرمود: دونکم أخاکُم فقد أوجَب، یعنی برادرتان (طلحه) را دریابید که دارد از دست میرود ، اینجا بود که به فرمان رسول الله ابوبکر به طلحه پرداخت و ابوعبیده با دندانش حلقه آهنی را از چهره مبارک رسول الله خارج کرد اما دو دندانش هم شکست (بخاطر سختی آهن ها ) و طلحه هفتاد چند زخم داشت
حضرت ابوبکر تمایل داشت حلقه هارا خود از صورت آنحضرت در بیاورد، اما ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند میدهم ای ابوبکر که بگذاری که من این کار را بکنم! گوید: با دهانش آن حلقهها را گرفت و آرام آرام تکان میداد که مبادا رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- آزار بیشتر ببینند. سرانجام یکی از آنها را درآورد؛ اما دندان پیشین وی افتاده بود! ابوبکر گوید: آنگاه رفتم تا دومی را دربیاورم. باز هم ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند میدهم که بگذاری من این کار را انجام بدهم!؟ گوید: ابوعبیده حلقه دومی را نیز با دهانش گرفت و آرام آرام تکان داد تا درآمد؛ ولی دندان پیشین دیگر وی نیز افتاده بود.
و در کتاب رحیق المختوم آمده:
نخستین کسی که نزد آنحضرت بازگشت، ثانی ایشان در غار، ابوبکر صدیق بود که میگفت: در آن روز جنگ احد، همه لشکریان از پیامبر اکرم -صلی الله علیه وسلم- به دور افتادند. من نخستین کسی بودم که نزد نبیاکرم -صلی الله علیه وسلم- بازگشتم. از دور دیدم که مردی رزمنده در حضور ایشان میجنگد و از آنحضرت دفاع میکند (حضرت طلحه).
متن کامل حدیث :
وقد کسرت رباعیته وشج فی وجهه، وقد دخل فی وجهه حلقتان من حلق المغفر. قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: علیکما صاحبکما یرید طلحه وقد نزف. فلم نلتفت إلى قوله، وذهبت لأنزع ذلک من وجهه. فقال أبو عبیده: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. فترکته. فکره أن یتناولها بیده فیؤذی النبی، فأزم علیهما بفیه، فاستخرج إحدى الحلقتین. ووقعت ثنیته مع الحلقه. وذهبت لأصنع ما صنع، فقال: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. ففعل ما فعل فی المره الأولى، فوقعت ثنیته الأخرى مع الحلقه. فکان أبو عبیده من أحسن الناس هتماً، فأصلحنا من شأن النبی صلى الله علیه وسلم، ثم أتینا طلحه فی بعض تلک الجفار، فإذا بضع وسبعون، أقل أو أکثر، من بین طعنه ورمیه وضربه، وإذا قد قطعت إصبعه. فأصلحنا من شأنه)
چرا می گویند ابوبکر “رضی الله عنه” در جنگ احد فرار کرده؟!
نگارش این مطلب و مطالب مشابه مقصود یک خدمتگذار به دین مبین اسلام را برآورده نمی سازد، اما در آن سوی میدان هستند کسانی که رسالت اصلی خویش را گم کرده و درپی تحریک نمودن احساسات نسل جوانی هستند که با تکیه به تمایلات آنها در این سایت و سایت های متعلق به خود و بر خلاف اخوت؛ با زبانی لب به سخن می گشایند که شایسته یک انسان نمی باشد، چنین اشخاصی خودرا در وادی هواها گم کردند ، چرا که گشودن جبهه جنگ با کسانی که از وجود آنها هزار و چهار صد سال میگذرد ، با هیچ عقل و آئینی سازش ندارد آنهم در کشوری متمدن، ملتی فهیم و نظامی بر پایه ی دین واخوت !
نباید فراموش کرد که نبی مکرم اسلام در دنیای پراز تاریکی جهل مبعوث شدند و آن حضرت تنها بودند اما اسلام نه تنها در جزیره العرب بلکه شرق و غرب عالم را فراگرفت ، بدیهی است که جهانی شدن دین مبین اسلام کار یک نفر نیست، همانطور که هیچ قدرتی بدون ارتش نیست و هیچ حاکمی بدون وزرا و معاونین نیست ، حضرت رسول علیه السلام نیز هزاران دست پرورده ی داشت که هر کدام از آنها به نوعی در جهانی کردن دین اسلام مشارکت داشتند ، و امروزه اگر عرب است یا عجم و اگر سفید است ویا سیاه پیرو دین عربی است و نماز عربی می خواند .
مسلمان چرا فراموش کردی که اولین دشمن تو همان کسی است که دشمن جد تو حضرت آدم بود یعنی “ابلیس”، سپس دشمن تو یهود و نصارا هستند، نه آنانی که ترا ایمان آموختند ودست انسانیت را گرفته و از منجلاب در آوردند، ابولهب و ابوجهل را با صدیق امت و فاروق اعظم اشتباه نگیر، تیرت را به دشمنت نشانه بگیر نه به دوستت و دوست پیامبرت ، و با خدایت عهد صادقانه ببند تا بنده خالص او با اعمالی خالص برای او باشی و اینگونه ابلیس را نا امید ساز.
اصل مطلب را با سوال آغاز می نمائیم
سوال : آیا حضرت ابوبکر و عمر در جنگ احد فرار کردند ؟!
پاسخ : خیر، هیچ یک از صحابه در جنگ احد فرار نکردند و یاران رسول الله نه تنها اهل فرار نبودند بلکه آنها تا پایان زندگی با جان و مال شان در کناراسلام ایستادگی کردند و تا اعلای کلمه الله اسلام را با خون خود یاری نمودند .
سوال : چرا پس می گویند ابوبکر وعمر “رضی الله عنهما” در جنگ احد فرار کردند و در این خصوص روایت نیز ذکر می کنند ؟
پاسخ : هیچ روایتی در مورد فرار وجود ندارد و آنچه که ذکر می کنند روایت دیگری است که آن را به نحو دیگری وبا قطع جملاتی از آن توجیهش می کنند .
تصویری از احد قدمگاه آنحضرت با یارانش
شرح ماجرا چیست ؟
در جنگ احد، مسلمانها در آغاز پیشروی کردند آنها حضرت رسول الله را در خط آخر جنگ نگه داشته بودند تا به ایشان آسیبی نرسد و ابوبکرصدیق در خط مقدم بود که ناگهان خالد بن ولید رضی الله عنه ( که هنوز مسلمان نشده بود) از پشت سر حمله کرد و ناگهان خط آخر شد خط مقدم و جان حضرت محمد به خطر افتاد .!
حضرت ابوبکر میگوید که از خط مقدم برگشتم و دویدم بطرف رسول الله تا او را حفظ کنم و مرد دیگری را هم دیدم که مثل پرنده تیز میدود خیال کردم از مشرکین است که دیدم نه ابوعبیده است یعنی اینها در خط مقدم بودند برگشتند و دویدند تا به خط آخر رسیدند تا رسول الله را دریابند زیرا خط آخر با حمله خالد از عقب شده بود خط مقدم.
نکته : همین دوندگی حضرت ابوبکر از خط مقدم به طرف رسول الله را ( فرار می نامند !! ).
ادامه همین داستان شرح ماجرا را روشن تر می سازد :
حضرت محمد و حضرت طلحه هر دو زخمی بودند و وقتی این دو یار تازه رسیده ( یعنی ابوبکر و ابوعبیده ) خواستند رسول الله را درمان کنند حضرت فرمود: دونکم أخاکُم فقد أوجَب، یعنی برادرتان (طلحه) را دریابید که دارد از دست میرود ، اینجا بود که به فرمان رسول الله ابوبکر به طلحه پرداخت و ابوعبیده با دندانش حلقه آهنی را از چهره مبارک رسول الله خارج کرد اما دو دندانش هم شکست (بخاطر سختی آهن ها ) و طلحه هفتاد چند زخم داشت
حضرت ابوبکر تمایل داشت حلقه هارا خود از صورت آنحضرت در بیاورد، اما ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند میدهم ای ابوبکر که بگذاری که من این کار را بکنم! گوید: با دهانش آن حلقهها را گرفت و آرام آرام تکان میداد که مبادا رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- آزار بیشتر ببینند. سرانجام یکی از آنها را درآورد؛ اما دندان پیشین وی افتاده بود! ابوبکر گوید: آنگاه رفتم تا دومی را دربیاورم. باز هم ابوعبیده گفت: تو را به خدا سوگند میدهم که بگذاری من این کار را انجام بدهم!؟ گوید: ابوعبیده حلقه دومی را نیز با دهانش گرفت و آرام آرام تکان داد تا درآمد؛ ولی دندان پیشین دیگر وی نیز افتاده بود.
و در کتاب رحیق المختوم آمده:
نخستین کسی که نزد آنحضرت بازگشت، ثانی ایشان در غار، ابوبکر صدیق بود که میگفت: در آن روز جنگ احد، همه لشکریان از پیامبر اکرم -صلی الله علیه وسلم- به دور افتادند. من نخستین کسی بودم که نزد نبیاکرم -صلی الله علیه وسلم- بازگشتم. از دور دیدم که مردی رزمنده در حضور ایشان میجنگد و از آنحضرت دفاع میکند (حضرت طلحه).
متن کامل حدیث :
وقد کسرت رباعیته وشج فی وجهه، وقد دخل فی وجهه حلقتان من حلق المغفر. قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: علیکما صاحبکما یرید طلحه وقد نزف. فلم نلتفت إلى قوله، وذهبت لأنزع ذلک من وجهه. فقال أبو عبیده: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. فترکته. فکره أن یتناولها بیده فیؤذی النبی، فأزم علیهما بفیه، فاستخرج إحدى الحلقتین. ووقعت ثنیته مع الحلقه. وذهبت لأصنع ما صنع، فقال: أقسمت علیک بحقی لما ترکتنی. ففعل ما فعل فی المره الأولى، فوقعت ثنیته الأخرى مع الحلقه. فکان أبو عبیده من أحسن الناس هتماً، فأصلحنا من شأن النبی صلى الله علیه وسلم، ثم أتینا طلحه فی بعض تلک الجفار، فإذا بضع وسبعون، أقل أو أکثر، من بین طعنه ورمیه وضربه، وإذا قد قطعت إصبعه. فأصلحنا من شأنه)
———————————
منابع :
تفسیر ابن کثیر
المستدرک علی الصحیحین للحاکم
دلائل النبوه للبیهقی
معرفه الصحابه لابی نعیم الاصبهانی
کنزالعمال جزء ۱۰
حلیه الاولیاء
حیاه الصحابه
تاریخ دمشق
البدایه و النهایه
تاریخ الاسلام ت باب عزوه احد