ز ره راست نشانی خواهم...لطفا راهنمایی کنید.

در این بخش می توانید درد دل ها و حرفای خودتون رو بزنید

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

ز ره راست نشانی خواهم...لطفا راهنمایی کنید.

پستتوسط Noha » سه شنبه بهمن ماه 11, 1390 9:41 pm

هوالمستعان

سلام خدای بزرگ بر همه اعضای گران قدر خانواده پینوس.

ظاهرا همه ی ما مسلمانیم و راه درست رو انتخاب کردیم،شاید برای این حرف دیر شده ولی میخوام بدونم نشانه ها

و یا ویژگی هایی که باعث میشه

یک آدم این راه رو بر راه های دیگر ترجیح بده چیه؟

چه دلایلی باعث شده و یا میشه ما این راه رو ادامه بدیم؟

از همه تون تقاضا دارم در این زمینه من رو کمک و راهنمایی فرمایید.اگر لطف کنید نکات رو به صورت کوتاه و با استدلال یا مثال بگید خیلی ممنون میشم.


رستگار باشید

الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط Noha » شنبه بهمن ماه 15, 1390 11:08 pm

هوالمستعان

سلام الله علیکم

8O  

یعنی شما هم مثل من نمی دونید؟؟؟ :?

رستگار باشید
الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط Naser » دوشنبه بهمن ماه 17, 1390 8:05 pm



سلام

سوال بسیار مشکلی پرسیدید.

الان که دارم این جواب رو می نویسم، سطحی ترین جوابیه که می تونم بدم.

این راه به من"آرامش" میده. ولی چرا آرامش میده؟!!!!!!

میدونی چرا؟! چون ته ته ته دلم یه صدایی آروم میگه که راه درست همینه. هر چند بعضی چیزاش رو قبول ندارم!! ولی چشمم رو می بندم و از خدا میخام که کمکم کنه تا انجامش بدم. و زمانی که تونستم بار مسئولیتم رو بهتر به دوش بکشم، احساس سبکی بیشتری کردم.

فقط یک چیزی این وسط همیشه مزاحمه و همیشه همه چیزو به هم میزنه. این که: من در یک خانواده و یک بستر کاملا اسلامی به دنیا آمدم. از وقتی چشم باز کردم و دنیای خدا رو دیدم، همیشه دور دستم، قرآن بوده، کتاب های حلال و حرام و تفسیر و .... بودن. نوار های کاست قدیمی بودن، صدای ماموستا ناصر رو از بچگی شنیدم و الان هم می شنومش، یا حتی یوسف اسلام!
بارها بوده پدرم دستمو میگرفت و می رفتیم نماز جمعه ماموستا ربیعی، مادرم رو میدیدم که توی حیاط خانه و توی هوای سرد وضو می گرفت و روی جانمازی، نماز می خوند و سراسر زندگیم پر از اتفاقاتیه که برای اطرافیانم می افتاد و خیلی ها زندان رفتند و زجر دیدند و خون دل خوردند و ........ فقط برای خدا.
الان هم من آرامش خودم رو در اونی میبینم که زمان بچگیم بهش باور داشتم. بچگیم رو با اون گذراندم. دوستام همه می خواستن خلبان و دکتر و مهندس بشن و من میگفتم: ماموستا ربیعی!

همینه. هر چی از فلسفه و فکر و فلان و بهمان می خونم و می ورزم.... نه! دلم آروم نمیگیره و خدای فلسفی رو دوست ندارم. و حس می کنم بیشتر از حقیقت و فاصله می گیرم و برام مبهمتر میشه.

اما ممکنه برای هر کسی، نوستالژی یک حس آرامش و تسلی خاطر برای او بیاره. حتی اگر ربطی به خدا و پیغمبر نداشته باشه. و میترسم که نوستالژی و بازگشت به سنت باشه بهم آرامش میده، نه خدا ! چون تمام خاطرات و حوادث زندگیم (در کودکیم که برای خانواده و اطرافیانم رخ داد) تماما به خدا ربط داره.
واقعا جدا کردنش برام مشکل شده. خداس داره بهم آرامش میده، یا بازگشت به اصل؟ (اولی انسان رو به کجا می برده و دومی به کجا...)


فکر می کنم حقیقت همونیه که مادرم بخاطرش تو سرما وضو میگیرفت و پدرم بخاطرش ..... و مثلا ماموستا ربیعی بخاطرش .......

اینها بهم آرامش میده........


البته یه سری دلایل منطقی تر و عقلانی تر و داره. ولی راستش دلیل اصلیش همینه. آرامش . (که البته لا اله الی الله گفتن، یعنی ورود به یک وادی و یک ماجرای بزرگ که تمام مخاطرات و مجاهدات و .... رو به جون میخری، و خدا آرامشی رو عطا میکنه) (خیلی حرف دارم!!!)
ببخشید که طولانی و پیچیده شد.
نماد کاربر
Naser
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 89
تاريخ عضويت: پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 40 بار
تشکر شده: 125 بار
امتياز: 20

پستتوسط asra » دوشنبه بهمن ماه 17, 1390 9:07 pm

سلام  :)
سوال جالبی بود :oops:  اما جوابش مشکل
چون شاید بگم تا به حال زیاد بهش فکر نکردم که بتونم الان دلایلمو اینجا بنویسم
اما
فکر میکنم به خاطر عادت به اینگونه بودن و اینگونه فکر کردن و اینگونه زندگی کردن بوده
عادت به اینگونه بودن از تولد تا به امروز
و راهی که ما میریم با نیروی فطری خداپرستی و دلایل منبطق با عقل در مسیری از عادت به دینمون باعث شده که این راه زیبا رو تا زیباتر شدن و رهسپار شدن به سوی زیباترین با زیباترین شیوه زیبا سپری کنیم
البته انشالله بتونیم اینگونه باشیم  8)
عارفان علم عاشق می شوند* بهترين مردم معلم می شوند* عشق با دانش متمم می شود*  هر که عاشق شد معلم می شود*
نماد کاربر
asra
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 134
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 1, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 319 بار
تشکر شده: 191 بار
امتياز: 30

پستتوسط Noha » سه شنبه بهمن ماه 17, 1390 1:11 am

هوالمستعان


سلام الله علیکم

در ابتدا بگم این موارد رو ما هم میتونیم برای یقین و کسب دانش  خودمون ( به عنوان یک انسان مسلمان) و هم برای کسانی

که ازمون میخوان که جوابگو باشیم  ارائه بدیم.که چرا؟

چرا ما این راه  رو انتخاب کردیم؟

باید یه جوابایی داشته باشیم

شاید کمی سخت باشه و به فکر کردن نیاز داشته باشه شاید هم اصلا مواردی باشه که قابل بیان نباشه !!!

ولی بهر حال باید جوابهایی داشته باشیم

کاک ناصر؛

میتونم از حرفاتون این برداشت رو بکنم که آرامش یکی ار فاکتور های این راه راسته.

ولی یه کم متفاوته چون یک فاکتور کمی نیست و کیفیه یعنی نمیشه با یه مورد و دو مورد عمل به این فاکتور رسید و همچنین دائمی نیست و مقطعیه.

واضح تر بگم مثلا شما در دوران کودکی بدون شناخت و اختیار قبلی به آرامش رسیدید که الان براتون ملموس و قابل درکه چون اون موقع درکش نکردید

شاید الان مثل یه خاطره باشه براتون.

یه نوع دیگه اش برای کسی ایه که این آرامش رو تجربه نکرده و الان نیازمند کسب آرامشه

یعنی داره به هر دری میزنه تا بدستش بیاره راهای زیادی رو امتحان میکنه چون گفتن دیگران نمی تونه مؤثر باشه و حتما باید خودش لمسش کنه.


پس تلاش برای رسیدن به آرامش و یا تجربه آرامش یکی از نشانه های راه راست است.و کاملتر: 1- وجود آرامش

و اما نظر شما اسری عزیز؛عادت رو قبول ندارم.چون بالاخره یه زمانی باید این عادت معنی پیدا بکنه ولی در مورد فطرت پاک میشه بیشتر فکر کرد چون

آدمها همه دارای فطرت پاک اند اما چی باعث میشه که عده ای بیشتر بر سر این فطرت پاک راه رو انتخاب کنند؟ :idea:

چرا بقیه فطرت شون رو ترک می کنند؟


از هر دوی شما بزرگواران ممنونم منتظر نظرات و راهنمایی های شما و بقیه  هستم.

کاک ناصر گویا شما فرمودید حرف زیاد دارید بی صبرانه منتطرم.


رستگار باشید




الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط Noha » يکشنبه بهمن ماه 23, 1390 9:40 pm

هوالمستعان

سلام الله علیکم

سرانجامی برای کارهامون هست؛ یه کم بیشتر فکر کنیم برامون قابل لمسه؛ چون ما هر کاری که انجام میدیم منتطر یه نتیجه هستیم .

مثلا درس می خونیم تا علم مون بالا بره تا شغل داشته باشیم تا کم نیاریم!! و دلایل دیگه

روزه می گیریم چون امید داریم که موجب رضایت الله میشه

نماز میخونیم چون اعتقاد داریم اگر نخونیم مجازات میشیم

خوبی می کنیم چون منتظر بهشت هستیم

بدی نمی کنیم چون از عذاب الهی می ترسیم

و
.
.
.
کسی که به قیامت یا روز سرانجام و یا محاسبه اعتقاد نداره زندگی اش بی معنامیشه  چون با مرگ کارش تموم

میشه چون کارای خوب یا بدی که انجام میده توی دنیا براش یه امید یا ترس و ناراحتی زود گذر داره  اونم در صورتی که وجدان انسانی اش بیدار باشه .

و دیگه انگیزه ای برای  ادامه خوب بودن براش نمی مونه چون ناپایدار و نیروی درونی ای نیست که مدام اون رو تشویق کنه و بهش امید بده.

شاید کسی باشه که بگه خوب نهایت در زندگی من یعنی رسیدن به این موفقیت و یا مقطع در زندگیم ولی وقتی به اون موقعیت رسید باز احساس کمبود

میکنه یه چیز رو گم کرده یا نداره و باز هدفش رو تغییر میده دنبال هر راهی میره که به گمشده اش دست پیدا کنه چون انسان میل به زیاده خواهی و

جاودانگی داره پس اگه هدفی والا تر از آنچه در دنیا است نداشته باشه زندگیش معنای واقعی نخواهد داشت.


با این توضیحات میشه گفت یکی از شاخصه های این راه 2-هدفمند بودنِ اونه یعنی دارای پایان و نهایتی خارج از دنیا.

رستگار باشید

الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930


بازگشت به خاطرات و روز نوشت ها

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 6 مهمان