سردوش!!

در این قسمت جدیدترین نقل اخبار و گزارشها به همراه منبع قرار دارد

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

سردوش!!

پستتوسط kazari » شنبه مهر ماه 22, 1390 2:09 am

دوره دانشجویی تبریز یه سال تو خوابگاهی بودم مشهور به خوابگاه ولیعصر یه سال خوابگاه داخل دانشگاه. هر دوی این خوابگاها به صورت سالنی بودن، یعنی مثلا حموما متعلق به کل طبقه بودن.
نکته جالب این بود که این حموما هیچ وقت سردوش نداشتن!  هردفعه که بچه ها پیگیر می شدن مسئولین هم برا همه حموما سردوش می ذاشتن باز بعد دو روز حموما سردوش نداشتن. فکر می کنید چرا؟
ما بعد از مدتی فهمیدم که n سال پیش یه بنده خدایی فکر کرده و چند تا از سردوشا رو برداشته برده اتاقشون تا هروقت حموم می ره و احیانا حموم خالی، سردوشش خرابه آقا معطل نشه و سردوش داشته باشه. فکرش رو هم به چندتا رفیقاش گفته و دوستاش هم همین کارو می کردن. این کار خودبه خود باعث می شد که آدامایی که این فکر به سرشون بزنه زیاد شن! و چند نفر همه سردوشا رو بردارن.
خوب حالا ما بعد از n سال وارد این خوابگا شده بودیم. همیشه یه عده از سال بالایی ها بودن و همیشه هم تذکر می دادن که حتما اگه سردوش دیدید وردارید چون بعد از مدتی حموما بدون سردوش می مونن. وهمه واقعا همین کارو می کردن. همه اونایی که اولین بار بعداز نصب سردوشا حموم می رفتن محض اطمینان برای خودشون و دوستاشون چند تا سردوش ور می داشتن  و فردای آن روز دیگر خبری از سردوش نبود. و همه فکر می کردن که اگه اونا ورندارن یکی دیگه ور میداره.
خلاصه معضلی شده بود که راه حل آن این بود که به هرنفر یه سردوش بدن که ممکن نبود. چون علاوه بر بحث هزینه اغلب حتی اونایی که سه چهارتا سردوش داشتن تو اتاق گم می کردن و یا جا می ذاشتن. یا از بلندگو اعلام می کردن که آفا سردوشا نصب شده کامل، کسی ور نداره. که اون هم تا حرف یارو تموم نشده بود باز سردوشا غیب می شدن. چون کافی بود از ۶۰۰ نفر آدم یکی قاعده رو بهم بزنه.
نتیجه اینکه یه خوش فکر کمی خودخواه تنبل سنگی رو انداخته بود تو چاه که چند نسل دانشجو نمی تونستن درش بیارن!
وقتی داشتم فارغ التحصیل می شدم به سال پایینیا وصیت می کردم که حواستون به سردوشای اول سال باشه!
مواظب افکار مون باشیم و اونا رو ساده نگیریم. چون به اعمال ساده ای منتهی می شن که احتمالا نتایج مثبت یا منفی بسیار زیادی رو به دنبال دارن.
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما

برای نویسنده این مطلب kazari تشکر کننده ها: 4
Akam (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), abdulrahman (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
kazari
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 106
تاريخ عضويت: جمعه خرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
محل سکونت: نوسود، تهران
تشکر کرده: 98 بار
تشکر شده: 140 بار
امتياز: 560

پستتوسط sayf » شنبه مهر ماه 22, 1390 2:18 am

« ... همه تو تاریکی گیر کرده بودن
همه نگران بودن
همه منتظر بودن شمعی روشن بشه
ولی...
ولی هرکسی به خودش میگفت: شمع من چرا بسوزه؟...»





.
ما میخواهیم با بینشی عمیق و صحیح، به سوی پروردگار دعوت دهیم.
نماد کاربر
sayf
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 172
تاريخ عضويت: دوشنبه ارديبهشت ماه 5, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 128 بار
تشکر شده: 130 بار
امتياز: 10

پستتوسط shahryari-abdullah » شنبه مهر ماه 22, 1390 3:14 am

سلام کاک خالد منم چند سال پیش که ولیعصر بودم از این حرکت خیلی متعجب شدم که چرا اینجوریه؟  هنوزم که به ولیعصر سر میزنم همین وضغیت حاکم است. من در این متعجبم که اگر بخواهی یه فرهنگ صحیح رو در حامعه جا بندازی خیلی به مشکل بر میخوری اما یه نفر چه ساده و آسون یه فرهنگ غلط (که خود ملتم قبول دارند که غلطه) رو تو جامعه پخش و جا میندازه.
رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
نماد کاربر
shahryari-abdullah
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 66
تاريخ عضويت: دوشنبه مهر ماه 10, 1390 12:30 am
محل سکونت: tabriz
تشکر کرده: 35 بار
تشکر شده: 38 بار
امتياز: 0

پستتوسط Noha » شنبه مهر ماه 23, 1390 4:52 pm

هوالمستعان

سلام الله علیکم

ممنون کاک خالد ،تمثیل تان بیانگر نکته مهمی است،ما در جامعه به خیلی از این موارد بر خورد می کنیم و

متأسفانه خیلی وقت ها مجبور به پیروی از آن می شویم چرا که اگر در مقابل این موارد بایستیم باید

از زندگی آرام و با امنیت چشم پوشی کنیم،ولی به نظرم می توان گروهی با این گونه موارد مبارزه نمود.


رستگار باشید
الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط abdulrahman » شنبه مهر ماه 23, 1390 11:37 pm

بالاخره سکوت شکست...
خوشحال شدم.
........
...
..
.

برای نویسنده این مطلب abdulrahman تشکر کننده ها:
kazari (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
abdulrahman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 237
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 24, 1389 12:30 am
محل سکونت: کهکشان راه شیری/منظومه ی شمسی
تشکر کرده: 390 بار
تشکر شده: 249 بار
امتياز: 830

پستتوسط avin » يکشنبه مهر ماه 23, 1390 12:24 am

سلام
حکایت جالبی بود.....

این اتفاقا معمولا توی خوابگاها زیاد اتفاق می افته...
(دزدیدن صندلی های سالن مطالعه به اتاق...آینه های بخش و....)

ولی جالب اینه که شما ازش نتیجه گرفتین....

حکایت دانشجویی یادم افتاد که توی دانشکده شون نماز خانه نبود...

بعد توی سالن (راهرو دانشگاه)شروع کرد نماز خوندن..بهش صفت دیونه دادن...ناامید نشد....
تا این که چند نفر دیگه رفتن و پشت سرش شروع کردن به نماز خوندن...

و این موضوع به گوش اساتید افتاد و پسر و صدا زدن و اون گفت چرا دانشگاه

نمازخونه نداره....بعد براش نماز خونه درست کردن و تعداد نماز خون ها زیاد شد

بچه های دانشکده های دیگه اعتراض دادن که چرا اون دانشکده نماز خونه

داره و ما نداریم....به این ترتیب کل دانشکده ها نماز خونه زدن...

این طور اون پسر یک کار و یک عادت خوب از خودش گذاشت...کاملا برعکس پسر داستان شما....

ایشالا همیشه عادات خوب به جا بذاریم...
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...
نماد کاربر
avin
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 433
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 336 بار
تشکر شده: 531 بار
امتياز: 1820

پستتوسط ModireTalar » يکشنبه مهر ماه 24, 1390 10:15 am

سلام؛
کا خالد نتیجه گیریت جالب بود  هرچند که شنیدن چنین واقعیت هایی از محیط خوابگاه ودانشگاه جالب نیست،
هر جا تقریبا این افکار یه طوری سمت و سو بهش داده میشه و بخاطر اینکه فرد تازه واردم کم نیاره اونم ندونسته دست به همون کار رو میزنه،
اینجایی که ما هستیم قضیه بر سر دمپایی هاست،
از هر ده نفری که برن نمازخونه نماز بخونن دو دمپایی مفقود میشه،
و هر کسی هم بره نماز بخونه همش تو فکر دمپایی هاشه که آیا مفقود میشن یا نه،
جالبه که بدونین چطوری این دمپایی ها گم میشن، طبق بررسی های صورت گرفته به این نتایج رسیدم:۱- تعدادی از افراد بدون دمپایی میان نماز خونه و با دمپایی برمی گردن ۲-یکسری دیگه با یه جفت دمپایی میان و با دو جفت دمپایی بر میگردن ۳- تعدادی هم با دمپایی میان اما بدون دمپایی باید برگردن.
جدیدا هم آمار نماز گذاران در نمازخانه شدیدا افت کرده و طبق برایندهای انجام شده به زودی نماز جماعت تعطیل خواهد شد،
قبلا بعد اذان یه بار عجلو بالصلاه میگفتن خیلیا میرفتن ولی حالا کار از عجلو بالصلاه هم گذشته،
البته قضیه دمپایی ها بجز نماز خونه در اتاق تلویزیون و مطالعه حاکمه،خوشبختانه من از معدود افرادیم که در این چهار ترم دمپایی هاش مفقود نشده،البته چهار پنج باری گم شدن اما الحمدلله پیداشون کردم.
نماد کاربر
ModireTalar
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 395
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 26, 1389 12:30 am
تشکر کرده: 633 بار
تشکر شده: 275 بار
امتياز: 2640

پستتوسط Ershad » يکشنبه مهر ماه 24, 1390 6:06 pm

كاك خالد عزيز سالي كه من وليعصر بودم كلا بيخيال سردوش شدم بدون سردوش مي رفتم حموم. كله مون هم مقاوم شد.
شیوه نی من شیوه نی ئینسانیه     بانگی ئازادی و گڕوی یه کسانیه
نماد کاربر
Ershad
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 39
تاريخ عضويت: پنج شنبه مهر ماه 13, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 35 بار
تشکر شده: 61 بار
امتياز: 0

پستتوسط kazari » سه شنبه مهر ماه 26, 1390 11:19 pm

با سلام خدمت همه دوستان
اتفاقا دوست داشتم بچه های تبریز بگن که الان وضعیت چطوره که ظاهرا این رسم نامیمون ادامه داره! (تشکر از کا عبدالله و کا ارشاد برای اطلاع رسانی شون)
کا یحیی عزیز خودخواهی یکی از زشت ترین رذایل بشری است و منشا بسیاری از مشکلات ریز و درشت ما.
نها خانم، ایده خوبی بود ولی نمی دونم عملا چکار باید کرد دقیقا و چقدر جواب می ده (مثلا در این مورد خاص)
کا عبدالرحمن عزیز، باور بفرمایید که سرم الکی الکی خیلی شلوغ شده. من همیشه هستم و از مطالب دوستان استفاده می کنم. تازه این دومین مطلب بود ها!
ئه وین خانم، حکایت این پسر دانشجو واقعی است؟
کا میلاد عزیز، حکایت دمپایی ها هم حکایت جالبی است! اولا که بهت تبریک می گم بابت این کار بزرگی که کردی! دوما اینجا مشکل طور دیگه ست تو سوئیت خیلی وقت ها 80 درصد دمپایی ها پا چپن یا برعکس! با هیچ منطق آماری سازگاری نداره!
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما
نماد کاربر
kazari
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 106
تاريخ عضويت: جمعه خرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
محل سکونت: نوسود، تهران
تشکر کرده: 98 بار
تشکر شده: 140 بار
امتياز: 560

پستتوسط Ershad » چهارشنبه مهر ماه 27, 1390 4:18 pm

کاک میلاد یکی از دوستای ما رو دمپاییاش اسم خودشو نوشته بود!!! :)
شیوه نی من شیوه نی ئینسانیه     بانگی ئازادی و گڕوی یه کسانیه
نماد کاربر
Ershad
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 39
تاريخ عضويت: پنج شنبه مهر ماه 13, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 35 بار
تشکر شده: 61 بار
امتياز: 0

پستتوسط Mmm » چهارشنبه مهر ماه 27, 1390 5:55 pm

ارشاد چه جـــــــــــــــــالب ، منم روی دمپاییهام و کتری و پارچ و تشت لباس و لیوانم اسم خودم رو نوشتم!!!!!!!
نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط avin » چهارشنبه مهر ماه 27, 1390 10:57 pm

سلام و سپاس
نازانم من ئه و چیروکه م له جییه ک خوییندبووه...پیم وایه  راستقینه بیت...

به لام دلنیا نیم!!!!!
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...
نماد کاربر
avin
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 433
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 336 بار
تشکر شده: 531 بار
امتياز: 1820

پستتوسط mehr » پنج شنبه مهر ماه 27, 1390 12:43 am

باسلام و تشکر از همه دوستان

گفتید کتری!

منم یاد خاطره ی یکی از دوستام افتادم.

یکی از دوستان می گفت بدجوری هوس چای کردم. رفتم کتری رو جوش بیارم. کتری رو ، رو اجاق گذاشتمو خودم رفتم. وقتی اومدم نه از کتری خبری بود نه آب جوش......!!!
"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"
mehr
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 924
تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1274 بار
تشکر شده: 1137 بار
امتياز: 1630

پستتوسط mosabsalehii » پنج شنبه مهر ماه 27, 1390 2:35 am

سلام باتشکرازکاک خالدعزیزولله راستشوبخواین توخوابگاه ما علاوه بر سردوش دزدی ودمپایی دزدی مایع دستشویی مساجدونمازخانه هام دزدیده میشن  :o
طلوع هر چیز که زیبا باشد ، به زیبایی دیدن خوشحالی دوست نیست
نماد کاربر
mosabsalehii
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 139
تاريخ عضويت: پنج شنبه تير ماه 16, 1390 11:30 pm
محل سکونت: کرمانشاه - پـــاوه - دوریسان
تشکر کرده: 1 دفعه
تشکر شده: 138 بار
امتياز: 10

پستتوسط kazari » جمعه مهر ماه 28, 1390 1:01 am

با سلام وتشکرا از ارشاد، متین،ئه وین ، مهر و کا مصعب!
هر دم از این باغ بری می رسد!
به به! مثل اینکه دوستشان دلشون پره!!
کا متین مطمئنی روش اسم نوشتن  جواب می ده؟!
حالا من کاری به دزدیش ندارم کا مصعب! بحثم رو این بود که توی یک نمونه جامعه کوچک به اسم خوابگاه چقدر راحت یه رسم نامیمون شایع میشه!
ئه وین خانم ئیمه یچ   فه رض  که رمی  راس بو!  با  لای  که مش   کچیو   دلما  وه ش بو!!
حکایت زیاد داره خوابگا! مهر از کتری گفت! خاطرات مرتبط با کتری هم زیاد درایم!! یواش یواش!!!
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما
نماد کاربر
kazari
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 106
تاريخ عضويت: جمعه خرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
محل سکونت: نوسود، تهران
تشکر کرده: 98 بار
تشکر شده: 140 بار
امتياز: 560

بعدي

بازگشت به نقل اخبار و گزارشها به همراه منبع

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان