می گذرد...

در این بخش می توانید درد دل ها و حرفای خودتون رو بزنید

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

می گذرد...

پستتوسط Naser » چهارشنبه آبان ماه 25, 1390 11:46 am

همه چیز تغییر می کند. همه می دانند. همه می دانند گذشت زمان بتونه است بر روی ترک. آسفالت است بر روی جاده مال رو. کرم دور چشم است بر روی چروک. همه می دانند زمان می گذرد تا بعضی چیزها را فراموش کنیم و بعضی چیزها را مثل شئی ای مقدس بالای وجودمان بگذاریم و خاطره صدایش کنیم. یادش بیافتیم و لبخند بزنیم. یادش بیافتیم و بغض کنیم و چانه مان بلرزد. زمان می گذرد تا همه چیز تغییر کند. که ایمان بیاوریم به پویایی٬ به حرکت٬ به عدم ثبات. زمان می گذرد تا یکی دیگر شویم. یکی دیگر که چشم هایش مثل قبل نمی بیند٬ افکارش مثل قبل نیست. زمان می گذرد تا کهنگی ها را ساعت ۹ سر کوچه بگذاریم و نصفه شب مردی نارنجی پوش ته مانده هایش را جارو کند. زمان می گذرد تا کم رنگ شود اتفاقات روزی پر رنگ. و ما هر روز این را با چشم هایمان می بینیم. که تاریکی ِ شب،امروز را مثل بستنی یخی لیس می زند و قورت می دهد و تنها چوبش را باقی می گذارد. هر روز را می بینیم که برای همیشه تمام می شود و از ما موجودی جدید می سازد.

ما تغییر می کنیم. بزرگ می شویم. پیر. جسد. خاک. و دوباره می رویم آخر صف. تا از نو شروع کنیم. داستانی تکراری که کسی حوصله باور کردنش را ندارد. زمان می گذرد تا حسرتی باشد برای آینده. که آدم های ناراضی در بعد از ظهری سرد قهوه ای سر بکشند و بگویند «زندگی هم زندگی های قدیم» «عشق هم عشق های قدیم» «قهوه هم قهوه های قدیم» زمان می گذرد تا از دوره ای به نام قدیم بهشتی بسازد که همیشگی نبود. زمان می گذرد تا ضعف انسان در مورد گذشته را به رخش بکشد. آدم ها شاید گذشته  واقعی را دوست نداشته باشند اما عاشق حرف زدن درباره آنند. عاشق گذاشتن «یادته؟» اول جمله هایشان.

زمان می گذرد تا استخوان های شکسته جوش بخورد. تا روی جراحت ها زخمی شکلاتی ببندد و چند روز بعد کنده شود. مثل روز اول. زمان می گذرد تا هی فاصله بگیریم از عددها. از روزهایی که حرص خورده بودیم، اشک ریخته بودیم، مشت کوبیده بودیم به دیوار. از روزها و وقایعی که قسم می خوردیم مهم است. که انگار همه زندگی مان بود. اما فاصله که می گیری، دور که می شوی خیلی چیزها از شاخه اهمیت پایین می افتند و خرد می شوند. زمان که می گذرد راحت تر می شود برگشت، نگاهی به عقب انداخت و لبخند زد.

خوب است که می گذرد. حتی اگر هر روزت به خوشمزگی کبابی نرم و بی استخوان بوده باشد. حتی اگر هر شب به خدا گفته باشی مرسی برای خنده های از ته دل، مرسی برای عشقی که مرا از سطح زمین بالاتر نگه می دارد، مرسی برای بدنی که درد نمی کند و روحی که سنگین نیست. می دانی، خوب است که در مردابی بو گرفته به زنجیر کشیده نشده ایم. خوب است که همه می دانیم «این نیز بگذرد». خوب یا بد.
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط Naser در يکشنبه آبان ماه 29, 1390 10:17 am .

برای نویسنده این مطلب Naser تشکر کننده ها: 5
ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), sayf (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), shahab (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 35.71%
 
نماد کاربر
Naser
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 89
تاريخ عضويت: پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 40 بار
تشکر شده: 125 بار
امتياز: 20

پستتوسط sayf » چهارشنبه آبان ماه 25, 1390 3:40 pm

خیلی زیبا و تاثیرگذار بود؛ و البته حقیقت...
واقعا متشکرم
ما میخواهیم با بینشی عمیق و صحیح، به سوی پروردگار دعوت دهیم.

برای نویسنده این مطلب sayf تشکر کننده ها:
Naser (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
sayf
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 172
تاريخ عضويت: دوشنبه ارديبهشت ماه 5, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 128 بار
تشکر شده: 130 بار
امتياز: 10

پستتوسط boshra » چهارشنبه آبان ماه 25, 1390 4:06 pm

باتشکر برادر عزیز بسیار زیبا  وخواندنی بود.
خدایا

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست


برای نویسنده این مطلب boshra تشکر کننده ها:
Naser (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
boshra
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 31
تاريخ عضويت: پنج شنبه مرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1 دفعه
تشکر شده: 39 بار
امتياز: 0

پستتوسط Ramin » پنج شنبه آبان ماه 26, 1390 4:46 pm

خیلی زیبا و قشنگ بود، ممنون ...

برای نویسنده این مطلب Ramin تشکر کننده ها:
Naser (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
Ramin
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 999
تاريخ عضويت: شنبه مرداد ماه 22, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 945 بار
تشکر شده: 1633 بار
امتياز: 2940

پستتوسط soham » شنبه ارديبهشت ماه 15, 1391 12:03 am

این غافله عمر عجب میگذرد.......................... :wink:

برای نویسنده این مطلب soham تشکر کننده ها:
Naser (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
soham
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 40
تاريخ عضويت: سه شنبه اسفند ماه 1, 1390 12:30 am
محل سکونت: paveh
تشکر کرده: 6 بار
تشکر شده: 25 بار
امتياز: 0

پستتوسط Naser » شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 9:48 am

soham جان "قافله" !!
نماد کاربر
Naser
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 89
تاريخ عضويت: پنج شنبه شهريور ماه 24, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 40 بار
تشکر شده: 125 بار
امتياز: 20

Re: می گذرد...

پستتوسط shayan3 » شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 3:49 pm

مرسی برای بدنی که درد نمی کند و روحی که سنگین نیست

اینجاش بسیار زیبا بود...تنQ!!
نماد کاربر
shayan3
کاربر کوشا
کاربر کوشا
 
پست ها : 16
تاريخ عضويت: پنج شنبه ارديبهشت ماه 14, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 4 بار
تشکر شده: 4 بار
امتياز: 0

پستتوسط naseh_azizi » يکشنبه ارديبهشت ماه 17, 1391 7:08 pm

سلام بر همه

کاک ناصر جان بسیار ممنون برای متن های زیبات هر چند باید یکی دوبار دیگه بخونمش تا کامل درکش کنم.
نماد کاربر
naseh_azizi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 448
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 25, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 1360 بار
تشکر شده: 921 بار
امتياز: 7680


بازگشت به خاطرات و روز نوشت ها

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 4 مهمان