donya نوشته است:سلام کا خالد
خوشحالم میبینمت منم فقط چند تا سوال میپرسم که وقتگیر نباشه
1- توصیه ت برای رسیدن به ان افضل الایمان ان تعلم ان الله معک حیثما کنت چیه ؟
2- زندگی تهران رو میپسندی یا تبریز ؟ علت ؟
3- چطور تا حالا ازدواج نکردی؟
4- ملاکت برای موجود کامل الایمانت چیه ؟
5- یه توصیه که از تجربیات خودته برام بگو ؟
ممنون همینا رو جواب بده.
علیک السلام.
ممنون از لطف تون.
1- آخرین چیزی که بهش رسیدم یادآوری مدامه. ما باید سعی کنیم همیشه هر کاری می کنیم قبلش چند ثانیه نیت کنیم!
یعنی یه کم فک کنیم می تونیم بگیم که خدایا این رو بخاطر تو انجام میدم. و بعدش اینکه ما باید پاسخگو باشیم در این مورد.
اون یادآوری مدام مثلا یعنی اینکه عادت کنیم سر هر ساعت رند، مثلا 9 ، 10 ، آدم از خودش بپرسه یه ساعت گذشته چیکار
کرده یه ساعت بعد می خواد چکار کنه با یادآوری اون نیت و پاسخگویی.
2- اگه بخوام اصولی پاسخ بدم باید فک کنم و قشنگ سبک، سنگین کنم و پارامتر ها رو بزارم کنار هم و نمره بدم!
ولی نقدا می تونم بگم که مزایا، محدودیت های دارن هر کدومشون. مشکلات تهران رو نوشتم تو جواب سوال " تافگه 72"
ولی خب اینجا به نسبت تبریز، آدم احساس غربت کم تری می کنه. تعداد آشنایان اینجا بیشتر و بستر کار وفعالیت بهتره.
تو تهران مثلا آدم می تونه نماز جمعه بره که تو روحیه انسان بسیار اثر گذاره ولی خب تو تبریز نمی شد. ولی مثلا شلوغی
و آلودگی و اتلاف وقت تبریز کم تره. در کل تبریز شهر دوست داشتنی است. شهری پاکیزه و مرتب. اینکه مثلا شما صحنه های
یک گدای کنار خیابان را تقریبا هیچ وقت نمی بینید در تبریز به نظرم خودش کلی ارزش داره.
3- هر کاری یه شرایط و مقدمات می خواد که باید فراهم باشه که در مورد من فراهم نبوده خیلی.
البته یه مقدار هم من کم کاری کرده ام و اونجوری که باید وقت می گذاشتم نگذاشتم.
4- پنج تا از خصوصیاتش رو به نظرم تو جواب سوال "بهار" نوشتم. اونجایی که خصوصیات دوست خوب رو ازم پرسید.
5- " مردم اگرچه معمولا ازت می خوان که مثل بقیه مردم زندگی کنی ولی عملا خودشون برای کسانی احترام و ارزش
قائلن که متفاوت رفتار کرده اند" یعنی به خاطر حرف مردم دست از تلاش برای رسیدن به اهدافت بر ندار. منظورم این نیست
که با مردم مشورت نکنی و یا اونها رو خرد ببینی. صحبتم این است که خیلی همرنگ جماعت نشی!
خواهش.