سلام خداوند بر کاربر محترم مشرقی عزیز
از شعر زیبایتان به زبان شیرین کوردی لذت بردم
دستتون درد نکنه
من هم شعری از مادر میذارم که همیشه از خوندنش لذت بردم:
آسمان را گفتم
می توانی آيا
بهر يک لحظه ی خيلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت ديگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای اين کار
کهکشان کم دارم
نوريان کم دارم
مه وخورشيد به پهنای زمان کم دارم
خاک را پرسيدم
می توانی آيا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای اين کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم
روی کردم با بحر
گفتم او را آيا
می شود اينکه به يک لحظه ی خيلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای اين کار
بيکران بودن را
بيکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر اين کار بزرگ
قطره يی بيش نيم
طاقت وتاب وتوان کم دارم
کردم از علم سوال
می توانی آيا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای اين کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبيان کم دارم
درپی عشق شدم
تا درآئينه ی او چهره ی مادر بينم
ديدم او مادر بود
ديدم او در دل عطر
ديدم او در تن گل
ديدم اودر دم جانپرور مشکين نسيم
ديدم او درپرش نبض سحر
ديدم او درتپش قلب چمن
ديدم او لحظه ی روئيدن باغ
از دل سبزترين فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگيزترين زيبايی
بلکه او در همهی زيبايی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنايی
همه جا پيدا بود
همه جا پيدا بود