روان پزشک و نازی(بخش سوم)

در این انجمن مطالبی در زمینه روانشناسی قرار داده می شود

مديران انجمن: pejmanava, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Elmi

روان پزشک و نازی(بخش سوم)

پستتوسط naseh_azizi » يکشنبه ارديبهشت ماه 17, 1391 7:17 pm

بررسی رویارویی 65 سال پیش «هرمان گورینگ» از سران حزب نازی آلمان با یک روان شناس آمریکایی، سوالات تازه ای را در مورد مسئولیت، اطاعت و وفاداری، و بالاخره خیر و شر به وجود می آورد.

نوشته جک ال هی (نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی و برنده ی جوایزی در حوزه ی ژورنالیسم علمی و پزشکی است. گزارش های او در ساینتیفیک امریکن مایند، آتلانتیک مانتلی و واشنگتن پست مگزین منتشر می شود.)
ترجمه کاوه شجاعی


اوایل تابستان 1945، زندانی 52 ساله ای به «مندورف له بن» لوکزامبورگ انتقال دادند. مندورف له بن شهر کوچک، کم جمعیت و آرامی بود

که آن روزها تحت شدیدترین تدابیر امنیتی قرار داشت. بازداشتگاه متعلق به آمریکایی ها در شهر میزبان ده ها نفر از سران حزب نازی بود که محاکمه خود

را انتظار می کشیدند.

مردی که 49 چمدان،جواهرات فراوان، جعبه سیگارهای طلا، ساعت های گران قیمت و تقریباً تمامی ذخیره قرص های آرام بخش «پاراکدئین» دنیا را به

دنبال خود می کشید چند هفته پیش خود را به متفقین تسلیم کرده بود. بعد از سال ها تجربه قدرتی تقریباً بی حد و حصر، او که زمانی هر چه راکه میل

داشت در اختیار داشت، حالا مجبور بود شب و روز را در سلول کوچکی سر کند که تنها تجهیزات و اثاثیه اش یک توالت، رختخواب، صندلی و میز بود.

سرنگونی خون بار رایش سوم، این مرد را به رهبری بی دنباله رو و فرمانده ای بی سرباز تبدیل کرده بود. او که به قتل میلیون ها نفر و دیگر جنایت ها علیه

بشریت متهم بود، اگر چه به طرف پیروز جنگ جهای برای مجازات سران آلمان نازی حق می داد، اما قصد داشت در محاکمه قریب الوقوع اش دفاعیه ای

قدرتمند ارائه دهد.

او «هرمان گورینگ» بود؛ معاون سابق آدولف هیتلر، رئیس سابق رایشس تاگ پارلمان آلمان، فرمانده سابق نیروهای هوایی آلمان، عضو شورای کابینه ی

مخفی هیتلر و بالاخره صاحب نشان رایش مارشال، بالاترین درجه نظامی ارتش آلمان که فقط به خود او عطا شده بود و زمانی که «داگلاس ام. کلی »،

(روان پزشک ارتش آمریکا. در 30 سالگی جزء روان پزشکان بلند پایه ی  آمریکا به حساب می آمد و مدیریت بیمارستان روانی سانفرانسیسکو را بر عهده

داشت) روان پزشک 32 ساله ارتش آمریکا برای اولین بار وارد سلول گورینگ شد، نمی دانست که شش ماه آینده را به بحث با این زندانی مشهور در مورد

تبعات جنگ، سرنوشت خانواده او و بالاخره میراث رایش مارشال می گذارند. «کلی» به همراه چند پزشک، پرستار، وکیل و نگهبان، جزء معدود افرادی بود

که به سلول گورینگ دسترسی داشتند.

هر دو طرف از این گفتگوها سود می بردند. حرف زدن باعث می شد گورینگ از اضطراب زندان خلاصی یابد و کلی هم فرصتی بی نظیر به دست می آورد

تا به هزارتوی ذهن یکی از منفورترین جنایتکاران تاریخ راه یابد و شخصیت گورینگ و دیگر نازی های بلند پایه را تحلیل کند. کلی پس از جنگ در یکی از

یادداشت هایش نوشته بود: «همه خون هایی که در طول این جنگ ویرانگر جهانگیر ریخته شد به هدر خواهت رفت اگر نتوانیم نیروهای به وجود آورنده ی

آن را تحلیل کنیم. ما باید راز قدرت گیری نازی ها را بفهمیم تا بتوانیم برای جلوگیری از به قدرت رسیدن دوباره ی شر قدم برداریم».

گورینگ در جریان محاکمات نورنبرگ مهم تریت فرد باقی مانده از نزی ها بود چرا که سه شخصیت اصلی دیگر - «آدولف هیتلر»، «هاینریش هیلمر»،

و «یوزف گولبز» - خودکشی کرده بودند. نوشته های شخصی داگلاس ام. کلی و پرونده های معاینات او تا به امروز در اختیار خانواده اش بود و آن ها برای

اولین بار اجازه ی استفاده از این اوراق را به نویسنده این مقاله داده اند. مطالعه یادداشت های کلی نشانمی دهد که او چطور سرسختانه چندین هدف را

در سلول گورینگ دنبال می کرد. او هم پزشک گورینگ بود، هم محرم اسرارش، هم در مورد زندانی به آمریکایی ها مشاوره می داد و هم تلاش میکرد به

درون ذهن نازی ها نفوذ کند و آن ها را واقعاً بفهمد. به همین دلایل بود که با آغاز محاکمه گورینگ دچار مشکل بزرگی شد؛ با وجود نفرت از جنایات گورینگ،

آرام آرام او را به عنوان شخصیتی جذاب – و حتی مطبوع – به حساب می آورد. کلی در طول آن ماه ها اگر چه قدم های اشتباهی هم برداشت، اما در

تلاش خود برای فهم شخصیت گورینگ، باعث تحول عمیق در نگاه روان شناسان به جنایتکاران جنگی شد....


ادامه دارد....

در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط naseh_azizi در سه شنبه ارديبهشت ماه 26, 1391 1:01 pm .

برای نویسنده این مطلب naseh_azizi تشکر کننده ها: 3
ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), sayf (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
naseh_azizi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 448
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 25, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 1360 بار
تشکر شده: 921 بار
امتياز: 7680

پستتوسط naseh_azizi » يکشنبه ارديبهشت ماه 24, 1391 6:26 pm

ادامه:

پزشک خوب
وظیفه رسمی کلی در مندورف له بن و پس از آن در نورنبرگ آلمان – که در آنجا گورینگ و 21 نازی دیگر محاکمه شدند – این بود که هم زندانیان را تحت مراقبت پزشکی قرار بدهد و هم میزان سلامت روانی شان را بسنجد تا بتوانند محاکمات را تاب بیاورند. کلی که در دهکده ای کوهستانی در رشته کوه های نوادا در شرق ایالت کالیفرنیا به دنیا آمده بود در 30 سالگی جزء روانپزشکان بلند پایه آمریکا به حساب می آمد و مدیریت بیمارستان روانی سانفرانسیسکو را برعهده داشت. او به عنوان روانپزشک ارشد به ارتش آمریکا پیوست و در دوران جنگ جهانی دوم در اروپا خدمت کرد. همین باعث شد که او در پایان جنگ و در جریان محاکمه ی نازی ها در نورنبرگ نقشی کلیدی را بر عهده گیرد. کلی، آلمانی نمی دانست، اما بلندپروازی، هوش و کنجکاوی اش باعث شد از این فرصت حداکثر استفاده را ببرد و سران نازی را آن چنان مورد مطالعه قرار دهد که هیچ کس پیش از او نتوانسته بود. کلی در یکی از یادداشت های اولیه اش از تأثیری سخن می گوید که گورینگ بر او گذاشت: «هر روز که وارد سلولش می شوم او سریع از صندلیش بلند می شود، با لبخند بزرگی به من خوشامد می گوید، دستش را به سمتم دراز می کند و من را تا تختخوابش همراهی می کند. بعد با دست بزرگش به وسط تختخواب دست می کشد و می گوید: " صبح بخیر دکتر! واقعاً خوشحالم که آمدی من را ببینی . لطفاً بنشینید دکتر! اینجا بنشینید"! بعد خودش با آن بدن بزرگ آن پایین راحت می نشیند و حالا آماده است که به سوالاتم پاسخ دهد». حتی با وجود واسطی مانند مترجم هم، کلی، گورینگ را خوش رو، باهوش، سخنور و خلاق می یابد. گورینگ با شور و شوق کودکانه ای تلاش می کرد آن بخش از یادگاری های غارتگریِ دوران جنگ را که توانسته بود به سلول بیاورد به کلِی نشان دهد: انگشترهای بزرگ، طلاهای سفیدِ الماس نشان، یاقوت های سرخ و آبی و حتی یک زمرد سبز عظیم و سیقل نخورده. کلی در ابتدا با هدف بهبود وضعیت سلامت گورینگ باید وابستگی شدید او به داروهای آرام بخش را کاهش می داد. گورینگ هنگام بازداشت توسط متفقین به طور روزانه مقدار بسیار زیادی «پاراکدئین» مصرف می کرد، قرص مسکنی که فقط در آلمان تولید می شد و اعتیادآور بود. اعتیاد او به دهه 1930 و دوران دندان دردش باز می گشت. گورینگ آرام آرام و به کمک یک حقه ی روانی که کلی به کار برد، اعتیاد خود را به پاراکدئین پایان داد. کلی می نویسد: «گورینگ به شدت به قدرت فیزیکی و تواناییش در تحمل درد مغرور بود. به همین خاطر خیلی ساده یک بار به او گفتم که مردان ضعیف تر، هنگام ترک اعتیاد به دارو باید مقادیری از آن را مصرف کنند اما شخصی با قدرت و اراده تو موقع ترک اعتیاد به هیچ چیز احتیاج ندارد». وقتی گورینگ با موفقیت از شر مسکن اعتیاد آور خلاص شد حالا نوبت کلی بود که بر موضوع اصلی متمرکز شود. (وضعیت روانی این رهبر نازی) کلی به خاطر مسئولیتش در برابر دادگاه نورنبرگ باید به این سوال پاسخ می داد که آیا گوینگ به لحاظ روانی آمادگی محاکمه را دارد یا نه. علاوه بر این، کلی به حل معمایی دیگر هم می اندیشید: چه عاملی باعث شده بود که گورینگ دست به چنین جنایت هایی بزند و چه ویژگی هایی او را از بقیه متمایز می کرد؟ کلی مطالعه و تحقیق بر زندگی گورینگ را آغاز کرد: از جوانیش و دوران خلبانی در جنگ جهانی اول تا دوستی نزدیک با هیتلر در اوایل دهه 1920 و قدرت گیری در حزب نازی و فرماندهی نیروی هوایی. و البته مهم تر از همه، این که در دوره ای اگر هیتلر می مرد بدون شک گورینگ جانشین او می شد. کلی ارزیابی روانی گورینگ را آغاز کرد.


ادامه دارد...
نماد کاربر
naseh_azizi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 448
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 25, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 1360 بار
تشکر شده: 921 بار
امتياز: 7680

پستتوسط mosleh » دوشنبه ارديبهشت ماه 25, 1391 10:15 am

بابا زود باش دیگه بقیه شو بنویس ببینیم چی میشه
وگرنه خودم میرم کتابشو میخرم ها!
mosleh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 102
تاريخ عضويت: يکشنبه آذر ماه 27, 1389 12:30 am
محل سکونت: پاوه-سنندج
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 61 بار
امتياز: 10

پستتوسط naseh_azizi » دوشنبه ارديبهشت ماه 25, 1391 3:38 pm

سلام برادر عزیز باشه چشم ولی اینجوری جذابیتش بیشتر چون واسه ادامه ش تشنه تون میذارم :D  :D  :wink:  :wink:
نماد کاربر
naseh_azizi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 448
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 25, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 1360 بار
تشکر شده: 921 بار
امتياز: 7680

پستتوسط naseh_azizi » سه شنبه ارديبهشت ماه 26, 1391 12:35 pm

تست رُورشاخ برای گورینگ
( تست رورشاخ که پس از جنگ جهانی اول توسط «هرمان رورشاخ»، روانپزشک سوئیسی ابداع شده بود در فهم گورینگ و دیگر نازی ها نقشی کلیدی ایفا کرد. در این تست 10 کارت که روی آنها لکه های متقارن نامنظمی چاپ شده به فرد مورد معاینه نشان داده می شود. 5 لکه ی سیاه و سفید هستند، 2 تا سیاه و قرمز و 3 تا هم رنگی. از فرد مورد معاینه خواسته می شود که بگوید تلقی و تفسیرش از هر کارت چیست و لکه جوهر را می تواند به چه چیزی تشبیه کند. این آزمون روانپزشکی تا دهه های 50 و 60 میلادی جزئ محبوب ترین تست های شخصیتی محسوب می شد. اگر چه در حال حاضر از اعتبار این آزمون به شدت کاسته شده و شمار زیادی از روان شناسان استفاده از آن را برای کشف نابسامانی های روانی توصیه نمی کنند).
دکتر کلی اعتقاد داشت تست رورشاخ در فهم گورینگ نقشی کلیدی ایفا می کند. اگر چه نتایج تست رورشاخ گورینگ هیچ گاه به دادگاه نورنبرگ ارائه نشد، نتیجه این آزمون، بخش های تازه ای از شخصیت این رهبر سرنگون شده را نمایان کرد.
در این زمان گورینگ به نورنبرگ منتقل شده بود و مانند دیگر سران بازداشت شده نازی در جریان محاکمه در زندان انفرادی به سر می برد. سرهنگ «برتون اندروس»، رئیس زندان نورنبرگ ، یک روانپزشک آمریکایی به نام «گوستاو ام. گیلبرت» را استخدام کرده بود تا به کلی در ارزیابی وضعیت زندانیان همکاری کند. کلی از گیلبرت استقبال نکرد و روابط آن دو سرد و شکننده بود. با این حال آنها همراه هم تست رورشاخ را روی تمام زندانیان بلند پایه نازی انجام دادند. نتایج تست گورینگ شگفت آور بود؛ به خصوص که متفقین در تبلیغات دوران جنگ، سران نازی را افرادی دیوانه تصویر می کردند. پاسخ های گورینگ به آزمون رورشاخ، او را دارای «شخصیتی نرمال» نشان داد. اگر چه «به طور مشخص خود محور است و احساسات در تصمیم گیری هایش نقش اساسی دارد». آزمایش رورشاخ هیچ اشکال جدی در ذهن گورینگ پیدا نکرده بود اما کلی نتایج آن را یک قدم مثبت در فهم او می دانست. کلی به کمک تست هوش، ضریب هوشی گورینگ را 138 اعلام کرد که در میان سران بازداشتی نازی سومین به حساب می آمد.( ضمناً نتایج تست هوش باعث خوشحالی گورینگ مغرور شد). کلی در یادداشت هایش نوشت « گورینگ در کل بدبین است و جبرگرا» و به همین خار است که از زیر بار مسئولیت خود در قبال قتل  رقبای سیاسی و نسل کشی در دوران جنگ، شانه خالی می کند. کلی در گزارش اولیه خود در مورد گورینگ ( که حدود 65 سال در میان اوراق شخصی اش مخفی مانده بود) از بی ثباتی احساسی او و همچنین نگاه خود شیفته وارش به زیبایی و قدرت بدنش می نویسد. کلی که نگران سلامت قلب گورینگ بود از این این خصوصیت او سوء استفاده کرد (را بهتر است بگوییم حسن استفاده) و گورینگ را قانع کرد تا بهتر از قبل غذا بخورد. کلی در آن زمان نوشت : « وقتی به او گفتم برای نمود بهتر در دادگاه بهتر است لاغرتر شود او پذیرفت و خیلی کمتر از گذشته غذا خورد».
کلی آرام آرام متوجه شد که خوش رویی و فصاحت کلامی که گورینگ در دیدارهای اول نشان داده بود مداوم نیست و او سرشار از تناقض است. او در دورانی که رئیس سازمان جنگلبانی هیتلر بود، بارها خشونت با حیوانات را محکوم کرده و قوانینی جدی در حافظت از حیات وحش امضا کرده بود و همین مرد حامی حقوق حیوانات در 1940، دستور بمباران شهر بی دفاع «نوتردام» هلند را صادر کرده بود که مرکز شهر را با خاک یکسان کرد و 85 هزار بی خانمان بر جای گذاشت. وقتی گورینگ بدون هیچ احساسی خاطره قتل یک همکار نزدیک را به دستور خودش تعریف می کرد، کلی از او پرسید چطور خودش را به قتل دوست قدیمی اش راضی کرده؟ «گورینگ سکوت کرد و جوری به من زل زد که انگار هوش هوش کفی ندارم. بعد شانه های عظیم اش را بالا انداخت، کف دستانش را نشان داد و خیلی آرام و در کلماتی تک بخشی گفت: اما او سر راه من قرار داشت...»!
و نتیجه گیری کلی از همه ی این ها؟ او به مقامات دادگاه بین المللی جنایات جنگی اعلام کرد که گورینگ عاقل است، جنون ندارد و می تواند محاکمه شود. به عنوان بخشی از بررسی شخصی اش در مورد شخصیت گورینگ، کلی نوشت: «او بدون تردید ظالم ترین انسانی است که تا کنون مورد مطالعه قرار داده ایم».  


ادامه دارد...
نماد کاربر
naseh_azizi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 448
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 25, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 1360 بار
تشکر شده: 921 بار
امتياز: 7680

پستتوسط mosleh » شنبه تير ماه 17, 1391 12:00 pm

پس چرا ادامه نداره؟
mosleh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 102
تاريخ عضويت: يکشنبه آذر ماه 27, 1389 12:30 am
محل سکونت: پاوه-سنندج
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 61 بار
امتياز: 10


بازگشت به روانشناسی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 5 مهمان