تجربه ای کم نظیر از یک جوان دوستدارِ مسجد

در این بخش داستانهای کوتاه و آموزنده قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

تجربه ای کم نظیر از یک جوان دوستدارِ مسجد

پستتوسط faezin » شنبه دي ماه 7, 1392 9:22 pm

ترجمه: ابوعمر انصاری
برادران گرامی
از شما اجازه می خواهم تجربه ای کم نظیر و برجسته را برای شما بازگو کنم… از دوستم به نام سعید… و امیدوارم بازگو کردن این تجربه به نویسنده، خواننده و نقل کننده ی آن نفع برساند.
سعید جوانی است تقریبا ۳۷ ساله … یعنی جوانی در عنفوان جوانی – به قول معروف- درباره ی سعید شاید بتوان گفت که جوانی بسیار عادی است… وضع ظاهریش و کارهایش…

سعید در مسجدی که کمی از مسجد محله ی ما دور تر است نماز می خواند…
حدود یک ماه پیش برای خواندن نماز به مسجد سعید رفتم ، او در صف اول و کنار مؤذن ایستاده بود!!
بعد از آن دو هفته قبل در مسجد آنها نماز خواندم… دیدم سعید در صف نماز کنار مؤذن ایستاده!!
دوباره چند روز پیش آنجا نماز خواندم. سعید را دیدم که کنار مؤذن است!!
اشتیاق او من را شگفت زده کرد… از اهمیتی که به نماز می*داد تعجب کردم…
مخصوصا که افرادی مثل او اینگونه در نماز پیش قدم نیستند…
با یکی از جماعت مسجدش صحبت کردم… در باره*ی سعید از او پرسیدم. لبخندی زد و گفت:
سعید… اسم او را کبوتر مسجد گذاسته ایم!
گفتم: سبحان الله… چرا؟
گفت: هیچ نماز فرضی نیست که به مسجد بیایی مگر این که می بینی سعید قبل از تو به مسجد آمده…
حتی او چند دقیقه قبل از مؤذن می آید… در همه*ی نمازها… بدون استثناء.. قبل از اذان و نه قبل از اقامه…
از کار او تعجب کردم… از خودم سوال کردم:
سعید چگونه توانسته بر نفس خود غلبه کرده و با آن جهاد کند و در پیشقدمی به سوی نماز او را شکست دهد؟!
تصمیم گرفتم که به طور غیر مستقیم از او سؤال کرده تا استفاده ببرم … و روش او را برای هرکس که می خواهد این کار را انجام دهد بگویم.
شنبه ی گذشته ۲۶/۲/۱۴۳۰ هـ با سعید نماز خواندم…. مثل همیشه کنار مؤذن ایستاده بود!!
بعد از نماز او را نگه داشتم… و سخن های زیر بین ما رد و بدل شد:
به او گفتم: ما شاء الله به تو… چندین بار در مسجدتان نماز خواندم… و همیشه تو را کنار مؤذن می بینم… چگونه توانسته ای بر شیطان، نفس اماره و هوای نفست غلبه کنی؟!
(با سختی) گفت: الحمدلله… از وقتی که پایبند نماز شدم… من بر این راه هستم.
به او گفتم: چگونه و با چه چیزی؟
گفت: من، خدا را شکر، خودم را عادت داده ام که قبل از اذان به مسجد بیایم… ساعت را ده دقیقه قبل از اذان تنظیم می*کنم … به طوری که بتوانم وضو گرفته لباس بپوشم و به مسجد بیایم… و وقتم را به گونه*ای تنظیم کرده ام که قبل از اذان وارد مسجد شوم… و اگر دیر شد، همراه مؤذن!!
گفتم: چگونه می توانی کارهایی را که قبل از نماز انجام می دهی رها کنی؟
گفت: همانطور که گفتم… باید با وقت کافی از خانه بیرون بیایم تا اینکه قبل از اذان در مسجد باشم… اگر با فرزندانم باشم… آنها خود می دانند که من قبل از اذان بلند می شوم… و اگر با دوستانم باشم آنها هم می دانند که من قبل از اذان باید بروم.
گفتم: آنها تو را از این کار منع نمی کنند؟
گفت: بله… ولی من با خودم عهد بسته ام که به هیچ کس توجهی نکنم… و الحمدلله من بر این کار استمرار دارم… و برایم پیش نیامده که با کسی قطع رابطه کنم… و برتری مطلق از آن الله است
گفتم: اگر از نماز جا بمانی چه می کنی؟
گفت: منظورت چیست؟!
گفتم : اگر دیر به نماز بیایی حالت چگونه می شود؟
گفت: از الله می خواهم که آن روز را نیاورد…!!
ولی اگر اتفاق افتاد… آن روز حالم خیلی بد می شود!!
به او گفتم: با این حال… در یک ماه چند بار قرآن را ختم می*کنی؟
با حرج گفت: الحمدلله هر دو هفته ۳ بار قرآن را ختم می*کنم.
یعنی ۶ ختم در یک ماه… کمتر یا بیشتر…
گفتم: با نماز صبح چه کار می کنی؟
گفت: قبل از اینکه بخوابم… به اندازه توان نماز می خوانم!! .. سپس می خوابم… و جوراب می پوشم و ساعت را ۱۵ دقیقه قبل از اذان تنظیم می کنم تا بتوانم به نماز برسم… سپس به مسجد می روم…
بعد لبخند زد و گفت:
و بعضی وقتها تو سرما دم این در – اشاره به در مسجد کرد- منتظر مؤذن می ایستم
گفتم: جوراب برای چیست؟
گفت: مسح بر جوراب کمتر از شستن پا وقت می گیرد… و این کار وقت کافی برای بیرون آمدن قبل از اذان را به من می دهد!!
گفتم: اگر شب تا دیروقت بیدار بودی چه می کنی؟
گفت: الحمدلله… الحمدلله من شب نشینی نمی*کنم و اگر دیر بخوابم ساعت ۱۱ می*خوابم.
گفتم: روابط اجتماعی … با آن چه کار می*کنی؟
گفت: در مناسبت ها و جشن ها شرکت می*کنم… ولی بعد از ساعت ده دیگر نمی نشینم تا بتوانم در برنامه*ی روزانه ی خود استمرار داشته باشم.
گفتم: کسی را مسخره ات نمی کند؟
با لبخند گفت: زیاد… ولی الحمدلله… به آنها توجهی نمی*کنم
به او گفتم: در مسجد چه می کنی؟
گفت: الحمدلله… کارهایش را انجام می دهم، قرآن ها را مرتب می کنم، خوشبو کننده می زنم، بعضی وقتها دستشویی هایش را تمیز می کنم، دستمال کاغذی می آورم و اگر چیزی احتیاج به تعمیر داشت دنبال کارش را می گیرم.
گفتم: در این مدت طولانی که در مسجد می نشینی چیزی از قرآن را هم حفظ کرده ای؟
گفت: الحمدلله سوره*ی الکهف، یوسف، هود، إسراء، مریم، طه، جزء عم، قسمتی از جزء تبارک و قسمت زیادی از سوره*ی بقره را حفظ کرده*ام و بعضی از اوقات که امام در نماز چیزی را فراموش می*کند به او می*گویم. خودم هم نمی*دانم که چه آیه*ای است یا در کدام سوره است؟ … و این از فضل الله است.
سپس به من گفت:
تمام این*ها اولا به توفیق الله بستگی دارد، سپس به عزم و اراده ی راستین و محکم.
به او گفتم: راست گفتی، الله حال همه ی ما را اصلاح کند.
از الله می خواهم که به سعید توفیق دهد، او را حفظ کرده، یاریش نماید و کارهایش را آسان گرداند و به ما و او از فضل خود عطا بفرماید
و بهتر است که من با نماز جمعه بحث خود را کامل کنم که از عجیب ترین عجیب هاست.. و الله المستعان
برادران گرامی

از زمانی که سعید داستان خود را به من گفته و راه روش خودش را… وقت نماز که نزدیک می شود به یاد او می*افتم و وقتی مؤذن اذان می گوید به یاد صحبت های او می افتم، وقت رفتن به نماز، هنگام بیدار شدن و آماده شدن برای نماز صبح!! حرف هایش همچنان در گوشم هستند، اشتیاقش و پیش*قدمی اش پیوسته من را توبیخ و تنبیه می کنند … چرا مثل او نباشم؟
سه شنبه‏ی گذشته ۶/۳/۱۴۳۰ هـ … بار دیگر پیش او رفتم تا بقیه ی تحقیقاتم را کامل کنم، و از او درباره ی نماز جمعه*اش سؤال کنم و تفکر در باره ی قرآن… سعی کردم که زود به مسجد بروم، بعد از مؤذن وارد مسجد شدم، و او را مثل همیشه در مسجد یافتم!! ماشاء الله
بعد از نماز او را نگه داشتم و کنار در مسجد با هم مشغول صحبت شدیم…
بعد از مقدمه به او گفتم: با نماز جمعه چه می کنی ، چه وقت می روی؟
گفت: حدودا ساعت ۹/۴۵ دقیقه به نماز جمعه می روم!!…. و الحمدلله
گفتم : چگونه؟
گفت: از ساعت ۹ تقریبا برای نماز آماده می شوم.. بعد از ساعت ۹/۳۰ تا ۹/۴۵ به مسجد جامع می‏روم و مهمترین چیز این است که قبل از ساعت ۱۰ در مسجد باشم.
گفتم: خانواده، آیا چیزی به تو نمی گویند؟
گفت: بله می گویند چرا الان می روی؟ هنوز خیلی زود است!!.. ولی همان طور که به تو گفتم: وقت را مشخص کرده و بر عهد با خودم ملتزم هستم.
گفتم: آیا کسی غیر از تو هم هست؟
گفت: بله بعد از من دو نفر می آیند… قبل از ساعت ۱۰/۳۰
گفتم: چقدر قرآن می خوانی؟
گفت: ۳ تا ۴ جزء الحمدلله
گفتم: آیا شیطان نمی*گوید چرا زود می روی؟
لبخند زد و گفت: اگر شیطان بیاید بر خلاف او کمی زودتر هم می روم! حتی بعضی اوقات ساعت ۹ یا قبل از وقتی که مشخص کرده*ام می روم. و به من قاعده ی زیبایی را در این خصوص گفت که وقت خودش إن شاء الله می گویم
بعد از این ملاقات به خودم گفتم: وای به حال ما. الله حال ما را اصلاح کند.
آیا کسی از ما هست که نماز جمعه ی بعدی از سعید سبقت بگیرد؟
نکته:

بزرگواران، می خواستم بدانید، من این قصه را برای این ننوشتم که فقط از کار سعید تعجب کنید!!
ولی آن را برای شما بازگو کردم تا تشویقی برای پیشقدم بودن به سوی نماز و حرص بر عبادات، خواندن قرآن، و حفظ و تدبر آن باشد.
و همچنین باید بدانیم که کار سعید توفیقی از جانب رب العالمین است.
و اگر با الله صادق باشیم و صادقانه از او بخواهیم که قلب و اعمال ما را اصلاح کند و ما را در پیشگامی به سوی آن چه برادرمان سعید توفیق یافته، توفیق دهد، خیر فراوانی را به اذن الله به دست می*آوریم.
درخواست:

نگو بعد از چند روز این کار را می کنم… به تو می گویم ” الان”
و نگو دشوار است!! …. که به تو می*گویم : خوب.. امتحان کن!
و نگو چگونه؟… می گویم کارت را جدی بگیر!
نویسنده: المسیطیر







قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ
بگو: «ای بندگان من- که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت ، خدا همه گناهان را می آمرزد ، که او خود آمرزنده مهربان است.

برای نویسنده این مطلب faezin تشکر کننده ها: 6
Noha (پنج شنبه دي ماه 12, 1392 3:12 pm), amine69 (يکشنبه دي ماه 8, 1392 8:27 pm), asteira (چهارشنبه اسفند ماه 13, 1392 1:29 am), bahar (يکشنبه دي ماه 8, 1392 4:02 pm), hoda (سه شنبه دي ماه 10, 1392 11:11 pm), tafgah72 (يکشنبه دي ماه 8, 1392 8:47 pm)
رتبه: 42.86%
 
نماد کاربر
faezin
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 76
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 1, 1391 12:30 am
محل سکونت: فی ارض الله
تشکر کرده: 64 بار
تشکر شده: 132 بار
امتياز: 1320

Re: تجربه ای کم نظیر از یک جوان دوستدارِ مسجد

پستتوسط amine69 » يکشنبه دي ماه 8, 1392 8:45 pm


ممنون خیلی آموزنده بود

آری وای به حال ما ،حال ما چگونه است و چگونه به پیش می رود ؟!!

سبقت ما در چیست ؟ در چه چیزهایی در حال سبقت از دیگران هستم ؟!!

نماز و مسجد کجای زندگی ما قرار دارند

برای نویسنده این مطلب amine69 تشکر کننده ها: 4
Noha (پنج شنبه دي ماه 12, 1392 3:12 pm), faezin (يکشنبه دي ماه 8, 1392 10:12 pm), hoda (سه شنبه دي ماه 10, 1392 11:11 pm), tafgah72 (يکشنبه دي ماه 8, 1392 8:47 pm)
رتبه: 28.57%
 
amine69
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 45
تاريخ عضويت: شنبه دي ماه 7, 1392 10:10 pm
تشکر کرده: 23 بار
تشکر شده: 89 بار
امتياز: 890

Re: تجربه ای کم نظیر از یک جوان دوستدارِ مسجد

پستتوسط avin » يکشنبه دي ماه 8, 1392 10:48 pm

سلام..ممنون از شما کاربر گرانقدر:



با خواندن این کلمات ،اشک شرم از چشمانم سرازیر شد....

وه رن با ئیمه ش  "الاسابقون" بین

له زومره ی پاکی "مقربون" بین

نه ک ته نها له یاد، زه ر و ئالتوون بین

یان به شوین مودیل شیت و  مه جنوون بین
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...

برای نویسنده این مطلب avin تشکر کننده ها: 4
Noha (پنج شنبه دي ماه 12, 1392 3:12 pm), amine69 (چهارشنبه دي ماه 10, 1392 1:35 am), faezin (دوشنبه دي ماه 9, 1392 12:52 pm), hoda (سه شنبه دي ماه 10, 1392 11:11 pm)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
avin
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 433
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 336 بار
تشکر شده: 531 بار
امتياز: 1820

Re: تجربه ای کم نظیر از یک جوان دوستدارِ مسجد

پستتوسط Maryam-new » سه شنبه دي ماه 10, 1392 10:11 pm

سلام علیکم
با تشکر از شما کاربر گرامی به خاطر گذاشتن مطالب بسیار مفید و زیبا در سایت... خداجزای خیرتون بده و ذخیره ی قیامتتون باشه...

به راستی که ما کجاییم و به دنبال چه چیزی هستیم؟دنیا و نعمت های آن؟
به راستی اکنون و در این دنیای پر از زرق و برق برای دست یابی به چه چیز هایی با هم مسابقه می دهیم؟
به دنبال پول، مقام، شهرت، زیبایی و تمام برتری های دنیوی؟
وااسفا که وضع ما مسلمانان اکنون چگونه شده است و چقدر قرآن درمیانمان مهجور مانده است....
از چه کسانی سبقت میگیریم؟ از سرمایه داران و پولداران؟ از زیبایان؟ از مشهورترین آدم ها؟
اکنون ارزش برای یک مسلمان چه چیزهایی شده؟
این ها را اول به خودم می گویم که بهتر است هر چه زودتر از این ضعف ایمان فاصله بگیریم و بر شیطان و نفس مان غلبه کنیم.
همان طور که قهرمان داستان-"سعید"- گفت دعا راه بسیار خوبی برای تقویت ایمان است که انسان خالصانه و از ته دل از الله بخواهد
که از مسارعون فی الخیرات او را قرار دهد.
همان طور که الله متعال در باره ی حضرت زکریا و همسرش می فرماید:
«انهم کانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا...»
و همچنین می فرماید:« و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون...»:« و در این موارد است که مومنان باید از یکدیگر پیشی و سبقت بگیرند

برای نویسنده این مطلب Maryam-new تشکر کننده ها: 6
Noha (پنج شنبه دي ماه 12, 1392 3:12 pm), amine69 (چهارشنبه دي ماه 10, 1392 1:36 am), asteira (چهارشنبه اسفند ماه 13, 1392 1:30 am), bahar (سه شنبه دي ماه 10, 1392 10:39 pm), hoda (سه شنبه دي ماه 10, 1392 11:12 pm), pejmanava (چهارشنبه دي ماه 10, 1392 12:19 am)
رتبه: 42.86%
 
Maryam-new
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 126
تاريخ عضويت: دوشنبه مهر ماه 8, 1392 12:12 pm
تشکر کرده: 113 بار
تشکر شده: 271 بار
امتياز: 2710

Re: تجربه ای کم نظیر از یک جوان دوستدارِ مسجد

پستتوسط asteira » چهارشنبه اسفند ماه 13, 1392 1:29 am

سلام العلیکم خیلی زیبا بود ان شاالله ما هم به این مرحله از ایمان برسیم
رَبَّنآ ءَاتِنا فی ِالدُّ‌نْیَا حَسَنَةَ وَفی ِالْأخِرَةِ وَقِنا عَذ َابَ النَّار.
پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش نگاه‌دار.
(سوره بقره/201)

برای نویسنده این مطلب asteira تشکر کننده ها:
Noha (جمعه اسفند ماه 16, 1392 12:01 pm)
رتبه: 7.14%
 
asteira
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 2
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 13, 1392 1:23 am
محل سکونت: زیر آسمان الله
تشکر کرده: 17 بار
تشکر شده: 2 بار
امتياز: 20

Re: تجربه ای کم نظیر از یک جوان دوستدارِ مسجد

پستتوسط cools » دوشنبه مرداد ماه 1, 1397 10:10 am

avin نوشته است:سلام..ممنون از شما کاربر گرانقدر:



با خواندن این کلمات ،اشک شرم از چشمانم سرازیر شد....

وه رن با ئیمه ش  "الاسابقون" بین

له زومره ی پاکی "مقربون" بین

نه ک ته نها له یاد، زه ر و ئالتوون بین

یان به شوین مودیل شیت و  مه جنوون بین
cools
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 2
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 1, 1397 10:06 am
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 0 دفعه
امتياز: 0


بازگشت به داستانهای کوتاه و آموزنده

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان