در این بخش مقالات در زمینه دینی قرار داده می شود
مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar
توسط erfan » سه شنبه آبان ماه 14, 1392 9:04 pm
خداوند از مادرمان جویریه راضی باد...
- برای نویسنده این مطلب erfan تشکر کننده ها: 2
- bahar (چهارشنبه آبان ماه 15, 1392 11:37 am), pejmanava (سه شنبه آبان ماه 14, 1392 9:12 pm)
-
erfan
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 289
- تاريخ عضويت: شنبه ارديبهشت ماه 9, 1391 11:30 pm
- محل سکونت: روانسر_همدان
- تشکر کرده: 172 بار
- تشکر شده: 311 بار
- امتياز: 2250
-
توسط bahar » سه شنبه آذر ماه 19, 1392 3:06 pm
ام المومنین حبیبه رضی الله عنها
محمد بن عبدالله برايم نامه نوشته است كه ام حبيبه دختر ابي سفيان را به ازدواج او در بياورم ،
من خواسته محمد را مي پذيرم ، ومهريه صفيه چهارصد دينار است)). نجاشي پادشاه حبشه.
ام حبيبه غمگين در كنار فرزند كوچكش كه تازه مي خزيد وبراي راه رفتن تلاش مي كرد وسعي مي نمود اما نمي توانست بلند شود ،
نشسته بود. غم واندوه ام حبيبه را در بر گرفته بود او خوابي را كه در حبشه درديار هجرت ديده بود به ياد آورد ، در خواب شوهرش
عبيد الله بن جحش را كه به بدترين حالت وبا مشكل هجرت كرده بود ديد ، او در خواب شوهرش را پريشان وبا حالتي نامفهوم ديد
ام حبيبه پريشان از خواب پريد، بعيد مي دانست كه شوهرش از عقيده اسلامي خود برگردد واما اين خطر را احساس مي كرد.
ديري نگذشت كه تصور ام حبيبه واقعيت پيدا كرد ودر صبح يكي ازروزها در ايام غربت ودر ديار هجرت شوهرش آمد وگفت :
ام حبيبه من در دين فكر كردم دين مسيحيت كه قبلا بدان معتقد بود ، به نظرم بهترين دين آمد . اكنون دوباره به دين مسيحيت
بر ميگردم. ام حبيبه غمگين شد وبا نصيحت واندرز تلاش كرد شوهرش را از حالتي كه دارد بيرون بياورد. مسلمانان نيز تلاش
نمودند تا او را دوباره به دين اسلام برگرداننداما او نپذيرفت وگفت:ما چشمهايمان را باز كرديم وحقيقت را ديديم وشما هنوز تلاش
ميكنيد تا چشمهايتان را باز كر ده وحقيقت را ببينيد . گويا آن بد قسمت راهي را كه اختيار كرده بود غلط مي پنداشت .
تلاشهاي ام حبيبه براي برگرداندن شوهرش به دين اسلام نتيجه اي نداد ودر نهايت ام حبيبه ازوي جدا شد وتنها در سرزمين نجاشي
به سر مي برد ، شوهرش بر دين مسيحيت درگذشت ، ام حبيبه به بلا ومصيبتي گرفتار شده بود زيراشوهرش را در حالي از دست
داد كه از دين اسلام برگشته بود ، ديني كه به بخاطر آن از مكه به حبشه هجرت كرده بود.
ازدواج با پیامبرصلي الله عليه وسلم
پيامبر صلي الله عليه وسلم از تمام ماجراي ام حبیبه باخبر شد ودانست كه رمله بنت ابوسفيان بانوي قريش كه مال ومكان خود را
براي اينكه دينش را حفظ كند از دست داده است واكنون به چنين مصيبتي گرفتارشده است ، آن حضرت صلي الله عليه وسلم
مي خواست تا زناني چون اوكه مؤمن ومهاجر وصبور هستند مورد تجليل قرار بگيرند بنابر اين براي نجاشي (پادشاه حبشه) پيغام
فرستاد، تا او را به عقد ايشان در بياورند ،نجاشي كسي را نزد او فرستاد تا در اين مورد رأي او را جويا شود.
ام حبيبه لحظه اي ساكت شد سپس يكي از خويشاوندان خود بنام خالد بن سعيد بن عاص بن اميه را وكيل خود نمود بعد از آن گفت :
خداوند با نجاشي نيكي كند . وبه كنيز نجاشي دوتا النگوي نقره هديه كرد ،اما وقتي كنيز نزد پادشاه رفت پادشاه به او گفت
النگوهاي ام حبيبه رابرگردان، كنيز النگوها را پس داد و به ام حبيبه گفت : براي من بعنوان هديه كافي خواهد بود كه به پيامبر
صلي الله عليه وسلم بگويي : ابرهه به تو سلام مي رساند ودر دل ايمان آورده ومسلمان شده است.
پادشاه در قصر خود ايستاد و گفت : محمد برايم نامه نوشته است تا ام حبيبه را به ازدواج او در بياورم من هم خواسته او را پذيرفتم
و چهار صد دينار مهريه براي ام حبيبه مقرر مي نمايم . سپس چهارصد دينار را درجلوي گروه حاضر مسلمان انداخت ،
خالد بن سعيد وكيل ام حبيبه جلورفت وگفت : من خواسته پيامبر صلي الله عليه وسلم را پذيرفتم وام حبيبه را به عقد نكاح او در آوردم .
خالد بن سعيد مهريه ، ام حبيبه را گرفته وبرايش فرستاد . نجاشي زنانش را گفت كه هريك چيزهايي به ام حبيبه هديه كنند .
زنهاي نجاشي عطر وعود وعنبر به ام حبيبه هديه نمودند ،ابرهه كنيز نجاشي هدايا را گرفت و به ام حبيبه داد ، ام حبيبه پنجاه ديناراز
مهريه اش را به ابرهه داد اما ابرهه گفت : پادشاه به من دستور داده تا ازتو چيزي نپذيرم، و بالاخره ام حبيبه براي سفر به مدينه آماده شد.
ملاقاتي مبارك
كاروان ام حبيبه با هدايايي كه نجاشي داده بود توسط كشتي كه پادشاه آن را براي سفر ام حبيبه تدارك ديده بود به سوي مدينه حركت كرد .
درنزديكي مدينه خبر شدند كه پيامبر صلي الله عليه وسلم از مدينه به صددفتح خيبر بيرون رفته است ونيز دانستند كه به زودي برخواهد گشت.
پيامبر صلي الله عليه وسلم پيروز مندانه برگشت وجعفربن ابي طالب رااستقبال نمود وفرمود : نمي دانم كه از آمدن جعفر خوشحال شوم يا از
فتحخيبر؟!ام حبيبه از صحبت پيامبر صلي الله عليه وسلم بهره مند شد وهمزمانبا عروس ديگر ، صفيه، به خانه پيامبرصلي الله عليه وسلم رفت.
عثمان بنعفان جشن بزرگي براي عروسي دختر عمويش كه به عقد پيامبر صلي اللهعليه وسلم در آمده بود ترتيب داد.
روزها همچنان مي گذشت وام حبيبه با آرامي و شادي در خانه پيامبرصلي الله عليه وسلم زندگي ميكرد تا اينكه در يكي از روزها پدرامحبيبه
(بوسفيان)كه مدت طولاني دخترش را نديده بود (وهنوز به ديناسلام مشرف نشده بود ) به خانه اش آمد و روي بستر پيامبر صلي اللهعليه وسلم
نشست اما ام حبيبه زير انداز پيامبر صلي الله عليه وسلم راجمع نمود ونگذاشت پدرش روي آن بنشيند ، ابوسفيان پرسيد : دخترمچرا اين كار را
مي كني؟ ام حبيبه گفت : اين بستر وزيرانداز پيامبرخداست وتو مشركي هستي ، دوست ندارم كه روي آن بستر بنشيني !!
پدر،ام حبيبه خشمگين شد و از آن جا بيرون رفت ، ام حبيبه متأسف شد ، امادر روز فتح مكه كه پدرش مسلمان شد ام حبيبه احساس خوشبختي
نمود، در فتح مكه ، خانه ابوسفيان خانه امان بود كه هركسي به آن خانه مي رفت در امنيت قرار داشت ، ام حبيبه سجده شكر براي خداوند به
جاي آورد و به اين فضل الهي قانع گرديد.
وفات ام حبيبه رضي الله عنها
پيامبر صلي الله عليه وسلم از جهان درگذشت وام حبيبه بعد از اوهمچنان دوست داشت كه جايگاه خوبي ميان همسران پيامبر صلي اللهعليه وسلم
داشته باشد، تا اينكه وقت وفات ام حبيبه فرا رسيد.ام حبيبه مي خواست رضايت كامل هووهايش، عايشه وام سلمه را كهبه محبت پيامبررقابت
مي كردند جلب نمايدومطمئن شود كه آنها از او راضي نيستند بنابر اين عايشه را نزد خودخواست وگفت : چيزهايي ميان ما به وقوع پيوسته
كه ممكن است ميانهر هوويي پيش بيايد آيا مرا مي بخشي وحلالم مي كني ؟ عايشه گفت :من از تو مي گذرم خداوند تو را شاد كند كه مرا
شاد نمودي . ام سلمه نيز چنين گفت. ام حبيبه در زمان خلافت برادرش، معاويه وفات كرد.
اين چند صفحهايي بود كه در آن زندگي ، ام حبيبه بيان شد اما بدون ترديد ام حبيبالگوي بزرگي است براي تمام زنان مؤمن.رحمت خدابر او باد.
- برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
- pejmanava (سه شنبه آذر ماه 19, 1392 11:12 pm)
-
bahar
- مدیر انجمن
-
- پست ها : 3506
- تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
- تشکر کرده: 5837 بار
- تشکر شده: 5121 بار
- امتياز: 33890
-
توسط erfan » چهارشنبه آذر ماه 20, 1392 11:28 pm
در فرهنگ عرب خیلی سنگین است که کسی از دختر دشمنش خواستگاری کند اما پیامبر از
دختر ابوسفیان بزرگترین دشمن اسلام(قبل از مسلمان شدنش) خواستگاری کرد
البته یکی از دلایل نرم شدن دل ابوسفیان نسبت به اسلام نیز همین کار پیامبر بود که بعدا
ابوسفیان به بزرگی و مردی پیامبر(ص) به خاطر خواستگاری از دخترش اعتراف کرد
- برای نویسنده این مطلب erfan تشکر کننده ها: 2
- bahar (چهارشنبه آذر ماه 20, 1392 11:38 pm), pejmanava (جمعه آذر ماه 22, 1392 11:39 am)
-
erfan
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 289
- تاريخ عضويت: شنبه ارديبهشت ماه 9, 1391 11:30 pm
- محل سکونت: روانسر_همدان
- تشکر کرده: 172 بار
- تشکر شده: 311 بار
- امتياز: 2250
-
توسط bahar » دوشنبه دي ماه 16, 1392 9:07 pm
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
دوستان عزیز امیدوارم مطالبی که توی این پست قرار داده شد براتون مفید بوده باشه
این هم خلاصه ای از معرفی همسران پیامبرصلی الله علیه وسلم
پیامبر صلی الله علیه وسلم با یازده همسر ازدواج نمود که هنگام وفات نه همسر در قید حیات بود
(عایشه ـ حفصه ـ امحبیبه ـ امسلمه ـ سوده ـ زینب ـ جویریه ـصفیه -میمونه رضی الله تعالى عنهن-).
1- خدیجه بنت خویلد رضی الله عنها
اولین همسر پیامبر صلی الله علیه وسلم ، و اولین کسی بود که به او ایمان آورد،
در سال دهم بعثت وفات کرد.
2- سوده بنت زمعه رضی الله عنها
پیامبر صلی الله علیه وسلم با او قبل از هجرت ازدواج کرد،
و در زمان حضرت عمر رضی الله عنه رحلت کرد.
3- عایشه صدیقه رضی الله عنها
او دختر ابوبکر صدیق رضی الله عنه است که بعد از سوده با او ازدواج نمود،
او تنها همسر پیامبر صلی الله علیه وسلم بود که باکره بود. بقیة زنان پیامبر صلی الله علیه وسلم بیوه بودند.
زمان خلافت حضرت معاویه رضی الله عنه وفات کرد، و در بقیع دفن شد و نماز جنازة او را ابوهریره رضی الله عنه خواند.
4- حفصه رضی الله عنها
حفصه دختر عمربن الخطاب رضی الله عنه است.
سال سوم هجری او را پیامبرصلی الله علیه وسلم به عقد خویش درآورد،
وقت وفات پیامبر عمر ایشان22 سال بود.
سال 41 هجری وفات کرد، و بعضی میگویند: سال 50 هجری وفات کرده است.
5- زینب بنت خزیمه رضی الله عنها
پیامبرصلی الله علیه وسلم او را در رمضان سال 4 هجری نکاح کرد،
و قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم درگذشت.
6- امسلمه رضی الله عنها
اسم او هند بنت ابیامیه است. پیامبر صلی الله علیه وسلم سال 4 هجری با او ازدواج کرد.
و سال 59 هجری، و بعضی میگویند: در زمان یزید وفات کرد.
7- زینب بنت جحش رضی الله عنها
او دختر امیمه است، پیامبر صلی الله علیه وسلم با او در ذیقعدة سال پنجم ازدواج کرد.
او بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم در سال 20 هجری درگذشت،
و حضرت عمررضی الله عنه بر او نماز گذارد.
8- جویریه بنت الحارث رضی الله عنها
او از اسیران بنیمصطلق بود که سهم ثابت بن قیس شد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم او را به اسارت گرفت و آزاد کرد و با او ازدواج نمود.
و سال 50 یا 56 هجری وفات کرد.
9- ام حبیبه بنت ابیسفیان رضی الله عنها
اسم او رمله است. پیامبر صلی الله علیه وسلم سال 6 یا 7 هجری او را ازدواج نمود.
در زمان خلافت حضرت معاویه رضی الله عنه در سال 44 هجری وفات کرد.
10- صفیه بنت حیی رضی الله عنها
بعد از خیبر آزاد شد. پیامبرصلی الله علیه وسلم با او ازدواج نمود،
و در سال 59 هجری وفات کرد.
11- میمونه بنت الحارث رضی الله عنها
در سال هفتم هجری پیامبر صلی الله علیه وسلم او را در حالی که 36 سال سن داشت نکاح کرد.
و سال 38 هجری در «سرف» نزدیک مکه وفات کرد.
- برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
- pejmanava (دوشنبه دي ماه 16, 1392 9:18 pm)
-
bahar
- مدیر انجمن
-
- پست ها : 3506
- تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
- تشکر کرده: 5837 بار
- تشکر شده: 5121 بار
- امتياز: 33890
-
توسط bahar » دوشنبه دي ماه 16, 1392 9:31 pm
علیکم السلام ورحمه الله وبرکاته
خواهش میکنم برادرپژمان وظیفه بود
تشکر ازدعای بسیار زیباتون
همچنین برای شما وهمه ی دوستان گرامی
- برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
- pejmanava (دوشنبه دي ماه 16, 1392 9:37 pm)
-
bahar
- مدیر انجمن
-
- پست ها : 3506
- تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
- تشکر کرده: 5837 بار
- تشکر شده: 5121 بار
- امتياز: 33890
-
توسط bahar » پنج شنبه ارديبهشت ماه 4, 1393 2:12 pm
حکمت تشریعی (قانون گذاری)
اکنون درباره ی حکمت تشریعی که یکی از حکمت های تعدد همسران پیامبر(ص) است و آشکارا و به سادگی قابل درک است بحث را ادامه می دهیم. هدف باطل کردن بعضی از عقائد بی اساس دوران جاهلیت بود.مثل بدعت پسر خواندگی که اعراب پیش ازاسلام ، در آیین موروثی خویش انجام می دادند.یکی از آنها فرزندی را که از پشت وی نبود ، مثل فرزند صلبی خود قرار می داد ،او را فرزند واقعی خود قرار می دانست ودر تمام امور مانند ارث، طلاق، ازدواج، محرمات خویشاوندی، محرمات ازدواج و سایر اموری که نزد آنان و آیین تقلیدی و ساختگی در جاهلیت رواج داشت برای وی حکم فرزند نسبی را در نظر می گرفتند . یکی از آنها فرزند دیگری را به فرزندی می پذیرفت و می گفت(تو فرزندم هستی ، از تو ارث می برم و تو از من ارث می بری).و دین اسلام نخواست آنان را بر باطل بگذارد، و آنها را در تاریکی های فرو رفته ی جاهلیت رها کند، پس مقدمه ی آن را آماده کرد، مبنی بر این که پیامبر الهام شد فردی به نام زید بن حارثه را به فرزندی بپذیرد و او را فرزندش بخواند و در سبب این فرزند خواندگی یکی از زیباترین قصه ها و یکی از زیباترین حکمت ها نهفته است که مفسرین و سیره نویسان به آن پرداخته اند،و اکنون به علت وقت کم یادآوری آن امکان پذیر نیست و این چنین پیامبر اکرم(ص) زید بن حارثه را به فرزندی پذیرفت. از آن روز به بعد مردم او را زید بن محمد صدا می زدند امام بخاری و مسلم از عبد الله بن عمر (رض) روایت کرده اند(زید بن حارثه غلام رسول خدا را به نامی غیر از زید بن محمد صدا نمی کردیم، تا این که آیات قرآن نازل شد(ادعوهم لآ بائهم هو اقسط عندالله)
پس ای پیامبر(ص) فرمود :«تو زید پسر حارثه پسر شراحیل هستی» و آن حضرت دختر عمه اش زینب دختر جحش اسدی را به ازدواج وی در آورد. و مدت زمان کمی با او زندگی کرد، ولی بعد از مدتی روابط بین آنها تیره شد، زینب به او سخنان تندی می گفت، و خودش را از او برتر می دانست ، زیرا زید پیش از فرزند خواندگی وی توسط پیامبر(ص) برده بود، و زینب توانگر و از خانواده ای بزرگ بود.حکمت خدا این شد که زید او را طلاق دهد، و خدا به پیامبرش امر نمود با زینب ازدواج کند تا بدعت فرزند خواندگی را باطل نماید و اساس اسلام را بر پا دارد و شیوه های جاهلیت را از بین ببرد.ولی آن حضرت (ص) از طعنه ی منافقان و تبهکاران می ترسید که در مورد او بگویند محمد(ص) با زن فرزندش ازدواج نموده است ، لذا آن را به تأخیر انداخت تا این که خدا به خاطر تأخیر پیامبرش را مورد بازخواست قرار داد و فرمود:« وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً » احزاب/37. (و از مردم ميترسيدي ، در حالي كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسي . هنگامي كه زيد نياز خود را بدو به پايان برد ( و بر اثر سنگدلي و ناسازگاري زينب ، مجبور به طلاق شد و وي را رها كرد ) ما او را به همسري تو درآورديم . تا مشكلي براي مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگان خود نباشد ، بدان گاه كه نياز خود را بدانان به پايان ببرند ( و طلاقشان دهند ) . فرمان خدا بايد انجام بشود .) و بدین ترتیب حکم فرزند خواندگی پایان یافت. و آن عاداتی که ساخته شده ی آئین تقلیدی و بی اساس جاهلیت بود باطل گردید، و خداوند متعال
با بیانش این قانون الهی جدید را مورد تأکید قرار می دهد:« مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً » احزاب/40(محمّد پدر ( نسبي ) هيچ يك از مردان شما ( نه زيد و نه ديگري ) نبوده ( تا ازدواج با زينب براي او حرام باشد ) و بلكه فرستاده خدا و آخرين پيغمبران است ( و رابطه او با شما رابطه نبوّت و رهبري است ) . و خدا از همه چيز آگاه بوده و هست .) این ازدواج به فرمان خداوند بلند مرتبه اتفاق افتاد، نه برای هوا و هوس، چنان که بعضی دروغگویان بز دل و دشمنان خدا معتقدند. بلکه برای منظوری والا و هدفی عالی که همان باطل ساختن عادت های جاهلیت بود اتفاق افتاد. خداوند به روشنی هدف این ازدواج را بیان می کند. می فرماید:« زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً » احزاب/37بخاری با اسنادش روایت کرده زینب بر همسران پیامبر(ص) مباهات می کرد و می گفت:«شما را خانواده هایتان به نکاح پیامبر(ص) در آوردند ولی خدا مرا از فراز هفت آسمان به نکاح ایشان در آورده است. »و جنبه ی تشریعی این ازدواج، این چنین به دستور خداوند حکیم و علیم بود. شگفتا از دقیق بودن این حکمت که در هیچ عقل و درکی نمی گنجد. چه زیبا می فرماید خدا(و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا). جز بهره ی اندکی از علم به شما داده نشده است.
- برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 3
- Hawre (پنج شنبه ارديبهشت ماه 4, 1393 7:09 pm), mahshid (پنج شنبه ارديبهشت ماه 4, 1393 4:32 pm), pejmanava (پنج شنبه ارديبهشت ماه 4, 1393 3:45 pm)
-
bahar
- مدیر انجمن
-
- پست ها : 3506
- تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
- تشکر کرده: 5837 بار
- تشکر شده: 5121 بار
- امتياز: 33890
-
توسط mahshid » پنج شنبه ارديبهشت ماه 4, 1393 4:38 pm
عمر مادارن مومنان هنگام ازدواج با پیامبر صلی الله علیه وسلم.
-بانو خدیجه (رضی الله عنها) 40 سال
-بانو سوده (رضی الله عنها) 55 سال
-بانو عایشه (رضی الله عنها) 9 سال
-بانو حفصه (رضی الله عنها) 21 سال
-بانو زینب بنت خزیمه (رضی الله عنها) 30 سال
-بانو ام سلمه (رضی الله عنها) 29 سال
-بانو زینب بنت جحش (رضی الله عنها) 35 سال
-بانو جویریه (رضی الله عنها) 20 سال
-بانو ام حبیبه (رضی الله عنها) 36 سال
-بانو صفیه (رضی الله عنها) 18 سال
-بانو میمونه (رضی الله عنها) 26 سال
مدت زندگی مادران مومنان با پیامبر صلی الله علیه وسلم
-بانو خدیجه (رضی الله عنها) 25 سال
-بانو سوده (رضی الله عنها) 13 سال
-بانو عایشه (رضی الله عنها) 9 سال
-بانو حفصه (رضی الله عنها) 7 سال
-بانو زینب بنت خزیمه (رضی الله عنها) 8ماه
-بانو ام سلمه (رضی الله عنها) 6 سال
-بانو زینب بنت جحش (رضی الله عنها) 5 سال
-بانو جویریه (رضی الله عنها) 4 سال
-بانو ام حبیبه (رضی الله عنها) 3 سال
-بانو صفیه (رضی الله عنها) 3 سال
-بانو میمونه (رضی الله عنها)3سال
- برای نویسنده این مطلب mahshid تشکر کننده ها: 2
- Hawre (پنج شنبه ارديبهشت ماه 4, 1393 7:05 pm), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1393 1:11 pm)
-
mahshid
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 101
- تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 21, 1392 4:24 pm
- تشکر کرده: 26 بار
- تشکر شده: 179 بار
- امتياز: 1830
بازگشت به مقالات متنوع دینی
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 7 مهمان