خدایا...

در این بخش أدعیه و مناجات با خدا قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

خدایا...

پستتوسط amanj2 » پنج شنبه مهر ماه 20, 1391 12:13 pm

ای خدا روز وروشنائی ..ای خدای شادی وزندگانی
بشنو ..سخن مرا . که ترا می خواند وصدایم تا عرش می رسد
صدایم در کائنات می پیچد که می گوید خدا..
امروزم را بنام تو اغاز میکنم .بنامتو که بی همتائی مهربانی وجاودانی
واز تو می خواهم درین روز.پنجشنبه نعمتهایت را از من دریغ نکنی
سلامتی وشادی ......موفقیت ودوست داشتن.
را بمن وبه دوستانم ببخش
دلمان را خوش وحاجاتمان را براور
ومن ..میدانم انها را بمن عطا خواهی کرد.
.بیماران را نیز شفا بخش وزندانیان را نیز ازاد کن
من ترا دوست میدارم ومیدانم تو مرا دوست میداری..
پس دست مرا بگیر.
شکرم را بپذیر ای پروردگار بى همتا

برای نویسنده این مطلب amanj2 تشکر کننده ها: 6
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), khozaima (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), parvaz69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), praise (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 42.86%
 
amanj2
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 98
تاريخ عضويت: شنبه دي ماه 16, 1390 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 95 بار
تشکر شده: 127 بار
امتياز: 10

پستتوسط bahar » پنج شنبه مهر ماه 20, 1391 2:07 pm



آمین  یا  رب  العالمین

برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
amanj2 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

خدایا رهایم نکن

پستتوسط bahar » جمعه آذر ماه 30, 1391 1:11 am

خدايا سلام ...

بعد از مدتها دوباره ميخوام برات درد دل کنم،اما نمي دونم چي بگم ؟

حرف هاي زيادي توي دلم تلنبار شده اما توون گفتنش روندارم ...

خدايا چقدر از تو دور شده بودم در عين اينکه فکر مي کردم تو رو پيدا کردم ...چقدر گمراهي ؟!...چقدر ناسپاسي ؟!

اما تو باز هم ثابت کردي که رحمانيت فقط مخصوص خودته و بس...

چقدر بدي کردم و تو باز هم رهام نکردي ! چقدر دستامو گرفتي و من با کارهام دستمو از دستاي تو جدا کردم !!

چقدر غفلت ...؟! چه روزهاي سختي بود زندگي بي تو ...


خدايا تو با اونکه به من نياز نداشتي و بي نيازتريني اما صدام ميکردي و من بي توجه به تو ! با اينکه بهت نياز داشتم و نيازمندترين بودم ...

خدايا هي بهم مهلت دادي و من نفهميدم ...هي بهم فرصت جبران دادي و من پشيمون که نشدم هيچ ...بدتر شدم !

اما تو بازم خدايانه دستامو گرفتي ،صدام کردي و گفتي توبه کن ... تو مشتاق به بخشش من بودي و من مشتاق به گناه ...

فرصت ها یی روپیش روم گذاشتی و گفتي توبه کن بنده ي من ...

تو اونقدر مهربون بودي که همه گناه ها ، بديها ،ناسپاسي ها ،کم توجهي ها ،غفلت و ...

رو ناديده گرفتي و هرلحظه دلمو لرزوندي که به خودم بيام ....

نميدونم این مدت رو چطوري توصيف کنم ؟!

با کوله باري از گناه و شرمندگي مقابل خداي به اين مهربوني ايستاده بودم ...

اين بار دستام خالي تر از هميشه بود ...هيچي جز شرمندگي نداشتم ...

فکر ميکردم تو ديگه به من توجه نميکني...فکر ميکردم ديگه رهام ميکني ...اما امکان نداشت ...

تو خدايي ...تو مهربوني ...تو از بنده ات به توبه اش مشتاق تري ...تو دوستم داشتي که بازم بهم مهلت دادي ...

انگار بعد مدت ها پيدات کردم ...عين بچه اي که از ترس به آغوش مادرش پناه ميبره بودم...صدات کردم از ته دل ...

اشکام جاري شد ...قفل زبونم براي صدا کردن تو باز شد انگار ...سرم از شرم پايين بود و دستام خالي خالي ...

هزار تا اسمتو صدا کردم ... گفتم خدايا غلط کردم ...اشتباه کردم ...پشيمونم ...

اشک امونم رو بريده بود ...با هق هق گريه اونقدر صدات کردم که تاوان تموم بي توجهي هامو بدم ...

اما نميشد ...دلم مي خواست به جبران خطاهام تا آخر عمر اشک بريزم اما تو دلت نيومد ....

بار هم خداي رحمان و رحيم من ،تو اومدي کنارم ...

حست مي کردم ...حتي از رگ گردن هم نزديک تر ...چقدر رها شدم ...چقدر به تو مشتاق شدم ...

چقدر دنيا برام کوچيک شد...چقدر مهربون بودي و من درک نکرده بودم ...چقدر عيب هامو پوشوندي و من نفهميدم ...

خدايا چقدر دل تنگت بودم و نفهميدم ؟!؟ چقدر...

من برگشتم خدا ...به آغوش تو پناه بردم ...رهام نکن ...ديگه هيچ وقت اينطوري امتحانم نکن ...

من ظرفيت امتحان هاي سخت تو رو ندارم ...ديگه دوست ندارم حتي يه لحظه هم از يادت غافل بشم ...توام دستمو بگير و نذار رها شم ...

خدايا خدايي رو در حق من تموم کردي ...کمک کن بتونم بنده ي حقيرت بمونم ....

خدايا عاشقانه و از ته ته ته دلم با صداي بلند و با قطره هاي اشک رو گونه هام ميگم که دوستت دارم ...

خدایا دراین شب مقدس خودم ودوستانم را بتو میسپارم

هرگز رهایمان نکن .

برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 3
benvi3 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), parvaz69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), praise (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

پستتوسط parvaz69 » شنبه دي ماه 2, 1391 12:45 pm

عجب از آدمی، که نشانه‌هایت را می‌بیند و انکارت می‌کند ؛


و عجب از تو که انکارش را میبینی و مهربانی میکنی . . .
همیشه خدا هست

برای نویسنده این مطلب parvaz69 تشکر کننده ها:
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
parvaz69
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 140
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 21, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 368 بار
تشکر شده: 197 بار
امتياز: 1100


بازگشت به أدعیه و مناجات با خدا

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 0 مهمان