در این بخش مطالب فرهنگی و اجتماعی در رابطه با بانوان قرار داده می شود
مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Banowan
توسط mehr » پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 3:55 pm
برای خوشبختی......
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،
آنگاه که حتی گوش ات را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری،
می خواهم بدانم؛
دستان ات را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟!!
سهراب سپهری""
-
mehr
- کاربر طلایی
-
- پست ها : 924
- تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
- تشکر کرده: 1274 بار
- تشکر شده: 1137 بار
- امتياز: 1630
توسط avin » پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 4:07 pm
سلام ....
سپاس مهر گیان...زور جوان بو..
به و هیوایه وا مروفه کان ئه و شته یان وا بو خویان ئه وی بو هاوری و دوس و هه موی مروفه کانی که یان بویت......
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...
- برای نویسنده این مطلب avin تشکر کننده ها:
- mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
avin
- مدیر انجمن
-
- پست ها : 433
- تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
- تشکر کرده: 336 بار
- تشکر شده: 531 بار
- امتياز: 1820
-
توسط Ramin » پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 4:21 pm
سلام، با تشکر از مطلب قشنگتون باید بگم که خیلی جالب بود، ممنون ...
امیدوارم که ما اینطور نباشیم ...
وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ...
- برای نویسنده این مطلب Ramin تشکر کننده ها:
- mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
Ramin
- کاربر طلایی
-
- پست ها : 999
- تاريخ عضويت: شنبه مرداد ماه 22, 1390 11:30 pm
- تشکر کرده: 945 بار
- تشکر شده: 1633 بار
- امتياز: 2940
توسط Noha » پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 6:06 pm
هوالمستعان
سلام بر همه
ممنون مهر عزیز .
امیدوارم اگر نمی توانیم فرد مفیدی باشیم حداقل به دیگران ضرر نرسانیم.
رستگار باشید
الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها
- برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها:
- mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
Noha
- معاون و ناظر سایت
-
- پست ها : 1424
- تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
- محل سکونت: pavah
- تشکر کرده: 2031 بار
- تشکر شده: 1557 بار
- امتياز: 4930
-
توسط mosabsalehii » پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 9:36 pm
راز خوشبختي ...
بزرگی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را ازفرزانه ترین انسان جهان بیاموزد .
پسرک چهل شبانه روز در بيابان راه رفت ،تا سرانجام به قلعه زيبايی بر فراز کوهی رسيد.
مرد فرزانه که پسرک می جست ، آن جا می زيست .
اما قهرمان ما به جای ملاقات با مردی مقدس ، وارد تالاری شد وجنب و جوش عظيمی را ديد ؛ تاجران می آمدند و می رفتند ، مردم در گوشه وکنار صحبت می کردند ، گروه موسيقی کوچکی نغمه های شيرين می نواخت ، و ميزی مملو از غذاهای لذيذ بومی آن جا بود.
مرد فرزانه با همه صحبت می کرد ، و پسرک مجبور شد دو ساعت منتظر بماند تا مرد فرزانه به او توجه کند . مرد فرزانه با دقت به دليل ملاقات پسرک گوش داد ، اما به او گفت در آن لحظه فرصت ندارد تا راز خوشبختی را برايش توضيح دهد.به او پیشنهاد کرد نگاهی به گوشه و کنار قصر بياندازد و دو ساعت بعد برگردد. بعد يك قاشق چايخوری به پسرک داد و دو قطره روغن در آن ريخت وگفت: " علاوه بر آن می خواهم از تو خواهشی بکنم ، همچنان که می گردی اين قاشق را هم در دست بگير و نگذار روغن درون آن بريزد".
پسرک شروع کرد به پايين وبالا رفتن از پله های قصر ، و در تمام آن مدت چشمش را به آن قاشق دوخته بود .پس از دو ساعت به حضور مرد فرزانه بازگشت .
مرد فرزانه پرسيد :فرشهای ايرانی تالار غذا خوريم را ديدی ؟ باغی را ديدی که ايجادش ، ده سال وقت استادان باغبانی را گرفت ؟متوجه پوست نوشته های زيبای کتابخانه ام شدی ؟
پسرک شرمزده اعتراف کردکه هيچ نديده است . تنها دغدغه او اين بود که روغنی را که مرد فرزانه به او سپرده بود ، نريزد
مرد فرزانه گفت : " پس برگرد و با شگفتی های دنيای من آشنا شو . اگر خانه کسی را نبينی ،نمی توانی به او اعتماد کنی".
پسرک قوت قلب گرفت، قاشق را برداشت و بار ديگر به اکتشاف قصر پرداخت. ابن بار تمام آثار هنری روی ديوارها و آويخته به سقف را تماشا کرد.
باغها را ديد و کوههای گرداگردش را، و لطافت گلها را ، و نيز سليقه ای را که در نهادن هر اثر هنری در جای خود بکار رفته بود . هنگامیکه نزد مرد فرزانه بازگشت ، هر چه را که که ديده بود ،با تمام جزييات تعريف کرد.
مرد فرزانه پرسيد: اما آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجاست ؟"
پسرک به قاشق داخل دستش نگريست و دريافت که روغن ريخته است.
فرزانه ترين فرزانگان گفت :"پس اين است يگانه پندی که می توانم به تو بدهم :
« راز خوشبختی اين است که همه شگفتی های جهان را بنگری، و هرگز آن دو قطره روغن درون قاشق را از ياد نبری. »
راز موفقیت
زندگی را باید عاقلانه شناخت، عاشقانه پیمود و عارفانه به پایان رسانید.
طلوع هر چیز که زیبا باشد ، به زیبایی دیدن خوشحالی دوست نیست
- برای نویسنده این مطلب mosabsalehii تشکر کننده ها:
- mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
mosabsalehii
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 139
- تاريخ عضويت: پنج شنبه تير ماه 16, 1390 11:30 pm
- محل سکونت: کرمانشاه - پـــاوه - دوریسان
- تشکر کرده: 1 دفعه
- تشکر شده: 138 بار
- امتياز: 10
-
توسط mehr » جمعه شهريور ماه 24, 1390 1:20 am
باسلام
دست مریزاد ، زیبا بود کاک مصعب
"خوشبختی یعنی هماهنگی آرزوها با حوادث روزگار"
و
"خوشبخت ترین افراد کسی است که فضیلت دیگران را قدر بداند و از خوشبختی دیگران نیز احساس مسرت کند."
"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"
-
mehr
- کاربر طلایی
-
- پست ها : 924
- تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
- تشکر کرده: 1274 بار
- تشکر شده: 1137 بار
- امتياز: 1630
توسط Noha » جمعه شهريور ماه 25, 1390 10:51 pm
هوالمستعان
سلام برهمه
سپاس گزارم کاک مصعب براستی راز مهمی است.
رستگار باشید
الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها
- برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها:
- mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
Noha
- معاون و ناظر سایت
-
- پست ها : 1424
- تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
- محل سکونت: pavah
- تشکر کرده: 2031 بار
- تشکر شده: 1557 بار
- امتياز: 4930
-
توسط mehr » پنج شنبه آبان ماه 5, 1390 11:55 pm
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت؟
خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم
با خود فکر کرد و فکر کرد...
اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم!
خداوند به او داد.
اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم!
خداوند به او داد.
اگر ..... اگر ....... واگر.....
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود!!
از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم!
خداوند گفت باز هم بخواه
گفت چه بخواهم هر آنچه را که هست دارم.
گفت بخواه که دوست بداری
بخواه که دیگران را کمک کنی
بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی
و او دوست داشت و کمک کرد.
و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند.
و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد.
رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا خوشبختی اینجاست در نگاه و لبخند دیگران
"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"
-
mehr
- کاربر طلایی
-
- پست ها : 924
- تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
- تشکر کرده: 1274 بار
- تشکر شده: 1137 بار
- امتياز: 1630
بازگشت به فرهنگی - اجتماعی
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان