در این بخش اصول و راهکارهای توفیق در امر دعوت قرار داده می شود
مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:23 am
.
آخرين ويرايش توسط Mmm on شنبه بهمن ماه 11, 1393 2:40 pm, ويرايش شده در 2.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:26 am
1ـ اخلاص در دعوت:
اخلاص در هر کار، اساس موفقیت در آن، به شمار میرود. لذا داعیان باید در دعوتشان، اخلاص داشته باشند و در کار خود، پروردگارشان را مد نظر قرار دهند.
بدنبال منافع زودگذر و فانی دنیا نباشند بلکه هر یک از آنها باید آیات زیر را ورد زبان سازد:
در برابر دعوت هیچگونه پاداشی از شما درخواست نمینمایم.(فرقان:57)
بگو: هر مزد و پاداشی که – در قبال دعوت – از شما درخواست کرده ام، از آنِ خود شما باشد.(سبأ:47)
پس داعی بدنبال منصب و جایگاه و منزلت و شهرت، نیست؛ بلکه با کاری که انجام میدهد، فقط رضای خداوند یگانه را مدنظر دارد و با زبان حال میگوید:
(خذوا کل دنیاکم واترکوا فؤادی حراً طلیقاً غریباً فانی اعظمکم ثروة و ان خلتمونی وحیداً سلیباً). یعنی: «تمام دنیایتان را بردارید و قلبم را آزاد و رها بگذارید تا در غربت بسر برد؛ زیرا من از همه شما ثروت بزرگتری دارم و اگرچه شما مرا تنها و بی کس، تصور میکنید».
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:28 am
2ـ معین کردن هدف:
هدف داعی که همان اقامه دین و غلبه صلاح و نیکی و نابودی و در هم پیچیدن فساد در دنیا است، باید برایش روشن باشد:
من، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح- خویشتن و شما را- نمیخواهم و توفیق من، جز با -توفیق و یاری- خدا نیست؛ تنها بر او توکل میکنم و- با توبه و انابت- به سوی برمیگردم. ( هود:88 )
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:32 am
3ـ مزین شدن به صفات مجاهدین:
داعی مانند مجاهدی است که در راه خدا جهاد میکند. همانطور که مجاهدان، یکی از مرزها را حفاظت میکند، داعی نیز مرزی از مرزها را حفاظت میکند و همانگونه که مجاهدین، با دشمنان خدا می جنگند، داعی نیز با دشمنان خدا یعنی کسانی که میخواهند شهوات و شبهات را در میان امت رواج دهند، نسل های مسلمان را به فساد بکشند، امت را بسوی انحطاط، سوق دهند ودر منجلاب رذایل، غرق سازند، می جنگد:
و کسانی که از خواهشات نفسانی خویش پیروی میکنند، میخواهند که شما هم - مانند آنان - بسیار منحرف شوید. (نساء،/27 )
پس داعی باید، خود را به صفات مجاهدین، آراسته سازد و در برابر دشمنان خدا، صبر پیشه کند و گردنشان را بزند:
تا جایی که آنها را خسته و زخمینمایید؛ آنگاه آنان را محکم ببندید. سپس بر آنها منت بگذارید – و یا فدیه بگیرید- (و آزادشان کنید) تا اینکه جنگ پایان پذیرد. (محمد:4)
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:35 am
4ـ طلب علم مفید:
داعی باید بدنبال کسب علم مفیدی باشد که از معلم خیر(ص) به ارث رسیده است تا با شناخت و بصیرت، دعوت دهد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«بگو: این راه من است. با آگاهی و بینش، من و پیروانم – مردم را- به سوی خدا میخوانیم و از زمرة مشرکان نمیباشم.»
مجاهد میگوید: کلمه بصیرت در آیه فوق به معنی علم است ودیگران گفته اند: بمعنی حکمت میباشد. و برخی دیگر گفته اند: به معنی توحید است.
حقیقت، این است که هر سه معنی، به یکدیگر نزدیک اند. داعی باید یگانه پرست و موحد باشد؛ فقط از خدا بترسد و هیچگونه ترس دیگری را به دلش راه ندهد و خدا را از همه بیشتر دوست داشته باشد.
باید از علم مفید که همان علم قال الله و قال الرسول است، برخوردار باشد تا مردم را با شناخت، دعوت دهد. پس تمام قرآن یا هر اندازه از آنرا که برایش میسر است، حفظ کند. به احادیث رسول خدا(ص) عنایت و توجه خاصی مبذول دارد. احادیث را تخریج نماید، صحت احادیث صحیح و ضعف احادیث را بیان کند تا مردم، به علمش اعتماد کنند و بدانند که او به حضور و افکار آنان احترام می گذارد. همچنین داعی باید با ارائه علم مفید، جدید و سازنده و پایه گذاری شده بر اساس روش اهل سنت و جماعت، به شنوندگانش احترام بگذارد.
همچنین داعی باید در سفر و حضر از اوقات خود استفاده کند؛ مسائل شرعی را به بحث بگذارد؛ با طالبان علم، بحث کند؛ به بزرگترها احترام بگذارد و از علم وتجربه عالمان، استفاده نماید. در صورتیکه داعی از این ویژگیها برخوردار باشد، خداوند، تیرهایش را به هدف می زند، سخنانش را مفید میگرداند و حجت و دلیلش را استوار میگرداند.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:37 am
5ـ در دنیای ایده آل زندگی نکند
یکی از اموری که برای داعی، لازم بحساب می آید، اینست که در دنیای ایده آل ها زندگی نکند و بداند که خودش و مردم، همگی کوتاهی دارند؛ خداوند متعال میفرماید:
«اگر احسان و رحمت الهی شامل شما نمی شد، هرگز هیچ یک از شما – از گناه – پاک نمیگردید، ولی خداوند هر که را بخواهد (با توبه) پاک میگرداند.» (نور:21)
باید دانست که فقط خداوند، کامل است و ما، ناقص میباشیم. خداوند، کمال را به خود اختصاص داده و نواقص و عیوب را برای انسان ها باقی گذاشته است. حال که انسان، ناقص آفریده شده است، داعی باید با در نظر داشتن این نکته با او رفتار کند. در این زمینه، مرد و زن و جوان، هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. خداوند متعال میفرماید:
«همانا پروردگارت آمرزشی گسترده دارد. و از همان هنگامی که شما را از زمین آفریده است، وضعیت شما را به خوبی میداند.»
پس هنگامی که خداوند شما را از زمین، و از گل و خاک آفریده است، قطعاً ناقص هستید. به همین خاطر، نبی اکرم(ص) با مردم بر این اساس که ناقص هستند و کوتاهی دارند، رفتار میکرد. لذا اگر کسی را می دید که کوتاهی میکند، به او کمک مینمود و دستش را میگرفت و به راه راست، هدایت میکرد.
دعوتگری که ایده آل فکر میکند، شایسته مردم نیست. زیرا او در خیال خود، مردم را فرشتگانی تصور میکند که تنها تفاوتشان با فرشتگان، خوردن و نوشیدن میباشد. در حالی که این تصور، اشتباه است. بویژه در قرن پانزدهم هجری قمری که دیگر محمد(ص) و صحابه وجود ندارند؛ علماء اندکند، شبهات، زیاد است؛ بدعت ها، از هر طرف بسوی ما سرازیرند و دسیسه هایی سازمان یافته به مبارزه با ما برخاسته که در کنفرانس های بین المللی بررسی شده اند و صهیونیزم بین الملل و مزدوران آنان، پشت سر آنها قرار دارند.
پس عالم و داعی، باید با این نسل، در ارتباط باشد، و از او توقع اشتباه داشته باشد و بداند که هر انسانی ممکن است از راه، منحرف شود. لذا داعی نباید در دنیای خیال و ایده آل زندگی کند.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:44 am
6ـ از رحمت خدا ناامید نشود:
بر داعی واجب است که اگر جوانی مشکلی را طرح کرد و مثلاً به او گفت که مرتکب فلان معصیت شده ام خشمگین نشود. زیرا در حدیثی صحیح به ثبوت رسیده است که فردی را برای پنجاهمین بار به جرم شراب خواری خدمت نبی اکرم(ص) آوردند. پس هنگامی که خواستند او را شلاق بزنند، یکی از صحابه گفت: خداوند او را رسوا کند. چقدر او را میآورند. نبی اکرم(ص) خشمگین شد و خطاب به آن مرد فرمود: «اینگونه سخن مگوی و علیه او به شیطان کمک نکن. سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، آنچه من در مورد او میدانم اینست که خدا و رسولش را دوست دارد». [بخاری (6780، 6781)]
چه سخن حکیمانه و چه ارشاد بزرگی!!
بدین جهت همیشه میگوییم: مردم هر اندازه مرتکب گناه و معصیت شدند و اشتباه کردند، نا امید نشوید. بلکه آنها را امید این امت بدانید: چه بسا که دروازه های توبه به روی آنها گشوده شود و در آینده ای نه چندان دور، شما، آنان را افرادی صادق، مخلص و تائب ببینید. همچنین داعی نباید از اجابت مردم، نا امید شود بلکه صبر پیشه کند و اجرش را از خدا بخواهد و در دعاهای سجده اش از خداوند بخواهد تا آنان را هدایت نماید و عجله نکند. زیرا پیامبر(ص) سیزده سال در مکه ماند و مردم را بسوی لا اله الا الله دعوت داد و با اینکه بسیار مورد اذیت و آزار و سب و شتم قرار گرفت، اما نا امید نشد.
گفتنی است مشکلاتی که شما با آنها روبرو میشوید با مشکلاتی که نبی اکرم(ص) با آنها مواجه شدند، قابل مقایسه نیست. با وجود این، نبی اکرم(ص) تحمل نمود و شکیبایی ورزید و خشمگین نشد. آن حضرت آنقدر مورد اذیت و آزار، قرار گرفت که فرشته کوهها نزدش آمد و گفت: ای محمد! خداوند، جواب قومت را به تو، شنید. من فرشته کوهها هستم. پروردگارت، مرا فرستاده است تا هر دستوری بدهی، اجرا کنم. اگر میخواهی، این دو کوه را بر آنها فرو می ریزم؟ رسول الله(ص) به او فرمود: «بلکه من امیدوارم که خداوند از نسل آنها انسانهایی بیافریند که تنها خدا را عبادت کنندو با او چیزی را شریک قرار ندهند». [بخاری (3231) و مسلم (1795)]
آری! خداوند، از نسل رهبران کفر، مسلمان آفرید. چنانکه ولید بن مغیره صاحب فرزندی بنام خالد بن ولید شد
و از ابوجهل، فرزندی بنام عکرمه بن ابوجهل بدنیا آمد.
چه روش زیبایی! و چه زیباست که دعوتگر، ناامید نشود و بداند که چه بسا فرد عاصی، پس از عصیان و نافرمانی به امام مسجد، سخنران و یا دانشمندی مؤمن تبدیل شود!
چه کسی هرگز بدی نکرده است؟! و چه کسی همیشه خوب بوده است؟!
و من ذاالذی ترضی سجایاه کلها کــفی المرء نبلاً أن تـعد معـایبه
تریـد مهــــذباً لا عیـب فــــیـــــه و هـل عـود یـــفـوح بـلا دخــــان
یعنی: «چه کسی وجود دارد که تمام رفتارهایش، پسندیده باشد؟ همین بزرگی برای انسان، کافی است که عیبهایشان قابل شمارش باشد. شما، دنبال انسان وارسته ای هستید که هیچگونه عیبی نداشته باشد! آیا عودی را سراغ دارید که بوی خوش از آن برخیزد بدون اینکه دود کند؟»
بر اساس آموزه های کتاب و سنت، چنین تصوری صحیح نیست.
لذا از رحمت خدا ناامید مباش؛ زیرا رحمتش همه چیز را فرا گرفته و او، رحمن و رحیم است. در حدیثی قدسی که احمد و ترمذی با سند صحیح روایت کرده اند، حق تعالی میفرماید: «ای فرزند آدم! هر اندازه که مرا بخوانی و به من امیدوار باشی، تو را مغفرت میکنم و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر گناهانت به آسمان برسند سپس از من طلب مغفرت کنی، تو را می بخشم و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر زمین از گناهانت پر شود و سپس در حالی نزدم بیایی که چیزی را با من شریک نساخته ای، تو را به پُری زمین، مغفرت عنایت میکنم». [ترمذی (3540)]
داعی نباید بخاطر ارتکاب گناه کسانی که آنها را دعوت میدهد، ناامید شود. بلکه باید با همه، یعنی کوچک و بزرگ،نیکوکار و بدکار، فرمانبردار و نافرمان، معاشرت داشته باشد و بداند که چه بسا این انسان گناهکار، روزی به یک داعی بزرگ و یا یکی از اولیاء خدا تبدیل بشود. پس ناامید نشود و به تدریج، با او حرکت کند؛ دستش را کم کم بگیرد، در برابرش جبهه گیری نکند و با او قطع رابطه ننماید.
گروهی از طایفه ثقیف نزد رسول الله(ص) آمدند. آن حضرت(ص) آنها را به اسلام دعوت داد. گفتند: گواهی میدهیم که هیچ معبودی بجز الله، وجود ندارد و گواهی میدهیم که تو پیامبر خدا هستی. اما نماز نمیخوانیم، زکات نمیدهیم و در راه خدا جهاد نمیکنیم.
نبی اکرم(ص) فرمود: دینی که در آن نماز نباشد، هیچ خیری در آن وجود ندارد».
سپس رسول خدا(ص) در مورد زکات و جهاد فرمود: «اگر مسلمان شوند، صدقه هم میدهند و جهاد هم میکنند». (روایت ابوداود)
سرانجام، آنها مسلمان شدند و خداوند، ایمان را در دلهایشان جای داد تا جایی که نماز خواندند، زکات دادند و در راه خدا جهاد کردند؛ بعضی از آنان در ماوراء النهر سیحون و جیحون و برخی دیگر هم در قندهار به شهادت رسیدند.
لذا انسان نباید ازدعوت مردم بسوی دین خداوند متعال، ناامید شود؛ بلکه بداند و امیدوار باشد که سرانجام در یکی از مراحل، هدایت میشوند و بسوی خدا باز میگردند.
پس نباید شراب خوار، سارق، زانی و قاتل را از بازگشت بسوی خدا نا امید کنید؛ بلکه حب هدایت را در دلهایشان جای دهید و به آنها بگویید که پروردگار شما، بسیار مهربان است و در قرآن کریم میفرماید:
«کسانی که مرتکب گناه کبیره ای شوند و یا با انجام صغیره ای بر خود، ستم کنند و به یاد خدا بیفتند و خواستار آمرزش گناهانشان شوند – و بجز خدا چه کسی گناهانشان را می بخشد؟- و دانسته بر گناهانشان اصرار نورزند (اینها بخشیده میشوند).» (آل عمران: 135 )
علی بن ابیطالب(رض)میگوید: «انسان دانا، کسی است که مردم را از رحمت خدا ناامید نسازد و او را در ورطه معصیت نیندازد.
یکی دیگر از وظایف داعی، اینست که گناهان را برای مردم کم اهمیت جلوه ندهد. بلکه آنان را از خداوند یکتا و بی نیاز بترساند و در دعوت، راه میان خوف و رجاء را در پیش بگیرد. چرا که بعضی از داعیان در برخورد با افراد گناهکار، با ساهل و چشم پوشی رفتار میکنند. بدین معنی که اگر شخصی مرتکب گناهی کبیره شود، میگویند: اشکالی ندارد. و هر گاه مرتکب اشتباهی شود، میگویند: اهمیتی ندارد.
آیا اینها نمیدانند که پروردگاری وجود دارد که هرگاه به حدودش تجاوز شود، خشمگین میگردد؟ و آیا نمیدانند که پادشاهی بزرگ بر عرش قرار دارد و تجاوز به حدودش را نمی پسندد؟ در حدیث صحیح آمده است که رسول الله(ص)فرمود: «تعجبون من غیرۀ سعد؟ والذي نفسی بیده أني أغیر من سعد، وأن الله أغیر مني» . (آیا از غیرت سعد، تعجب میکنید؟ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست من از سعد غیرت بیشتری دارم و خداوند هم از من غیرت بیشتری دارد).[بخاری (7416) و مسلم (1499)]
شایان ذکر است که غیور، یکی از صفات خداوند متعال است؛ چنانکه در حدیث صحیح ابن مسعود(رض) آمده است که رسول الله(ص)فرمود: «إن الله غیور ومن غیرته سبحانه وتعالى أنه یغار على عبده المؤمن أن یزني وعلى أمته المؤمنة أن تزني» یعنی: خداوند، غیور است. و از غیرت خداوند پاک و بلند مرتبه است که اگر بنده یا کنیز مؤمن و باایمانش، مرتکب زنا شود، غیرتش بجوش می آید.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:48 am
7ـ حمله نکردن به افراد با ذکر نام آنها:
یکی از صفات داعی، حمله نکردن به افراد، با ذکر نام آنهاست. یعنی بالای منابر، نام افراد را نمی گیرد و عیوب آنها را ذکر نمیکند. بلکه بگونه ای با آنان رفتار میکند که رسول الله(ص) رفتار میکرد و می فرمود: «ما بال اقوام یفعلون کذا و کذا» یعنی چرا گروهی، چنین و چنان میکنند؟ در نتیجه، آن فرد (خاطی) به اشتباه خود پی میبرد، بدون اینکه در میان مردم، شناخته و مشهور شود.
اما علماء بر این باورند که اگر شخصی، آشکارا گناه و معصیت میکند و با نوشته هایش، انحرافات و بدعت های خود را اعلام مینماید یا مردم را به فسق و فجور فرا میخواند، میتوان نامش را ذکر کرد؛ زیرا خطرش به مردم، معرفی میگردد. چنانکه علماء، جهم بن صفوان را به مردم معرفی کردند. بگونه ای که عبدالله بن مبارک رحمه الله درباره او میگوید: او، جنایتکاری است که مردم را به سوی جهنم سوق میدهد و در دین، بدعت بزرگی ایجاد کرده است.
همچنین درباره او گفت: از دجالی که اسمش را از جهنم گرفته است و مردم را بسوی آن فرا میخواند، در شگفتم.
همچنین علماء، جعد بن درهم را به مردم، معرفی کردند و نام چنین افرادی را در کتابهای حدیث نوشتند و مردم را در جلسات عمومی و خصوصی، از آنها برحذر داشتند. لذا افرادی که چنین ویژگیهایی داشته باشند، معرفی میشوند.
اما درباره کسانی که نیت خوبی داشته اند، ولی دچار اشتباه شده و لغزیده اند و یا افرادی که در یکی از مراحل زندگیشان، گناه و معصیتی انجام داده اند، باید تلاش نمود تا نام آنها آشکار نگردد و در لیست سیاه، ضبط نشود. زیرا چه بسا که این کار باعث ادامه گناه آنان گردد و عزت خود را در انجام گناه بیابند.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:51 am
8- داعی، خودش را نزد مردم، تزکیه نمیکند:
داعی نباید خودش را نزد مردم، تزکیه کند؛ بلکه بداند که با وجود آن همه تلاش و کار نیک، باز هم کوتاهی هایی دارد. همچنین باید شکر خدا را بجای آورد که او را خطیب مردم قرار داده و به او توفیق داده است تا سخنان رسول خدا(ص) را تبلیغ نماید. لذا بخاطر این نعمتی که خداوند، به او ارزانی داشته است، از او سپاسگزاری کند. خداوند متعال خطاب به پیامبرش میفرماید:
«اگر احسان و رحمت الهی شامل حال شما نمی شد، هرگز هیچ یک از شما – با توبه– پاک نمیگردید.» (نور: 21)
رسول اکرم(ص) پس از آنکه رسالتش را بطور کامل ادا کرد، از سوی خداوند متعال چنین فرمان یافت که:
«هنگامی که یاری خدا و پیروزی -فتح مکه- فرا رسید و مردم را دیدی که گروه گروه به دین خدا درآمدند، پس پروردگارت را سپاس و ستایش کن و از او طب مغفرت نما زیرا بسیار توبه پذیر است.» (نصر:1،3)
علماء میگویند: خداوند در این سوره به پیامبرش(ص) دستور داده است تا از او طلب مغفرت نماید.
لذا داعی نباید خودش را تزکیه نماید و مثلاً چنین بگوید: من، همیشه شما را امر بمعروف میکنم، ولی نافرمانی میکنید! و همیشه شما را از منکر باز میدارم، اما شما به آن توجه نمیکنید! و من همیشه ملاحظه میکنم یا من همیشه می بینم و من همیشه میگویم یا من همیشه با خودم میگویم: تا کی این امت، نافرمانی پروردگارش را میکند؟!
بطور کلی داعی، چنان سخن نگوید که خودش را از سرزنش و بازخواست مستثنا کند و بی گناه نشان دهد!! بلکه باید گناه و کوتاهی را یکسان معرفی کند و به مردم بگوید: ما، گرفتار این مشکل شده و اشتباه کرده ایم. پس بر همه ما لازم است که چنین عمل کنیم. نه اینکه خود را از عتاب و سرزنش، مستثنا کند؛ چرا که همه ما افراد یک خانواده هستیم و چه بسا که در میان شنوندگان، فرد یا افرادی وجود داشته باشند که از شخص داعی، در نزد خداوند، بهتر و یا محبوب تر و مقرب تر باشند.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 11:59 am
9ـ از کثرت فساد و مفسدین، احساس شکست نکند:
داعی نباید از دیدن هزاران نفر که به لهو و لعب روی آورده اند و تعداد اندکی که به درسها وسخنرانیها گوش فرا میدهند، احساس شکست کند و دچار یأس و ناامیدی شود؛ چرا که سنت خداوند در میان آفریده هایش اینگونه است:
«و سنت الهی را نمی بینی که تبدیل شود.» (احزاب:62)
خداوند متعال، در قرآن کریم فرموده است که گناهکاران، فاسدان و گمراهان، اکثریت افراد روی زمین را تشکیل میدهند. چنانکه میفرماید:
«بندگان سپاسگزارم اندکند.» (سبأ: 13)
همچنین میفرماید:
«اگر از اکثریت کسانی که در روی زمین اند، پیروی نمایی، آنها تو را از راه خدا گمراه میکنند.»
و در جایی دیگر می فرماید:
«هر چند که تو علاقه داشته باشی، بیشتر مردم، ایمان نمیآورند.» (یوسف:103)
همچنین می فرماید:
«آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند.»
و در جاهای دیگر نیز می فرماید:
«تو بر آنان مسلط نیستی.» (غاشیه:22 )
«من مسئول-کارهای شما- نیستم.» (انعام:66 )
«بر تو ابلاغ است و بس.» (شوری:48 )
پس روشن شد که ما شلاق و عصایی در اختیار نداریم و نیز فاقد زندان و شکنجه گاهیم. اما بجای آن، حامل محبت، دعوت و اخلاقی هستیم که بوسیله آنها مردم را بسوی بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است، فرا میخوانیم. اگر پذیرفتند، خدا را سپاس میگوییم و اگر رد کردند، کارشان را به خدایی می سپاریم که آنها را محاسبه خواهد کرد. یکی از علماء میگوید: کفار روی زمین، از مسلمانان بیشترند و اهل بدعت، از اهل سنت بیشتر میباشند و مخلصان اهل سنت، نیز از غیر مخلصان کمترند!
یکی دیگر از ویژگیهای داعی، این است که با مردم، بسر برد؛ زندگی آنان را بررسی نماید و اوضاع آنها را بشناسد. خداوند متعال خطاب به پیامبرش میفرماید:
«اینچنین آیات را به تفصیل بیان مینماییم تا راه گناهکاران آشکار گردد.» (انعام:55)
این هم حکمت خداوند بلند مرتبه بود که پیامبرش را چهل سال در مکه نگهداشت تا در کوهها و دره های مکه، زندگی نماید. پیچ و خمهای آن را بداند، با طرحهایی که در مکه ارائه میگردد، آشنا شود و ازخانه های مردم مکه، شناخت پیدا کند.
کفار، اعتراض کردند و گفتند:
«چرا فرشته نازل نمیشود؟»
خداوند متعال، به آنان فرمود: «باید بشر باشد تا آرزوها، نگرانی ها، مشکلات و نیازهای مردم را بداند.»
لذا بر داعی، لازم است که وضعیت جامعه را بررسی نماید و از آن استفاده کند و بداند که در شهر چه می گذرد؟ چه گفته میشود؟ و قضایای مطرح شده چیست؟
اقشار مختلف مردم اعم از فروشندگان، تجار، کشاورزان و سایر طبقات را بشناسد. به اماکن مختلف، محل اجتماعات مردم، بازارها، مغازه ها سر بزند تا دارای ذهنیتی قوی از وضعیت موجود باشد و با شناخت، سخن بگوید. بدین جهت علما، برای داعی خواندن تاریخ شهری را که بدانجا میرود، قرار داده اند. بعضی از علما هنگامی که به شهر دیگری، سفر میکردند، یاد داشت هایی از وضعیت تاریخی، جغرافیایی و تفریحگاههای آن شهر با خود بر میداشتند و سعی میکردند خوی و خصلت و کیفیت زندگی ساکنان آنرا بدانند و از چیزهایی که آنها را دوست دارند و یا ناپسند میدارند، شناخت پیدا کنند و همچنین با چگونگی تربیت در آن شهر، آشنا شوند تا با شناخت، سخن بگویند.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 12:01 pm
10ـ قرآن را به مزایده نگذارد:
غیرت دینی بعضی از سخنرانان و داعیان، آنها را وادار میکند تا مطالبی را که در قرآن و دین وجود ندارند، بر آن بیفزایند. مثلاً گاهی که از معصیتی سخن میگویند، کیفر آنرا بیشتر از آنچه خداوند فرموده است، تعیین میکنند. بعنوان نمونه، اگر میخواهند کسی را از سیگار کشیدن، منع کنند میگویند: «ای بندگان خدا! هر کس، سیگار بکشد، خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و بدانید که چنین شخصی، خوار و ذلیل شده و به جهنم خواهد رفت»!!!
باید گفت: این کار، اشتباه است؛ زیرا در شریعت، معیار وجود دارد.. شرک، انسان را از دایره اسلام، خارج میکند. بعضی از کارها، گناه کبیره و برخی دیگر، صغیره و بعضی هم مباحند و خداوند، جایگاه هر یک از آنها را مشخص ساخته است.
وضع الندی فی موضع السیف بالعلا مضر کوضع السیف فی موضع الندی
یعنی: «گذاشتن خاکستر در مکانی بالا بجای شمشیر، ضرر دارد همانگونه که گذاشتن شمشیر بجای خاکستر مضر است.»
پس داعی نباید عذاب گناهان را بیش از حد تعیین شده، بزرگ جلوه دهد یا ثواب کارهای خوب را بیش از اندازه، بزرگ نشان دهد. بعنوان مثال نباید به احادیث ضعیفی مانند حدیث زیر استناد کند. یک نمازی که با مسواک زدن خوانده میشود بهتر از هفتاد نمازی است که بدون مسواک زدن خوانده شوند» .
و یا به این حدیث باطل، استناد کند و بگوید: «هر کس لا اله الا الله محمد رسول الله بگوید، خداوند برایش هفتاد قصر در بهشت میسازد که در هر قصر، هفتاد حور وجود دارد و هر حور، هفتاد خدمتگزار دارد و او فاصله نماز عصر تا نماز مغرب را با هفتاد حور سپری مینماید.
پس روشن شد که بزرگ جلوه دادن، کار درستی نیست؛ بلکه انسان باید در سخنانش، جانب اعتدال را رعایت کند و بداند که آنچه میگوید در واقع از جانب پروردگار، امضاء میکند و از معلم بشریت، محمد(ص) نقل مینماید.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 12:02 pm
11ـ به احادیث ساختگی، استدلال نکند:
داعی نباید به احادیث ساختگی، استدلال کند، بلکه باید ساختگی بودن آنهار ا بیان نماید و بداند که سنت، غربال شده و صاف و خالص به مردم عرضه شده است. گفتنی است هنگامی که شخص جنایتکاری به نام مصلوب را که چهار هزار حدیث دروغین به پیامبر اکرم(ص)نسبت داده بود، نزد هارون الرشید آوردند و هارون الرشید شمشیری را بیرون کشید تا او را به قتل برساند، گفت: خواه مرا بکشی یا نکشی، سوگند به خدا که چهار هزار حدیث برای امت محمد وضع کرده ام!!
هارون الرشید گفت: ای دشمن خدا! باکی نیست بزرگان علم ودانش امثال ابن مبارک و ابو اسحاق مروزی قیام خواهند کرد و بطلان آنهار ا اعلام خواهند نمود.
و فقط سه روز از این واقعه گذشته بود که عبدالله بن مبارک آنها را جدا کرده و ساختگی بودن همه آنها را به اطلاع عموم رسانید. حال که احادیث ساختگی، بحمدالله بیان شده اند، ما دعوتگران را از بیان و رسانیدن چنین احادیثی به مردم، برحذر میداریم؛ اگر چه بگویند که بیان آنها برای مصلحت دعوت است شایان ذکر است که مصلحت، در بیان احادیث صحیح رسول الله(ص) است نه احادیث باطلی مانند ماجرای علقمه و مادرش و یا حدیث ثعلبه و نپرداختن زکات و احادیث باطل دیگری که استناد به آنها صحیح نیست.
البته برای داعی جایز است که در یکی از درسها و یا سخنرانیهایش، احادیث ساختگی را معرفی کند تا مردم آنها را بشناسند.
بیان احادیث ضعیف سه شرط دارد:
شرط اول: ضعف حدیث، بسیار شدید نباشد.
شرط دوم: قواعد کلی شریعت آنرا تأیید کند.
شرط سوم: در احکام نباشد؛ بلکه در فضایل اعمال باشد.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 12:07 pm
12ـ حمله نکردن به هیأت ها، مؤسسات و احزاب و گروهها، با ذکر نام آنها:
یکی از وظایف داعی، اینست که با ذکر نام به هیئات ها و مؤسسات و اجتماعات، حمله نکند؛ بلکه راه حق را نشان دهد و راه باطل را معرفی نماید. در نتیجه، فرد صاحب حق میداند که بر حق است و فرد باطل نیز می فهمد که راه اشتباهی را در پیش گرفته است. ولی اگر ملت هایی را بطور کامل یا قبایلی را با ذکر نام آنها و یا جمعیت ها و مؤسسات و شرکت ها را زیر سؤال ببرد، هزاران نفر از طرفدارانش از او متنفر شده، سخنانش را نمی پذیرند و دعوتش را رها میکنند. لذا این شیوه، اشتباه است. در کتاب «الادب المفرد» آمده است که نبی اکرم(ص) فرمود: «إن من أفری الفری أن یهجو الشاعر القبیلة بأسرها» [روایت امام بخاری در کتاب «الادب المفرد» (126) و نگا: سلسلۀ الصحیحۀ (4062) آلبانی]
یعنی: «یکی از بزرگترین تهمتها، این است که شاعری یک قبیله را بطور کامل، هجو کند.»
این کار، خطا است. زیرا کسی که میگوید: همه افراد فلان قبیله، فاسق و فاجرند، اشتباه میکند و سخنش درست نیست؛ زیرا در کلی گویی، احتمال اشتباه زیاد است.
داعی باید در انتخاب عباراتش، دقیق باشد تا دل مردم را بدست آورد نه اینکه آنها را علیه خود بشوراند. چرا که مردم بخاطر قبایل، ملت ها، شرکت ها، مؤسسات و جمعیت هایشان، خشمگین میشوند. داعی، باید این نکته را بداند و نباید با شنوندگان، دوستان، برادران و مخاطبانش با غرور و خودپسندی رفتار کند و به شکل انسانی برتری طلب ظاهر شود و مثلاً بگوید: من گفتم، من انجام دادم، من نوشتم؛ من نامه نگاری کردم؛ من خشمگین شدم، من تألیف کردم! زیرا کلمه «من»، از کلماتی است که شیطان آن را بکار میبرد.
ابن قیم رحمه الله میگوید[زاد المعاد (2/475)] : از بکار بردن کلماتی مانند من، برای من و نزد من، باید بشدت پرهیز نمود. زیرا اینها کلماتی است که شیطان و فرعون و قارون بکار میبردند؛ در نتیجه گرفتار شدند. شیطان گفت: «من، از آدم بهتر هستم؛ چرا که مرا از آتش و او را از گل آفریدی.» (اعراف:12)
و فرعون گفت: «آیا پادشاهی مصر متعلق به من نیست؟» (زخرف:51)
و قارون گفت: «این مال در سایه آگاهیم به من داده شده است.»
لذا از بکار بردن کلمات فوق، جداً اجتناب کنید. اما بکار بردن کلمه «من» زمانی خوب است که فرد بگوید: من مقصر و گناهکارم. چنانکه شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله فرموده است:
أنا الفــقیر الی رب البریــات أنا المسکین فی مجموع حالاتی
یعنی: من، محتاج پروردگار جهانیان هستم، من، در هر حال، مسکینم.
همچنین هنگامی که فردی از او تعریف و تمجید کرد، گفت:
انا المکـدی و ابـن الـمکــدی وهکــذا کـان ابــی و جــدی
یعنی: من، گناهکار فرزند گناهکار هستم و پدر و پدربزرگم نیز گناهکار بودند (همگی تا آدم علیه السلام گناهکاریم)!
پس داعی، باید تواضع داشته باشد واز دوستانش بخواهد تا عیوبش را بپوشانند. با آنان، تبادل نظر کند، از آنان تقاضای مشورت و پیشنهاد نماید و بداند که در میان آنها، کسانی وجود دارند که از او داناتر، بهتر و فصیح ترند. یکی از علمای سلف میگوید: کسی که سکوت میکند، منتظر پاداش خداست و کسی که سخن میگوید، منتظر عذاب خدا میباشد؛ زیرا فردی که سخن میگوید، دچار اشتباه میشود.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 12:10 pm
13ـ هر چیز را درجایگاه واقعی خود، قرار دهد:
شایسته نیست که داعی، مسائل را بزرگتر از آنچه هستند، جلوه دهد؛ زیرا دین، پایه گذاری و کامل شده است.
خدای متعال میفرماید:
«امروز، دین شما را برایتان کامل گردانیدیم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین برای شما پسندیدم.» (مائده:3 )
پس داعی، حق ندارد مسائل را از اندازه واقعیشان، بزرگتر نشان دهد و یا اینکه مسائل بزرگ را نزد مردم، کوچک و کم اهمیت جلوه دهد. بعنوان نمونه، بعضی از دعوتگران، مسئله ریش را بیش از اندازه، بزرگ جلوه میدهند تا جاییکه آنرا مانند توحید می پندارند. گمان میکنند که مردم بوسیله ریش، وارد بهشت و یا جهنم میشوند. با علم به این مسئله که ریش جزو واجبات است و هر کس، آنرا بتراشد، مرتکب عمل حرامی میشود، اما در عین حال، نباید از اندازه و جایگاهش بزرگتر، جلوه داده شود. همچنین مسایلی مانند اسبال ازار و خوردن با دست چپ و چیزهای دیگر نباید بیش از اندازه بزرگ جلوه داده شوند. از طرف دیگر، داعی نباید، مسایل فوق را بطور کلی رها کند و بگوید: اینها امور ظاهری و سطحی هستند و باید گفت: که در این صورت، دچار اشتباه شده است؛ چرا که خداوند برای هرمسئله ای، حدود و اندازه ای تعیین نموده است.
-
Mmm
-
توسط Mmm » يکشنبه آبان ماه 21, 1391 12:17 pm
14ـ با مردم به نرمی، سخن بگوید و با مهربانی، نصیحت کند:
داعی نباید تند و خشن سخن بگوید؛ بلکه به نرمی، حرف بزند. زیرا رسول خدا(ص)به نرمی، سخن می گفت، چهره ای بشاش داشت و فروتن و متواضع بود. طوری که بزرگ و کوچک، او را دوست داشتند، با پیرزنان می ایستاد و نیازشان را برآورده میساخت، کودکان را در آغوش میگرفت، به عیادت بیماران می رفت، با فقراء می ایستاد، خشونت بادیه نشینان را تحمل مینمود، از مهمانان پذیرایی میکرد و هنگامی که با شخص، مصافحه میکرد تا آن شخص، دستش را عقب نمی کشید، رسول خدا(ص)از کشیدن دست، خودداری میکرد و هر گاه با کسی می ایستاد، تا وقتیکه سخنانش تمام نمی شد، او را ترک نمیکرد. همیشه در چهره یارانش تبسم مینمود و به هیچ کس، بدی نمیکرد:
«به سبب رحمت الهی تو با آنان نرمش نمودی و اگر تندخوی و سنگدل بودی، از پیرامون تو پراکنده می شدند.» (آل عمران:159)
اگر انسان این کارها را انجام دهد، در میان مردم از کسی که بین آنها طلا و نقره تقسیم میکند، محبوب تر میشود.
وقتی که خداوند متعال، موسی و هارون علیهما السلام را به سوی بزرگترین طاغوت زمان فرستاد، به آنها دستور داد که با او به نرمی سخن بگویند. چنانکه میفرماید:
«سخنی آهسته و نرم به او بگویید؛ شاید پند پذیرد و یا راه خشیت الهی را در پیش گیرد.» (طه:44 )
سخن نرم، سحری جایز است. از عالمی پرسیدند: سحر جایز کدام است؟ گفت: تبسم نمودن به چهره مردان.
یکی دیگر از علما، داعیان خوب امت محمد(ص)را چنین توصیف میکند: «آنان شفیق و مهربانند، نرمخو و آسانگیرند. رهبر آنان مانند ستاره ای است که سائران شب از او راهنمایی می گیرند.»
لذا از داعیان میخواهیم که نرمی در گفتار را رعایت کنند و از عصبانی شدن و خشونت در قول و عمل، بپرهیزند و با مردم مانند ستمگران و جباران، رفتار نکنند؛ زیرا اینها، حکیم و معلم هستند و باید برای مردم، رحمت باشند:
«ای پیامبر، تو را صرفاً بعنوان رحمت برای جهانیان فرستادیم.» (انبیاء:107)
پیامبر، رحمت؛ پیروانش، رحمت؛ شاگردانش، رحمت؛ و داعیان راه خدا نیز رحمتند. همچنین داعی باید احترام افراد نیکوکار را حفظ نماید و تنها به رأی خود، عمل نکند؛ بلکه با برادران مسلمانش مشورت نماید. خداوند متعال میفرماید:
«ای پیامبر! در کارها با آنان، مشورت کن.» (آل عمران:159)
و در جایی دیگر میفرماید: «یکی از ویژگیهای مؤمنان، این است که در کارها با یکدیگر، مشورت میکنند.» (شوری:38)
به همین خاطر، داعی، با شاگردان کلاسش، برادران مسلمانش، اهل خیری که از او بزرگتر هستند و انسانهای متدین، مشورت میکند. حتی اشکالی ندارد که بعضی از مسائل خصوصی اش را به آنها عرضه نماید تا به او اعتماد نموده و مخلصانه او را نصیحت کنندو به او نزدیک شوند. همچنین با ساکنان محله و منطقه ای که در آن زندگی میکند؛ زیرا رسول الله(ص) با مشورت کردن با مردم، محبت آنها را جلب میکرد. آنحضرت(ص)حتی در مسایل بزرگی مانند جای فرود آمدن در روز بدر، روش برخورد با اسیران جنگی و مسئله غنایم و امور دیگر، با یارانش مشورت میکرد و از آنان نظر میخواست.
پس داعی باید با افراد جامعه ای که در آن زندگی میکند، مشورت نماید. هیچ اشکالی ندارد که فرم هایی برای آنها بنویسد و جویای نظر آنها بشود. و نیز هرگاه با گروهی از آنها مواجه شود از آنان بپرسد و بگوید: برادران عزیز! رأی شما در مورد فلان و فلان کار چیست؟ زیرا رأی دو نفر از رأی یک نفر، بهتر است و رأی سه نفر از رأی دو نفر، بهتر است:
«و در کارها با آنان مشورت کن.» (آل عمران:159)
-
Mmm
-
بازگشت به اصول و راهکارهای توفیق در امر دعوت
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان