احادیثی در فضایل امیر المؤمنین عمر (رض)

در این بخش مقالات علمی قرار داده می شود

مديران انجمن: pejmanava, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Elmi

احادیثی در فضایل امیر المؤمنین عمر (رض)

پستتوسط pejmanava » سه شنبه بهمن ماه 7, 1393 11:29 pm

«از ابوموسی اشعری (رض) روایت شده که گفت: با نبی (ص) در یکی از نخلستانهای مدینه بودیم که مردی آمد و درخواست باز کردن درب را کرد. رسول الله (ص) فرمودند: در را برای او باز کن و او را بشارت به جنت بده. پس در را برای او باز کردم که دیدم ابوبکر پشت در است. او را به آنچه رسول الله (ص) گفته بود بشارت دادم که او الله را حمد کرد. سپس مرد دیگری آمد و درخواست باز کردن درب را کرد. نبی (ص) فرمودند: در را برای او باز کن و او را به جنت بشارت بده. در را باز کردم و عمر را پشت در یافتم. او را به آنچه رسول الله فرموده بودند بشارت دادم که او نیز الله را (برای این خبر) حمد کرد و سپاس گفت. سپس دوباره مردی طلب باز کردن درب را کرد. ایشان فرمودند: در را برای او باز کن و او را بر بلوایی که به آن دچار خواهد شد بشارت به جنت بده. شخصی که پشت در بود عثمان بود که او را به آنچه رسول الله (ص) خبر داده بودند باخبر کردم. پس او نیز الله را حمد کرد و گفت: الله مستعان است».







۲- عَنْ أَبِى هُرَیْرَهَ قَالَ قَالَ النَّبِىُّ (ص): «لَقَدْ کَانَ فِیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنْ بَنِى إِسْرَائِیلَ رِجَالٌ یُکَلَّمُونَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا أَنْبِیَاءَ، فَإِنْ یَکُنْ مِنْ أُمَّتِى مِنْهُمْ أَحَدٌ فَعُمَرُ» (صحیح البخاری لأبی عبد الله محمد بن إسماعیل البخاری، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، أبی حفص القرشی العدوی ).
«از ابی هریره(رض) روایت شده که رسول الله (ص) فرمودند: در میان امتهایی که قبل از شما زندگی می کردند در بنی اسرائیل افرادی بودند که بدون اینکه جزء انبیاء باشند در بین مردم تکلم می کردند (و آنان را به خیر می خواندند). پس اگر یکی از آنان در میان امت من وجود داشته باشد، همانا او عمر است».
۳-حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِى ابْنُ وَهْبٍ قَالَ حَدَّثَنِى عُمَرُ هُوَ ابْنُ مُحَمَّدٍ أَنَّ زَیْدَ بْنَ أَسْلَمَ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلَنِى ابْنُ عُمَرَ عَنْ بَعْضِ شَأْنِهِ – یَعْنِى عُمَرَ – فَأَخْبَرْتُهُ . فَقَالَ: مَا رَأَیْتُ أَحَدًا قَطُّ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مِنْ حِینَ قُبِضَ کَانَ أَجَدَّ وَأَجْوَدَ حَتَّى انْتَهَى مِنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ. (صحیح البخاری لأبی عبد الله محمد بن إسماعیل البخاری، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، أبی حفص القرشی العدوی ).
«از اسلم روایت شده که گفت: ابن عمر  از من از بعضی احوالات عمر بن الخطاب سوال کرد که به او گفتم: من بعد از رسول الله (ص) کسی را جدی تر از عمر (در امور) و بخشنده تر از او (در اموال) ندیدم».
۴-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا یَحْیَى عَنْ إِسْمَاعِیلَ حَدَّثَنَا قَیْسٌ قَالَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ مَا زِلْنَا أَعِزَّهً مُنْذُ أَسْلَمَ عُمَرُ.(صحیح البخاری لأبی عبد الله محمد بن إسماعیل البخاری، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، أبی حفص القرشی العدوی ).
«از عبدالله (ابن مسعود) روایت شده که گفت: با اسلام عمر ما عزت یافتیم».
۵-حَدَّثَنَا الصَّلْتُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ حَدَّثَنَا أَیُّوبُ عَنِ ابْنِ أَبِى مُلَیْکَهَ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَهَ قَالَ لَمَّا طُعِنَ عُمَرُ جَعَلَ یَأْلَمُ ، فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ – وَکَأَنَّهُ یُجَزِّعُهُ – یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، وَلَئِنْ کَانَ ذَاکَ لَقَدْ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ، ثُمَّ فَارَقْتَهُ وَهْوَ عَنْکَ رَاضٍ، ثُمَّ صَحِبْتَ أَبَا بَکْرٍ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ، ثُمَّ فَارَقْتَهُ وَهْوَ عَنْکَ رَاضٍ، ثُمَّ صَحِبْتَ صَحَبَتَهُمْ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُمْ، وَلَئِنْ فَارَقْتَهُمْ لَتُفَارِقَنَّهُمْ وَهُمْ عَنْکَ رَاضُونَ. قَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ صُحْبَهِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَرِضَاهُ، فَإِنَّمَا ذَاکَ مَنٌّ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى مَنَّ بِهِ عَلَىَّ، وَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ صُحْبَهِ أَبِى بَکْرٍ وَرِضَاهُ، فَإِنَّمَا ذَاکَ مَنٌّ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ مَنَّ بِهِ عَلَىَّ، وَأَمَّا مَا تَرَى مِنْ جَزَعِى، فَهْوَ مِنْ أَجْلِکَ وَأَجْلِ أَصْحَابِکَ، وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِى طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَیْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ. (صحیح البخاری لأبی عبد الله محمد بن إسماعیل البخاری، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، أبی حفص القرشی العدوی).
«از مسور بن مخرمه روایت شده که گفت: وقتی عمر ضربه خورد (توسط ابولؤلؤ مجوسی ملعون در محراب نماز فجر) درد می کشید. ابن عباس که محزون بود به او گفت: یا امیر المؤمنین! با اینکه او به تو ضربه زد ولی بدرستیکه تو هم صحبت رسول الله (ص) بودی و نیکو هم صحبتی بودی و در حالی از رسول الله (ص) فراق یافتی که از تو راضی بود. بعد هم صحبت ابا بکر بودی و نیکو هم صحبتی برای او بودی و در حالی از او فراق یافتی که از تو راضی بود. بعد هم صحبت مسلمین بودی و نیکو هم صحبتی برای آنان بودی و اگر از آنان فراق یابی در حالی آنها را فراق خواهی گفت که از تو راضی هستند. عمر گفت: آنچه از هم صحبتی رسول الله (ص) و رضای او گفتی پس این از منت الله تعالی بر من است و آنچه از هم صحبتی و رضای ابی بکر گفتی پس آن نیز از منت الله جل ذکره بر من است. اما اگر این جزع مرا می بینی پس این برای تو و برای اصحاب توست. والله اگر ارض پر از طلا داشتم آن را برای رهایی از عذاب الله عزوجل می دادم قبل از اینکه او را رؤیت نمایم».
این حدیث بطور کلی و خلاصه کیفیت حیات عمر الفاروق (رض) بعد از اسلامش را بیان می کند که چگونه هم صحبتی نیکو برای نبی و صدیق بود و آنها وفات نکردند إلا اینکه از او راضی باشند و در حالی مسلمین را ترک می کرد که آنها نیز از او راضی بودند. عده ای قائلند که امیرالمؤمنین عمر الفاروق (رض) از آنچه در جامعه اسلامی از فتن جریان داشت باخبر بود و لهذا از آنچه در انتظار مسلمین بود نگرانی داشت. اینکه عمر الفاروق (رض) از رهایی از عذاب الله صحبت می کند بخاطر خوفی بود که از الله و عقاب او داشت و بر آن همه اعمال صالحی که انجام داده بود متکبر نبود.
۶-حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عَمْرٍو الأَشْعَثِىُّ وَأَبُو الرَّبِیعِ الْعَتَکِىُّ وَأَبُو کُرَیْبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلاَءِ – وَاللَّفْظُ لأَبِى کُرَیْبٍ – قَالَ أَبُو الرَّبِیعِ حَدَّثَنَا وَقَالَ الآخَرَانِ أَخْبَرَنَا ابْنُ الْمُبَارَکِ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعِیدِ بْنِ أَبِى حُسَیْنٍ عَنِ ابْنِ أَبِى مُلَیْکَهَ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ یَقُولُ وُضِعَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ عَلَى سَرِیرِهِ فَتَکَنَّفَهُ النَّاسُ یَدْعُونَ وَیُثْنُونَ وَیُصَلُّونَ عَلَیْهِ قَبْلَ أَنْ یُرْفَعَ وَأَنَا فِیهِمْ – قَالَ – فَلَمْ یَرُعْنِى إِلاَّ بِرَجُلٍ قَدْ أَخَذَ بِمَنْکِبِى مِنْ وَرَائِى فَالْتَفَتُّ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ عَلِىُّ فَتَرَحَّمَ عَلَى عُمَرَ وَقَالَ مَا خَلَّفْتَ أَحَدًا أَحَبَّ إِلَىَّ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ بِمِثْلِ عَمَلِهِ مِنْکَ وَایْمُ اللَّهِ إِنْ کُنْتُ لأَظُنُّ أَنْ یَجْعَلَکَ اللَّهُ مَعَ صَاحِبَیْکَ وَذَاکَ أَنِّى کُنْتُ أُکَثِّرُ أَسْمَعُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ: «جِئْتُ أَنَا وَأَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ وَدَخَلْتُ أَنَا وَأَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ وَخَرَجْتُ أَنَا وَأَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ». فَإِنْ کُنْتُ لأَرْجُو أَوْ لأَظُنُّ أَنْ یَجْعَلَکَ اللَّهُ مَعَهُمَا. (صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه ، باب من فضائل عمر رضی الله عنه).
«از ابن عباس  روایت شده که گفت: عمر بن الخطاب را در تابوت قرار دادند و مردم در اطراف او جمع شده بودند و قبل از اینکه تابوت از زمین برداشته شود برای او دعا می کردند و فضایل او را می گفتند و من نیز در میان جمعیت بودم. هیچ چیز نظر مرا به خود جلب نکرد (مرا نترساند) مگر مردی که از پشت کتف مرا گرفت. به او نظر افکندم و دیدم که علی بن ابی طالب است. او برای عمر رحمت فرستاد و خطاب به او گفت: کسی را بعد از خودت باقی نگذاردی که من آرزوی آنرا داشته باشم که با نامه اعمال او در برابر الله قرار گیرم. به الله قسم که فکر میکنم الله تو را نزد دو هم صحبتت (رسول الله ص و ابوبکر) قرار دهد. چون از رسول الله (ص) بسیار شنیده بودم که می گفت: من به همراه ابوبکر و عمر آمدم و من به همراه ابوبکر و عمر داخل شدم و من به همراه ابوبکر و عمر خارج شدم. پس من آرزو دارم که الله تو را همراه آنان قرار دهد».
از آنجا که عمر الفاروق  اعمال زیادی را فی سبیل الله و در راه اعتلای دین الله انجام داده بود علی(رض) آرزو داشت که با نامه اعمال عمر الفاروق  نزد الله حاضر شود.
در اکثر موارد ابوبکر و عمر همراه رسول الله (ص) بودند در نتیجه علی بن ابیطالب گمان می کند که در ممات نیز مانند حیات این سه یار در کنار یکدیگر باشند و چنان نیز شد و هر سه در یک محل به خاک سپرده شدند.
۷-  عَنِ ابی سَعِیدٍ الْخُدْرِىَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «بَیْنَا أَنَا نَائِمٌ رَأَیْتُ النَّاسَ یُعْرَضُونَ وَعَلَیْهِمْ قُمُصٌ مِنْهَا مَا یَبْلُغُ الثُّدِىَّ وَمِنْهَا مَا یَبْلُغُ دُونَ ذَلِکَ وَمَرَّ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَعَلَیْهِ قَمِیصٌ یَجُرُّهُ». قَالُوا مَاذَا أَوَّلْتَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ «الدِّینَ». (صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه ، باب من فضائل عمر).
«از ابو سعید خدری  روایت شده که رسول الله (ص) فرمودند: در خواب دیدم که مردم بر من عرضه می شوند در حالیکه لباسهایی بر تن دارند. از آنها کسانی بودند که لباسهایشان تا سینه هایشان بود و تعدادی نیز بالاتر از آن. و عمر بن الخطاب عبور کرد در حالیکه لباسش بر زمین کشیده می شد. حاضرین گفتند: یا رسول الله! تأویل آن چیست؟ ایشان فرمودند: آن دین است».
۸- عَنْ حَمْزَهَ بْنِ عَبْدِ اللّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطّابِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ رَسُولِ اللّهِ (ص) قَالَ: «بَیْنَا أَنَا نَائِمٌ، إِذْ رَأَیْتُ قَدَحاً أُتِیتُ بِهِ، فِیهِ لَبَنٌ. فَشَرِبْتُ مِنْهُ حَتّىَ إِنّی لأَرَىَ الرّیّ یَجْرِی فِی أَظْفَارِی. ثُمّ أَعْطَیْتُ فَضْلِی عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ». قَالُوا: مَاذَا أَوّلْتَ ذَلِکَ؟ یَا رَسُولَ اللّهِ قَالَ: «الْعِلْمَ». (صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه ، باب من فضائل عمر).
«از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت شده که رسول الله (ص) فرمودند: در خواب دیدم که قدحی به من داده شد که در آن شیر بود. پس از آن نوشیدم تا اینکه حس کردم در نوک انگشتان من آبی جریان دارد (کنایه از سیراب شدن). سپس باقی شیر را به عمر بن خطاب دادم. حاضرین گفتند: آنرا چه تعبیر می کنید یا رسول الله؟ ایشان فرمودند: آن علم است».
این دو حدیث دلالت بر وجود دین و علم در عمر الفاروق  می کنند و اینکه او از حیث وجود علم و دین از دیگران افضل است.
۹- عَنْ أَبِى هُرَیْرَهَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: «بَیْنَا أَنَا نَائِمٌ أُرِیتُ أَنِّى أَنْزِعُ عَلَى حَوْضِى أَسْقِى النَّاسَ فَجَاءَنِى أَبُو بَکْرٍ فَأَخَذَ الدَّلْوَ مِنْ یَدِى لِیُرَوِّحَنِى فَنَزَعَ دَلْوَیْنِ وَفِى نَزْعِهِ ضُعْفٌ وَاللَّهُ یَغْفِرُ لَهُ فَجَاءَ ابْنُ الْخَطَّابِ فَأَخَذَ مِنْهُ فَلَمْ أَرَ نَزْعَ رَجُلٍ قَطُّ أَقْوَى مِنْهُ حَتَّى تَوَلَّى النَّاسُ وَالْحَوْضُ مَلآنُ یَتَفَجَّرُ».(صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه ، باب من فضائل عمر ).
«از ابوهریره  روایت شده که رسول الله (ص) فرمودند: در خواب دیدم که از حوض خودم به مردم آب می دهم. پس ابوبکر آمد و دلو را از من گرفت و مرا آسوده ساخت. او دو دلو از حوض آب کشید که در آب کشیدن او ضعفی بود و الله او را بخشید. پس عمر بن الخطاب دلو را از او گرفت. ندیده بودم کسی را که به قوت او آب بکشد چنانچه مردم همه سیراب شده و رفتند و حوض پر از آب بود». (این حدیث به احتمال زیاد نشان دهنده کیفیت خلافت ابوبکر و عمر است والله اعلم).
۱۰-عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ، عَنْ رَسُولِ اللّهِ ص أَنّهُ قَالَ: «بَیْنَا أَنَا نَائِمٌ إِذْ رَأَیْتُنِی فِی الْجَنّهِ. فَإِذَا امْرَأَهٌ تَوَضّأُ إِلَىَ جَانِبِ قَصْرٍ. فَقُلْتُ: لِمَنْ هَذَا؟ فَقَالُوا: لِعُمَرَ بْنِ الْخَطّابِ. فَذَکَرْتُ غَیْرَتَکَ. فَوَلّیْتُ مُدْبِراً». (صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل عمر).
«از ابی هریره  روایت شده که رسول الله ص فرمودند: در خواب بودم که خود را در جنت (بهشت) دیدم. در آنجا زنی را دیدم که در کنار قصری وضو می گرفت. پس (به ملائکه) گفتم: این قصر برای کیست؟ آنها گفتند: برای عمر بن خطاب. پس غیرت تو را به خاطر آوردم و بازگشتم».
۱۱- عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ لَمَّا تُوُفِّىَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَىٍّ ابْنُ سَلُولَ جَاءَ ابْنُهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَسَأَلَهُ أَنْ یُعْطِیَهُ قَمِیصَهُ أَنْ یُکَفِّنَ فِیهِ أَبَاهُ فَأَعْطَاهُ ثُمَّ سَأَلَهُ أَنْ یُصَلِّىَ عَلَیْهِ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِیُصَلِّىَ عَلَیْهِ فَقَامَ عُمَرُ فَأَخَذَ بِثَوْبِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ: أَتُصَلِّى عَلَیْهِ وَقَدْ نَهَاکَ اللَّهُ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنَّمَا خَیَّرَنِىَ اللَّهُ فَقَالَ: ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ﴾ (التوبه: ۸۰)
وَسَأَزِیدُ عَلَىَ سَبْعِینَ» قَالَ: إِنّهُ مُنَافِقٌ.فَصَلَّى عَلَیْهِ رَسُولُ اللّهِ (ص). وَأَنْزَلَ اللّهُ عَزّ وَجَلّ: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ﴾ (التوبه: ۸۴). (صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل عمر).
«از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت شده که گفت: هنگامی که عبدالله بن ابی بن سلول مُرد پسر او عبدالله نزد رسول الله (ص) آمد و از ایشان تقاضا کرد که لباسشان را برای کفن پدرش به او اعطا کند سپس از رسول الله (ص) تقاضا کرد که بر پدرش نماز بخواند. پس رسول الله ص برخاست تا بر او نماز گزارد. در آن هنگام عمر برخاست و از لباس رسول الله (ص) گرفت و گفت: یا رسول الله! آیا بر او نماز می گزاری در حالیکه الله تو را از آن نهی کرده است؟ رسول الله (ص) فرمودند: بدرستیکه الله مرا بر آن کار مختار گردانیده و فرمودند: ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ﴾(التوبه: ۸۰)  و من بر هفتاد مرتبه خواهم افزود. رسول الله (ص) بر او نماز خواند که الله این آیه را نازل کرد:﴿ وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ.(التوبه: ۸۴).
این یکی از موافقات عمر است یعنی مواردی که الله موافق با رای عمر آیه ای را نازل کرده است.
۱۲-حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِى مُزَاحِمٍ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ یَعْنِى ابْنَ سَعْدٍ ح وَحَدَّثَنَا حَسَنٌ الْحُلْوَانِىُّ وَعَبْدُ بْنُ حُمَیْدٍ قَالَ عَبْدٌ أَخْبَرَنِى وَقَالَ حَسَنٌ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ – وَهُوَ ابْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ سَعْدٍ – حَدَّثَنَا أَبِى عَنْ صَالِحٍ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ أَخْبَرَنِى عَبْدُ الْحَمِیدِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زَیْدٍ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِى وَقَّاصٍ أَخْبَرَهُ أَنَّ أَبَاهُ سَعْدًا قَالَ اسْتَأْذَنَ عُمَرُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَعِنْدَهُ نِسَاءٌ مِنْ قُرَیْشٍ یُکَلِّمْنَهُ وَیَسْتَکْثِرْنَهُ عَالِیَهً أَصْوَاتُهُنَّ فَلَمَّا اسْتَأْذَنَ عُمَرُ قُمْنَ یَبْتَدِرْنَ الْحِجَابَ فَأَذِنَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَرَسُولُ اللَّهِ (ص) یَضْحَکُ فَقَالَ عُمَرُ: أَضْحَکَ اللَّهُ سِنَّکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «عَجِبْتُ مِنْ هَؤُلاَءِ اللاَّتِى کُنَّ عِنْدِى فَلَمَّا سَمِعْنَ صَوْتَکَ ابْتَدَرْنَ الْحِجَابَ». قَالَ عُمَرُ: فَأَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یَهَبْنَ. ثُمَّ قَالَ عُمَرُ أَىْ عَدُوَّاتِ أَنْفُسِهِنَّ أَتَهَبْنَنِى وَلاَ تَهَبْنَ رَسُولَ اللَّهِ ص قُلْنَ نَعَمْ أَنْتَ أَغْلَظُ وَأَفَظُّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «وَالَّذِى نَفْسِى بِیَدِهِ مَا لَقِیَکَ الشَّیْطَانُ قَطُّ سَالِکًا فَجًّا إِلاَّ سَلَکَ فَجًّا غَیْرَ فَجِّکَ».(صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل عمر).
«از سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه روایت شده که گفت: عمر بر رسول الله (ص) اجازه ورود خواست در حالیکه نزد رسول الله (ص) زنانی از قریش بودند که با ایشان مشغول صحبت بودند و صدایشان به تکلم بلند بود. وقتی که عمر اجازه ورود خواست آن زنان بلند شدند و حجاب خود را درست کردند. رسول الله (ص) به عمر اجازه ورود دادند در حالیکه می خندیدند. عمر گفت: یا رسول الله! الله شما را خندان گرداند (شادیتان را استمرار بخشد). رسول الله (ص) فرمودند: از این زنانی که پیش من هستند تعجب کردم. وقتی که صدای تو را شنیدند حجاب خود را درست کردند. عمر گفت: یا رسول الله! حق این بود که از شما می هراسیدند (و حجاب خود را رعایت می کردند) تا من. سپس عمر به آن زنان گفت: ای دشمنان نفسهای خودتان! آیا از رسول الله (ص) نمی هراسید و از من هراسانید؟ آنان گفتند: بله، تو خشین‌تر از رسول الله ص هستی. رسول الله ص فرمودند: ای عمر! قسم به کسی که جان من در دست اوست، شیطان تو را در راهی ملاقات نخواهد کرد مگر اینکه راهی غیر از راه تو برگزیند».
۱۳-حدّثنا عُقْبَهُ بْنُ مُکْرَمٍ الْعَمّیّ. حَدّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عَامِرٍ قَالَ: جُوَیْرِیَهُ بْنُ أَسْمَاءَ أَخْبَرَنَا عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ. قَالَ: قَالَ عُمَرُ: وَافَقْتُ رَبّی فِی ثَلاَثٍ: فِی مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ، وَفِی الْحِجَابِ، وَفِی أُسَارَى بَدْرٍ. (صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل عمر ).
«از ابن عمر روایت شده که عمر گفت: الله در سه مورد موافق من بود: در مقام ابراهیم، در حجاب و در اسرای بدر».
۱۴-حَدَّثَنَا عَلِىُّ بْنُ حُجْرٍ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ حُمَیْدٍ عَنْ أَنَسٍ أَنَّ النَّبِىَّ (ص) قَالَ: «دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ ذَهَبٍ فَقُلْتُ لِمَنْ هَذَا الْقَصْرُ قَالُوا لِشَابٍّ مِنْ قُرَیْشٍ فَظَنَنْتُ أَنِّى أَنَا هُوَ فَقُلْتُ وَمَنْ هُوَ فَقَالُوا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ». (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از انس (رض) روایت شده که رسول الله (ص) فرمودند: بر جنت وارد شدم (در شب معراج) که قصری از طلا در آنجا دیدم. گفتم: این قصر برای کیست؟ گفتند برای جوانی از قریش است. گمان کردم که آن جوان من باشم پس گفتم: آن شخص کیست؟ گفتند: عمر بن الخطاب».
۱۵-حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ حُرَیْثٍ حَدَّثَنَا عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ وَاقِدٍ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنِى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُرَیْدَهَ قَالَ سَمِعْتُ بُرَیْدَهَ یَقُولُ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِى بَعْضِ مَغَازِیهِ فَلَمَّا انْصَرَفَ جَاءَتْ جَارِیَهٌ سَوْدَاءُ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّى کُنْتُ نَذَرْتُ إِنْ رَدَّکَ اللَّهُ سَالِمًا أَنْ أَضْرِبَ بَیْنَ یَدَیْکَ بِالدُّفِّ وَأَتَغَنَّى.فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنْ کُنْتِ نَذَرْتِ فَاضْرِبِى وَإِلاَّ فَلاَ ». فَجَعَلَتْ تَضْرِبُ فَدَخَلَ أَبُو بَکْرٍ وَهِىَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عَلِىٌّ وَهِىَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَهِىَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ فَأَلْقَتِ الدُّفَّ تَحْتَ اسْتِهَا ثُمَّ قَعَدَتْ عَلَیْهِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیَخَافُ مِنْکَ یَا عُمَرُ إِنِّى کُنْتُ جَالِسًا وَهِىَ تَضْرِبُ فَدَخَلَ أَبُو بَکْرٍ وَهِىَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عَلِىٌّ وَهِىَ تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَهِىَ تَضْرِبُ فَلَمَّا دَخَلْتَ أَنْتَ یَا عُمَرُ أَلْقَتِ الدُّفَّ». (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از بریده  روایت شده که گفت: رسول الله (ص) برای جنگی خارج شدند و وقتی بازگشتند زنی سیاه آمد و به ایشان گفت: من نذر کرده ام که اگر الله شما را به سلامت بازگرداند پیشاپیش شما دف بزنم و آواز به غنا سر دهم. رسول الله (ص) به او گفتند: اگر نذر کرده ای پس بزن و اگر چنین نیست پس این کار را انجام مده. او شروع به نواختن کرد که ابوبکر داخل شد در حالی که آن زن مشغول دف زدن بود سپس علی وارد شد و آن زن همچنان مشغول دف زدن بود و عثمان وارد شد و او دف می زد سپس عمر وارد شد که آن زن دف را در زیر خود گذاشت و بر آن نشست. رسول الله (ص) فرمودند: یا عمر! بدرستیکه شیطان از تو می ترسد. من نشسته بودم و او دف می زد و ابوبکر آمد و او دف می زد و علی وارد شد و او دف می زد و عثمان وارد شد و او همچنان دف می زد پس وقتی تو آمدی او دف را رها کرد».
۱۶-حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ صَبَّاحٍ الْبَزَّارُ حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ حُبَابٍ عَنْ خَارِجَهَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ أَخْبَرَنَا یَزِیدُ بْنُ رُومَانَ عَنْ عُرْوَهَ عَنْ عَائِشَهَ قَالَتْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَالِسًا فَسَمِعْنَا لَغَطًا وَصَوْتَ صِبْیَانٍ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَإِذَا حَبَشِیَّهٌ تُزْفِنُ وَالصِّبْیَانُ حَوْلَهَا فَقَالَ: «یَا عَائِشَهُ تَعَالَىْ فَانْظُرِى». فَجِئْتُ فَوَضَعْتُ لَحْیَىَّ عَلَى مَنْکِبِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَجَعَلْتُ أَنْظُرَ إِلَیْهَا مَا بَیْنَ الْمَنْکِبِ إِلَى رَأْسِهِ فَقَالَ لِى: «أَمَا شَبِعْتِ أَمَا شَبِعْتِ». قَالَتْ فَجَعَلْتُ أَقُولُ: لاَ لأَنْظُرَ مَنْزِلَتِى عِنْدَهُ إِذْ طَلَعَ عُمَرُ قَالَ فَارْفَضَّ النَّاسُ عَنْهَا قَالَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنِّى لأَنْظُرُ إِلَى شَیَاطِینِ الإِنْسِ وَالْجِنِّ قَدْ فَرُّوا مِنْ عُمَرَ». قَالَتْ فَرَجَعْتُ. (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب).
«از عایشه رضی الله عنها روایت شده که گفت: رسول الله (ص) نشسته بودند که صدای بچه هایی را شنیدیم. رسول الله (ص) برخاستند و دیدند که یک زن حبشی می رقصد و کودکان اطراف او جمع شده اند. رسول الله (ص) گفتند: ای عایشه بیا و نگاه کن. پس آمدم و چانه ام را بر شانه رسول الله (ص) گذاشتم و از بین سر و شانه ایشان به آن زن نگاه کردم. به من گفتند: سیر شدی؟ سیر شدی؟ گفتم: خیر، به جهت این منزلتی که نزد ایشان داشتم. تا اینکه عمر ظاهر شد و مردم از اطراف آن زن پراگنده شدند. رسول الله (ص) گفتند: می بینم که شیاطین انس و جن از عمر فرار می کنند. عایشه گفت: آنگاه بازگشتم».
۱۷-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ قَالاَ حَدَّثَنَا أَبُو عَامِرٍ الْعَقَدِىُّ حَدَّثَنَا خَارِجَهُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِىُّ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: «اللَّهُمَّ أَعِزَّ الإِسْلاَمَ بِأَحَبِّ هَذَیْنِ الرَّجُلَیْنِ إِلَیْکَ بِأَبِى جَهْلٍ أَوْ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ». قَالَ وَکَانَ أَحَبَّهُمَا إِلَیْهِ عُمَرُ. (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب).
«از ابن عمر ب روایت شده که رسول الله ص گفت: اللهم! اسلام را با احب این دو مرد: ابی جهل یا عمر بن الخطاب عزت بده. گوید: احب این دو برای او عمر بود».
ابوجهل تا زمان موتش مسلمان نشد و بر علیه اسلام اقدام کرد ولی عمر الفاروق  در مکه ایمان آورد و با اسلام آوردن او اسلام بمشیئت الله عزت یافت. چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت و چه بعد از وفات رسول الله ص، عمر الفاروق  موجب عزت اسلام بود و زمان خلافتش از دوران پر افتخار تاریخ اسلام محسوب می شود.
۱۸-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا أَبُو عَامِرٍ الْعَقَدِىُّ حَدَّثَنَا خَارِجَهُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الأَنْصَارِىُّ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ وَقَلْبِهِ». وَقَالَ ابْنُ عُمَرَ مَا نَزَلَ بِالنَّاسِ أَمْرٌ قَطُّ فَقَالُوا فِیهِ وَقَالَ فِیهِ عُمَرُ أَوْ قَالَ ابْنُ الْخَطَّابِ فِیهِ شَکَّ خَارِجَهُ إِلاَّ نَزَلَ فِیهِ الْقُرْآنُ عَلَى نَحْوِ مَا قَالَ عُمَرُ. (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از ابن عمر  روایت شده که رسول الله (ص) گفت: بدرستیکه الله حق را بر لسان و قلب عمر قرار داد. ابن عمر گوید: بر مردم امر و حادثه ای رخ نمی داد إلا اینکه درباره آن اظهار نظر می کردند و عمر نیز درباره آن اظهار نظر می کرد و قرآن نازل نمی شد مگر همانطور که عمر نظر داده بود».
۱۹-حَدّثَنَا أبُو کُرَیْبٍ حدثنا یُونُسُ بنُ بُکَیْرٍ عَن النّضْرِ أبی عُمَرَ عَن عِکْرِمَه عَن ابنِ عبّاسٍ أَنّ النّبِیّ (ص) قالَ: «اللّهُمّ أَعِزّ الإِسْلاَمَ بِأبی جَهْلِ بنِ هِشَامٍ أَوْ بِعُمَرَ بنِ الْخَطابِ»، قالَ فأَصْبَحَ فَغَدَا عُمَرُ عَلى رَسُولِ اللّهِ ص فأسْلَمَ. (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از ابن عباس  روایت شده که نبی ص گفت: اللهم! اسلام را به ابی جهل بن هشام یا به عمر بن الخطاب عزت بخش. صبح فردا عمر نزد رسول الله ص آمد و اسلام آورد».
۲۰-حَدّثَنَا مُحَمّدُ بنُ المُثَنّى، حدثنا عبْدُ اللّهِ بنُ دَاوُدَ الْوَاسِطِیّ أَبُو مُحَمّدٍ، حدثنی عبْدُ الرّحْمَنِ ابنُ أَخِی مُحمّدِ بنِ المُنْکَدِرِ، عَن مُحمّدِ بنِ المُنْکَدِرِ، عَن جَابِرِ بنِ عَبْدِ اللّهِ قالَ: قالَ عُمَرُ لأَبی بَکْرٍ یا خَیْرَ النّاسِ بَعْدَ رسولِ الله (ص) فقالَ أَبُو بَکرٍ: أمَا إنّکَ إنْ قُلْتَ ذَاکَ فَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ: «مَا طَلَعَتِ الشّمسُ عَلَى رَجُلٍ خَیْرٍ مِنْ عُمَرَ». (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب).
«از جابر بن عبدالله  روایت شده که گفت: عمر به ابوبکر گفت: ای خیر الناس بعد از رسول الله (ص)، ابوبکر گفت: تو این را گفتی ولی من از رسول الله (ص) شنیدم که می گفت: خورشید بر مردی بهتر از عمر طلوع نکرده است».
۲۱-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِیرِینَ قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلاً یَنْتَقِصُ أَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ یُحِبُّ النَّبِىَّ (ص). (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از محمد بن سیرین روایت شده که گفت: گمان نمی کنم شخصی که به ابوبکر و عمر توهین نماید نبی (ص) را دوست داشته باشد».
۲۲-حَدّثَنَا سَلَمَهُ بنُ شَبِیبٍ، حدثنا المُقْرِی، عَن حَیْوَهَ بنِ شُرَیْحٍ، عَن بَکْرِ بنِ عَمْروٍ، عَن مِشْرَحِ بن هَاعَانَ عَنْ عُقْبَهَ بنِ عَامِرٍ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (ص): «لَوْ کَانَ نَبِیٌّ بَعْدِی لَکَانَ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ». (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از عقبه بن عامر روایت شده که رسول الله (ص) گفت: اگر بعد از من یک نبی وجود داشت او عمر بن الخطاب می بود».
۲۳-حَدّثَنَا عَلِیّ بنُ حُجْرٍ حدثنا إِسمَاعِیلُ بنُ جَعْفَرٍ عَن حُمَیْدٍ، عَن أَنَسٍ أَنّ النبیّ ص قالَ: «دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ ذَهَبٍ فَقُلْتُ لِمَنْ هَذَا الْقَصْرُ قَالُوا لِشَابٍّ مِنْ قُرَیْشٍ فَظَنَنْتُ أَنِّى أَنَا هُوَ فَقُلْتُ وَمَنْ هُوَ فَقَالُوا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ». (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب).
«از انس  روایت شده که نبی (ص) گفت: داخل جنت شدم و قصری از طلا دیدم. گفتم: این قصر برای کیست؟ گفتند: برای جوانی از قریش. گمان کردم که آن شخص من هستم. گفتم: او کیست؟ گفتند: عمر بن خطاب».
۲۴-حَدّثَنَا سَلَمَه بنُ شَبِیبٍ حدثنا عَبْدُ اللّهِ بنُ نَافِعٍ الصائغ حدثنا عَاصِمُ بنُ عُمَرَ العُمَرِیّ عَن عَبْدِ اللّهِ بنِ دِینَارٍ عَن ابنِ عُمَرَ قَالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (ص): «أنَا أَوّلُ مَنْ تَنْشَقّ عَنْهُ الأرْضُ ثُمّ أبُو بَکْرٍ ثُمّ عُمَرُ ثُمّ آتِی أهْلَ البَقِیعِ فَیُحْشَرُونَ مَعِی ثُمّ أَنْتَظِرُ أَهْلَ مَکّهَ حَتّى أُحْشَرَ بَیْنَ الْحَرَمَیْنِ».(سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله ص، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از ابن عمر  روایت شده که رسول الله (ص) گفت: اول شخصی که زمین برای او می شکافد من هستم بعد ابوبکر بعد عمر و بعد اهل بقیع محشور می شوند بعد منتظر اهل مکه خواهم ماند تا مردمان بین الحرمین محشور شوند».
۲۵-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَیْدٍ الرَّازِىُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْقُدُّوسِ حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلِمَهَ عَنْ عَبِیدَهَ السَّلْمَانِىِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ أَنَّ النَّبِىَّ (ص) قَالَ: «یَطْلُعُ عَلَیْکُمْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ». فَاطَّلَعَ أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ قَالَ: «یَطْلُعُ عَلَیْکُمْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ». فَاطَّلَعَ عُمَرُ. (سنن الترمذی لمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب المَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله (ص)، باب فی مناقب أبی حفص عمر بن الخطاب ).
«از عبدالله بن مسعود  روایت شده که نبی (ص) گفت: الآن مردی از اهل جنت وارد خواهد شد پس ابوبکر وارد شد. بعد گفت: الآن مردی از اهل جنت بر شما داخل خواهد شد که عمر داخل شد».
۲۶-حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّلْحِىُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خِرَاشٍ الْحَوْشَبِىُّ عَنِ الْعَوَّامِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا أَسْلَمَ عُمَرُ نَزَلَ جِبْرِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ لَقَدِ اسْتَبْشَرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بِإِسْلاَمِ عُمَرَ. (سنن ابن ماجه لأبی عبد الله محمد بن یزید الربعی، کتاب فضائل أصحاب رَسُول اللَّه (ص)، باب فَضْلُ عُمَرَ).
«از ابن عباس  روایت شده که گفت: وقتی عمر اسلام آورد جبریل نازل شد و گفت: یا محمد! اهل سماء به اسلام عمر بشارت می دهند».
۲۷-حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّلْحِىُّ أَنْبَأَنَا دَاوُدُ بْنُ عَطَاءٍ الْمَدِینِىُّ عَنْ صَالِحِ بْنِ کَیْسَانَ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ أُبَىِّ بْنِ کَعْبٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُهُ الْحَقُّ عُمَرُ وَأَوَّلُ مَنْ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ وَأَوَّلُ مَنْ یَأْخُذُ بِیَدِهِ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّهَ». (سنن ابن ماجه، لأبی عبد الله محمد بن یزید الربعی، کتاب فضائل أصحاب رَسُول اللَّه ص، باب فَضْلُ عُمَرَ).
«از ابی بن کعب (رض) روایت شده که رسول الله (ص) گفت: اول کسی که حق با او مصافحه می کند عمر است و اول کسی که بر او سلام می کند عمر است و اول کسی که دست او را گرفته و داخل جنت می کند عمر است».
۲۸-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدٍ الْمَدِینِیُّ. حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ الْمَاجَشُونَ. حَدَّثَنِی الزَّنْجِیُّ بْنُ خَالِد، عَنْ هِشَام بْنُ عُرْوَوهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَه، قَالَتْ: قَالَ رَسُول اللَّه (ص): «الِلَّهِمَّ أَعِزَّ اْلإسلام بِعُمَر بْنُ الْخَطَّابِ خَاصَّهً». (سنن ابن ماجه، لأبی عبد الله محمد بن یزید الربعی، کتاب فضائل أصحاب رَسُول اللَّه (ص)، باب فَضْلُ عُمَرَ ).
«از عائشه  روایت شده که رسول الله (ص) گفت: اللهم! اسلام را به عمر بن خطاب عزت بده».
۲۹-حَدَّثَنَا عَلِیّ بْنُ مُحَمَّدٍ. حَدَّثَنَا وَکِیْعٌ، حَدَّثَنَا شُعَبَهُ، عَنْ عَمْرِو بْنُ مُرَّهَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنُ سَلَمَهَ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیّاً یَقُولُ: خَیْرُ النَّاسِ بَعْد رَسُولِ اللَّه (ص)، أَبُو بَکْر. وَخَیْرُ النَّاسِ بَعْد أَبِی بَکْر عُمَر.(سنن ابن ماجه، لأبی عبد الله محمد بن یزید الربعی، کتاب فضائل أصحاب رَسُول اللَّه (ص)، باب فَضْلُ عُمَرَ ).
«از علی بن ابی طالب رضی الله عنه وایت شده که گفت: بهترین مردم بعد از رسول الله (ص)، ابوبکر است و بهترین مردم بعد از ابی بکر، عمر است».
۳۰-حَدَّثَنَا أَبُو سَلَمَهَ یَحْیَى بْنُ خَلَفٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الأَعْلَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مَکْحُولٍ عَنْ غُضَیْفِ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ أَبِى ذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ یَقُولُ بِهِ». (سنن ابن ماجه، لأبی عبد الله محمد بن یزید الربعی، کتاب فضائل أصحاب رَسُول اللَّه (ص)، باب فَضْلُ عُمَرَ ).
«از ابوذر روایت شده که رسول الله (ص) گفت: الله حق را بر لسان عمر قرار داده است که با آن سخن می گوید».
…………………………..

عضويت  / ورود


عضويت  / ورود

















برای نویسنده این مطلب pejmanava تشکر کننده ها: 2
asmaa (چهارشنبه بهمن ماه 8, 1393 11:39 pm), bahar (چهارشنبه بهمن ماه 8, 1393 4:18 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: احادیثی در فضایل امیر المؤمنین عمر (رض)

پستتوسط asmaa » چهارشنبه بهمن ماه 8, 1393 11:41 pm

سلام علیکم
کاربر بزرگوار اگر لطف بفرمایید رنگ قرمزی که احادیث را نوشته اید عوض کنید خیلی خوب میشود جزاکم الله خیرا.

برای نویسنده این مطلب asmaa تشکر کننده ها:
pejmanava (پنج شنبه بهمن ماه 9, 1393 11:23 pm)
رتبه: 7.14%
 
asmaa
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 35
تاريخ عضويت: پنج شنبه مرداد ماه 16, 1393 7:47 pm
تشکر کرده: 117 بار
تشکر شده: 69 بار
امتياز: 690

Re: احادیثی در فضایل امیر المؤمنین عمر (رض)

پستتوسط asmaa » چهارشنبه بهمن ماه 8, 1393 11:54 pm


برای نویسنده این مطلب asmaa تشکر کننده ها:
pejmanava (پنج شنبه بهمن ماه 9, 1393 11:23 pm)
رتبه: 7.14%
 
asmaa
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 35
تاريخ عضويت: پنج شنبه مرداد ماه 16, 1393 7:47 pm
تشکر کرده: 117 بار
تشکر شده: 69 بار
امتياز: 690

Re: احادیثی در فضایل امیر المؤمنین عمر (رض)

پستتوسط pejmanava » پنج شنبه بهمن ماه 9, 1393 11:24 pm

سلام بر شما خواهر گرامی

چشم، اصلاحشان میکنم .
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: احادیثی در فضایل امیر المؤمنین عمر (رض)

پستتوسط sobhansasanian » شنبه بهمن ماه 11, 1393 8:51 pm

سلام علیکم
کاربر عزیز
لطفا صفحه کتب و سلسله راویان احادیث را ذکر فرمایید تا صحیح را از جعلی مشخص کنیم.
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ


    سوره : المائدة آیه : 55
sobhansasanian
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 28
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 30, 1393 5:29 pm
محل سکونت: ارومیه
تشکر کرده: 9 بار
تشکر شده: 2 بار
امتياز: 20


بازگشت به مقالات متنوع علمی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان