در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

پستتوسط mashreghi » سه شنبه آذر ماه 1, 1390 10:12 am

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
این و واسه دل خودم می نویسم.بد جوری این چند روز حالک گرفته بود نمی دونم چرا ولی بعضی وقتا یه چیزایی میشه توی زندگی ادم که ..... بیت اول شعر خیلی معروفه ولی به نظرم مابقی ابیات خیلی قشنگ تره



يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

اي دل غمديده حالت به شود دل بد مکن
وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشي اي مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت
دايما يک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نوميد چون واقف نه‌اي از سر غيب
باشد اندر پرده بازي‌هاي پنهان غم مخور

اي دل ار سيل فنا بنياد هستي برکند
چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور

در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغيلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد
هيچ راهي نيست کان را نيست پايان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب
جمله مي‌داند خداي حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌هاي تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

برای نویسنده این مطلب mashreghi تشکر کننده ها: 3
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), saye (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
mashreghi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 184
تاريخ عضويت: يکشنبه مهر ماه 23, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر -سنندج
تشکر کرده: 30 بار
تشکر شده: 230 بار
امتياز: 50

پستتوسط basireh » چهارشنبه آذر ماه 2, 1390 7:53 pm

سلام
زیبا بود

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم ،
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را ،
مبادا گم کنم اهداف زیبا را ،
مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت ،
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی....
گر همچو من افتاده ی این دام شوی / ای بس که خراب فرقه و جام شوی  
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم/ با ما منشین و گرنه بد نام شوی
نماد کاربر
basireh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 277
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 24, 1389 12:30 am
تشکر کرده: 317 بار
تشکر شده: 236 بار
امتياز: 10

پستتوسط avin » چهارشنبه آذر ماه 2, 1390 10:13 pm

به سه رسامی له سه ر لوتکه ی بلندی گه نجی وه ستاوم

شریتی عومری رابردوم وه کو خه و دیته به رچاوم


هه موو کاتی وایه....

رابردو شریتیکه وا جار جار له ئه لبوومه که ی بیرمان دیته به رچاو...!!!

خوزگا رابردو  هه مووی خوشی بیت و قه ت په شیمانی له نیوانی نه بی....

به لام به داخه وه....


"منیش ویستم باسی دل بلیم"
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...
نماد کاربر
avin
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 433
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 336 بار
تشکر شده: 531 بار
امتياز: 1820

پستتوسط mehr » پنج شنبه آذر ماه 2, 1390 12:28 am

سلام و سپاس

افسوس که نامه ی جوانی طی شد
وآن تازه بهار زندگانی دی شد
حالی که ورا نام جوانی گفتند
معلوم نشد که او کی آمد، کی شد


افسوس که سرمایه زکف بیرون شد
در پای اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد


یک چند به کودکی استاد شدیم
یک چند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک برآمدیم و بر باد شدیم.

حکیم عمرخیام
"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"
mehr
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 924
تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1274 بار
تشکر شده: 1137 بار
امتياز: 1630


بازگشت به شعر و نوشته های ادبی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 7 مهمان