سلام
بعد از غیبتی تقریبا طولانی دوباره صفحه سایت رو با متنی که از پختگی بویی نبرده می آلایم ، وتنها دلیل این جسارتم طرف بودن باشماست . شمایی که میدونم صبر صفت تان و اصلاح کارتان است . میدانم متنم را تحمل میکنید و اشکالات فراوانی که دارد را هم با فکر ایمانی و ذهن خلاق و دست مصلح خود ، اصلاح میکنید.
میگن شخصی به یه گورخر میگه : توسفیدی و خط های سیاه داری یا سیاهی و خط های سفید داری؟؟؟؟
اونم با کمی تامل(که به نظر من هم جای تامل هست و هم تاملش جای تحسین داره) تو جواب گفته بود :تو چی ؟؟؟
تو خوبی و گاه گاه بد میکنی یا یدی و گاه گاه خوب میکنی؟؟؟
(خواهشا مثل خیلیا توی زیبایی جوابش نمونید و همش به این فکر نیاشید که آفرین به این جواب و احسنت و از این قبیل فرمایشات بلکه پیامش رو دریابید
چون تا اونجایی که من یادم میاد همین ظاهر نگری و معجب شدن از زیبایی ظاهرهم یکی از دلایلی بود که امت رسول الله (صلی الله علیه و آله) رو به این وضع فلاکت بار در دارالاسلام انداخت.که مجبور شدیم کتابهایی رو بنویسیم که هم با افتخار و هم با شرمندگی اقرار کنیم ( اینک خورشید از غرب طلوع میکند)
یه استاد داشتیم که قرآن رو مثال یه تابلوی راهنمایی و رانندگی میدونست که سر یک پیچ خطرناک بر روی یک دره عمیق نسب کردن و علامت پیچیدن رو روی خودش داره(خودتون توذهنتون تصویرش رو رسم کنید)که تخلف ازش مساویه با مشرف شدن به دره و نیل به مرگ و به قول معروف ، دارفانی رو به مقصد دار باقی ترک کردن و هلاکت و...
حالا جایزه که راننده محترم بیاد و کنار این تابلو بایسته و محو فلز و رنگ و لعابش بشه و کنارش عکس یادگاری بگیره و ...
همون کارایی که الان در حق قرآن انجام میدن ،همون بایک نفس خواندن و تجوید (صرف ) رو رعایت کردن بدون دقت تو معنا و روی برنج نوشتن و روی چایی نوشتن و همه ی قرآن رو توی یک صفحه یا توی کوچکترین قطع ممکن نوشتن و زرکوب کردن آیاتش( که یادم میاد سال88توی نمایشگاه کتاب تهران تو قسمت انتشارات خارجه ش یه قرآن رو آورده بودن و فکر کنم مال کشور آلمان بود که وقتی خواستم بهش دست بزنم و صفحاتش رو ورق بدم فورا مسئول غرفه اومد و گفت که دس زدن بهش ممنوعه و وقتی جویای قیمتش شدم فرمود200میلیون تومان چون با آب طلا نوشته شده بود از بس که براشون محترم بوده !!!!!! که با حسرت بهش نگاهی کردم و گفتم مگه چه جمله و پیام تازه ای نسبت به قرآن جیبی های 4000 تومنی داره؟ که قابل توجه دوستان این رو هم بگم که به تعبیر بنده این احترام گرفتن قرآن همان مهجور واقع کردنشه البته محترمش ، یعنی مهجوریت محترم) و تبدیل کردن به فرش و پوستر سازی و دیگر ظلم هایی که درحقش انجام دادن و میدن و اگرم به خودمون نیایم همین روند ادامه داره و فعل ( خواهند داد) رو هم در ادامه صرفمون(متاسفانه)باید بیاریم .که بعضیامون وقتی عمق فاجعه رو درک میکنن مجبورا شریعتی وار بگن که : قرآن من شرمنده ام ، قرآن من شرمنده ام)
درسته که از مطلب اولم خیلی فاصله گرفتم ولی بغضی بود که بانوشتن جمله اول (متاسفانه و یا خوشبختانه) ترکیدن گرفت و مجبور شدم که بنویسمش( تقصیر خودتونم هست ، مگه نگفتم متنم ناپخته است؟؟؟چرا خوندینش؟ حالا که تا اینجاش اومدید و اعصابتون رو هم خورد کرده ، مجبورید که از اون دسته ای باشید که صابرند و مصلح ، انتخاب با خودتونه )
حالا به اصل متن بر میگردم
راستی تاحالا شده که به این حرف جواب بدیم ؟
اصلا توش فکر کردیم ؟
نمیدونم جوابتون مثبته یا نه ؟ ولی این رو میدونم ومطمئنم که جواب دادن بهش یعنی یک پله به شناخت خودطی کردن و همون طور که میدونید طبق قول مشهور (من عرف نفسه فقدعرف ربه) و طی کردن این مسیر یعنی یک تیر و دو نشان ، هم شناخت خود و هم شناخت الله و به قول اون قصیده ای که استاد ربیعی میخوندش و اکثرا کلیپش رو تو گوشی هامون داریم (کلید معرفتها خود شناسی ست، خدا نشناسی از خود ناشناسی ست)
و هم اینکه دست مایه ایه برا تغییر و اصلاح خود و باز این آیه رو متذکر میشم که (إن الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم )پس به سه دلیل فکر کردن تو جوابش رو توصیه میکنم
یک :پله ایه به سوی شناخت خود
دو : پله ایه به سوی شناخت الله
سه : پله ایه به سوی تغییرخود و متعاقبا تغییر اجتماع و قوم
منتظر دستگیری های عارفانه و مبتنی بر اصلاح تون هستم که به حقیقت ، من (یوسفم و از قعر چاه آمده ام )
ممنون از حسن حوصله ای که خرج کردید
( راستی از این اسمی که براش گذاشتم ناراحت نشید و به قول " ادبا " خرده نگیرید که بخاطر مطالب آموزنده ی کتاب پر محتوای استاد ربیعی ه که در کتاب " عالیجناب گوریل " آمده که در اونجا درس زندگی رو از زبان حیوانات باید شنید و منم این درس مهم رو از جناب گورخر نقل کردم ، هرچند چندان باب میل شاید نباشد)