دخترك‏ ...‏!‏

در این بخش داستانهای کوتاه و بلند قرار داده می شود

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

دخترك‏ ...‏!‏

پستتوسط iman » جمعه شهريور ماه 17, 1391 11:28 am

زمستان بود برف ميباريد.
دخترك داد مى زد: كل بدم؛كل.
بسرك به مادر كفت: مادر برام كل ميخرى؟
مادرجواب داد:نه‏!‏ جلوتر كتاب دخترك كبريت فروش را برات ميخرم.

برای نویسنده این مطلب iman تشکر کننده ها: 4
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), naseh_azizi (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), sondos (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
iman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 156
تاريخ عضويت: يکشنبه مرداد ماه 23, 1390 11:30 pm
محل سکونت: روانـســـــر
تشکر کرده: 4 بار
تشکر شده: 83 بار
امتياز: 1000

پستتوسط sondos » جمعه شهريور ماه 17, 1391 11:44 am

سلام.دردآور بود و قابل تأمل...
نماد کاربر
sondos
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 145
تاريخ عضويت: دوشنبه آبان ماه 1, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر - کرمانشاه
تشکر کرده: 543 بار
تشکر شده: 272 بار
امتياز: 560


بازگشت به داستانهای کوتاه و بلند

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 0 مهمان