زن؛ عروسکی برای بازی
تازگی زن جنس مرغوب بازار و کاسبیمان شده، با قیمتهای متنوعی میخرند و میفروشند…
تازگی زن جنس مرغوب بازار و کاسبیمان شده، با قیمتهای متنوعی میخرند و میفروشند…
به راستی دلال کیست و فروشنده کیست؟
اما خوب میدانم که این وسط کالا زن است!
شعار حمایت از او گوش افق را کر کرده هر کسی به نحوی هواخواه حقوقش شده!
آنان عدالت را در حقوقش می خواهند…
به راستی عدالت معنایش چیست؟ معنایش همان برابریست یا که نه؟
مادر اگر در تغذیهی فرزندانش تساوی و برابری را رعایت کند، قاتل فرزند خردسال خود خواهد شد! و بعد بگوید: مگر بچهی کوچک من چه چیزی کم دارد که باید شیر بخورد و فرزند دیگری چیپس و پفک را!
بله، این منطق تساویست نه عدالت!
عدالت آن است که برای کبوتر دانه ریخته شود و برای گرگ گوشت!
چرا زنها باید مرد شوند تا کامل شوند؟
چرا با زن بودنشان احساس کمال وبرتری نمیکنند و به دنبال مرد بودن هستند؟
مرد با مرد بودن کامل است و زن با زن بودن!
چرا شرف را باید در پا به پایی مردان بجویند؟
الماس و مروارید بودن و در کنج صدف بودن کجایش زجر آور است که باید رفتهگر شهرداری شد، باید کارمند شرکت نفت شد، باید آجر و سیمان به دوش گرفت تا به کمال رسید؟ هنوز که هنوز است ندای انگلیسیها در قرن ۱۹ گوشها را میخراشد که هواخواه حقوق پایمال شدهی زنان شدند، آنان زنها را از خانهها بیرون آوردند تا آزادی به آنان بدهند، اما به واقع آنان را از زیر سلطهی مرد به زیر سلطه و چنگال بی رحم سوداگران شهوت و آزادی کشاندند! آنان را گام به گام با مردها همپا کردند، اما مگر زن چند سال میتواند در صحنهی اجتماعی حضور داشته باشد؟
زود توان کاریشان میگذرد و دیگر نه توان کار دارند و نه توان امرار معاش، حال با این اوضاع زن در سن پیری باید کجا دنبال نان بگردد! آیا زن پیر هم در مسلک آنان، زن محسوب میشود یا همان ۳۰ سال کفایتش میکند؟
زنها همه جوانند؛ پیرها دیگر عمر خود را کردهاند، طرد میشوند، خیالت تخت…
خواهرم…! به فکر ۳۰ سال بعدی زندگیت هم باش. مغازهها را پر کردند از دختران جوان نه برای تخصصت در فروش اجناس، بلکه برای جذب مشتری با اندامت!
عروسکی شدهای پشت ویترین و هر کسی قیمتی بر اندامت میگذارد!
درست میشنوی … بر اندامت! چه زیبا آزادی برایت به بار آوردهاند…
آخر خواهرم! تا چه اندازه خود را به دست چشمهای بد سرشت میدهی؟
مگر تو کالایی برای امرار معاششان؟ اینان برای جوانی و طراوتت له له میزنند، کسی به فکر حقوقت نیست اینان پشت شعارهاشان دیو تجاوز پنهان کردهاند!
آنان آزادی برای زن نمیآورند؛ بلکه آزادی بسوی زن را به ارمغان میآورند.
باغ را بی باغبان میکنند تا راحت بشود میوههایش را چید!
حصار باغ محدودیتی برای میوهها ندارد، بلکه حفاظی برای آفتهاست…
خواهرم! در چه فکری؟ برای چه درکوچهها به دنبال شرف میگردی؟ مردها چه میکنند در این خیابانهای بی انتها که تو برایش بی تابی میکنی؟
قدرخود را بدان … طلا در معادن و کوهها ناب است و خالص! شمش که شد فقط کالاییست برای خرید و فروش…
همه بدونن اولین وظیفهی زن و شوهر … اطاعت خدا است که از لحظهی عقد ازدواج باید به آن پایبند باشند. سر وقت نماز بخوانند، روزه بگیرند، به جای ماه عسل که فرهنگ غربزدگان شده، به عمره بروند؛ زیرا عمره هم سیر و سیاحت است، هم سفر است، هم عبادت. زن و شوهر چون دو شریک زندگی هستند و زندگی آنها همیشگی است، باید در راه خوشبختی و سعادت همدیگر تلاش کنند، تا زندگیشان سرشار از رحمت و برکت باشد و ثمرهی خوبی که همانا فرزند صالح و سالم است به دست آورند.
کاری کنند که هیچ وقت صفا و صمیمیت از کانون گرم خانوادهیشان بیرون نرود و چنانچه مشکلات و یا رنجشی و اشتباهی از طرفین سر زد، سعی کنند با عذرخواهی و تکرار نکردن آن، مشکل را حل کنند.
همچنین واقع بینی، اندیشه، حکمت، مشورت، گفتگو و توجه کردن به خواستههای یکدیگر تاثیر زیادی در خوشبختی و سعادت زن و شوهر خواهد گذاشت و کانون گرم خانه و خانواده را گرم و گرمتر نگاه خواهد داشت. خانهای که در آن مهر و محبت حکم فرما باشد، آن خانه بهشت دنیاست.
• نوشتهی: محسن پیش آهنگ
منبع : سنت آنلاین