اشاره قرآن كريم به نور توحيدی و فطرت آدمی

در این بخش مطالب متفرقه مربوط به زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

اشاره قرآن كريم به نور توحيدی و فطرت آدمی

پستتوسط faezin » شنبه مهر ماه 12, 1392 1:33 am

اشاره قرآن كريم به نور توحيدی و فطرت آدمی

آن گاه خداوند اشاره به وجود نور توحيدی در فطرت و عمق روح آدمى كرده مى گويد:" هنگامى كه به انسان زيانى مى رسد، و دستش از همه جا كوتاه مى شود، دست به سوى ما دراز مى كند و ما را در همه حال در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده است مى خواند" (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً) آرى خاصيت مشكلات و حوادث دردناك، كنار رفتن حجاب ها از روى فطرت پاك آدمى است، در كوره حوادث تمام قشرهاى سياهى كه روى اين فطرت را پوشانده است مى سوزد و از ميان مى رود، و براى مدتى، هر چند كوتاه درخشش اين نور توحيدى آشكار مى گردد.
سپس مى گويد اما اين افراد، چنان كم ظرفيت و بى خردند كه" به مجرد اينكه بلا و ناراحتى آنها را بر طرف مى سازيم، آن چنان در غفلت فرو مى روند كه گويا هرگز از ما تقاضايى نداشتند" و ما نيز به آنها كمكى نكرديم (فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ)" آرى اين چنين اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است" (كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).
در اينكه چه كسى اعمال اينگونه افراد را در نظرشان جلوه و زينت مى دهد، در ذيل آيه 122 سوره انعام اجمال سخن اين است كه:زينت دهنده خداوند است اما از اين طريق كه اين خاصيت را ،
زشت و آلوده آفريده كه هر قدر انسان به آنها بيشتر آلوده شود، بيشتر خو مى گيرد و نه تنها قبح و زشتى آنها تدريجا از ميان مى رود بلكه كم كم به صورت عملى شايسته در نظرشان مجسم مى گردد! و اما چرا در آيه فوق اينگونه افراد به عنوان" مسرف" (اسرافكار) معرفى شده اند به خاطر اين است كه چه اسرافى از اين بالاتر كه انسان مهمترين سرمايه وجود خود يعنى عمر و سلامت و جوانى و نيروها را بيهوده در راه فساد و گناه و عصيان و يا در مسير بدست آوردن متاع بى ارزش و ناپايدار اين دنيا به هدر دهد، و در برابر اين سرمايه چيزى عائد او نشود.آيا اين كار اسراف نيست و چنين كسان مسرف محسوب نمى شوند.در اينجا به يك نكته بايد توجه كرد انسان در قرآن كريمدر باره" انسان" تعبيرات مختلفى در قرآن مجيد آمده است.در آيات زيادى از او به" بشر" تعبير شده.و در آيات فراوانى به انسان، و در آياتى نيز به عنوان" بنى آدم" و عجيب اينكه در بسيارى از آياتى كه از او به انسان تعبير شده صفات نكوهيده و مذمومى براى او ذكر گرديده است.
مثلا در آيات مورد بحث انسان به عنوان يك موجود فراموشكار و حق نشناس معرفى شده.

در جاى ديگر به عنوان يك موجود ضعيف
(خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً- نساء- 28)
و در جاى ديگر به عنوان يك موجود ستمگر و كفران كننده (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ- ابراهيم- 34).
و در جايى ديگر انسان را بخيل (كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً- اسراء- 100).
و در مورد ديگر موجودى عجول (وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا- اسراء- 11).
و در جاى ديگر كفور و كفران كننده (وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً- اسراء- 67).
و در مورد ديگر موجودى پرخاشگر (كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ ءٍ جَدَلًا- كهف- 54).
و در جاى ديگر ظلوم و جهول (إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا- احزاب- 72).
و در جاى ديگر كفور مبين و كفران كننده آشكار
(إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ- زخرف- 19).

و در مورد ديگر موجودى كم ظرفيت و دمدمى مزاج كه هنگام نعمت بخيل و به هنگامى بلا پر جزع است

(إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً- معارج- 19 و 20 و 21).و در جاى ديگر مغرور حتى در برابر خدا (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ- انفطار- 6).و در مورد ديگر موجودى كه به هنگام نعمت طغيان مى كند (إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى - علق- 6).به اين ترتيب مى بينيم" انسان" در قرآن مجيد به عنوان موجودى كه داراى جنبه هاى منفى فراوان و نقطه هاى ضعف متعددى است معرفى شده است.آيا اين همان انسانى است كه خدا او را در" احسن تقويم" و" بهترين ساختمان"، آفريده است؟ (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ- تين- 4).
و نيز آيا اين همان انسانى است كه خدا معلم او بوده و آنچه را نمى دانسته است به وى آموخته است؟ (عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ- علق- 5).
و آيا اين همان انسانى است كه خدا بيان به او آموخته؟ (خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ- رحمان- 3).
و بالآخره آيا اين همان انسانى است كه خدا او را در مسير پروردگار به
سعى و تلاش واداشته؟ (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً- انشقاق- 6).
بايد ديد اينها چه انسانى هستند كه با آن همه كرامت و محبت الهى اينهمه نقاط ضعف و نارسايى از خود نشان مى دهند؟! ظاهر اين است كه اين بحثها همه مربوط به انسانهايى است كه تحت تربيت رهبران الهى قرار نگرفته بلكه به صورت گياهى خودرو پرورش يافته اند، نه معلمى و نه راهنمايى، و نه بيدار كننده اى داشته اند، شهواتشان آزاد و در ميان هوسها غوطه ور هستند.
بديهى است چنين انسانى نه تنها از امكانات فراوان و سرمايه هاى عظيم وجود خويش بهره نمى گيرد، بلكه با بكار انداختن آنها در مسيرهاى انحرافى و غلط به صورت موجودى خطرناك و سرانجام ناتوان و بينوا در مى آيد.و الا انسانى كه با استفاده از وجود رهبران الهى و بكار گرفتن انديشه و فكر و قرار گرفتن در مسير حركت تكاملى و حق و عدالت به مرحله" آدميت" گام مى نهد و شايسته نام" بنى آدم" مى شود، بجايى مى رسد كه بجز خدا نمى بيند، آن چنان كه قرآن مى گويد:
(( وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا)):(سوره اسراء آيه 70)
" ما آدميزادگان را گرامى داشتيم و صفحه خشكى و دريا را جولانگاه آنها قرار داديم و از روزيهاى پاكيزه به او بخشيديم و بر بسيارى از مخلوقات خود فضيلت و برتريش
داديم" .











قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ
بگو: «ای بندگان من- که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت ، خدا همه گناهان را می آمرزد ، که او خود آمرزنده مهربان است.

برای نویسنده این مطلب faezin تشکر کننده ها: 2
Noha (شنبه مهر ماه 13, 1392 11:16 am), bahar (شنبه مهر ماه 13, 1392 11:11 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
faezin
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 76
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 1, 1391 12:30 am
محل سکونت: فی ارض الله
تشکر کرده: 64 بار
تشکر شده: 132 بار
امتياز: 1320

بازگشت به متفرقه

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 5 مهمان