در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد
مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi
توسط ghazal66 » پنج شنبه تير ماه 22, 1391 5:01 pm
با خشونت هرگز
سخت آشفته و غمگین بودم …
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را …
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند …
خط کشی آوردم،
در هوا چرخاندم!
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید!
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم ...
سومی می لرزید ...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود ...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید ...
"پاک تنبل شده ای بچه بد"
"به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
"ما نوشتیم آقا"
بازکن دستت را ...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله ی سختی کرد ...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد ...
همچنان می گریید ...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ...
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن !
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید ...
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش و یکی مرد دگر
سوی من می آیند ...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا ...
چشمم افتاد به چشم کودک ...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر …
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار از خود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام …
او به من یاد بداد درس زیبایی را ...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید، گرهی بگشایم
با خشونت هــرگــز ...
هــرگــز.
ربنا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
- برای نویسنده این مطلب ghazal66 تشکر کننده ها: 4
- bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), salar67 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), sondos (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
ghazal66
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 306
- تاريخ عضويت: يکشنبه ارديبهشت ماه 24, 1391 11:30 pm
- محل سکونت: دیواندره
- تشکر کرده: 958 بار
- تشکر شده: 732 بار
- امتياز: 360
-
توسط sondos » پنج شنبه تير ماه 22, 1391 6:01 pm
ممنونم ، خیلی خیلی زیبا بود...
- برای نویسنده این مطلب sondos تشکر کننده ها:
- ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
sondos
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 145
- تاريخ عضويت: دوشنبه آبان ماه 1, 1390 12:30 am
- محل سکونت: روانسر - کرمانشاه
- تشکر کرده: 543 بار
- تشکر شده: 272 بار
- امتياز: 560
-
توسط Mmm » پنج شنبه تير ماه 22, 1391 6:02 pm
دستت درد نکنه داده غزال؛ خیلی قشنگ بود!
خدا ازت راضی باشه خواهر...
-
Mmm
-
توسط Noha » پنج شنبه تير ماه 22, 1391 6:33 pm
هوالحق
سلام الله تعالی بر شما
ممنون داد غزال گیان؛خیلی متأثر شدم
همان گونه که پیامبر می فرمایند: لا تغضب
حقا که جلو خشم رو گرفتن خیلی مهمه،خداوند به ما کظم غیظ عنایت کنه.
جنة الفردوس مأوایتان
الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها
- برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها:
- ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
Noha
- معاون و ناظر سایت
-
- پست ها : 1424
- تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
- محل سکونت: pavah
- تشکر کرده: 2031 بار
- تشکر شده: 1557 بار
- امتياز: 4930
-
توسط ghazal66 » جمعه تير ماه 23, 1391 7:32 pm
حضرت محمد (ص) میفرمایند: خشم و غضب ایمان ( شخص ) را فاسد میکند هم چنانکه سرکه عسل را فاسد میکند.
امیدوارم که همگی ما از جمله کسانی باشیم که بر خشم و عصبانیت خود غلبه میکنیم و صبوری پیشه میکنیم!
ربنا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
-
ghazal66
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 306
- تاريخ عضويت: يکشنبه ارديبهشت ماه 24, 1391 11:30 pm
- محل سکونت: دیواندره
- تشکر کرده: 958 بار
- تشکر شده: 732 بار
- امتياز: 360
-
بازگشت به شعر و نوشته های ادبی
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان