پایانی زیبا و سرآغازی که آرزوی همه است . . .

در این بخش مقالات در زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

پایانی زیبا و سرآغازی که آرزوی همه است . . .

پستتوسط Irshad » سه شنبه ارديبهشت ماه 5, 1391 11:36 am




در مسجد مشغول خواندن قرآن و منتظر اقامه ي نماز صبح بود ..

وقتي که نماز برپا شد ..

مصحفي را که در دست داشت در جايش گذاشت ..

سپس برخاست تا در نماز بايستد ..

که ناگهان بيهوش بر زمين افتاد ..

چند نفر از نمازگذاران او را به بيمارستان بردند ..

دکتري که او را پبشش بردند مي گويد ..

اين جوان را در حالتي همانند جنازه پيشم آوردند

وقتي که او را معاينه کردند معلوم شد که دچار حمله ي قلبي شده است ..

به جوان نگاه کردم که در حالت احتضار بود ..

و داشت نفس هاي آخرش را مي کشيد ..

به کمکش شتافتيم و مشغول عمليات بازگردانيش بوديم ..

پزشک اورژانس کنارش ايستاد و مراقب حالتش بود ..

و من به سرعت براي آوردن چند دستگاه رفتم ..

هنگامي که با شتاب برگشتم ..

جوان خود را روي دستان پزشک اورژانس آويزان کرد

و پزشک گوشش را نزديک دهان جوان برد

و جوان کلماتي را به آرامي در گوشش زمزمه کرد..

مدتي بر همين حال به آن ها نگاه کردم..

ناگهان جوان دست پزشک را رها کرد ..

و به سختي تلاش کرد که سمت راستش را نگاه کند ..

سپس با زباني سنگين گفت: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله" و چند با اين جمله را تکرار کرد تا اينکه کم کم ضربان قلبش افتاد..

در حاليکه ما مي خواستيم نجاتش دهيم..

اما سرنوشتي که خداوند براي او مقدرکرده بود نيرومند تر بود..

و جوان در اين حالت جان سپرد..

در آن هنگام پزشک اورژانس به شدت شروع به گريه کردن کرد

... ...

تا جايي که نتوانست ديگر بر روی پاهايش بايستد..

ما نيز شگفت زده شديم و از او پرسيديم که چرا گريه مي کني؟ ...

اول بارت نيست که مرده مي بيني..

اما پزشک مداl در حال گريه و زاري بود..

وقتي که کم کم آرام شد از او پرسيدم که آن جوان به تو چه گفت؟

گفت: هنگامي که تو را ديد ، مي  روي و مي آيي وبه پرستاران دستور مي دهي که چنين و چنان کنند فهميد که تو براي او اين کارها را مي انجام می دهی ..

و به من گفت :

دکتر به دوست پزشکت بگو که خودش را خسته نکند من خواهم مرد چاره اي نيست ..

به خداوند سوگند که هم اکنون جايگاهم را در بهشت مي بينم ..

سبحان الله ..

{ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ }

‏ كساني كه مي‌گويند : پروردگار ما تنها خدا است ، و سپس  پابرجا و ماندگار مي‌مانند فرشتگان ( هنگام مرگ) به پيش ايشان مي‌آيند ( و به آنها میگویند ) كه نترسيد و غمگين نباشيد و شما را بشارت باد به بهشتي كه به شما ( مؤمنان ) وعده داده مي‌شد .  ‏ ‏

این فرقِ بین فرمانبردار و گنهکار است
از خداوند می خواهیم که همگی مار ا عاقبت بخیر کند..

منبع: وبلاگ پرتوک البته با کمی تصرف!


تزوّد للّذي لابدّ منه       ــــ      فإنّ الموت ميقات العباد
أترضی أن تکون رفيق قومٍ  ــــ  لهم زادٌ و أنت بغير زاد

برای نویسنده این مطلب Irshad تشکر کننده ها: 4
ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), asra (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), nahmadi69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
Irshad
کاربر کوشا
کاربر کوشا
 
پست ها : 9
تاريخ عضويت: يکشنبه اسفند ماه 20, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 2 بار
تشکر شده: 14 بار
امتياز: 0

بازگشت به مقالات متنوع دینی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 5 مهمان