واژه ي كورد

مديران انجمن: avin, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Kurdi

واژه ي كورد

پستتوسط shaho » چهارشنبه شهريور ماه 15, 1391 9:27 pm

این مطلب نظر تنی چند از کارشناسان است لذا نظر کلی همه نمی باشد امیدوارم کسانی اگاهی دارن به ما کمک کنند

                                         اين كه ريشه‌ي واژه‌ي«كرد» چيست و از كجا سرچشمه گرفته است و متعلق به چه حوزه‌ي زباني است محل بحث و ابهام است؛ عده‌اي اين واژه را تحول يافته‌ی«قردو Kardu» آشوری و بابلي دانسته‌اند و نتيجه‌ گرفته‌اند كه كردها از نسل كلدانيان هستند؛ اين نظر از ديدگاه زبانشناسي و ريشه شناسي واژگان مردود دانسته شده است زيرا « كردو » و «قردو» از دو ريشه‌ي متباين شناخته شده‌اند.
پاره‌اي ديگر « كرد» را تحريف « خالْدي»دانسته‌اند و گفته‌اند:«خالدي و كردي و كورتي و گردياي همه يكي است». خالدي يا هالديا نام حكومتي بوده كه در قرن نهم قبل از ميلاد در ناحيه وان تشكيل شد ؛ همان كه آشوريان آن را «اورارتو » ، يونانيان «الارودي و خالدوي و خالدايوي » ذكر كرده‌اند و در عبرت « آرارات» است. اين نظر نيز از حيث ريشه‌شناسي كلمات قابل دفاع نيست.و همان ايراد نخستين متوجه آن است.
اما هر به حال وجود اين اسامي از ديربار گوشزد شده است كه از همه مهم‌تر اشاره‌اي است كه گزنفون مورخ و سردار يوناني (430 و 352ق.م) دارد. او زماني كه به سال 401-400 در جنگ با اردشير دوم هخامنشي مي‌خواست سپاه يوناني را به سلامت به يونان بازگرداند، در كوهستانهاي كردستان به قومي موسوم به «كردوك (كردها)» دچار شد كه در مسير عقب نشيني يونانيان به ايذاء آنان پرداختند.
رشيد ياسمي شق ثالثي را پيشنهاد كرده است؛ بدين گونه كه «كرد» قومي مهاجر و غير سامي بوده است كه به سبب اسكان در منطقه‌اي به نام « كرد» يا «قرد» و نظاير آن به «كرد» شناخته شده است.
در باب مليت آنها آراء متفاوتي است . اگر از پاره اي خرافات و افسانه ها بگذريم ، عده‌اي آنها را كلداني سامي نژاد ، عده اي بازمانده اقوام بومي نظير خالد ها ،گرجيها ، ارمنيها ، لولويي ها و ...، و عده اي آنها را آريايي و از اعقاب مادها دانسته اند. پيشتر به رد نظر نخست پرداختيم ؛اما نظر دوم كه كردها را بازمانده اقوام بومي مي داند ، طرفداراني دارد.
رشيد ياسمي در مقابله با اين نظريه آورده است : «بعضي نويسندگان با تكلف بسيار كردها را منسوب به اقوامي مي كنند كه قبل از مادها در سرزميني كردستان مسكن داشته اند ، مثل گوتي و كاسي و لولويي و مانايي و غيره. به زعم آنان پس از اثبات اين قدمت فوق العاده براي اكراد دو چيز خود به خود به ثبوت مي رسد : يكي اين كه كرد بسيار قديم است ، ديگر آن كه از نژاد ايراني نيست زيرا كه آن طوايف مذكور از نژاد آريايي نبوده اند در جواب آنها اجمالا گوييم : اولا چنين نيست كه هر وقت طوايف متوالي در قطعه خاكي زيسته باشند همه آنها از يك ريشه آمده باشند بالعكس تاريخ نشان مي دهد كه قطعات كره زمين مكرر از قومي به قومي انتقال يافته است. هرگز هيچ مورخي نمي تواند ثابت كند ساكنان جديد ، اولاد آن اقوام هستند ؛ بنابراين از وجود اقوامي در سلسله زاگرس نمي توان نتيجه گرفت كه اين طايفه ايراني نژاد كه آن را كرد مي خوانند و در آن كوهستان مسكن گزيده اند از نسل آن طوايف بائده هستند.ثانياٌدر باب خود آن طوايف قديم هم مثل لولويي و كاسي و گوتي و امثال آنها هيچ دليل تاريخي در دست نيست كه سلب ايرانيت از آنها بكند، بلكه مطابق آخرين تحقيقات علماي باستان شناسي اكثر انتسابشان به اين نژاد قديم و مسلم است.»
نظر  سوم كه قطعي به نظر ميرسد آن است كه كردها آريايي و از اعقاب ماد ها هستند .  مينورسكی     Minorskyزبان كردي را متعلق به گروه زبانهاي ايراني شمال غربي دانسته است و معتقد است كه اين زبان در اصل و مبدأ ، زبان گروه عظيمي مجتمع در يك محل بوده و ويژگيهاي كلي ، پيش از اين كه كردها بسط و توسعه پيدا كنند، پيش از پراكنده شدنشان در كوهها شكل گرفته است .او تصور اين نكته را كه پيدايش لهجه‌هاي شمال غربي رايج در قلمرو ايران ،بدون دخالت و شركت عامل «مادي»صورت گرفته باشد،محال مي داند و نتيجه گيري مي‌كند كه با توجه به ملاحظات تاريخي و جغرافيايي بايد پذيرفت كه بسط و توسعه كردها فقط از سرزمين ماده كوچك كه همان آتروپاتكان يا آذربايجان امروزي  است ،صورت گرفته است.
مادها كه اوايل قرن هفتم قبل ازميلاد حكومت ماد را بنا نهادند و با اشغال صفحات غربي ايران،اقوام بومي را در خود حل نمودند ، اجداد كردها محسوب مي شوند .آنها نخستين حكومت ايراني را بنا نهادند و پس از اين كه هخامنيشان به حكومت آنان پايان دادند ، سرزمين مادها همچنان به عنوان دومين ايالت ايران از اهميت زيادي بر خوردار بود . مادها از حيث تباري و زباني پيوستگي نزديكي با ديگر تيره هاي ايراني نظير هخامنشيان داشتند.
مادها پس از تسلط بر زاگرس و آسياي  صغير زبان و فرهنگ خود را بر اقوام بومي تحميل كردند و هويت آنها را در خود حل  نمودند . اين كه استحاله آن اقوام به آساني صورت گرفته ،چنان كه نشانه اي از آنان باقي نمانده است ،ظاهراً به دلايل هم‌تباري آنان با ماد هاي آريايي بوده است زيرا  پاره‌اي از باورها و اسامي شناخته شده آن اقوام بر آريايي بودن آنان دلالت دارد. اگر اين اقوام اختلاف و تباين آشكاري با آرياييان داشتند ، طبيعتاً بايستي نشانه‌هايي از زبان و فرهنگ آنان لااقل در دره هاي دور افتاده زاگرس حفظ مي شد ؛ خاصه آن كه مي‌بينيم بسياري از قومهاي باستاني ديگر ، ويژگيهاي فرهنگي خود را در دل اجتماعات بزرگ همچنان حفظ كرده اند .
اين كه مادها از حيث تباري و زباني پيوستگي بسيار نزديكي با ديگر تيره‌هاي آريايي نظير پارس‌ها و پارت ها داشته‌اند ، مسلم است. مع الوصف جهت تحكيم اين باور، يك اشاره تاريخي را گوشزد مي كنيم . استرابون ( كه حدود سالهاي65 ق.م تا 21 بعد از ميلاد مي‌زيسته) گواهي يك مؤلف ديگر يوناني به نام اراتوسفن(قريب 194-276 ق.م) را بدين شرح نقل مي‌كند كه ساكنان پارس و ماد و باختر و سغد « با جزيي تفاوتي همزبان هستند»يعني «در واقع يك زبان دارند».
علاوه بر اين ، مقايسه زبانهاي باستاني ايراني در تأييد قرابت آنها كافي است. دامنه اين همبستگي بدانجا مي‌رسد كه عده‌اي برآنند گاثه زردشت به زبان مادي است. بعدها كه دامنه اختلاف زبان كردي مادي با ديگرزبانهاي ايراني بيشتر ، زبان از دل آن سر برآورد.
پيوستگي كردها با سرزمين مادري، علاوه بر زبان كردي در ديگر مشخصه‌هاي فرهنگي چون دين نيز روي نمود. كردها همزمان با ديگر اقوام ايراني آئين زرتشت را برگزيدند. اين نكته در پوست نوشته معروفي كه به خط پهلوي نوشته شده و در شهر سليمانيه عراق يافته شده به شكلي شاعرانه منعكس شده است. در اين پوست نوشته ابياتي به شرح ذيل آمده است.
«هورمزگان رمان آتران كژان                          ويشان شارده‌وه گوره گوره‌كان              
زوركار آرب (عرب) كردنه خاپور                      گناي پاله هتا شاروه زور
شنوكنيكان و ديل بشينا                                    ميرد آزاتلي و روي هوينا
روشت زردشتره مانوه بيكس                           بزيكا نيكا هورمز و هيوچ كس »
ترجمه: معبدها ويران و آتشها خاموش شد . بزرگ بزرگان خود را نهان كرد . عرب ستمگر دهات را تا «شهر زور» خراب كرد. زنان و دختران به اسيري رفتند. دليران در خون غلطيدند . كيش زردتشتي بي كس ماند . اهورا مزدا بر كس رحم نخواهد كرد.
كردها در نشيب و فراز زمانه سرگذشت‌هاي تلخ و شيريني را از سر راه گذرانده‌اند كه علاقه‌مندان جهت اطلاع از آن ، مي‌توانند به كتابهاي مربوط مراجعه نمايند. در اين جا به اجمال اشاره‌اي به جغرافيا و پراكندگي كردها داريم.
امير شرف خان بدليسی در شرفنامه ، ولايات كردنشين را چنين برشمرده است: « ابتداي ولايت كردستان از كنار درياي هرمز است كه در سواحل درياي هند واقع شده و از‌آن جا به خط مستقيم كشيده مي‌آيد تا به ولايت ملاطيه و مرعش منتهي مي‌گردد ودر جانب شمالي اين خط ولايت فارس و عراق عجم و آذربايجان و ارمن صغري و ارمن كبري است و طرف جنوبي او عراق عرب و موصل و ديار بكر افتاده.»
با اين وصف بايد دانست گستره زندگي كردها فراتر از مرزهايي است كه امروزه به نام«كردستان» در كشورهاي مختلف شناخته مي‌شوند. نام كردستان براي نخستين بار در زمان حكومت سلجوقيان به چشم مي‌آيد. حمدالله مستوفي در نزهه‌القلوب – مي‌نويسد: « كردستان ، و آن شانزده ولايت است و حدودش به ولايت عراق عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربايجان و ديار بكر پيوسته است: آلاني، اليشتر، بهار، خفتيان، دربند تاج خاتون، در بند زنگي ، دزبيل، دينور، سلطان‌آباد ، چمچمال، شهرزور، كرمانشاه(قرميسين) ،كرندو خوشان، كنگور،(قصرالصوص) ، ماهيدشت(مايدشت)، هرسين، وستام».
مطابق مرزبندي مستوفي ، ايلام فعلي به علاوه بخشهاي عمده‌اي از لرستان و نيز شمال خوزستان نيز در محدوده جغرافياي كردستان بوده است.
محققان جديد در مرزبندي‌كردها گاهي با هم اختلاف رأي دارند چنانكه گاه اين مرز را تا مناطق بختياري‌نشين مي‌كشانند و گاه تا كرمانشاه واپس مي‌نشينند. از اين طيف به آنچه واسيلي نيكيتين در كتاب كرد و كردستان آورده، اشاره مي‌شود. او منطقه محل سكونت كنوني كردها را چنين ترسيم كرده‌است: « در زمان فعلي كردها از جنوب به شمال به صورت نواري پهن كه مرز ايران و عراق را هم در بر مي‌گيرد، از قصبه مندلي (در مشرق بغداد) و سپس با در نظر گرفتن خطي كه ايران و تركيه را از هم جدا مي كند تا كوه آرارات و از شمال تا حاشيه‌هاي ماوراي قفقاز (ارمنستان و آذربايجان شوروي )، گسترش يافته‌اند. آنان تا آغاز جنگ بزرگ جهاني(جنگ اول جهاني) در فلات ارمنستان مي‌زيستند و با ارمني ها كاملاً مخلوط بودند، ليكن خط موازي ارضروم حدود شمالي ايشان در تركيه محسوب مي‌شود . در جنوب كردها تا حاشيه‌هاي دشت بين‌النهرين فرود مي‌آيند. در مغرب، مرز مسكوني ايشان به طور كلي با شط فرات مشخص مي‌شود( وبه عبارت صحيحتر با رود قره‌سو) ليكن كردها رسوخ عميقي در سرزمين آسياي صغير نموده و منطقه واقع در جنوب شرقي سيواس را اشغال كرده‌اند و به علاوه با تشكيل جزيره‌هاي كوچك مسكوني و منفرد در نزديكيهاي قونيه و سلوكيه(سيليسي) تقريباً تا درياي مديترانه نفوذ كرده‌اند. در مشرق ، عناصر پراكنده كرد مخصوصاً در خراسان (كه شاه‌عباس كبير ايشان را به آنجا كوچ داده است و همچنين در حوالي قزوين و در ايالات فارس كه نادرشاه به آنجا منتقلشان كرده است (1747-1736) و همچنين در منطقه مازندران وجود دارند.» علاوه بر آنچه نيكيتين ذكر كرده، مي‌توان به محدوده‌هاي پراكنده متعدد ديگري اشاره كرد
نماد کاربر
shaho
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 246
تاريخ عضويت: شنبه مرداد ماه 1, 1390 11:30 pm
محل سکونت: پاوه-سنندج-
تشکر کرده: 8 بار
تشکر شده: 165 بار
امتياز: 170

بازگشت به گشت بابه تێک

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان