تو را گفتم،نگفتم؟

در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

تو را گفتم،نگفتم؟

پستتوسط sondos » پنج شنبه آذر ماه 17, 1390 5:55 pm

تو را ای چشم یادت هست می گفتم
ببین آیات پاک مهربانی را
شقایق را تماشا کن
نظر بر آسمان افکن
فراموشت نگردد کهکشان راه شیری ،
خوشه پروین و پرواز کبوترها
نگفتم من نگاهت مهربان باشد
گره از ابروان بسته ات وا کن ، نهال دوستی بنشان
تو را ای گوش ، یادت هست می گفتم ، صدای آه می آید
نگفتم من سکوت مردمان را هم شنیدن ، رسم زیبایست
نگفتم ناله های نیمه شب ها ،
با مناجات سحر ، پیوند خواهد خورد
نگفتم من ، نیوشا شو
سروش عاشقی از عرش می آید
تو را ای لب ، نگفتم من سلامی کن
به لبخندی ، گره از ابروان بسته ای وا کن
کلام مهربانی را ، تو احیا کن
نگفتم ، بوسه ای بر دست های خسته ای بنشان
نگفتم در هیاهوی هجوم کینه ، خود را بسته دار ، ای لب
زبان سرخ ، گفتم من ، کلام مهربانی بر تو بس زیباست
نگفتم جان تو ، جان سر سبزم
نگفتم با تو پیمان الستی با خدا بستم
نگفتم واژه دشنام را دیگر به دور افکن
تو با هر یک سلام و هر دعا ، تطهیر خواهی شد
نگفتم ای رگ گردن ، خدایم را سلامی ده
تو را گردن ، نگفتم زیر بار حرف ناحق ، خم مشو هرگز
تو را ای شانه من گفتم ،
که باید تکیه گاهی بر سری با گریه های نیمه شب باشی
تو را گفتم ، قدمهای یتیمی بر تو ، یعنی مومن عاشق
نگفتم بار مردم را پذیرا باش
تو را ای دست یادت هست می گفتم
شکسته بال قمری را دوایی نه
به آبی ، تکه نانی ، یا کریمی را پذیرا شو
تو نشکن ، بازوان سبز و زیبای درخت و قامت گل را
خدایی دست مردم را تو حرمت نه
که کار قفل و زنجیر و قفس ، کاری خدایی نیست
تو را ای دل ، نگفتم مهربانی کن
ببخشا ، رحم کن ، با مردمان ، زین پس مدارا کن
نگفتم عاشقی ، رسم خوشایندی ست ، عاشق شو
ترا گفتم ، نگفتم ، دلبری آیین خوبان است
نگفتم دل اگر بردی ، نگاهش دار
امانت دار پاکی باش
نگفتم دل شکستن ، کار خوبی نیست
نگفتم عاشقی را پیشه ات فرما
نگفتم من که دلگیری ،
رسوم رهروان راه پاکی نیست
تو یادت هست می گفتم ، عزیزم آسمانی باش
و با اهل زمین ، آیین مهر جاودانی بند
نگفتم دین بجز عشق به خوبی ، نفی زشتی نیست
نگفتم مردمانی را که با ما یا برادر یا که همنوعند ، حرمت دار
تو را ای عشق ، من گفتم خدایی شو
تو بند این زمین ، از پای خود وا کن
پریدن تا خدا ، اندیشه ات باشد
تو را ای سینه من گفتم ، گشایش ، هدیه پاک خداوندی ست
نگفتم ذکر لب ها ، می رود تا عرش
تو را گفتم که در تنگی ، گشایش های بسیار است
نگفتم در دل هر رنج و سختی ، راحتی پیداست
تو فارغ گر شدی از غم ، هزاران ، شکر او را ، بر زبان آور
و با رغبت ، خدایت را عبادت کن
تو را ای پای خوبم ، من تو را گفتم
قدم در راه خوبی نه
تو را گفتم که راه بی خدا ، آغاز پایان است
نگفتم من، فرو افتادگان را هم ، خدایی هست
سر آغاز بدی ، پایان خوبی هاست
بخواه از او ، که روشن سازد این راه رسیدن تا خودش ، با نور
تو را ای نفس ، یادت هست می گفتم
که با یاد خدا، آرامشت را ارمغان آور
رضایت را مهیا کن
که راضی می شوی از او
و راضی می شود از تو
گوارایت کنون ، وارد شدن در وادی خوبان
نگفتم من تو را ای جان
از این پس ، لایق تقدیم جانان شو
تو را ای من ، ببینم خوب یادت هست می گفتم
که عالم محضر ، پاک خداوندی ست
و عصیان تا به کی ، وقتی که می بیند تو را آن خالق بینا
نگفتم من تو را ای من ، قسم بر روز روشن
بساط این منیت را بدور افکن
ز جا برخیز و بنیان حجاب از دیده ها برکن
که بی تو
با دو چشم دوست ، دیدار جهان ،آغاز زیبایی ست
شنیدن با دو گوش از جنس او ،
زین پس ، نوای زندگانی ، شاد و روح افزاست
اگر دستم شود دستش ،
که بالاتر ز هر دستی ست
دگر باری بروی این زمین و خسته ای ، بی کس نخواهد ماند
خدایی سینه ای از جنس او ، جای تمام مردم دنیاست
و قلبی از نژاد عشق او ، کارش نثار مهر و خوبی ،
در رگ و اندیشه زیبای انسان هاست
که با پای خدا ، جز راه خوبی کس نخواهد رفت
کنون ای روح زیبا
یادگار و رهنمای خالقم در من
بیا و این من سر گشته را دریاب
تو زیبا کن مرا بی من
به چشم و گوش و دست و قلب من رنگ خدایی زن
خلیفه بودنش را یاد من آور
دل و اندیشه و کردار من ، زین پس خدایی کن
خلاصه
روح زیبای خدا در خاک سرد و تیره
از این پس مرحمت فرموده
این مخلوق اشرف را
تو ، آدم کن...

برای نویسنده این مطلب sondos تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
sondos
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 145
تاريخ عضويت: دوشنبه آبان ماه 1, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر - کرمانشاه
تشکر کرده: 543 بار
تشکر شده: 272 بار
امتياز: 560

پستتوسط basireh » جمعه آذر ماه 18, 1390 7:27 pm

سلام
ممنون سندس جان
بسیار زیبا بود
گر همچو من افتاده ی این دام شوی / ای بس که خراب فرقه و جام شوی  
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم/ با ما منشین و گرنه بد نام شوی
نماد کاربر
basireh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 277
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 24, 1389 12:30 am
تشکر کرده: 317 بار
تشکر شده: 236 بار
امتياز: 10


بازگشت به شعر و نوشته های ادبی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان