«««««« چکیده ی مختصری از عشره مبشره »»»»»»»»

در این بخش سیره ی اصحابِ کرام و تابعین قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

«««««« چکیده ی مختصری از عشره مبشره »»»»»»»»

پستتوسط Sanam1 » جمعه خرداد ماه 19, 1391 4:09 pm

نظر به آنکه در هر زمان بی شک انسان مسلمان نیازمند راهنمایی است برای رساندنش و نزدیک کردنش به سرمنزل مقصود علاوه بر قرآن و سیره رسول اشخاصی بزرگ همچون اصحاب و بزرگ مردان دین چراغی بر سر راه ماهستند در جهت رسیدن به کمال انسانی، چه بسا ما شناخت کافی از این بزرگواران نداریم در این مطلب شرح مختصری از این رادمردان دین گردآوری شده تا عزیزان مخاطب را هر چند کم با آداب و شخصیت این بزرگواران آشنا کند و به آن امید که مورد خشنودی حق تعالی و مورد استفاده عزیزان مخاطب قرار گیرد.


فصل اول،حضرت ابوبکر صدیق(رضی الله عنه)

تولد حضرت صدیق در سال دوم یا سوم بعد از عام الفیل برابر با 572 یا 573 میلادی بوده است.
نام پدر ایشان عثمان و نام مادرش سلمی ملقب به ام الخیر بوده است.
در زمان جاهلیت حضرت ابوبکر جزو حنیف ها،یعنی کسانیکه به وحدانیت خداوند ایمان داشتند و از بت پرستی به دور بودند به شمار می رفت.اقدام حضرت ابوبکر نه تنها در اسلام آوردن شگفت انگیز است،بلکه آشکار کردن آن بسی شگفت انگیزتر است،زیرا او تاجر بود و معمولاً تجار با آنچه مخالف عقاید و آراء عامه باشد بخاطر منفعت شخصی آنرا رد می  کنند،ولی صدیق در این کار بقدری خود را والا ساخته که حق را فقط بخاطر حقیقت بزرگ می دارد و با توجه به حق به بالاتر از منافع زندگی مادی نایل می شود.پیامبر(ص) در مورد ایشان می فرمایند:هر کسی را که به اسلام دعوت کردم تأمل کرد مگر ابوبکر.در بین مردان حضرت ابوبکر(رض) در میان زنان حضرت خدیجه(رضی الله عنها) در بین کودکان حضرت علی(رض)  در بین بردگان زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر(ص) اولین اشخاصی بودندکه به دین اسلام ایمان آوردند.بزرگترین خدمات آن والا مقام در حیات پیامبر(ص) به ترتیب زیر می باشد.
1)اسلام آوردن عده ای از شخصیتهای مهم و با نفوذ،به دست او
حضرت ابوبکر(رضی الله عنه) بعد از ایمان آوردن از نزد رسول خدا(ص) رفت و با کمال خوشحالی،حضرت عثمان بن عفان(رضی الله عنه) ،حضرت طلحه(رضی الله عنه) ،حضرت زبیر(رضی الله عنه) ،حضرت سعد بن ابی وقاص(رضی الله عنه) ،حضرت سعید بن زید(رضی الله عنه) ، فاطمه بنت خطاب و همسرش حضرت سعید بن زید(رضی الله عنه) ،حضرت ابو عبیده بن الجراح(رضی الله عنه) ،حضرت عبد الرحمن بن عوف(رضی الله عنه) ،ابو سلمه بن عبدالاسد و ارقم بن ابی الارقم را به اسلام دعوت کرد.همه آنها ندای این سروش را قبول کردند،و اسلام آوردند. این کار در چند روز اول ایمان حضرت ابوبکر صورت گرفت.
2)آشکار کردن اسلام
تعداد صحابه که به 38 نفر رسیدند حضرت ابوبکر از پیامبر(ص) خواست که اسلام را آشکار سازد،آن حضرت فرمودند که تعداد ما بسیار کم است اما چون حضرت ابوبکر اصرار ورزیدند پیامبر درخواستش را پذیرفت.سپس پیامبر با 38 صحابی به کعبه رفت.حضرت ابوبکر به عنوان اولین خطیب اسلام مردم را به طرف خدا و رسولش دعوت کرد اما مشرکین بر آنها شوریدند و شدیداً آنها را کتک زدند. حضرت ابوبکر وقتی به هوش آمد قسم خورد که تا پیامبر را نبیند لب به چیزی نزند.وقتیکه حضرت ابوبکر پیامبر را دید پیامبر او را بوسید و مسلمانان با مشاهده حالش به گریه افتادند.در همان حال حضرت ابوبکر از پیامبر می خواهد که مادرش را به اسلام دعوت کند پیامبر برای مادرش دعا فرموده و او را به اسلام دعوت می کند مادر حضرت ابوبکر ایمان آورده و تعداد مسلمانان به 39 نفر می رسد و از نتایج این کار حضرت صدیق مسلمان شدن حضرت حمزه شیر قریش،عموی پیامبر می باشد.
3)آزاد کردن بردگان مسلمان
حضرت ابوبکر پیش از هجرت به مدینه نه تن از بردگان مسلمان را خریده و آزاد ساخت نیت واقعی حضرت ابوبکر از این کار فقط جلب رضای خداوند بود.
4)حدیث اسرا
زمانیکه رسول خدا درباره شب اسرا صحبت می کرد عده ای از نو مسلمانان که دچار تردید شده بودند نزد حضرت ابوبکر رفتند و قضیه را برای او تعریف کردند.اگر رسول خدا این چنین می گوید راست گفته است زیرا وحی از آسمان برای او نازل می شود.سپس به اتفاق آنها به مسجد رفتند و به بیانات پیامبر که بیت المقدس را توصیف می کرد گوش داد.و بیانات پیامبر را تصدیق کرد و پیامبر به او لقب صدیق داد.
5)شرکت در کلیه جنگهای پیامبر
در جنگ احد حضرت ابوبکر یکی از معدود دلاورانی بود که با جان و دل به دفاع از پیامبر پرداختند و او را از گزند قریش حفظ کردند.در جنگ حنین از معدود کسانی بود که پیامبر را تنها نگذاشتند و در جنگ تبوک در رکاب پیامبر خدا بود.
6)امام جماعت برای برگزاری نماز جماعت به جای پیامبر خدا
چون بیماری پیامبر شدت گرفت دستور داد حضرت ابوبکر به جای او نماز بگذارد.
فضایل حضرت صدیق از دید پیامبر
1_ابوبکر گوید وقتی که با پیامبر در غار ثور بودیم،به پیامبر گفتم:هرگاه یکی از آنان زیر پای خود را نگاه کند حتما ما را می بیند،پیامبر گفت:ای ابوبکر چطور فکر می کنی درباره دو نفری که خداوند سومی آنهاست؛(یعنی خدا یار و حافظ آنهاست)
2_پیامبر فرمود:سخی ترین و صاحب حق ترین مردم چه از لحاظ رفاقت و چه از نظر مالی نسبت به من ابوبکر است.
3_زنی پیش پیامبر آمد و از او چیزی درخواست نمود،پیامبر به او گفت بعدا نزد من بیا.آن زن گفت اگر آمدم و نبودی چه کنم؟پیغمبر گفت:اگر مرا نیافتید نزد ابوبکر بروید.
فردوسی در شاهنامه در فضیلت ابوبکر چنین سروده:

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه
بر نتابد بر کس ز بوبکر به


منبع:عشره مبشره، مؤلف:فریدون اسلام نیا




در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط Sanam1 در شنبه خرداد ماه 20, 1391 8:50 am .

برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 4
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط Ramin » جمعه خرداد ماه 19, 1391 4:24 pm

با سلام و تشکر از شما کاربر گرامی

مطلبتون خوب و مفیده، جزاک الله خیرا ...

فقط اگه میشه تو قسمت ویرایش متن بیشتر دقت کنین، فاصله خطوط به هم خیلی نزدیکه و چشم رو اذیت میکنه. ممنون ...
وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ...
نماد کاربر
Ramin
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 999
تاريخ عضويت: شنبه مرداد ماه 22, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 945 بار
تشکر شده: 1633 بار
امتياز: 2940

پستتوسط Sanam1 » جمعه خرداد ماه 19, 1391 6:31 pm

با سلام خدمت شما کاربر گرامی

اجرکم عند الله

ممنون از راهنمایی تون
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط nahmadi69 » جمعه خرداد ماه 19, 1391 9:07 pm

سلام علیکم ورحمه الله و برکاته
جزاک الله و خیرا
کارتون خیلی جالبه . ان اشا اله ادامه بدین.
فقط لطف کنین . به این جملات کم اکتفا نکنین
الدنيا سجن المؤمن وجنّة الكافر، والموت جسر هؤلاء إلى جنّاتهم وجسر هؤلاء إلى جحيمهم

ما الموت إلاّ قنطرة تعبر بكم من البؤس والضّراء إلى الجنان الواسعة، والنعيم الدائم، فأيُّكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر

برای نویسنده این مطلب nahmadi69 تشکر کننده ها:
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
nahmadi69
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 168
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 24, 1390 12:30 am
محل سکونت: کرماشان _ پاوه
تشکر کرده: 148 بار
تشکر شده: 142 بار
امتياز: 410

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 7:30 pm

فصل دوم،حضرت عمر فاروق(رضی الله عنه)

حضرت عمر در سال 583 میلادی متولد گردید.نام پدرش خطاب و نام مادرش حنتمه می باشد.کنیه آن حضرت ابو حفص و لقبش فاروق بود.حضرت عمر جزو

17 نفر باسواد مکه و با سوادترین آنها بود.در زمان جاهلیت فرماندهی نیروهای قریش و هم چنین سمت سفارت امور خارجه به عهده حضرت عمر

بود.حضرت عمر علاوه بر سواد و معلومات جامعه شناسی و هنر شمشیر زنی و سوارکاری و تیراندازی سالها پست سفارت قریش و داوری اختلافات

مهم قبایل را اداره کرده بود.حضرت عمر به تجارت اشتغال داشت،برای انجام امور تجاری خود چندین بار به عراق و شام و شهر قدس در فلسطین سفر

کرد.طبعاً این مسافرتها و مذاکراتش با سران و والیان عراق و شام و آشنایی با تمدن دو امپراطوری ایران و روم در تعقل و طرز تفکرش و معاشرتش با

مردم اثر گذاشته،حسن بصیرت و تدبیری پیدا کرده بود که عموم مردم شیفته اخلاق و مجذوب شخصیتش شده بودند.برخورد حضرت عمر با پیامبر قبل از

ایمان بسیار مؤدبانه بود.


اسلام آوردن حضرت عمر(رضی الله عنه)

حضرت عمر به خانه پیامبر رفت تا اسلام بیاورد حضرت گفت یا رسول الله آمده ام تا به خدا و رسول ایمان بیاورم پیغمبر با صدای بلند تکبیر گفت به طوری که

یاران وی در خانه شنیدند که حضرت عمر اسلام آورد.ایمان حضرت عمر باعث شد اوضاع به نفع مسلمانان تغییر یابد و بسیاری از اهل مکه مسلمان

شوند.عبدالله بن مسعود که می گوید از آن روزی که حضرت عمر مسلمان شد برای همیشه توانا شدیم و اشلامش برای ما فتح و گشایشی بود اسلام

حضرت عمر این چنین عظمتی داشت که رسول خدا آرزوی مسلمان شدن او را می کرد
.

موافقات حضرت عمر(رضی الله عنه)

حضرت عمر در زمینه اخلاق مردم و نوع برخورد با کفار و با منافقین،طرحهایی را به پیامبر پیشنهاد می کند و تقاضاهایی را به او عرضه می دارد که بعد از

مدتی پاسخ آنها نه در زمین بلکه از آسمان به صورت وحی فرود می آید از جمله آنها عبارتند از:

1_دعای حضرت فاروق درباره تحریم شراب،روزی حضرت فاروق با نهایت تضرع و زاری به بارگاه خداوند التماس و دعا کرد و چنین گفت:خداوندا بیان فرما

برای ما مساله شراب را به طوری که واضح و تسلی بخش باشد.بعد از دعای حضرت فاروق آیه 90 از سوره مبارکه مائده نازل شد و طی آن خداوند چنین

فرمود:


"یا ایها الذین امنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلم رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون"

"ای کسانیکه ایمان آورده اید همانا میخوارگی و قمار بازی و بتان و تیرها(سنگها و اوراقی که برای بخت آزمایی و غیبگویی بکار می برید همه و همه از

لحاظ معنوی)پلیدند و عمل شیطان می باشند پس از پلید دوری کنید تا اینکه رستگار شوید"


2_تأیید رای حضرت عمر درباره حجاب،حضرت معتقد بود که زنها بدون حجاب نباید از خانه خارج شوند و در این باره تقاصاهایی از پیامبر کرد بعد از مدتی آیات

مربوط به حجاب بر پیامبر نازل شد.

3_دعای حضرت فاروق درباره کسب اجازه ورود به اتاق پدر و مادر،روزی حضرت عمر در خانه اش استراحت می کرد که ناگهان غلام پیامبر وارد خانه اش شد

و پیغام داد که پیامبر ترا خواسته است.حضرت فاروق تمنا کرد که کاش خداوند خادمان را از وارد شدن ناگهانی و بدون اجازه در اوقات مخصوص ممنوع

سازد.خداوند غلامان و کنیزان و کودکان را در سه وقت مخصوص از وارد شدن بدون اجازه به اتاق پدر و مادر ممنوع کرد.پیش از نماز فجر،وقت نیمروزِ،بعد از

نماز عشاء.

4_تأیید منطق فاروق در رد افترا به حضرت ام المؤمنین حضرت عایشه،هنگامی که پیامبر از حضرت فاروق درباره افک مشاوره خواست،حضرت فاروق در

جواب عرض کرد:ای رسول خدا چه کسی عایشه را در نکاحت آورده است؟آن حضرت فرمود: خداوند.حضرت فاروق گفت: آیا ممکن است که خداوند زوج

پلیدی را به نکاحت در آورد؟آنگاه گفت:هذا بهتان عظیم:این تهمتی بزرگ است.خداوند نه تنها رای حضرت عمر را تأیید کرد بلکه حتی جمله هذا بهتان

عظیم را نیز جزو وحی قرار داد(عین همان جمله در قران می باشد) و چه منزلتی از این بالاتر.


سخنانی از حضرت عمر(رض)

1_مانند ظروف و جلد به کتاب بچسبید و یر اثر مطالعه کتاب سرچشمه های فوران علم شوید.

2_قرآن بخوانید با آن معروف می شوید و عمل به قرآن بکنید از اهل قرآن خواهید شد.

3_در فرا گرفتن علم تلاش و کوشش کنید و آنچه را یاد گرفتید به مردم یاد دهیدو همراه علم متانت و وقار و سنگینی را نیز یاد بگیرید.متواضع باشید و از

علمای مغرور و متکبر نباشید.

4_به قرآن و احادیث پیامبر بچسبید،از قرآن و احادیث پیروی کنید،از خود چیزی نگویید،آنچه در قرآن و حدیث است بگویید.

5_خدا بوسیله اسلام به شما عزت بخشیده است هرگاه بخواهید به وسیله ای دیگر غیر از اسلام عزت پیدا کنید،خدا شما را خوار و ذلیل خواهد کرد.

6_برای تشخیص قدرت ایمان یک نفر،دعاهای او را به هنگام نماز معیار قرار ندهید،بلکه به هنگام مطرح شدن درهم دینار و پول و مال او را آزمایش کنید.

از جمله فتوحات حضرت عمر ایران،شام،فلسطین و مصر می باشد که شرح مختصری از فتوحات به قرار زیر می باشد.


پایان بخش اول








برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 4
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

ادامه ی فصل دوم بخش دوم

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 7:39 pm

از جمله فتوحات حضرت عمر ایران،شام،فلسطین و مصر می باشد که شرح مختصری از فتوحات به قرار زیر می باشد.

فتوحات حضرت عمر(رضی الله عنه)

1_ایران

حضرت عمر لشکری همراه مثنی ساخته و ابوعبید بن مسعود ثقفی را با سپاهی دیگر در دنبال او روانه کرد.در این موقع رستم فرخزاد به سپهسالاری

کل قشون ایران منصوب شده بود.فرمانده سپاه ایران بهمن جادویه بود.در جنگ چون اعراب تا این زمان فیل ندیده بودند و به علاوه فیلها باعث وحشت

اسبهای آنها گردیدند شکست خوردند،این جنگ به پیروزی ایرانیان انجامید در سال 13 هجری قمری روی داد و اولین و آخرین پیروزی آنها در برابر مسلمین

بود.در این جنگ حضرت ابو عبیده به شهادت رسید و مثنی به یاری سپاهیان جدیدی که حضرت عمر برای او فرستاد در سال 14 هجری در جگ معروف

بویت(نهری که نزدیک کوفه از فدات سرچشمه می گیرد)شکست سختی بر ایرانیها وارد ساخت.و بعد از این جنگ مسلمانان به دستور حضرت عمر،شهر

بصره را می سازند و سرگرم آبادانی اراضی فتح شده می شوند.ایرانیان که دیدند کار اعراب بالا گرفته تصمیم گرفتند با تجهیزات کافی به جنگ ایشان قیام

کنند چون مثنی آگاه شد مراتب را برای حضرت عمر نوشت و تقاضای کمک کرد.به این ترتیب حضرت سعد بن ابی وقاص به فرماندهی ارتش اسلام در

قادسیه انتخاب شد.در راه نامه مثنی به دست حضرت سعد رسید،مثنی که وفات کرده بود،در آن نامه حضرت سعد را از اوضاع ایران و تجاربی که در این

مدت تحصیل کرده بود آگاه ساخته و وصیت کرده بود که با ایرانیان در نواحی سرحدی بجنگد تا اگر شکست بخورد به بیابان عربستان پناه برد.رستم سردار

ایرانی در حیره استقرار یافته بود،به خارج حیره حرکت کرده در روبروی ارتش اسلام،ارتش خود را مستقر می سازد.این جنگ(قادسیه)در جمادی الاول سال

16 هجری قمری،16 ماه بعد از جنگ بویت روی داد.ارتش ایران 120 هزار نفر جنگ آور جنگ دیده،و 33 فیل جنگی و فیل سفید شاپور و درفش کاویانی بود

در مقابل مسلمانان در روز اول جنگ به قول بلاذری 10 هزار نفر و به قول سایر مورخین مانند طبری 20 هزار نفر نیرو داشتند با تجهیزاتی بسیار کمتر از

ایرانیها.جنگ در بعد از نماز ظهر با چهار تکبیر حضرت سعد شروع شد و قعقاع بن عمرو با لشکریانش به کمک ارتش ایران می شتابد و همراهان او نیز

شتران را همچون فیلهای ایران آذین بسته و بر پشت آنها بر دشمن حمله می کنند.این کار موجب وحشت ایرانیها می شود،در این روز ارتش ایران به

شکست نزدیک می شود.در اوایل روز چهارم نزدیکیهای ظهر به دنبال طوفان شدیدی که برخواسته بود و گرد و غبار را بر روی ایرانیها می زد و چادری را که

رستم در آن بود را سرنگون ساخت،رستم که زخمی شده بود از تخت فرود می آید و خود را در آب رودخانه فرات می اندازد اما هلال بن علقمه پای او را

گرفته از آب بیرون می کشد،سرش را بریده و فریاد بر می آورد به خدای کعبه که من رستم را کشتم به این ترتیب سپاه ایران شکست خورده و فراری می

شوند. این جنگ از بزرگترین و شدیدترین جنگهای تاریخ اسلام است.طی آن 8500 مسلمان شهید می شوند تلفات ایرانیها را بین 20 تا 30 هزار نفر

نوشته اند.همچنین چهار هزار نفر از ارتش ایران به مسلمانها پیوسته و در مدائن و جنگ جلولا بر علیه هموطنان خود می جنگند.در این جنگ رستم از

مشورت سه فرمانده نامی دیگر ایران،فیروزان-بهمن جادویه(فرمانه جنگ پل)و جالینوس بر خوردار بود و لشکر ایران از هیچ کم و کاستی برخوردار نبود.که با

توکل به خدا سپاه اسلام با اندک امکاناتی که داشتند از همه مهمتر با جمعیتی بسیار کمتر نسبت به جمعیت  آنها پیروز شدند.


2_فتح مدائن


پارسیان بعد از شکست قادسیه تنها پل ارتباطی با مدائن را بکلی خراب کرده بودند،حضرت سعد فرمانده ارتش اسلام گفت مرد دلیری لازم است که با

سپاه خود به آب بزند و سپر دیگران باشد.عاصم بن عمر و 600 نفر از دلیران برای این کار دامن همت به کمر بستند و حضرت سعد آنها را به ده ستون 60

نفری تقسیم کرد و فرمان حرکت داد.این کاری بود بس عظیم و خارق العاده،قوایی که آشنایی با شنا و آب بازی نداشتند با اسبهایی که هیچگاه چنین آبی

را ندیده بودند از شط عبور کردند.ایرانیها که باور نمی کردند آنها بتوانند سالم از دجله عبور کنند با تعجب به آنها می نگریستند و فریاد بر آورده که ما روبروی

آدمیان نیستیم بلکه اینها جنیانند.لذا گروهی از سوارکاران به طرف آنها تاختند اما کاری از پیش نبردند،زیرا مسلمین قبلاً فکر همه چیز را کرده بودند،آنها با

خود نیزه های بلند و نوک تیز آورده بودند با زدن نیزه به چشم اسبهای دشمن آنها را فراری ساختند. و مدائن که مجموعه هفت شهر بود به دست

مسلمانان سقوط کرد.حضرت سعد و سلمان فارسی وارد ایوان کسری شده و نماز فتح بجای آوردند.و حضرت عمر به حضرت سعد دستور داد که پیشروی

نکند و به آبادانی عراق بپردازد و حضرت سعد با ساختن شهر کوفه به این پیشنهاد لبیک گفت.جنگ حلوان و جلولا نیز به پیروزی مسلمین می انجامد.



[size=84]از جمله فتوحات دیگر،فتح الفتوح،شام و فلسطین و مصر(روم) می باشد که به علاقمندان توصیه میکنیم که به کتابهای عشره مبشره و تاریخ ایران بعد از

اسلام تألیف فریدون اسلام نیا مراجعه نمایند.




آخرين ويرايش توسط Sanam1 on يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 9:48 pm, ويرايش شده در 2.

برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 8:42 pm

فصل سوم،حضرت عثمان(رضی الله عنه)

حضرت عثمان در سال 575 میلادی متولد گردید.نام پدر عفان و نام مادرش اروی بود.حضرت عثمان بخاطر عقد دو دختر پیامبر به ذی النورین ملقب

شد.حضرت عثمان در دوران جاهلیت مردی تاجر پیشه بود.بیشتر تجارتش در جزیرة العرب(یمن و شام و عراق)صورت می گرفت.از خصوصیات بارز او در

دوران جاهلیت این بود که از بت پرستی نفرت داشت،هیچگاه میخواری نکرد،میهمان نوازی و جوانمردی از صفات منحصر بفرد او بود.در محیط کارش در مکه

با کمال صداقت و امانت با مردم محبت و حسن اخلاق داشت.



اسلام آوردن حضرت عثمان(رض)

حضرت عثمان ایمان خود را اینچنین بیان کرده است:در آغاز بعثت رسول خدا(ص) از خاله ام سعدی درباره رسول خدا(ص) چیزی شنیدم که مرا سخت تحت

تأثیر قرار داد.چون قبلاً هرگاه با امر مهمی روبرو میشدم نزد ابوبکر رفته با او در میان می گذاشتم.این بار نیز نزد وی رفته و قضیه را با او در میان

گذاشتم.ابوبکر گفت تو مرد دانایی و تشخیص حق از باطل برای تو امر مشکلی نیست،این بتهایی را که قوم ما می پرستند جز سنگ ساخته نیست نه

چیزی می بینند و نه چیزی می شنوند.آنچه خاله ات درباره رسالت محمد(ص) گفته است راست است.گفتم نزد پیامبر(ص) برویم وقتی نزد پیامبر رفتیم

عرض کردم شهادت می دهم که خدایی نیست جز الله و اینکه محمد رسول خداست.


خدمات حضرت عثمان(رضی الله عنه)

حضرت عثمان یکی از نویسندگان وحی الهی بود،و به خاطر بخشش فراوان مال خود در راه نشر اسلام و دیگر خدماتش،پیامبر (ص) دختر گرامی خود،رقیه را به عقد او در می آورد.در سال ششم

هجرت پیامبر همراه اصحابش به قصد طواف مکه از مدینه حرکت نمود.قریش در جایی به نام حدیبیه که جزء حریم شهر مکه بود از ورود آنها به شهر مکه

جلوگیری کردند.لذا پیامبر صلاح دید که یکنفر از مسلمین به نمایندگی به قریش برود و از آنها اجازه بگیرد. پس حضرت عثمان بخاطر محبوبیتش در قریش

انتخاب شده در نتیجه سرانجام آنها را به عقد قرارداد صلح با رسول خدا متقاعد کرد.این قرارداد،صلحی ده ساله را برای مسلمین به ارمغان آورد.و به تعبیر

قرآن به فتح المبین نامیده شد.از دیگر خدمات حضرت عثمان این بود که گواراترین آب چاه مدینه مشهور به بئر رومه که مالکش فردی یهودی بود و آب آن را با

پول به مردم می داد را از او خریداری نمود و آبش را به صورت رایگان در اختیار مردم قرار داد.و در تجهیز لشکر جیش العسره که پیامبر آن را در گرمای گرم

تابستان برای مقابله با لشکر مجهز روم به تبوک آماده می کرد.نقش بسزایی داشت.و به آن لشکر کمک فراوان نمود.و در زمان خلافت حضرت ابوبکر یکی

از مشاوران بلند پایی آن حضرت بود و در زمان حضرت عمر یکی از اعضای شورای استنباط مرکزی مخصوص مهاجرین اولیه بود.و در قحط سالی سال 18

هجری قمری در عربستان در زمان حضرت عمر،حضرت عثمان کاروان معروف موادخوراکی مجاناً به مسلمانان واگذار نمود.


فتوحات حضرت عثمان(رضی الله عنه)

حضرت عثمان شمال آفریقا تا اقیانوس اطلس را تحت قلمرو حکومت اسلامی درآورد.هم چنین

طبرستان،کرمان،بلوچستان،شیراز،افغانستان،گرجستان،کشور فعلی آذربایجان که بخشی از ایران ساسانی بود را به تصرف حکومت اسلامی درآورد.از

دیگر فتوحات آن حضرت کشور قبرس بود که به پیشنهاد حضرت معاویه(رضی الله عنه) و فرماندهی وی صورت گرفت.و همچنین شهر اسکندریه با

فرستادن عمرو بن عاص آنجا را تصرف کردند.


اولین جنگ دریایی مسلمین

کنستانتین پسر هرقل امپراطور روم برای غلبه بر مسلمین تصمیم می گیرد که آنها را به جنگ دریایی کشیده و نابود کند.وی در این راستا با پانصد کشتی

مجهز و پر از نیرو به مصر حمله ور می شود.والی مصر عبدالله بن سعد بن ابی سرح که توسط جاسوسانش از این حمله آگاه می شود،با دویست کشتی

به پیشباز دشمن می رود.مسلمین برای اولین بار در دریا با دشمن می جنگند.رومیها فکر می کردند که مسلمانان به علت نداشتن تجربه این کار شکست

خواهند خورد،ولی ارتش اسلام با شجاعت بی نظیر خود علی رغم از دست دادن تعداد زیادی از نیروهایش شکست سختی به رومیها وارد می کند،و

حتی امپراطور روم در این جنگ رخمی شده و به اتفاق بازمانده ارتش خود از معرکه جنگ می گریزد.به این ترتیب رومیها که جرأت روبرو شدن با ارتش

اسلام در خشکی را نداشتند در دریا نیز از آنها شدیداً شکست می خوردند.








برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 8:56 pm

فصل چهارم حضرت علی (رضی الله عنه)

حضرت علی(رضی الله عنه) در سال بیست و یک قبل از هجرت متولد گردید.نام پدرش ابیطالب و نام مادرش فاطمه می باشد.دارای القاب اسدالله،ابوتراب

و مرتضی است.در هشت سالگی به پیامبر(ص) در همان ایام اولیه بعثت ایمان آورد.و در 23 سالگی در سال دوم هجری با حضرت فاطمه دختر گرامی

پیامبر ازدواج کرد.چون حضرت علی (رض) به علت عدم قدرت مالی قادر به ازدواج نبود.پیامبر کلیه مخارج عروسی او را به عهده گرفت.


وصف حضرت علی(رضی الله عنه)

حضرت علی عالمی پرهیزکار و زیرک و فقیه متبحر در علوم دینی و کلیه علوم زمانه بود.مردی دوراندیش و صاحب قدرب بود.سخنها را به فاصله می گفت و

حکم به عدالت می کرد،علم از جانب او فوران می کرد،حکمت از قلبش می درخشید.از لذات دنیا وحشت داشت و با تاریکی شب انس می گرفت.خوراک

ساده را دوست داشت،اهل دین را احترام می کرد،و فقرا را از خود دور نمی کرد.رسول اکرم (ص) در حق حضرت علی فرموده است:ای خدا هر کسی

علی را دوست دارد،تو او را دوست بدار و هر که دشمن علی باشد تو دشمن او باش.حضرت علی در زهد زندگی فقیرانه ای مانند حضرت عمر

داشت،روی حصیر می خوابید و به خوردن خرما و آب قناعت می کرد.


خدمات حضرت علی (رضی الله عنه)

حضرت علی در شب هجرت رسول اکرم (ص) در رختخواب آن حضرت خوابید و امین پیامبر در برگرداندن اموال امانتی اهل مکه که نزد پیغمبر بزرگوار

نگهداری می شد،بود.درجنگ بدر میدان ظهور شجاعت حضرت علی است،چرا که آن حضرت برای اولین بار در طول زندگی خود با یکی از پهلوانان مشهور

عرب به نام ولید پسر عتبه روبرو می شود،و با یک ضربت شمشیر او را نقش بر زمین می کند.در جنگ خندق حضرت علی عمرو پسر عبدود که یکی از

مشهورترین جنگجویان در شبه جزیره عربستان بود را می کشد.در جنگ خیبر که با یهودیان می جنگید به یکی از یهودیان ضربتی بزد که سر وی بیفتاد و

دری را که نزدیک قلعه بود بگرفت و سپر خویش کرد و همچنان به دست وی می بود و می جنگید تا قلعه را بگشود،آنگاه در را بینداخت، و ابو رافع غلام

پیغمبر(ص) گوید من با هفت کس دیگر کوشیدیم که در را بگردانیم ولی نتوانستیم.حضرت علی در کلیه جنگهای پیامبر (ص) به غیر از جنگ تبوک شرکت

کرد.در جنگ تبوک پیغمبر او را از شرکت کردن منع کرد.و او را برای سرپرستی بچه ها و اطفال و کودکان وا گذاشت.


وصیت حضرت علی (رضی الله عنه)

این وصیت علی بن ابی طالب است،شهادت می دهد که خدایی جز خدای یگانه بی شریک نیست،و اینکه محمد بنده و پیغمبر او است،که وی را با هدایت

و دین حق فرستاد،که بر همه دین ها غلبه دهد و گر چه مشرکان خوش ندارند.و نیز نماز و عبادت و حیات و ممات من برای خدای بی شریک،پروردگار

جهانیان است،چنین فرمانم داده اند.و من از تسلیم شدگان هستم.آنگاه به تو ای حسن و به همه فرزندان سفارش می کنم که از خدا،پروردگارتان بترسید

و بر مسلمانی بمیرید و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید که شنیده ام پیامبر(ص) می گفت:اصلاح میان کسان از نماز و روزه بهتر

است.خویشاوندانتان را بنگرید و رعایتشان کنید تا حساب رستاخیزتان آسان شود.خدا را،خدا را،در مورد یتیمان منظور دارید،گرسنه شان مدارید و پیش

شما در رنج نباشند.خدا را،خدا را،در مورد همسایگان منظور دارید که سفارش شدگان پیغمبرتان هستند.پیوسته سفارششان می کرد چندانکه پنداشتم

برای همسایه ارث مقرر خواهد شد.خدا را،خدا را،در مورد قرآن منظور دارید و دیگران در کار عمل بدان از شما

پیشی نگیرند.در مورد نماز منظور دارید که ستون دین شماست.در مورد خانه خدایتان منظور دارید و تا زنده اید آنرا رها نکنید،که اگر متروک ماند چیزی جای

آن را نگیرد.در مورد جهاد در راه خدا با مالها و جانهایتان منظور دارید.خدا را،خدا را،در مورد زکات منظور دارید که خشم پروردگار را خموش می کند.

با مردم سخن نیک   گویید

چنانکه خدایتان دستور داده،امر به معروف و نهی از منکر را ترک مکنید تا اشرارتان کارها را بدست نگیرند،که دعا کنید و اجابت نبینید.دوستی کنید و

بخشندگی،از اختلاف و جدایی و پراکندگی بپرهیزید.در کار نیکی و پرهیزکاری همدلی کنید،و در کار گناه و دشمنی همدلی نکنید.از خدا بترسید،که خدا

سخت مجازات است.خدا خاندان شما را حفظ کند و سنت پیغمبر را در شما باقی بگذارد.شما را به خدا می سپارم و سلام و رحمت خدا را بر شما می

خوانم.آنگاه دیگر سخنی به جز لا اله الا الله نگفت تا در گذشت.





برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 9:24 pm

فصل پنجم،حضرت طلحه(رضی الله عنه)

نام پدرش عبیدالله و نام مادرش صعبه می باشد.حضرت طلحه تاجر معروفی بود که قبل از اسلام جهت تجارت به شام رفت.در شام بود که مسیر زندگیش

فرق کرد.حضرت طلحه می فرماید:هنگامی که در بازارهای شهر شام بودم ناگهان صدای یک راهب را شنیدم که می گفت:مردم!ای گروه بازرگانان،از مردم

این شهر بپرسید آیا کسی از اهل حرم در میان آنها هست؟کنجکاو شدم و به طرفش رفته و گفتم:بله من اهل حرم هستم،امر بود؟گفت آیا احمد ظهور

کرده است؟گفتم:احمد کیست؟گفت:پسر عبدالله بن مطلب.این همان ماهی است که در آن ظهور می کند و آخرین پیامبر خدا است.در دیار شما ظاهر می

شود.جوان،زنهار!زود به او ملحق شوی!حضرت طلحه می گوید،بعد از برگشتن به مکه از زنم پرسیدم:آیا بعد از اینکه از مکه رفتم اتفاقی افتاد؟گفت:بله

محمد بن عبدالله ادعای پیغمبری کرده است و ابن ابی قحافه(حضرت ابوبکر) از او پیروی کرده و به او گرویده است.چون حضرت ابوبکر را می

شناختم،مردی آرام،خون گرم و متواضع بود.بازرگانی بود دارای اخلاق نیکو و ثابت قدم که با او انس و الفت داشتیم،همینکه موضوع را شنیدم،نزدش رفتم

و گفتم:آیا درست است که محمد بن عبدالله ادعای پیامبری کرده است،و تو از او پیروی کرده ای؟گفت:بله و مرا تشویق کرد که دین او را بپذیرم من هم

قصه راهب را برایش تعریف کردم،سخت تعجب کرد و گفت:پس زود باش،بلند شو،با هم پیش حضرت محمد(ص)برویم و قصه شما را برایش تعریف

کنیم.ببینیم چه می گوید و شما هم وارد دین خدا شوید.با هم نزد پیامبر رفتیم.پیامبر اسلام را به من پیشنهاد کرد،و بعضی از آیات قرآن را برایم تلاوت

کرد، و مژده نیکی دنیا و آخرت را به من داد.خداوند مرا به اسلام هدایت کرد،داستان راهب را برایش بازگو کردم،آثار سرور و شادی در سیمایش هویدا شد.

آنگاه در حضورش مسلمان شدم.به این ترتیب من چهارمین فردی شدم که به وسیله حضرت ابوبکر به اسلام درآمدم.مسلمان شدن حضرت طلحه برای

خانواده اش بسان صاعقه بود،آنها را آشفته و عصبانی کرد.مادرش از هر کس،بیشتر افسرده و غمگین و نگران شد زیرا انتظار داشت رئیس و رهبر قوم

خود گردد.نوفل بن خویلد معروف به شیر قریش،نزد حضرت طلحه آمد و با ریسمانی او را با حضرت ابوبکر بست و هر دو زرا جفت کرده آنگاه آنها را به جهال و

نادانان مکه سپرد که به شدیدترین وجه آنها را اذیت و شکنجه کنند.به همین مناسبت،حضرت طلحه و حضرت ابوبکر به همشاخ(جفت)معروف شدند.

حضرت طلحه در اثر تجارت ثروت کلانی به او می رسد.و آن را در بین فقرای مهاجرین و انصار تقسیم کرد.در کلیه جنگهای پیامبر(ص)حضوری فعالانه

داشت.داماد حضزت ابوبکر بود و همچنین پدر زن حضرات حسن و حسین بودند.حضرت حسن،ام اسحاق را به زنی گرفته بود که بعد از فوت حضرت

حسن،حضرت حسین ام اسحاق را به زنی گرفت.حضرت حسن از ام اسحاق صاحب پسری به نام طلحه بود و حضرت حسین از وی دختری به نام فاطمه

داشت.رسول الله به طلحه فرمودند:ای طلحه به تو مژده می دهیم که خداوند گناهام گذشته و آینده تو را معاف نموده است و تو را از جمله مقربین قرار

داده است.و پیامبر فرمودند:هر کس می خواهد به فردی بنگرد که به عهد خود وفا کرده است به طلحه بنگرد.

برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 9:30 pm

فصل ششم،حضرت زبیر(رضی الله عنه)
  
نام پدر آن حضرت عوام و نام مادرش صفیه بود.او در شانزده سالگی در اثر تبلیغ حضرت ابوبکر صدیق اسلام آورد.در کلیه غزوات رسول اکرم (ص) نقش فعال

داشت.

در زمان خلافت حضرت عمر،حضرت عمر حضرت زبیر را با چهار هزار یا بقولی پنج هزار کس به کمک عمرو بن عاص به مصر فرستاد.قلعه بابلیون مصر که یکی از

مستحکمترین قلعه های نظامی آن زمان در جهان بود.در اثر رشادت بی نظیر حضرت زبیر فتح شد.در زمان خلافت حضرت علی،حضرت زبیر در واقعه جمل برای

جلوگیری از درگیری بین مسلمین میدان نبرد را ترک کرده و به وادی السباع می رود در آنجا در زیر درختی می خوابد که در آن حین بدست یکی از سبائیان به

شهادت می رسد کشنده او سر مبارک آن حضرت را به قصد انعام به پیش حضرت علی می برد.حضرت علی وقتی سر مبارک آن حضرت و شمشیرش را می

بیند قاتل آن حضرت را به جهنم بشارت می دهد.

دو گوهر گرانبهای زبیر یکی همسرش اسماء دختر یار غار پیامبر(حضرت ابوبکر)است و دیگری فرزندش عبدالله است که مردی عابد و زاهد بود.

برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 9:40 pm

فصل هفتم،حضرت عبدالرحمن(رضی الله عنه)  

نام پدرش عوف بود و دو روز بعد از اسلام آوردن حضرت ابوبکر به اسلام مشرف شد و به دعوت خود حضرت ابوبکر مسلمان شد.در زمان خلفای راشدین

حضرت عبدالرحمن سرپرستی و منافع امهات المؤمنین را به عهده گرفته،با آنها به مراسم حج می رفت.حضرت عبدالرحمن مورد اعتماد و اطمینان امهات

مؤمنین بود.حضرت عبدالرحمن بن عوف از جمله کسانی بود که در زمان پیامبر(ص)و حضرات ابوبکر و عمر و عثمان به همان طریق که از پیامبر شنیده بود فتوا

می دادند.حضرت علی به نقل از پیامبر می فرماید:عبدالرحمن بن عوف وکیل الله در زمین است.ابن عباس نقل می کند:وقتی کاروان عبدالرحمن از تجارت

شام برگشت،آن را به سوی رسول خدا حمل کرد،رسول الله(ص)برای او درخواست بهشت از خداوند نمود.جبرئیل نزول کرد و گفت:خداوند به تو (ای پیامبر)

سلام می رساند و می فرماید:عبدالرحمن بن عوف را بخوان و به او مژده بهشت را بده.


شأن نزول آیه ی 262 سوره بقره درباره ی حضرات عثمان و عبدالرحمن می باشد که خداوند می فرماید:

(الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا أذی لهم أجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم  و لا هم یحزنون)


(کسانیکه دارائی خود را در راه خدا صرف می کنند و بدنبال آن،منتی و آزاری نمی رسانند،پاداششان نزد پروردگارشان است و اندازه اجرشان را جز خدا

کسی نمی داند.و نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین خواهند شد.)

برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط Sanam1 » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 9:46 pm

فصل هشتم،حضرت سعد بن ابی وقاص(رضی الله عنه)  

حضرت سعد در سن هفده سالگی در اثر تبلیغ حضرت ابوبکر صدیق مسلمان شده.او سوارکاری ماهر و تیراندازی مشهور بود.در کلیه جنگهای پیامبرخدا

شرکت فعالانه داشت.در نبرد احد حضرت سعد با تیر و کمانش به دفاع از پیامبر مردانه ایستاد و با هر تیری که می انداخت مشرکی را به هلاکت می

رساند در اینجا بود که پیامبرخدا فرمود:بزن سعد،بزن بینداز پدر و مادرم فدایت!اوج معروفیت حضرت سعد در جنگ قادسیه است جنگی که فرماندهی

ارتش اسلام در دستان پرقدرت حضرت سعد قرار داشت.حضرت سعد با لشکریان اندکش با تجهیزات بسیار کمتر از طرف مقابلش که دارای ارتشی عظیم

و تجهیزات بیشماری بود پیروز می شود و وقتی که به مداین وارد می شود،با دیدن آن همه ثروت و اشیاء قیمتی در آنجا خود را نه تنها نمی بازد بلکه با

کمال خلوص دو رکعت نماز شکر به جای می آورد و همه آن ثروت را به مدینه می فرستد.رشادتهای حضرت سعد در فصل دوم در جنگ مداین توضیح داده

شده است.که چطور بر رستم فرخزاد فرمانده ارتش ایران پیروز می شود.


فردوسی در مورد سعد سردار قادسیه در شاهنامه چنین سروده:

چنان بد کجا سر افراز عرب
                                 که از تیغ او روز گشتی چو شب

عمر آنکه بد مؤمنان را امیر
                                 ستوده وی را خالق بی نظیر


گزین سعد وقاص با سپاه  
                                 فرستاد تا رزم جوید چو شاه

چو بخت عرب بر عجم چیره شد
                                همین بخت ساسانیان تیره شد




حضرت علی مرتضی گوبد:اطلاع ندارم که پیغمبر به جز سعد بن ابی وقاص به کس دیگری بگوید پدر و مادرم فدایت،ولی شنیدم که پیامبر در جنگ احد به

سعد می گفت:تیراندازی کن،تیراندازی کن پدر و مادرم فدایت.



برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 3
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط bahar » يکشنبه خرداد ماه 21, 1391 11:23 pm

باسلام و تشکر از شما دوست عزیز

جزاک الله خیرا

موفق و سر بلند باشید


برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

پستتوسط Sanam1 » جمعه خرداد ماه 26, 1391 2:43 pm

فصل نهم،حضرت سعید بن زید(رضی الله عنه)  

حضرت زید پدر سعید یکی از حنیفان مکه بود و با بت پرستی شدیداً مخالف بود او که مورد غضب قریش واقع شده بود،می گوید:با تلاش و زحمت با یهودیت

و نصرانیت آشنا شدم و رموز آنها را دریافتم،اما از آنها دوری جستم،چون در آنها چیزی که مایه اطمینان خاطر باشد نیافتم،

به جستجوی دین ابراهیم سیرآفاق را پیش گرفتم تا از سرزمین شام سر در آورم،پیش راهبی رفتم که از علم کتاب توشه ای اندوخته بود و در مورد دین

ابراهیم از او نظر خواستم،به من گفت:برادر مکی می بینم به جستجوی دین ابراهیم آمده ای گفتم:بله درست فهمیدی،من به دنبال آنم.آنگاه راهب

گفت:تو به دنبال آئینی هستی که در حال حاضر وجود ندارد ولی در آینده نزدیک در دیار شما ظهور خواهد کرد،چون خداوند متعال از میان قوم شما یک نفر را

مبعوث می کند که دین ابراهیم را تجدید و زنده می کند.اگر او را یافتی به خدمتش در آی و از او پیروی کن.زید در راه بازگشت به مکه به دست جمعی از

اعراب کشته شد.در لحظاتی که زید نفس آخر را می کشید،به آسمان چشم دوخت و گفت:بار خدایا!اگر مرا از این خیر و برکت محروم فرمودی،پسرم،زید

را محروم نفرما.


اسلام و خدمات حضرت سعید(رضی الله عنه)  


مشیت الهی چنان شد که دعای زید مستجاب بارگاه حق شود.حضرت سعید در چهارده سالگی به دین اسلام مشرف شد؛یکی از مسلمانانی است که به

رسول خدا ایمان آورد و نه تنها مسلمان شد بلکه همسرش فاطمه دختر عمویش (خواهر حضرت عمر) نیز همراهش به اسلام مشرف شد.حضرت سعید

تمام نیرو و قدرت جوانی خود را در راه اسلام صرف کرد.در کلیه جنگهای پیامبر شرکت داشت بجز جنگ بدر که به دستور پیامبر به دنبال مأموریتی رفته

بود.در جنگ یرموک قهرمانیها آفرید.در خلافت حضرت عمر یکی از اعضای شورای استنباط مرکزی مهاجرین بود.پیامبر از قبل زید پدر سعید را می شناخت

لذا حضرت سعید و حضرت عمر به محضر رسول خدا رفته از وی می پرسند که زید پدر سعید را چگونه می شناسد.پیامبر می فرماید:خدایش رحمت کند

که به آئین حضرت ابراهیم در گذشت و من او را دامن کشان در بهشت دیدم.


فضائل حضرت سعید(رضی الله عنه) از زبان پیامبر(ص):


1_ترمذی اخراج کرده است:

رسول خدا فرمود:ده نفر از قریش اهل بهشتند و سعید بن زید را جزو آنها یاد کرد.

2_رسول خدا فرمود:خداوند زید بن عمرو(پدر سعید)را بیامرزد و رحمت کند او را،براستی که وی بر دین محمد در گذشته است.

برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها: 2
Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

فصل دهم،حضرت ابو عبیده بن الجراح(رضی الله عنه)

پستتوسط Sanam1 » دوشنبه تير ماه 5, 1391 10:07 am


حضزت ابو عبیده در سال اول بعثت در اثر دعوت حضرت ابوبکر به دین اسلام مشرف شد.یک روز بعد از حضرت ابوبکر بود که حضرت ابو عبیده مسلمان

شد.حضرت ابو عبیده در جنگ بدر به هر طرف رو می کرد.دشمن یا کشته می شد یا میدان را خالی می کرد.در آن حین پدرش عبدالله سر راهش سبز می

شود.حضرت ابو عبیده هر چه می کند که با پدرش روبرو نشود اما انگار پدرش تصمیم خود را گرفته بود یا مرگ یا کشتن فرزند. بالاخره حضرت ابو عبیده  

وقتیکه می بیند هیچ راه حلی بجز مبارزه در پیش رو ندارد با یک ضربت شمشیر او را از پای در می آورد.

کثیر بن هشام دستوایی،از ابو زبیر،از جابر نقل می کند که می گفته است:در ماه رجب سال هشتم هجری پیامبر ما را که سیصد و ده تن بودیم به

سرپرستی ابو عبیده به سریه ای اعزام فرمود و چوالی خرما همراه ما کرد. نخست ابو عبیده از آن خرما به بر هر یک از ما مشتی می داد و چون نزدیک به

تمام شدن رسید به هر کدام از ما روزانه یک خرما می داد و چون تمام شد ناچار با گوشه کمانهای خود خاربنها را بیرون می کشیدیم و بیخ ریشه آن را می

فشردیم و آبی که بیرون می آمد می آشامیدیم،تا آنجا که به لشکر برگ و علف معروف شدیم.آنگاه راه کناره را پیش گرفتیم،ناگاه به جانور دریایی مرده ای

که به بزرگی تپه ای بود و به آن عنبره می گفتند بر خوردیم. ابو عبیده نخست گفت:حیوان مرده است از آن نخورید سپس گفت:لشکر رسول خدا و در راه

خدا و در حالت اضطراریم.و پانزده یا بیست شب از آن،آبگوشت و کباب تهیه می کردیم.گوید،چنان بزرگ بود که سیزده مرد از ما در سوراخ چشم آن جا

گرفتیم و ابو عبیده یکی از دنده های آن را سرا پا کرد و تنومندترین شتر اردو از زیر آن عبور کرد،و چون به حضور رسول خدا رسیدیم،چرا تأخیر در بازگشت

کردید؟گفتیم:در جستجوی کاروانهای قریش بودیم و چون موضوع ماهی عنبره را گفتیم:فرمود:روزی ای بوده که خداوند بهره تان فرموده است.آیا هنوز هم

چیزی از آن گوشت همراه دارید؟گفتیم:آری.


فضایل حضرت ابو عبیده از زبان پیامبر (ص):

1_انس بن مالک(رضی الله عنه) صحابی بزرگوار گوید:پیغمبر گفت:هر امتی یک نفر امین دارد.امین ما،یعنی امت اسلام،ابو عبیده بن جراح است.

2_حذیفه(رضی الله عنه)گوید:وقتیکه جماعتی از اهل نجران به حضور پیامبر آمدند،و گفتند:مرد امینی را همراه ما گسیل فرما.پیغمبر ابو عبیده را فرستاد.


سخنان ابو عبیده به لشکریان اسلام در جنگ یرموک:

ای بندگان خدا اگر خدا را یاری کنید او نیز یاریتان میکند و قدمهایتان را استوار می گرداند.ای بندگان خدا استقامت کنید براستی که صبر راه نجات از کفر و

کسب رضایت خداوندی است.هیچ چیز شما را از پرداختن به یاد خداوند عزوجل در فکرتان باز ندارد تا زمانیکه خداوند امرشان را بر شما تمام کند و مرگتان

فرا رسد.ان شاءالله


حضرت ابو عبیده در جنگ یرموک و فتح دمشق و سایر بلاد روم دارای نقش اساسی بود.زمانیکه در سرزمین شام طاعون شیوع یافت.  

     حضرت عمر به حضرت ابو عبیده نامه ای به این مضمون می نویسد:هم اکنون وضعی پیش آمده است که شدیداً

به وجود شما نیاز است،بنابراین به محض وصول این نامه،بدون معطلی حرکت کرده خود را به من رسانی.نباید حتی یک لحظه تأخبر و درنگ روا داری تا

جایی که اگر این نامه نیمه شب به دستت رسید نباید تا صبح منتظر بمانی و تأخیر کنی،حضرت ابو عبیده پس از دریافت نامه حضرت عمر چنین نوشت:ای

امیر مؤمنان!احتیاج شدید شما را به وجود خود فهمیدم.من در میان سربازان مسلمان هستم و نمی خواهم خود را از مصیبتها و مشکلهای آنان دور و

محفوظ بدارم.اگر نامه مرا دریافت کردید،مرا حلال کنید،که از فرمانت سرپیچی کردم و اجازه ده همین جا بمانم. وقتی نامه به حضرت عمر رسید،حضرت

عمر گریه کرد،اطرافیان گفتند:آیا ابو عبیده مرده است؟حضرت عمر گفت:نه هنوز،اما مرگش نزدیک است.حضرت ابو عبیده در بستر مرگ بر اثر طاعون به

سربازان این چنین وصیت کرد:


نماز را مرتب بخوانید،روزه ی رمضان را بگیرید،صدقه و احسان پیشه کنید،حج و عمره را انجام دهید،در بین خود به نیکی توصیه کنید.امیر و حکام را نصیحت

کنید،غل و غش در کارتان نباشد.دنیا شما را فریب ندهد.


حضرت ابو عبیده در سن پنجاه و هشت سالگی دنیای فانی را وداع گفت.



                                                                                                 منبع:عشره مبشره، مؤلف:فریدون اسلام نیا






برای نویسنده این مطلب Sanam1 تشکر کننده ها:
Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40


بازگشت به سیره ی اصحابِ کرام و تابعین

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان