تغییر دنیا

در این بخش داستانهای کوتاه و آموزنده قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

تغییر دنیا

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 14, 1391 1:51 pm

به گورستان گذشتم صبحگاهی
شنیدم ناله و افغان و آهی
بدیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا نمی ارزد به کاهی

                                                                   بابا طاهر

بر سر گور کشیکی در کلیسای مینستر نوشته شده است:
کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم.
بعدها آن را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که
در آستانه ی مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!!!

برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط mehr » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 7:06 pm

با سلام و تشکر از خواهر عزیزم زینب


تغيير چشم‌انداز براي رسيدن به اهداف





مي‌گويند در كشور ژاپن مرد ميليونري زندگي مي‌كرد كه از درد چشم خواب به چشم نداشت و براي مداواي چشم دردش انواع قرص‌ها و آمپول‌ها را به خود تزريق كرده بود، اما نتيجة چنداني نگرفته بود.

     وي پس از مشاورة فراوان با پزشكان و متخصصان زياد درمان درد، خود را مراجعه به يك راهب مقدس و شناخته شده مي‌بيند.

     وي به راهب مراجعه مي‌كند و راهب نيز پس از معاينه وي به او پيشنهاد كه مدتي به هيچ رنگي بجز رنگ سبز نگاه نكند. وي پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمين خود دستور مي‌دهد با خريد بشكه‌هاي رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ‌آميزي كنند. همين‌طور تمام اسباب و اثاثية خانه را با همين رنگ عوض مي‌كند.

     پس از مدتي رنگ ماشين، ست لباس اعضاي خانواده و مستخدمين و هر آنچه به چشم مي‌آيد را به رنگ سبز و تركيبات آن تغيير مي‌دهد و البته چشم دردش هم تسكين مي‌يابد.

     بعد از مدتي مرد ميليونر براي تشكر از راهب وي را به منزلش دعوت مي‌نمايد. راهب نيز كه با لباس نارنجي رنگ به منزل او وارد مي‌شود متوجه مي‌شود كه بايد لباسش را عوض كرده و خرقه‌اي به رنگ سبز به تن كند. او نيز چنين كرده و وقتي به محضر بيمارش مي‌رسد از او مي‌پرسد آيا چشم دردش تسكين يافته؟ مرد ثروتمند نيز تشكر كرده و مي‌گويد: "بله. اما اين گرانترين مداوايي بود كه تاكنون داشته."

     مرد راهب با تعجب به بيمارش مي‌گويد بالعكس اين ارزانترين نسخه‌اي بوده كه تاكنون تجويز كرده‌ام. براي مداواي چشم دردتان، تنها كافي بود عينكي با شيشة سبز خريداري كنيد و هيچ نيازي به اين همه مخارج نبود.

     براي اين كار نمي‌تواني تمام دنيا را تغيير دهي، بلكه با تغيير چشم‌اندازت مي‌تواني دنيا را به كام خود درآوري.





     تغيير دنيا كار احمقانه‌اي است، اما تغيير چشم‌اندازمان ارزان‌ترين و مؤثرترين روش مي‌باشد.



"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"

برای نویسنده این مطلب mehr تشکر کننده ها: 2
Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
mehr
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 924
تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1274 بار
تشکر شده: 1137 بار
امتياز: 1630


بازگشت به داستانهای کوتاه و آموزنده

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 0 مهمان