دلنوشته

در این بخش می توانید درد دل ها و حرفای خودتون رو بزنید

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

دلنوشته

پستتوسط mahsa78 » پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 2:43 pm


سلام.
سلامی که سینش نشونه سلامتی
لامش نشونه لطافت
الفش نشونه امید
و میمش نشونه محبت.


زمانی که دریا متلاطم گردد، موج به خروش آید و توفان بوزد، سرنشینان کشتی صدا می زنند: یا الله!
زمانی که ساربان در صحرا گم شود، کاروانیان از راه منحرف شوند و قافله در راه سرگردان شوند، صدا می زنند:یا الله!
زمانی که مصیبت رخ دهد، بلا فرا رسد و حادثه پیش آید،مصیبت زده ی درمانده صدا میزند: یا الله!
زمانی که درها به روی جویندگان بسته شود و پرده به روی خواهندگان افکنده شود، فریاد برآورند: یا الله!
زمانی که زمین با تمام وسعتش و جانت با هرچه دارد بر تو تنگ گردد، فریاد بزن: یا الله!
سخن نیکو، دعای خالص، فریاد راستین، اشک پاک و ناله ی سرگشته به سوی او بالا می رود.
کف ها در سحرگاهان، دست ها در نیاز ها، دیده ها در سختی ها و خواسته ها در حوادث به سوی او می روند.
با نامش زبان ها آواز می خواند، یاری می جوید، به یاد او می افتد و ندا می زند. با یادش دلها مطمئن، روح ها آرام، احساس ها آسوده، اعصاب راحت، خرد ها بهبود و یقین پایدار می گردد.
الله:بهترین نام، زیباترین حروف، درست ترین عبارت و ارزشمندترین کلمه است.
الله:یعنی بی نیازی، ماندگاری، قدرت، پیروزی ، عزت، نیرو و حکمت.
الله: یعنی لطف، عنایت، یاری، مدد، دوستی و نیکی.
الله: صاحب جلال، عظمت، هیبت و جروبت است.
الهی!به جای بی تابی آرامش، و پاداش اندوه را شادی و به هنگام ترس امنیت ببخش.
پروردگارا!آتش قلب را با یخ یقین سرد کن و اخگر ارواح را با آب ایمان خاموش گردان.
پروردگارا! بر چشمان بی خواب، خوابی آرامش بخش و بر جان های نگران آرامش بیفکن و گشایشی نزدیک به آنان ارزانی بدار. پروردگارا! دیده های سرگشته را به سوی نور خود، راه گم کردگان را به راه راست خود و منحرفان را به سوی هدایت خود راهنمایی بفرما.
الهی! وسوسه ها را با سپیده ی صادقی از نور خود کنار بزن، باطل درون ها را با لشکری از حق از میان بردار و مکر شیطان را با یاری از سربازان نشان دارت باز گردان.
الهی! غم را از ما دور کن؛ غصه ها را از وجود ما پاک گردان و نگرانی را از ما بزدای.
از ترس، اعتماد، توکل،خواهش و یاری از غیر تو، به تو پناه می آوریم. تو مولای مایی و چه مولای خوب و چه یاور خوبی!

برای نویسنده این مطلب mahsa78 تشکر کننده ها: 6
Ronahi (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 2:45 pm), asmaa (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 12:52 pm), bahar (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 2:48 pm), hoda (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 11:08 am), ostadelyass (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 5:14 pm), yosra69 (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 9:50 pm)
رتبه: 42.86%
 
نماد کاربر
mahsa78
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 22
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 27, 1393 8:20 pm
محل سکونت: یه گوشه از این دنیای بی در و پیکر
تشکر کرده: 10 بار
تشکر شده: 63 بار
امتياز: 650

Re: دلنوشته

پستتوسط mahsa78 » پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 3:22 pm

بی شخصیت نباش
پیراهن شخصیتی دیگران را مپوش و در آنان ذوب نشو. این همان عذاب همیشگی است. چه بسیارند کسانی که خویشتن، صدا، حرکات ، سخنان، استعدادها و شرایطشان را فراموش کرده و در شخصیت دیگران ذوب می شوند و در نتیجه به سختی، نابودی، سوختن و از بین رفتن وجودشان می انجامد.
از زمان آدم تا پایان خلقت، دو نفر به یک شکل نبوده اند، پس چطور می توانند در استعداد ها و اخلاق مانند هم باشند.
تو چیز دیگری هستی که در تاریخ نظیر نداشته ای و هرگز همانند تو به دنیا نخواهد آمد.
تو با زید و عمرو کاملا تفاوت داری، پس خودت را در سراب تقلید، همانند سازی و ذوب شدن مینداز.
همانطور که آفریده شده ای زندگی کن. صدایت را تغییر نده، آهنگ صدایت را عوض نکن، راه رفتنت را تغییر نده، جانت را با وحی پاک کن، ولی وجودت را حفظ نکن و استقلالت را نکش.
تو مزه و رنگ خاصی داری، ما می خواهیم که با طعم و رنگ خودت باشی، چون اینگونه آفریده شدی و ما تو را چنین می شناسیم.
طبیعت مردم همچون دنیای درختان است. شیرین و ترش، بلند و کوتاه، باید چنین باشند؛ اگر موز بودی خود را گلابی نکن، چون زیبایی و ارزشت این است که موز باشی. اختلاف رنگ ها، زبان ها، استعداد ها، توانایی ها نشانه ای از نشانه های آفریدگار است، پس آیات و نشانه هایش را انکار مکن.

برای نویسنده این مطلب mahsa78 تشکر کننده ها: 6
Ronahi (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 5:51 pm), asmaa (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 12:52 pm), bahar (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 4:02 pm), hoda (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 11:10 am), ostadelyass (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 5:14 pm), yosra69 (پنج شنبه مرداد ماه 30, 1393 9:50 pm)
رتبه: 42.86%
 
نماد کاربر
mahsa78
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 22
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 27, 1393 8:20 pm
محل سکونت: یه گوشه از این دنیای بی در و پیکر
تشکر کرده: 10 بار
تشکر شده: 63 بار
امتياز: 650

Re: دلنوشته

پستتوسط yosra69 » دوشنبه شهريور ماه 10, 1393 9:57 pm

جایی خواندم که نوشته بود:
"کسی که قدر و ارزش نعمت ها را در زمانی که موجودند نداند ؛در زمان فقدان و غیابشان خواهد دانست"

جمله جالب و قابل تاملیست...و من در وصفش و تفسیرش این نوشته را نگاشتم.

تابستان با تمام گرما و کلافگی که برایم داشت کم کم دارد رخت برمیبندد و میرود که سال بعد "دوباره "بیاید.
انسان موجودیست که از تکرار بیزار است.گاهی دلمان یک تنوع و هیجان تازه میخواهد.
به اطرافمان که نگاه کنیم همه چیز عادی و تکراریست ؛رفتن تابستان؛آمدن پاییز و زمستان ؛شب ؛روز...
انسانی که از تکرار بیزار است چطور با این همه تکرار دوام آورده؟!
چطور میتواند روزگار سپری کند؟!
ما عادت کرده ایم که هر صبح آفتاب از شرق طلوع کند و از غرب غروب...
عادت کرده ایم که صبح تابستان هوا خنک باشد ...
عادت کرده ایم که بپنداریم همه این چیزهای اطرافمان ماندگارند و همیشگی....
به این فکر نکرده ایم که روز را با ظهر آغاز کنیم و با صبح به پایان برسانیم!!!عجیب است نه؟!
این یک واقعیت است ؛انسانی که از تکرار می نالد به آن عادت کرده است...
هر غروب تازگی ها نسیمی میوزد و ندای آمدن پاییز را سر میدهد...سال قبل هم پاییز آمد .امسال هم می آید...سال بعد هم همینطور...
به این فکر کرده ایم که چرا همه درختان تکراری اند؟
ما عادت کرده ایم که درخت تنه داشته باشد و شاخ و برگ...  که آسمان آبی باشد و رود ؛روان ...

ما به خیلی چیزهای تکراری عادت کرده ایم و خود بی خبریم...


وقتی هر کدام از این نعمتهایی که خداوند در اختیارمان گذاشته ازدست روند و تکرار نشوند...حجاب عادت هم از بین میرود و دست حسرت گزان قدردانشان میشویم...
و چقدر درست است این جمله که گفت:
کسی که قدر و ارزش نعمت ها را در زمانی که موجودند نداند در زمان فقدان و غیابشان خواهد دانست...

غبار عادت را از رندگی بزداییم که این عادت موجب قدر نشناسی شده است...
قدر نعماتمان را بدانیم...


دلنوشته ای از خودم.
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) (انشراح)



برای نویسنده این مطلب yosra69 تشکر کننده ها: 5
Ronahi (دوشنبه شهريور ماه 10, 1393 10:01 pm), asmaa (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 12:53 pm), bahar (دوشنبه شهريور ماه 10, 1393 10:17 pm), hoda (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 11:11 am), mahsa78 (يکشنبه آبان ماه 10, 1394 9:22 pm)
رتبه: 35.71%
 
نماد کاربر
yosra69
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 1059
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 22, 1391 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 1401 بار
تشکر شده: 1767 بار
امتياز: 17660

Re: دلنوشته

پستتوسط hoda » سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 11:13 am

خدایا قبول کن دعایم را ومسوزان ریشه آرزوی مرا...
.
.
.
.
.
خدایا تو همان ارحم الراحمینی که ایوب درنهایت مصیبت تورا خواند وپاسخ یافت...
همدم هر تنها و بی کسی همچون یعقوبی...
بارالها اگر تونبودی زندان که هیچ قصر نیز برای یوسف نمیگذشت...
خداوندا!ابراهیم را وعده راستین تو بود که تیغ محبت را برگردن پسرش جاری کرد...
پروردگارا!ازمهر تو موسی ازآب گذشت و سالم ماند...
خدایا قدرت تو عیسی مسیح را به سخن درآورد...
بارالها عظمت تو عصای موسی را تبدیل به اژدها کرد و لطف تو زدن آن را بردریا ،دریا را براو هموار کرد..
یاالله ای خدای نور وید بیضاء موسی وعیسی كه به اراده تو مریض را شفا داد...
توانای توانایان اگر خواست تو نبود هیچگاه قابیل کشنده هابیل نبود تا ما همه بشویم از نسل یک قاتل...اراده ات وحکمتت را نمیدانم که چرا باید از نسل قاتل عمویمان باشیم اما به حکمت و عظمتت شکی ندارم...
خداوندا ای بحشنده فرزند بر زکریا در پیری وناتوانی...
ای ارحم الراحمین نسبت به تمامی کائنات...
ای افریننده ی پرنده همانی که میداند غذای امروزش را براومیبخشایی...
ای افریننده خزنده که برزمین میخزد و به لطف تو ایمان دارد...
بارالها !کوه را آفریدی تا قدرت و صلابت را بنمایانی وخود نیز آن را ریز ریز خواهی کرد تا باز قدرت را بنمایانی...
ای پروردگارمن ای خالق من ای ارباب من ...من دست پرورده توام...مخلوق توام ونوکر وخدمتکارتو...
آمده ام...آمده ام به سجده بیفتم دربرابر خالق و اربابم تا شاید ببخشاید مرا...پروردگارا!من همان بنده ام فقط کمی خسته ..کمی دلشکسته...که چیزی نیست دنیااست دیگر ...میگویند زندان است ...میگویم زندانی بس تاریک است.
امده ام تابنوازی ای بنده نواز مینوازی مرا؟؟!!
آمده ام تا بگیری دستم را میدانم که میگیری...
آمده ام تا ببینم لبخندت را. میدانم که بر بنده عاصیت یک لبخند داری بزنی...
آمده ام ...آمده ام..دیر یا زود خدایااااااا امده ام...میدانم قهاری ولی این را شک ندارم که درابتدای 114 سوره حداقل هربار رحمانیتت را میگویم ای رحمان آمده ام...میبخشی؟؟!!میشویم خودمو خودت؟؟!!میخندی؟؟بارالها چیزی نمیخواهم فقط لبخندت را تضمینی به من بدهی بگذار تمام عالم برایم تلخ تلخ باشد...خودت امتحان کرده ای ومیدانی بر رضایتت چقدر شادمانم همان رامیخواهم..همان.
فقط بیا...بیا ای انکه میدانم هستی...فقط آغوشت را دورازهمه ی تعلقات دنیایی برمن ببخشای...
پروردگارا!!!آرامم کن...آرامش میخواهم
" الهی ! اشک چشمی، سوز آهی فروزان خاطــری، روشن نگاهــــی زهرسو بسته شـــــد درهای امید کلیدی ، رخنه ئی ، راهی پناهی"

برای نویسنده این مطلب hoda تشکر کننده ها: 4
asmaa (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 12:52 pm), bahar (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 3:31 pm), mahsa78 (يکشنبه آبان ماه 10, 1394 9:24 pm), yosra69 (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 1:41 pm)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
hoda
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 192
تاريخ عضويت: چهارشنبه ارديبهشت ماه 4, 1392 11:30 pm
تشکر کرده: 1849 بار
تشکر شده: 305 بار
امتياز: 3040

Re: دلنوشته

پستتوسط yosra69 » سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 1:48 pm

سلام و تشکر فراوان از مهسا..... درود... بابت این تایپیک ،نوشته هات زیبان عزیزم بردوام باشی ان شاءالله....




و اما تو ای هدی عزیز درود بر تو ...درود برتو...متنت واقعا عالی بود...
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) (انشراح)



برای نویسنده این مطلب yosra69 تشکر کننده ها: 2
hoda (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 4:12 pm), mahsa78 (يکشنبه آبان ماه 10, 1394 9:25 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
yosra69
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 1059
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 22, 1391 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 1401 بار
تشکر شده: 1767 بار
امتياز: 17660

Re: دلنوشته

پستتوسط hoda » سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 4:16 pm

سلام يسري جان خيلي ممنون از لطفت خانوم گلي...به قشنگي متن شما كه نميرسه...

مهسا جان نوشته هاي شمام خيلي قشنگه لذت مي بريم
" الهی ! اشک چشمی، سوز آهی فروزان خاطــری، روشن نگاهــــی زهرسو بسته شـــــد درهای امید کلیدی ، رخنه ئی ، راهی پناهی"

برای نویسنده این مطلب hoda تشکر کننده ها: 2
mahsa78 (يکشنبه آبان ماه 10, 1394 9:25 pm), yosra69 (سه شنبه شهريور ماه 11, 1393 9:47 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
hoda
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 192
تاريخ عضويت: چهارشنبه ارديبهشت ماه 4, 1392 11:30 pm
تشکر کرده: 1849 بار
تشکر شده: 305 بار
امتياز: 3040

Re: دلنوشته

پستتوسط mahsa78 » سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 3:49 pm

ممنون از همگی نوشته هاتون عالی بودن خیلی لذت بردم

برای نویسنده این مطلب mahsa78 تشکر کننده ها: 2
hoda (پنج شنبه مهر ماه 17, 1393 1:03 pm), yosra69 (سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 3:53 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
mahsa78
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 22
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 27, 1393 8:20 pm
محل سکونت: یه گوشه از این دنیای بی در و پیکر
تشکر کرده: 10 بار
تشکر شده: 63 بار
امتياز: 650

Re: دلنوشته

پستتوسط mahsa78 » سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 4:08 pm

زندگی سراسر خستگی است

بر کدورت زندگی غم مخور که زندگی چنین آفریده شده است.
اصل در این زندگی خستگی و تنگناست؛ خوشی در آن امری عارضی است و شادی در آن چیزی کمیاب. به این سرا دل بسته ای، درحالی که الله آن را برای دوستانش نپسندیده است!
اگر دنیا سرای آزمایش نبود، در آن بیماری و کدورت راه نداشته و زندگی بر انبیا و اولیا تنگ نمی آمد. آدم آن قدر رنج برد تا از دنیا رفت؛ نوح مردمش را تکذیب و استهزا کردند؛ ابراهیم به آتش افتاد و فرزند را به قربانگاه برد؛ یعقوب گریست تا کور شد، موسی از ستم فرعون در تنگنا بود و از مردمش بسی گرفتاری دید؛ عیسی بن مریم بینوا و تهیدست زیست؛ و محمد(ص)با فقر روبه رو شد، عمویش حمزه که محبوب ترین نزدیکانش بود کشته شد و قومش از او گریختند و نیز انبیا و اولیای دیگری که ذکرشان به درازا کشد. اگر دنیا برای لذت بود، مومن از آن بهره ای نمی برد. رسول الله(ص)فرمودند:«دنیا زندان مومن و بهشت کافر است.» در دنیا صالحان زندانی شدند؛ علمای عامل آزموده شدند؛ زندگی به کام اولیای بزرگوار تلخ آمد و  آبشخور آن برای نیاکان گل آلود گردید.


برای نویسنده این مطلب mahsa78 تشکر کننده ها: 4
Peshang (چهارشنبه شهريور ماه 19, 1393 10:20 am), bahar (چهارشنبه شهريور ماه 19, 1393 10:34 am), hoda (پنج شنبه مهر ماه 17, 1393 1:03 pm), yosra69 (سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 10:29 pm)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
mahsa78
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 22
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 27, 1393 8:20 pm
محل سکونت: یه گوشه از این دنیای بی در و پیکر
تشکر کرده: 10 بار
تشکر شده: 63 بار
امتياز: 650

Re: دلنوشته

پستتوسط avin » سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 6:19 pm

من را چه به زیستن؟!

نگاه آلوده به غمم را به کدامین

آهوی مست عریان بسپارم؟

تنهاییم را نمیخواهم

غرق در بوته زار شرم و عصیان گشته ام


دل شاد کودکی ام را می طلبم

تسبیح به هم دوخته ی اشک هایم را ،

زکات کدامین لبخند هایم کنم؟

من ، تو و سکوت شب

غرق در ندای پاک ربنا گشته ام

آه که چه زیباست با تو بودن

و چ دردناک

راه سفر را . . .

بی تو پیمودن . . .

دل نوشته ،شیماکریمی
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...

برای نویسنده این مطلب avin تشکر کننده ها: 6
Peshang (چهارشنبه شهريور ماه 19, 1393 10:19 am), bahar (چهارشنبه شهريور ماه 19, 1393 10:34 am), hoda (پنج شنبه مهر ماه 17, 1393 1:04 pm), pejmanava (سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 8:50 pm), tafgah72 (سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 11:44 pm), yosra69 (سه شنبه شهريور ماه 18, 1393 10:29 pm)
رتبه: 42.86%
 
نماد کاربر
avin
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 433
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 336 بار
تشکر شده: 531 بار
امتياز: 1820

Re: دلنوشته

پستتوسط tafgah72 » چهارشنبه شهريور ماه 18, 1393 12:02 am

سلام علیکم

مهسا جان خیلی خیلی خوش اومدی عزیزم

ان شاء الله از مطالب و نظراتت استفاده کنیم و همچنین از سایت هم بهره ببری .

برای نویسنده این مطلب tafgah72 تشکر کننده ها:
hoda (پنج شنبه مهر ماه 17, 1393 1:04 pm)
رتبه: 7.14%
 
tafgah72
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 932
تاريخ عضويت: پنج شنبه تير ماه 15, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 918 بار
تشکر شده: 1132 بار
امتياز: 6280

Re: دلنوشته

پستتوسط mahsa78 » چهارشنبه شهريور ماه 18, 1393 12:13 am

تافگه جون یا همون نگار جون خودم ممنون خیلی لطف داری

برای نویسنده این مطلب mahsa78 تشکر کننده ها: 2
hoda (پنج شنبه مهر ماه 17, 1393 1:04 pm), tafgah72 (چهارشنبه شهريور ماه 18, 1393 12:20 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
mahsa78
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 22
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 27, 1393 8:20 pm
محل سکونت: یه گوشه از این دنیای بی در و پیکر
تشکر کرده: 10 بار
تشکر شده: 63 بار
امتياز: 650

Re: دلنوشته

پستتوسط yosra69 » چهارشنبه مهر ماه 16, 1393 9:21 pm

شهر من دیر زمانیست تهی از مهر شده...
تهی از یسر...
تهی از هر چه که نیک است شده....کوچه ام دلتنگ است...
قاصدک سرگشته و حیران به خودش میپیچد....

اسمان شهرم دلگیر شده...

دیر زمانیست که نه بارانی میبارد نه نسیمی میوزد...
دیر زمانیست  شبها مهتابی نیست...

ابرها دلگیر...درختان زرد...هوا سرد...پاییز است....


و من این یسر اما...در سراشیبی این چرخ فلک در میان این همه غوغای به جا مانده از شهر به دنبال شهر پشت دریاها هستم که پنجره خانه هایش رو به تجلی باز شود....به دنبال قایقی هستم که مرا دور کند ببرد از این شهر غریب...ببرد آن طرف کوه بلند که شنیده م سبزه زاری دارد پر از یاد خدا...که شنیدم مردم انجا خدا را دارند...که شنیدم میگویند تا خدا هست دگر غصه چرا....

دلنوشته ای از خودم.17-7-93

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) (انشراح)



برای نویسنده این مطلب yosra69 تشکر کننده ها: 2
bahar (چهارشنبه مهر ماه 23, 1393 3:59 pm), hoda (پنج شنبه مهر ماه 17, 1393 1:04 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
yosra69
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 1059
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 22, 1391 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 1401 بار
تشکر شده: 1767 بار
امتياز: 17660

Re: دلنوشته

پستتوسط yosra69 » چهارشنبه مهر ماه 23, 1393 3:44 pm

مرا همین بس که دلی داشته باشم به وسعت دریا...
مرا همین بس که دلی داشته باشم ضلال مثل آب ...آبی مثل آسمان...


من دلم میخواهد روان باشم مثل رود...
گاه گاهی غرق دورنم باشم فارغ از سرزنش چرخ فلک...فارغ از بی تاب بودن...
فارغ از یاس ...
فارغ از هر چی بدی هست...

مرا همین بس که دلم پنجره ای داشته باشد رو به آسمان که گاه گاهی پشت پنجره اش بایستم و نظاره گر بارانی باشم که بی ریا بر روی شیشه سرد دلم سرازیر میشود  و هوایش را مه آلود میکند....
مرا همین بس که دیده بان قلعه دلم گواهی دهد ازپنجره مه الود دلم...
میگویند در هوای مه الود اوج که بگیری آفتاب را خواهی دید...


پرواز خواهم کرد رو به آسمان...در جستجوی افتابم من...در جس
تجوی تنفس...
دستم را بگیر شوق پرواز دارم امشب...برویم تا ان طرف هوای مه الود که نوید افتاب را داده اند....

یسری 69.....21-7-93
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) (انشراح)



برای نویسنده این مطلب yosra69 تشکر کننده ها: 2
bahar (چهارشنبه مهر ماه 23, 1393 3:59 pm), hoda (جمعه مهر ماه 24, 1393 12:37 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
yosra69
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 1059
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 22, 1391 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 1401 بار
تشکر شده: 1767 بار
امتياز: 17660

Re: دلنوشته

پستتوسط yosra69 » دوشنبه آبان ماه 5, 1393 10:53 am

رفته بودم سراغ صندوقچه خاطراتم؛همان صندوقچه ای که دیر زمانیست در کنج ذهنم درش را بسته بودم وکلیدش را یک جایی گذاشته بودم که پیدایش نکنم؛یک جایی میان انبوه مشکلات ؛که اگر خواستم دنبالش بگردم؛خسته شوم و پی اش نروم...
اما ناخواسته کلیدش آمد جلوی دستم...
جعبه را که باز کردم دیدم پر است از سکوت...دیدم امید یک جایی نشسته و گوش میدهد به این سکوت بلندتر از فریاد....دیدم صدای بی تفاوتی آرزوهایم آزارش میدهد...
خاطراتم را که نگاه کردم دیدم آنقدرها هم ارزش نداشت که فضای صندوقچه از باران غصه هایم خیس شود ...


باران...!رفیق ناباب من؛ که هر بار با او بودم گونه هایم خیس میشدند...هزاربار گفته بودند با این رفیق ناباب نگرد...

حالا که عکس خودم را در خاطراتم نگاه میکنم؛یک گوشه زانو بغل گرفته نشسته ام؛اتفاقا رفیق نابابم هم کنارم هست...این باران که لحظه ای امان نمیدهد...خوب که دقت میکنم کمی انطرفتر خدا هم هست...

آری خدا هم بوده که هنوز امید در صندوقچه زنده است....


لحظاتی در زندگی فرا میرسند که پر اند از سکوت و باران ؛لحظاتی که فقط خاطره ای از انها باقی می مانند...لحظاتی که فکر میکنی فقط خودت هستی و خودت؛امیدت ؛ارزویت؛همه چیزت را باخته ای....
اما..
اما بدان  خدا در تک تک آن لحظات که با رفیق نابابت بوده ای و زانوبغل گرفته یک جایی در گوشه ای از این دنیا نشسته ای؛کنارت بوده...
که اگر نبود ؛لحظه ای دوام نمی اوردی...
بدان همیشه خدا هست... مثل هوا جریان دارد.. کافیست یک نفس عمیق بکشی که حضورش تا عمق وجودت برود....
کافیست نفس بکشی....

یسری69....3-8-93



فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) (انشراح)



برای نویسنده این مطلب yosra69 تشکر کننده ها:
bahar (دوشنبه آبان ماه 5, 1393 2:39 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
yosra69
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 1059
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 22, 1391 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 1401 بار
تشکر شده: 1767 بار
امتياز: 17660

Re: دلنوشته

پستتوسط yosra69 » دوشنبه آبان ماه 26, 1393 10:09 pm

خدای من ؛من از دنیای فانی ات تنها گوشه ای میخاهم که دمی بیاسایم ..بنشینم و زانویم را بغل بگیرم....
جسمم را در همان جا؛بگذارم و بروم انجا که سالها ارزویم بود...

کاش گاهی روحت را برداری و بی سر و صدا بروی ؛و به یک باره خودت را بر بلندای کوه سر به فلک کشیده ای ببینی که همنشین عقاب شده ای! چگونه زندگی کردن عقاب را در بلندای ان کوه به روحت بیاموزی...
کاش روحت را ببری جایی که به راحتی دستت به اسمان میرسد ؛مشت مشت ستاره برداری و برای زمینیان بیاوری...


کاش میشد؛ روحت را برداری و بروی جایی که در میان طراوت باران گم شوی...باران همان شور همیشگی اش را تقدیم روحت کند...
و به یک باره تمام غصه ها را از روحت پاک کند....
کاش میشد؛ گاهی به اندازه نیاز برای یک لحظه جسمت را بگذاری و بروی...

یسری69
23-8-93


فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) (انشراح)



برای نویسنده این مطلب yosra69 تشکر کننده ها:
pejmanava (دوشنبه آبان ماه 26, 1393 11:12 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
yosra69
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 1059
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 22, 1391 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 1401 بار
تشکر شده: 1767 بار
امتياز: 17660

بعدي

بازگشت به خاطرات و روز نوشت ها

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان