در این شب مهتابی محض!در این گوشه دنیا..در میان این همه غوغا...ایستاده ام و با تمام وجود نظاره گرم!
در خیایانهای خیس شهر ...در میان تکاپوی پرنده ای کوچک برای یافتن اشیانه...
در میان هو هوی باد و چشمک ستارگان...شانه به شانه مهتاب راهم را میجویم..صحنه ای خیره ام میکند!
چه درختان صبوری..!خدای من ای کاش میدانستم چه دعایی در دل دارند..که اینچنین صبورانه دستانشان در تمام اوقات رو به آسمانت است..ای کاش میدانستم محو تماشای کدامین هنر خلقت شده اند که حتی سوزناک ترین سرما هم توانای غلبه ندارد و همچنان دست به سوی آسمانت دارند...
صحنه عجیبیست!
یسری69
12-9-93