یک همایش در خصوص بیداری جوانان و آشنایی آنان با دین مبارک اسلام در یکی از کشورهای غربی انجام گرفت یکی از سخنران های آن همایش می گوید : پس از پایان سخنرانی جوانی نزدم آمد و گفت: جناب شیخ می خواهم با شما صحبت کنم. گفتم با کمال میل. گفت: من تحت تاثیر حرف های شما قرار گرفته ام و به خدا جز توبه تصمیم دیگری ندارم.
گفتم: تصمیم درستی گرفته ای. به بخشش الله و به خیر او امیدوار باش..
در حین صحبتم با او درباره ی فضیلت توبه متوجه شدم که نگاهش ناگهان بسوی زمین متوجه می شود . دوباره یه من نگاه می کند. سپس به من گفت: شیخ! می شه من رو برنی؟
با تعجب گفتم: بله؟!
گفت: می شه من رو بزنی؟
گفتم: جدی می گویی؟
گفت: بله. جدی می گم.
گفتم: چرا؟
گفت: الان که دارم با شما حرف می زنم مست هستم. سعی می کنم حواسم رو جمع کنم اما عقلم تحت کنترل خودم نیست. به خدا من به دنبال خیر هستم، خواهش می کنم توی سرم بزن تا حواسم بیاید سر جایش!
تعجب کردم... این اولین باری که توی چنین موقعیتی قرار می گرفتم...
گفتم: چند سال داری؟ گفت: 18 سال
گفتم: فقط 18 سالت هست و گرفتار الکل هستی؟! اگر پدرت از این مساله باخبر شود چه خواهی کرد؟
گفت: خدواند پدرم را هدایت کند. و چیزی نگفت. گفتم: چرا؟ گفت: چون پدرم شرب خمر را یادم داده!
گفتم: پدرت مشروب خور است؟ گفت: بله، همینطور برادرم و عموهایم. من هم مدتهاست گرفتارم.
ادامه داد: تعجب خواهید کرد اگر بگویم تنها انسان صالح توی خانواده ی ما مادرم است. الان حدود 30 سال است که مادرم با پدرم زندگی می کند و پدرم و همه ی خانواده اینطور هستند. پدرم ما را به کشورهای دیگر می برد و ما را با خود به رقاصخانه ها می برد و مادرم را هم مجبور می کرد که همراه ما بیاید... مادرم توی آن محل فساد فقط سرش را زیر می انداخت و می گفت: سبحان الله... الحمدلله... لا اله الا الله... الله اکبر... تا اینکه برمی گشتیم.
میخواهم توبه کنم شاید خداوند چشمان مادرم را به توبه ی من روشن کند...
گفتم: جز مشروب خوری، مشکل دیگری هم داری؟ او هم گناهان بزرگ دیگری را نام برد...
بهش گفتم: نماز هم می خوانی؟ گفت: نه، چهار سال می شود نماز را ترک کرده ام. فقط توی مدرسه گاهی نماز می خوانم، آن هم بدون وضو!
گفتم: عجیب است! چهار سال بدون نماز؟ انجام این گناهان با ترک نماز خیلی طبیعی است. پروردگار می گوید: «نماز از فحشا و منکر باز می دارد» (سوره ی عنکبوت:45)
به او گفتم: اگر جدی هستی شروع به نماز خواندن کن، همینطور دست از نوشیدن مشروب بردار و همه ی فواحش را ترک کن. اگر واقعا جدی هستی بعد از یک هفته خواهم دیدت...
بعد از یک هفته به دیدنم آمد. گفتم چه کار کردی؟ گفت: قسم به خدا که حتی یک نماز را ترک نکردهام و نه حتی یک جرعه مشروب به دهانم نزدیک نکرده ام...
گفتم: حتما دوستانت را عوض کن. مطمئن باش خداوند به جای آنها دوستان خوبی به تو خواهد داد. یک هفته بعد باز بیا پیش من.
دفعه ی بعد که او را دیدم گفت: مژده بده شیخ! دوستان قدیمی را رها کردم. همینطور از گوش دادن ترانه های بی معنی دست کشیده ام. الان هم روزی حداقل یک جزء کلام الله را می خوانم و همینطور نمازهای سنت را هم می خوانم و هر عمل خیری که از دستم بربیاید بین خودم و خدایم انجام می دهم.
الان احساس می کنم در سعادت و خوشبختی بزرگی سیر می کنم. سعادتی که دنیا به اندازه ی آن ارزش ندارد و جز در طاعت پروردگارم جای دیگری آن را پیدا نخواهم کرد.
با خودم گفتم: سبحان الله! رحمت پروردگار چه بزرگ است... تا قبل از یک ماه همین جوان در حال مستی با من حرف می زد و الان نماز تهجدش هم ترک نمی شود و نور ایمان از صورتش نمایان است!...
خب عزیزان الان لازم است که به حال و وضع خود بنگریم بی شک هریک از ما ایمان خود را میدانیم چقدر است این سوالات را برای خود تشریح کنیم و به جواب آنها فکر کنیم :
در کدام گناه اصرار میکنیم ؟ در کدام عبادت کوتاهی میکنیم ، از کدام گناهان خود را دور کرده ایم ، خودمان را بیشتر به کدام عبادت نزدیک کرده ایم ، آیا نمازهایمان را کامل میخوانیم ؟ آیا خواندن قرآن در برنامه روزانه مان هست ؟ رفتارمان با پدر ، مادر ، اعضای خانواده و دوستانمان چگونه است ؟ به چه اندازه در کارهایمان رضایت خداوند را در نظر می گیریم ؟ آیا خود را برای خدای متعال خالص کرده ایم ؟ آیا از حجاب لذت می بریم ؟ آیا از نگاه نکردن به نامحرم لذت می بریم ؟ آیا در نماز خواندنمان احساس آرامش داریم ؟ آیا در جامعه اعلام وجود می کنیم یا مسلمان بودنمان را پنهان می کنیم ؟ آیا می توانیم به خود افتخار کنیم که مسلمانیم ؟
به جوابهایی که به سوالات داده ایم فکر کنیم ؛ تا چه اندازه دین اسلام را در زندگیمان پیاده کرده ایم ؟ تا چه اندازه از اعمال خود راضی هستیم ؟
دعوت به یک گفتمان :
به نظر شما کوتاهی جوانان ما در چه زمینه ای است ؟ راهکار برای رفع آن ؟
(امکان دارد آن کوتاهی در خود ما هم نیز باشد که قطع به یقین هست .)
گفتم: تصمیم درستی گرفته ای. به بخشش الله و به خیر او امیدوار باش..
در حین صحبتم با او درباره ی فضیلت توبه متوجه شدم که نگاهش ناگهان بسوی زمین متوجه می شود . دوباره یه من نگاه می کند. سپس به من گفت: شیخ! می شه من رو برنی؟
با تعجب گفتم: بله؟!
گفت: می شه من رو بزنی؟
گفتم: جدی می گویی؟
گفت: بله. جدی می گم.
گفتم: چرا؟
گفت: الان که دارم با شما حرف می زنم مست هستم. سعی می کنم حواسم رو جمع کنم اما عقلم تحت کنترل خودم نیست. به خدا من به دنبال خیر هستم، خواهش می کنم توی سرم بزن تا حواسم بیاید سر جایش!
تعجب کردم... این اولین باری که توی چنین موقعیتی قرار می گرفتم...
گفتم: چند سال داری؟ گفت: 18 سال
گفتم: فقط 18 سالت هست و گرفتار الکل هستی؟! اگر پدرت از این مساله باخبر شود چه خواهی کرد؟
گفت: خدواند پدرم را هدایت کند. و چیزی نگفت. گفتم: چرا؟ گفت: چون پدرم شرب خمر را یادم داده!
گفتم: پدرت مشروب خور است؟ گفت: بله، همینطور برادرم و عموهایم. من هم مدتهاست گرفتارم.
ادامه داد: تعجب خواهید کرد اگر بگویم تنها انسان صالح توی خانواده ی ما مادرم است. الان حدود 30 سال است که مادرم با پدرم زندگی می کند و پدرم و همه ی خانواده اینطور هستند. پدرم ما را به کشورهای دیگر می برد و ما را با خود به رقاصخانه ها می برد و مادرم را هم مجبور می کرد که همراه ما بیاید... مادرم توی آن محل فساد فقط سرش را زیر می انداخت و می گفت: سبحان الله... الحمدلله... لا اله الا الله... الله اکبر... تا اینکه برمی گشتیم.
میخواهم توبه کنم شاید خداوند چشمان مادرم را به توبه ی من روشن کند...
گفتم: جز مشروب خوری، مشکل دیگری هم داری؟ او هم گناهان بزرگ دیگری را نام برد...
بهش گفتم: نماز هم می خوانی؟ گفت: نه، چهار سال می شود نماز را ترک کرده ام. فقط توی مدرسه گاهی نماز می خوانم، آن هم بدون وضو!
گفتم: عجیب است! چهار سال بدون نماز؟ انجام این گناهان با ترک نماز خیلی طبیعی است. پروردگار می گوید: «نماز از فحشا و منکر باز می دارد» (سوره ی عنکبوت:45)
به او گفتم: اگر جدی هستی شروع به نماز خواندن کن، همینطور دست از نوشیدن مشروب بردار و همه ی فواحش را ترک کن. اگر واقعا جدی هستی بعد از یک هفته خواهم دیدت...
بعد از یک هفته به دیدنم آمد. گفتم چه کار کردی؟ گفت: قسم به خدا که حتی یک نماز را ترک نکردهام و نه حتی یک جرعه مشروب به دهانم نزدیک نکرده ام...
گفتم: حتما دوستانت را عوض کن. مطمئن باش خداوند به جای آنها دوستان خوبی به تو خواهد داد. یک هفته بعد باز بیا پیش من.
دفعه ی بعد که او را دیدم گفت: مژده بده شیخ! دوستان قدیمی را رها کردم. همینطور از گوش دادن ترانه های بی معنی دست کشیده ام. الان هم روزی حداقل یک جزء کلام الله را می خوانم و همینطور نمازهای سنت را هم می خوانم و هر عمل خیری که از دستم بربیاید بین خودم و خدایم انجام می دهم.
الان احساس می کنم در سعادت و خوشبختی بزرگی سیر می کنم. سعادتی که دنیا به اندازه ی آن ارزش ندارد و جز در طاعت پروردگارم جای دیگری آن را پیدا نخواهم کرد.
با خودم گفتم: سبحان الله! رحمت پروردگار چه بزرگ است... تا قبل از یک ماه همین جوان در حال مستی با من حرف می زد و الان نماز تهجدش هم ترک نمی شود و نور ایمان از صورتش نمایان است!...
خب عزیزان الان لازم است که به حال و وضع خود بنگریم بی شک هریک از ما ایمان خود را میدانیم چقدر است این سوالات را برای خود تشریح کنیم و به جواب آنها فکر کنیم :
در کدام گناه اصرار میکنیم ؟ در کدام عبادت کوتاهی میکنیم ، از کدام گناهان خود را دور کرده ایم ، خودمان را بیشتر به کدام عبادت نزدیک کرده ایم ، آیا نمازهایمان را کامل میخوانیم ؟ آیا خواندن قرآن در برنامه روزانه مان هست ؟ رفتارمان با پدر ، مادر ، اعضای خانواده و دوستانمان چگونه است ؟ به چه اندازه در کارهایمان رضایت خداوند را در نظر می گیریم ؟ آیا خود را برای خدای متعال خالص کرده ایم ؟ آیا از حجاب لذت می بریم ؟ آیا از نگاه نکردن به نامحرم لذت می بریم ؟ آیا در نماز خواندنمان احساس آرامش داریم ؟ آیا در جامعه اعلام وجود می کنیم یا مسلمان بودنمان را پنهان می کنیم ؟ آیا می توانیم به خود افتخار کنیم که مسلمانیم ؟
به جوابهایی که به سوالات داده ایم فکر کنیم ؛ تا چه اندازه دین اسلام را در زندگیمان پیاده کرده ایم ؟ تا چه اندازه از اعمال خود راضی هستیم ؟
دعوت به یک گفتمان :
به نظر شما کوتاهی جوانان ما در چه زمینه ای است ؟ راهکار برای رفع آن ؟
(امکان دارد آن کوتاهی در خود ما هم نیز باشد که قطع به یقین هست .)