▌▬◄ در محضر صحابه و زنــدگینامه اصحاب ►▬▐

در این بخش سیره ی اصحابِ کرام و تابعین قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

پستتوسط CafeWeb » دوشنبه مرداد ماه 9, 1391 7:26 pm

Noha نوشته است:پیشنهاد:_«هر چندبه  پیشنهاد قبلی  رسیدگی نشد!فکر کنم اصلا خونده نشد!»_



با سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی

ببخشید فراموش کردم پست بذارم و بگم که منبع رو همون روز نوشتم ، پست اول رو مشاهده نمایید منبع رو درج کرده ام .

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها:
Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

خالد بن سعید: عزمی سست ناشدنی و اراده ای پولادین

پستتوسط CafeWeb » سه شنبه مرداد ماه 9, 1391 3:03 am

خالد بن سعید: عزمی سست ناشدنی و اراده ای پولادین


او انواع شكنجه ها و مشقات را در راه عقیده اش تحمل كرد. آنچنان شكنجه هایی كه شجاع ترین و مقاوم ترین افراد را از پای در می آورد و آنها را وادار به تسلیم می كند. اما او با صلابت ایمانی و عقیده ای كه در وجودش ریشه دوانیده بود، توانست بر مشكلات فائق آید. گرسنگی و تشنگی در خانه پدرش را به جان خرید و با عزمی پولادین و اراده ای شكست ناپذیر محبوس شدن در خانه پدری را تحمل كرد و بر سر پدرش فریاد برآورد و گفت: هرگز برای هیچ بتی سجده نخواهم كرد و كسی غیر از خدا را پرستش نمی كنم. پدرش به حیوانی درنده و وحشی تبدیل شده بود، كه با مشت و لگد به جان پسرش افتاده و تا سر حد مرگ او را می زد طوریكه بیهوش می شد و بعد از مدتی بهوش می آمد و می گفت: أشهد أن لا اله الا الله و أشهد أن محمداً رسول الله.

او از بهترین جوانان مكه و پنجمین نفری بود كه اسلام آورد. دوستانش همگی اهل شراب و قمار و فسق و فجور بودند، اما خداوند چنین اراده كرد كه هدایتش را در جوانی شامل حال او بگرداند و آن هم از طریق خوابی كه او را به شدت پریشان و مضطرب ساخت. نزد ابوبكر صدیق رفت و خوابش را برای او بازگو كرد و اینچنین گفت كه: در خواب دیدم چاهی عمیق را كه آتش در آن زبانه می كشید و می خواستم خودم را از آن دور كنم اما در میان حیرت و وحشت پدرم مرا با هر دو دست به آتش می افمند در این موقع محمد بن عبدالله را دیدم كه گوشه لباسم را گرفته و از آتش دور می كند تعبیر این خواب چیست؟

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 3
Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

پستتوسط setak » سه شنبه مرداد ماه 10, 1391 5:39 pm

مالک ابن دینار از امامان تابعین است. ایشان در طول شب کارش گریه و زاری برای گناهان گذشته اش بود و می گفت خدایا فقط تو می دانی که چه کسی بهشتی و چه کسی دوزخی است و دعایش این بود؛ اللهم اجعلنی من سکان الجنه و لا تجعلنی من سکان النار. ایشان در ابتدای حیاتش چنین تقوایی نداشت و به تدریج به این جایگاه می رسد.
مالک ابن دینار مردی عاشق شراب بود و به مردم ظلم می کرد و ربا می خورد و هیچ معصیتی نبود که از آن فروگذاری کند و مردم از بوی گند معاصی اش از او فاصله می گرفتند . او تصمیم می گیرد ازدواج کند  و صاحب دختر شود از قضا بعد از ازدواج صاحب دختری می شود و اسم او را فاطمه می گذارد و بسیار او را دوست دارد. هر چقدر فاطمه بزرگتر می شود او کمتر گناه می کند . این فرشته کوچک بارها جام شراب را از دستش می گیرد و مانع او از  ارتکاب گناه می شود...
فاطمه در سه سالگی می میرد و وضعیت مالک نیز آشفته می شود.
بچه جگر گوشه است و گوشه جگر نیست بلکه کل جگر است در حدیث قدسی آمده است هنگامی که ملائک قابض، جان بچه ای را می گیرند، خداوند به آنان خطاب می کند: أقبستم ثمرۀ فواده؟ جگر گوشه اش را ازش گرفتید؟ ملائک جواب می دهند بله خداوند می پرسد: بنده من چه گفت؟ ملائک می گویند: حمدک و استرجعک (  تو را ستایش کردند و و از تو به تو پناه بردند)
خداوند می فرماید: بروید و به او بشارت دهید که خداوند خانه ای به نام حمد برایش در بهشت به جزای این مصیبت ساخت.
روز مرگ فاطمه شیطان به سراغ مالک ابن دینار می رود و می گوید امروز شرابی خواهی خورد که تاکنون چنین شرابی ننوشیده ای و با نوشیدن یک جرعه همه غصه ها را فراموش می کنی. او آنقدر شراب می نوشد که در آن مستی می خوابد و یک خواب مبارک در عالم مستی می بیند، در خوابش روز قیامت است و علائم قیامت را در خواب می بیند و می شنود کسی او را صدا می کند و می گوید: « هلمّ للارض علی الجبار» فلانی جلو بیا نوبت شماست که محاسبه و محاکمه شوی. مالک می گوید نگاه کردم یک نفر در کنارم باقی نمانده بود  و تک و تنها در بیابانی هستم و از یک طرف اژدهای بزرگی با دهان باز به طرفم می آید دویدم و به مردی رسیدم و گفتم مرا از این اژدها نجات بده و مرد گفت من ضعیفم و توانایی مقابله با این اژدها را ندارم ولی برو فلان گوشه شاید نجات یابی و مالک می رود ولی اژدها او را رها نمی کند رو به جلو می رود و آتش را می بیند و به سمت اژدها بر می گردد که به او نزدیک شده است و به مرد ضعیف لابه و التماس  می کند که او را نجات دهد مرد نحیف شروع به گریه می کند و می گوید:  نمی توانم برایت کاری کنم ولی به سمت آن کوه برو شاید نجات یابی و اژدها همچنان در تعقیب اوست.
مالک می گوید بر روی کوه رفتم چند بچه کوچک در آنجا بودند . دیدم بچه ها یکی را صدا می زنند و می گویند: « یا فاطمه إدرکی أباکِ»  فاطمه بیا پدرت را دریاب. و متوجه شدم که آن بچه، دختر خودم است و گفتم خدایا شکر که دخترم فوت شد و گر نه الان کسی نبود که به دادم برسد. دخترم آمد و با دست راستش دستم را گرفت و با دست چپش اژدها را دور کرد. مالک از دخترش می پرسد که این اژدها چه بود که تو آن را از من دور کردی ؟  فاطمه جواب داد: هذا عملک السیئه، این اعمال ناصالح و بدت بود که در این دنیا چنین پرورش داده و بزرگ کرده ای. و مالک باز سؤال می کند: که آن مرد نحیف چه کسی بود؟ فاطمه گفت: آن اعمال صالحت بود که در دنیا آن را نحیف و ضعیف کرده بودی و آنقدر ضعیف بود که توان دفاع از تو را نداشت و تو را به این طرف و آن طرف ارجاع می داد و اگر تو ازدواج نمی کردی و صاحب من نمی شدی و من در بچگی فوت نمی کردم کسی نبود که به داد تو برسد و این اسباب ذخیره و پس انداز تو شد؛ وقتی طفلی از اهل ایمان می میرد خداوند او را ذخیره قیامتش می گرداند؛  فاطمه به پدرش می گوید: « یا ابتِ ( أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ) (16/حدید)» پدرم آیا وقت آن نرسیده که از غلط کاریها و معاصی دست برداری  چرا که برای  اهل ایمان هنگام آن فرا رسیده که دلهایشان برای یاد و برنامه خدا نرم شود..
مالک از خواب می پرد و فریاد می زند: «قد آن یا رب»  آری پروردگارا وقتش فرا رسیده، و آیه  را تکرار می کند.
مالک غسل می کند و برای نماز صبح به مسجد می رود و در قرائت امام نیز  آیه مذکور را تلاوت می کند. و مالک توبه می کند.
او هر روز بر در مسجد می ایستاد و می گفت:
ایها العبد العاصی عد الی مولاکم، ایها العبد الغافل مولاک ینادیک باللیل و النهار یقول لک من تقرب منیّ بشرا قربته زراعاً و من تقرب الیّ ذراعاً قربتُ الیه باعاً و من اطعنی یمشی أتیته اولتاً.
ای بنده گناهکار نزد سرورت برگرد ای بنده سرگردان سرورت تو را شب و روز ندا می دهد و می گوید هر کس وجبی به من نزدیک شود یک ذراع به او نزدیک می شوم و هر کس یک ذراع به من نزدیک شود یک باع به نزدیک می شوم و هر کس با راه رفتن به سوی من بیاید با دویدن به سوی او می روم.
بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر گبر و یهود و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
گر صد بار توبه شکستی بازآ
    

برای نویسنده این مطلب setak تشکر کننده ها: 2
Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
setak
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 29
تاريخ عضويت: دوشنبه دي ماه 18, 1390 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 11 بار
تشکر شده: 55 بار
امتياز: 0

پستتوسط Noha » سه شنبه مرداد ماه 10, 1391 6:26 pm

بسم الله المستعان

سلام خدای رحمن بر بندگان صائم


ابوبکر شبلی

_این مرد، خداوند را با تمامی ذرات وجودش دوست داشت و هر نفسی از نفسهایش متواضعانه

شاكر نعمات خداوند كریم و بخشنده بود.

_ دلی حقیقت پذیرداشت.

_ در جهت کسب علم سخت کوش بود.

_همنشین فقرا و مساکین بود.

_در خواب و بیداری جلال و عظمت خداوند را مشاهده می كرد و در تمامی حركات و سكنات تسلیم اراده خداوند بود.

_همیشه با وضوء بود چرا كه خوف آن داشت بی ضو بمیرد.


عبدالله بن ثوب

_خداوند به او نیرویی بخشیده بود كه، در بیان حق از هیچ كس و هیچ چیز نمی ترسید و از چاپلوسی و نفاق كاملاً به دور بود.

_در لحظات مختلف شبانه روز از لحاظ روحی خود را با تفكر در ملكوت خداوند و تسبیح او تغذیه می كرد.

_ همچنین زمانی را به ادای فرائض و نوافل و زمانی را به فتوی دادن و امور مختلف اجتماعی اختصاص داده بود.

_دارای روحی پاك و درونی پر از صفا شده بود طوری كه آتش جرأت سوزاندن او را نداشت.



ابی بن کعب

_از ویژگی های شخصیتی او این بود كه هر هشت شب یك بار قرآن را دوره می كرد. به همین علت پیامبر او را قاری ترین امت لقب داد.

_ علاوه بر ویژگی های برجسته اخلاقی، از شجاعت قلبی و اطمینان درونی و عزمی راسخ برخوردار بود.

_در تمامی غزوات در ركاب پیامبر بود و شایستگی های بی نظیری را از خود نشان داد.

_ابی بن كعب از عمق فهم به نسبت آیات قرآن بهرمند بود.

_لذا ابی دارای دو شهادت بزرگ تاریخی است؛ یكی شهادت پیامبر و دیگری شهادت عمر بن خطاب.

پیامبر او را قاری ترین و عمر او را سید مسلمین لقب داد.

خالدبن ولید

_ وحشت وترس از خالد (رضی الله عنه) آنقدر بود كه با شنیدن نام ایشان كفار لرزه بر اندام می شدنداو از استعدادهای زیادی برخوردار بود .

_با جرأت می توان او را مغز متفكر جنگی مسلمانان قلمداد كرد،

_ شجاعت در تمام رگهای بدنش موج می زد و همیشه شوق فدا كردن جان در راه خدا را داشت.

شجاعت در تمام رگهای بدنش موج می زد و همیشه شوق فدا كردن جان در راه خدا را داشت.

_در 125جنگ كوچك وبزرگ شركت نمود و در هیچ یك ازآنان شكست نخورد از جنگ موته گرفته تا

بزرگترین آنها كه فتح ایران است، حضرت خالد نقش سرنوشت سازی ایفا نمود.

_درعرب این مقوله مشهور بود كه در جنگی كه خالد شركت كند شكست ناپذیر است.


أللهم اجعلنا من المغفورین فی رمضان






الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها


برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

حسانُ بنُ ثابت، شاعر پیامبر

پستتوسط CafeWeb » سه شنبه مرداد ماه 10, 1391 7:44 pm

حسانُ بنُ ثابت، شاعر پیامبر


خواست خداوند چنین بود تا حسان نیمی از عمرش را در جاهلیت و نیم دیگر را در اسلام سپری كند. پنجاه سال در ظلمت و پنجاه سال در نور.

حسان بن ثابت انصاری خزرجی یك قرن زندگی كرد و در نیمه دوم زندگی به شاعر رسول الله ملقب گشت. اگر چه شعرای دیگری بودند. كه با اشعارشان از اسلام و پیامبر دفاع می كردند، اما فصیح‌ترین آن ها حسان بن ثابت بود.

در بیعت عقبه دوم اسلام را پذیرفت آن هم پذیرشی عقلی و قلبی، پذیرفتنی از روی شور و شعور در پایان عمرش به علت پارگی رگ دست قادر به حمل شمشیر نبود ولی با شمشیر زبانش از اسلام دفاع كرد.

پیامبر به خاطر تكریم مقام حسان، دستور داد در پایین مسجد برایش منبری ساختند تا در آنجا به سرودن اشعار در دفاع از دین خدا بپردازد. پیامبر او را زبان حق و قلم صدق و نابغه‌ی تبلیغ می دانست و می فرمود شعر حسان از تیر و كمان و شمشیر بر دشمن سخت تر می آید و فرمود غیر از مومن او را دوست ندارد و غیر از منافق او را دشمن ندارد.

در جنگ احزاب پیامبر خطاب به حسان فرمود: ای حسان آن ها را هجو كن و بدان كه جبرئیل مؤید و پشتیبان توست.

شعر حسان به عنوان قوی ترین پوشش تبلیغاتی زمان پیامبر بشمار می رفت و سرانجام در پایان خلافت علی بن ابی طالب وفات یافت و به كاروان صدیقین ملحق گردید. رباعی ذیل در مدح پیامبر، از حسان است:

اَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ خَلَّـدَ ذِكْرَهُ :: إذْقالَ الْمُوْذِّنُ فی الْخَمْسِ أشْهَدُ

وَشَقَّ لَهُ مِنْ إسْمِهِ لِيُجِلَّهُ :: فَذُوالْعَرْشِ مَحمودٌ و هذا مُحمَّدٌ

آیا ملاحظه نكرده ای كه خداوند نام او را جاودان گرانیده هنگامی كه مؤذن پنج بار در اذان به رسالت او شهادت می دهد و خداوند از نام خود، نام او جهت تكریم مشتق گردانیده زیرا صاحب عرش نامش محمود و پیامبر نامش محمد است.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها:
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

پستتوسط Mmm » چهارشنبه مرداد ماه 10, 1391 2:08 am

برادر عزیز شما فقط اسم کتاب و نویسنده رو ذکر کردید!

پایگاهِ اطلاع رسانی اصلاح، زحمتِ تایپِ مطالب رو کشیده! هرچند که این سایت برای خدا کار میکنه  نه برای نام و نان؛ ولی ای کاش  زحمتِ درجِ ناقلِ مطالب رو هم می کشیدید!

مثلا ذکر میکردید:   فلان کتاب؛ تالیف فلان نویسنده؛ به نقل از فلان تارنما!

به هرحال، دستتون درد نکنه؛ موفق باشید.
نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط CafeWeb » چهارشنبه مرداد ماه 11, 1391 4:59 am

matin نوشته است:برادر عزیز شما فقط اسم کتاب و نویسنده رو ذکر کردید!

پایگاهِ اطلاع رسانی اصلاح، زحمتِ تایپِ مطالب رو کشیده! هرچند که این سایت برای خدا کار میکنه  نه برای نام و نان؛ ولی ای کاش  زحمتِ درجِ ناقلِ مطالب رو هم می کشیدید!

مثلا ذکر میکردید:   فلان کتاب؛ تالیف فلان نویسنده؛ به نقل از فلان تارنما!

به هرحال، دستتون درد نکنه؛ موفق باشید.


با سلام و احترام خدمت شما برادر گرامی

ممنون بابت تذکر تون ، منبع درج شد .

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com


نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

ذات النطاقين

پستتوسط Noha » چهارشنبه مرداد ماه 11, 1391 11:18 am

بسم الله المستعان

سلام الله علیکم


پيامبر خدا(ص) به أسماء دختر ابوبكر رضي الله عنهما فرمود: «لَقَد أبدلك الله بنطاقِكِ هذا نطاقين في الجنة»

(رواه الزبير بن بكار)«خداوند در عوض اين كمربند، در بهشت به تو دو كمربند عنايت فرمود.» اسم او اسماء،

دختر ابوبكرصدیق و از بانوان صحابی مشهور است. ايشان بيست و هفت سال قبل از هجرت به دنيا آمد.

اين بانوي بزرگوار از چند جهت صاحب كرامت و شرافت است، چرا كه تمام اعضاي خانواده اش صحابي بودند،

پدرش ابوبكر، خواهرش عايشه، همسرش زبير و فرزندش عبدالله بن زبير.

و از جانب رسول خدا به تحفه‌اي ارزشمند دست يافت كه همان لقب ايشان يعني «ذات النطاقين» بود.

از آن روز به بعد، اسماء با ذات النطاقين مشهور و شناخته شده است. اسماء در حالي كه چهارده سال داشت،

هفدهمين نفر بود كه به دين اسلام مشرف گرديد و جزء سابقين اولين به شمار مي آيد. ايشان با رضايت خاطر و

با آگاهي خاص و با جان و دل، آيين مبارك اسلام را پذيرفت. اسماء با آراسته شدن به نور ايمان عمرش را سپري كرد

و در منزل پدرش كه پناهگاه و مأمن هميشگي پيامبر خدا بود، پندها و درس هاي فراواني آموخت،

و مبادي و اصول اسلام را از سرچشمه‌ي پاك خود يعني، زبان و كلام مبارك آن حضرت دريافت كرد و آيين اسلام

با خون و گوشت و استخوانش عجين گرديد. مادر او و برادرش عبدالله «قتيله بنت عبدالعزي» از قبيله بني عامر بن لوي بود

كه از ابوبكر جدا شد و بچه هايش را ترك گفت، بعد از او ابوبكر(رض) با «ام رمان» ازدواج كرد و از او صاحب دو فرزند،

عايشه و عبدالرحمن شد كه اين دو، خواهر و برادر ناتني اسما بودند. اسماء خواهرش عايشه را با تمام وجودش

دوست مي داشت و با مهر مادرانه و عشق خواهرانه از او مراقبت مي كرد. مسئوليت سنگين امور منزل و دعوت

و تبليغ دين اسلام باعث شدند اسماء ديرتر از رسم معمول آن زمان ازدواج كند.


زماني كه پيامبر(ص) همراه ابوبكر هجرت كردند و براي چند روزي به غار ثور رفتند، اسماء هر چند كم سن و سال بود

ولي با هوشياري و تيزهوشي خود اين راز را مخفي نگه داشت و باعث موفقيت بنيان اصلي هجرت و فراهم

ساختن زمينه‌ي مساعد آن شد. و درايت و فهم ايشان در برخورد با فرعون، قريش، ابوجهل، بيش از پيش هويدا است.

آن هنگام كه صداي كوبنده و بي وقفه‌ اي سكوت در منزل ابوبكر را برهم زد و فرياد خشونت آميز ابوجهل،

قلب كوچك اسماء را كمي نگران كرد، ولي آرامش و استقامت خود را بازيافت و با صلابت تمام در را باز كرد،

چهره‌ي عبوس ابوجهل جلوي در، ايشان را غافل گير نساخت و حتي به چشمان پر از شرارت او توجهي نكرد در

حاليكه از اسماء سوال كرد: دختر! پدرت كجاست؟ اسماء با آرامش و اطمينان پاسخ داد و گفت: نمي دانم.

در اين هنگام ابوجهل سيلي محكمي در گوش اسماء نواخت به طوريكه گوشواره از گوشش افتاد

ولي اين بانوي شجاع از جلوي در تكان نخورد و مانند سد محكم در جاي خود ايستاد و ابوجهل با حالت خواري و

شكست رويش را برگرداند و از آنجا رفت.

پس از آن ابوقحافه ـ پدر حضرت ابوبكر(رض) ـ كه سالخورده و نابينا و مشرك و بت پرست بود، در را كوبيد،

اسماء با او نيز با فهم و درايت تمام برخورد نمود.

ابوقحافه سخنان بيهوده بر زبان جاري كرد، و سعي كرد از محل پيامبر و پسرش ابوبكر، اطلاع يابد

و با خشم و عصبانيت گفت: من اطمينان دارم كه ابوبكر حتي يك درهم نيز براي شما باقي نگذاشته و

خود و خانواده اش را بدبخت كرده است، در اينجا هوش سرشار اسماء دوباره نمايان مي شود

فوراً به ام رومان و عايشه اشاره كرد كه چيزي نگويند و خطاب به ابوقحافه گفت: پدر بزرگ من! تو اشتباه مي كني

پدرم پول زيادي براي ما گذاشته است، كيسه اي را كه پر از سنگ ريزه بود آورد و تكان داد، صداي

سنگريزه ها شبيه صداي پول بود. با رفتار زيركانه‌ي اسماء خشم ابوقحافه فرو نشست و آرام شد و از آنجا رفت.


اسماء مدتي قبل از هجرت، با «زبير بن عوام بن خوليد» پسر عموي پيامبر(ص) ازدواج كرد و از او باردار شد و

در قبا وضع حمل نمود و اولين كودك مسلمان را به دنيا آورد، پيامبر او را عبدالله نام نهاد و ولادتش را مبارك خواند.

اين بانوي عاليقدر در جنگ جمل شركت نمود و در ركاب حضرت عايشه، طلحه و زبير حركت كرد، ولي

در دوره تشديد اختلافات حضرت علي و معاويه جانب سكوت و بي طرفي را اتخاذ نمود. غم از دست دادن

شوهرش آن هم نه در ميدان جنگ، بلكه با خيانت «ابن جرموز» به شدت ايشان را رنجيده خاطر ساخت.

همچنين زخمي شدن پسرش در جنگ جمل و خونريزي و بي هوش بودنش، غمي ديگر بر صفحه‌ي قلبش نشاند.

ولي همه‌ي اينها باعث نشدند اسماء رسالت خود را، كه همان تلاش همبستگي ايشان در راه تبليغ آيين اسلام و

دعوت به سوي آن بود، فراموش كند.


اسماء در همه‌ي احوال فرزندانش را بر پايبندي به اسلام و شريعت الهي در نيات و گفتار و انجام همه‌ي امور،

سفارش كرد. يكي از زنان مؤمن و پارسا و خدا ترس بود و در تمامي كارها تسليم قضا و قدر و خواست خداوند بود.

زماني كه پسرش عبدالله شهيد شد حجاج بن يوسف پيكر او را به دار آويخت تا احساسات اسماء جريحه دار شود

و نزد او برود و او را التماس كند، ولي اين بانوي قوي و شجاع از اين كار خودداري نمود. هر روز زير آن درخت

كه پيكر عبدالله به دار آويخته شده بود، مي رفت و براي او دعا و طلب مغفرت مي كرد.

وقتي حجاج ديد در مقابل اقتدار و شخصيت ايماني اسماء چاره اي جز تسليم ندارد، پيكرعبدالله را پايين آورد و

به آرزوي شوم و پليد خود نرسيد.


اسماء نيز چند روز بعد، دار فاني را وداع گفت و جان به جان آفرين تسليم نمود.

رحمت و مغفرت خدا بر اسماء ذات النطاقين باد كه به حق نمونه ي مادري است كه مي توان به او اقتدا كرد و الگوي والا و پاكيزه

اي است كه براي هميشه زنده مي ماند.



اسماء با آراسته شدن به نور ايمان عمرش را سپري كرد و در منزل پدرش كه پناهگاه و مأمن هميشگي

پيامبر خدا بود.پندها و درس هاي فراواني آموخت،

اسماء داراری فهم ودرايت بالا بود.

يكي از زنان مؤمن و پارسا و خدا ترس بود و در تمامي كارها تسليم قضا و قدر و خواست خداوند بود.


منبع: من اعلام الصحابيات، محمد علی قطب

ترجمه:  خانم نشمین ویسی


أللهم اجعلنا من المغفورین فی رمضان



الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها


برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

عبدالله بنُ ثوبٍ، تكرار تاریخ

پستتوسط CafeWeb » پنج شنبه مرداد ماه 11, 1391 2:59 am

عبدالله بنُ ثوبٍ، تكرار تاریخ


رای بازگرداندنش از اسلام تصمیم به سوزاندنش گرفتند اما خداوند مانند ابراهیم آتش را بر او سرد گردانید و به سلامت از آتش خارج شد.

داستان این فقیه عابد به مانند خورشیدی تابناك بر تارك تاریخ اسلام می درخشید و نشانه ای دال بر معیت و همراهی خداوند با بندگانش می باشد و اینكه در سخت ترین شرایط، خداوند هرگز بنده اش را تنها نمی گذارد.

عبدالله از بزرگان یمن بود و از پارسایان زمان خود به شمار می رفت. به بركت ایمانش، خداوند به او نیرویی بخشیده بود كه، در بیان حق از هیچ كس و هیچ چیز نمی ترسید و از چاپلوسی و نفاق كاملاً به دور بود. در لحظات مختلف شبانه روز از لحاظ روحی خود را با تفكر در ملكوت خداوند و تسبیح او تغذیه می كرد. همچنین زمانی را به ادای فرائض و نوافل و زمانی را به فتوی دادن و امور مختلف اجتماعی اختصاص داده بود. عصر او مقارن با ادعای پیامبری از سوی اسود بن قیس عبسی بود. اسود می پنداشت كه وحی بر او نازل گشته و دینی را آورده كه تمام محرّمات آئین محمد را مباح گردانیده است.

زمانی كه اسود متوجه تمایل مردم به عبدالله بن ثوب شد، او را احضار كرد و از او خواست كه در حضور یارانش شهادت به رسالت او بدهد، اما عبدالله این كار را انجام نداد. لذا اسود دستور داد كه عبدالله بن ثوب را بسوزانند تا شاید عبرتی برای دیگران شود. یاران اسود با افروختن آتشی بزرگ عبدالله را به زنجیر كشیده و به آتش نزدیك كردند، طوری كه شعله های آتش تا نزدیكی صورتش می رسید بدون اینكه او را بسوزاند.

اسود و یارانش ترسیدند چرا كه عبدالله را در اوج آرامش دیدند. اسود به یارانش گفت مجدداً او را وادار به اقرار به نبوت من نمائید اما عبدالله گفت: اَشْهَدُ أنْ لا إله إلّا الله و أشْهَدُ أنَّ مُحمَّد رَسُولُ الله. هنگامی كه اسود از ایمان آوردن عبدالله به خود ناامید شد، دستور تبعید وی را صادر كرد. در مسجد مدینه عمر او را دید و احوال مردی را كه اسود او را سوزانده بود جویا شد، عبدالله گفت: آن مرد من هستم و عمر او را در آغوش كشید و با خود نزد ابی بكر خلیفه رسول الله برد و در میان خود و ابوبكر نشاند و گفت: سپاس خدایی را كه مرا زنده نگهداشت تا در امت محمد كسی را به من بنمایاند كه مانند ابراهیم خلیل از امتحان آتش سرافراز بیرون آمد.

سپس به عبدالله گفت: بشارت باد تو را، زیرا جمعی از مؤمنین اسود را از میان برداشتند و پیروانش هم اسلام آوردند.

خداوند عبدالله بن ثوب را بیامرزد كه دارای روحی پاك و درونی پر از صفا شده بود طوری كه آتش جرأت سوزاندن او را نداشت.

براهیمان ز نمرودان نتـرسـنـدكه عود خام را آتش عیار است

قبای لا اله خونین قبائی استكه بر بالای نامردان دراز است

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 2
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

عُمرُ بنُ عبدِالعزیز، عادل ترین حاكم بعد از خلفای راشدین

پستتوسط CafeWeb » پنج شنبه مرداد ماه 12, 1391 6:54 pm

عُمرُ بنُ عبدِالعزیز، عادل ترین حاكم بعد از خلفای راشدین


در عدالت و تقوی و خوف از خدا چیزی از خلفای راشدین كمتر نداشت. اگر چه او در ناز و نعمت پرورش یافته بود، اما به محض اینكه خلافت را عهده دار شد از دنیا و لذت هایش فاصله گرفت و با تمام وجودش و با قبلی كه ایمان و عقیده، آن را نورانی و اهل صفا و توبه كرده بود به آخرت روی آورد.

عمر بن عبدالعزیز در مدینه منوره به دنیا آمد و در صفر سال 99 هجری خلیفه مسلمین گشت. در اولین خطابه‌ای كه پس از عهده‌دار شدن امر خلافت برای مسلمین خواند چنین گفت:

شما را به تقوای خداوند وصیت و سفارش می كنم چون جامع همگی ارزشها و كمالات است. این امت در رابطه با خداوند و كتاب او و پیامبرش اختلافی ندارند، بلكه منشاء اختلاف آنها دینار و درهم است و قسم به خدا من به ناحق به كسی چیزی نمی دهم یا به ناحق كسی را از چیزی منع نمی كنم. تا زمانی كه خداوند را اطاعت كردم از من پیروی كنید و اگر خداوند را نافرمانی نمودم دیگر مرا اطاعت نكنید.

عمر به شدت مخالف سوء استفاده از قدرت و نفوذ سیاسی بود  و والیان خود را از تجارت و وارد شدن در فعالیتهای اقتصادی به شدت منع می كرد، زیرا با نفوذ خود می توانستند به رعیت آسیب برسانند همچنین آنان را از استفاده از اموال عمومی برحذر داشته بود.

ستمدیدگان اجازه داشتند كه در هر ساعتی از ساعات شبانه روز، بدون اجازه نزد او بیایند و می گفت: هركس كه مظلوم واقع شد برای آمدن نزد من اجازه نمی خواهد و فرمانداران را به ساختن و فراهم نمودن مسافرخانه و هتل برای مسافرین فرمان داده بود و هر مسافری مخارجش هنگام سفر به عهده دولت بود.

در زمان عمر بن عبدالعزیز احوال امت اسلامی رو به بهبودی و  آرامش گذاشت. فتنه ها همه خاموش شدند و بار دیگر آرامش كامل به میان مسلمانان بازگشت.

اسلام در زمان عمر به شكل بی نظیری منتشر شد كه این ناشی از سیاست حكیمانه ای بود كه عمر پیش گرفته بود. اهل ذمه را از پرداخت جزیه معاف كرد. برای اولین بار در زمان عمر اقدام به تدوین حدیث از طریق افراد معتمد و متقی شد. او هرگز هدایا را نمی پذیرفت و نمی خواست به هیچ صورت فاصله‌ای میان او و مردم وجود داشته باشد. از خطبای مساجد خواسته بود كه بصورت انحصاری برای او دعا نكنند بلكه به صورت عمومی برای مؤمنین و مؤمنات دعا كنند و اگر او هم اهل ایمان باشد دعا شامل حالش خواهد شد.

در رابطه با رعایت حقوق حیوانات دستور داده بود كه بر هیچ حیوانی بیشتر از ظرفیت بار ننهند و به ناحق آنها را خسته نكنند. سرانجام پس از حدود 30 ماه خلافت در سال 101 هجرت وفات یافت و كارنامه ای درخشان از عدالت و كرم از خود بجای گذاشت طوری كه عدالت او آنچنان در میان آحاد جامعه پیاده شده بود كه ظلمی باقی نمانده و كرم و سخاوت اوهم درخواست و تقاضایی را برای مردمان باقی نگذاشته بود.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 3
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

وَهَبُ بنُ مُنَبَّه فقیه، صوفیان و امام عابدان

پستتوسط CafeWeb » جمعه مرداد ماه 13, 1391 6:50 pm

وَهَبُ بنُ مُنَبَّه فقیه، صوفیان و امام عابدان


وهب تمایلی به دنیا و اندوختن مال دنیا نداشت. اما اگر می خواست بسیار ساده و آسان به دنیا و لذت هایش دست می یافت. دلش مشتاق آسمان و اتصال به حقیقت ازلی بود و می خواست كه از چشمه‌های علوم و معارف دینی و عبادت خداوند سیراب شود. عالم و فرزانه ای نبود كه شیرینی وعظ و نصیحت او را از قیام لیل و روزه و ذكر و استغفار باز دارد بلكه جامع علم و عمل بود. جامع میان كسب علم و عبادت بود.

او بخوبی می دانست كه اصلاح نفس تنها بوسیله ایمان و عمل میسر است. اگر ایمان و عمل با هم جمع نشوند نفس، رشد و هدایت خود را از دست می دهد و می گفت: ایمان، قائد و رهبر؛ و عمل، سائق و راننده؛ و نفس سركش است. اگر رهبر از مسیر كنار بزند و راننده هم درست حركت نكند و نفس دچار فتور و سستی گردد، انسان از مسیر رشد و اصلاح باز می ماند.

فلسفه او  در تربیت قلوب و تهذیب نفوس و اصلاح اخلاق از تعالیم ربانی سرچشمه می گرفت، در نتیجه بر زبان او حكمت و علم جاری شد.

وهب بن منبه معتقد بود كه كلید باز كردن رحمت خداوند تضرّع و زاری است و هر كس كه خداوند این كلید را به او ببخشد به او نعمتی جاودانه و دائمی را بخشیده است.

ناله مؤمن همی داریم دوست :: گو تضرع كن كه این اعزاز اوست

عبادت از نظر وهب بن منبه، شطحات صوفیه نیست، بلكه التزام به شریعت است. او معتقد بود كه خداوند به هیچ شكلی زیباتر و كاملتر از اندیشه و عقل بندگی نشده است و عقل به كمال نمی رسد مگر اینكه صاحب ده ویژگی گردد:

        از كبر مصون باشد
        به رشد فرمان دهد
        به قوت لایموت از دنیا قانع باشد
        هر چه را كه زیادت باشد ببخشد
        تواضع را بر تكبر ترجیح دهد
        ذلت در مقابل خدا از نظر او محبوبتر از عزت باشد
        هرگز از طلب علم خسته نشود
        با طالب خیر تند خویی نكند
        كار نیك و اندك دیگران را زیاد شمارد
        كار نیك خویش را قلیل بداند

وهب بن منبه اما عصر خود و رهبر نسل خود بود. 116 سال عمر پر بركت و پر از علم و حكمت را سپری كرد و دنیا را وداع گفت و در صنعاء پایتخت یمن به خاك سپرده شد.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 2
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

پستتوسط bahar » شنبه مرداد ماه 13, 1391 1:41 am

ابوبکر صدیق رضی الله عنه


نامش عبدالله نام پدرش عثمان معروف به ابی قحافه پسر عامر پسر کعب تیمی قریشی .

ابوبکر اولین خلفای راشدین است و یکی از بزرگان عرب بود .

در سال 51 قبل از هجرت (573م) در شهر مکه مکرمه متولد گردید .

یکی از شخصیتهای عالی مقام و یکی از بزرگان قوم قریش ویکی ازثروتمندان آنان بود.

و به اسناب قبائل و اخبار و سیاست آنها آگاه بود و اعراب آن زمان لقب دانشمند قریش را باو داده بودند .

ابوبکر در دوران جاهلیت نوشیدن مشروبات را برخود حرام کرده بود و در زندگی به مشروبات الکلی لب نزده بود .

حضرت رسول (ص) لقب صدیق را به او داد. ویکی از عشره مبشره (ده نفری که پیامبر مژده دخول به بهشت را به آنها داده بود )می باشد

ابوبکر در عصر نبوت موقعیت بزرگی داشت در جنگها و غزوات حضور داشت .

پس از رحلت رسول اکرم (ص) بعنوان خلیفه رسول الله (ص) با او بیعت کردند .

در زمان خلافت خود اسلام را تثبیت نمود ومرتدین را از میان برداشت و مسیلمه کذاب را که ادعای نبوت می کرد به قتل رساند .

در زمان خلافت او قرآن کریم جمع آوری وتدوین و مجلد شد .

مدت خلافت او 2سال .سه ماه و 15 روز بود .

در سال (513 ه 634 م ) در سن 63 سالگی در مدینه وفات یافت .

142 حدیث در صحیح مسلم و بخاری از او نقل شده است.


عمر ابن الخطاب رضی الله عنه



نامش عمر ملقب به فاروق پسر خطاب پسر نفیل قریشی عدوی ابوحفض

دومین خلفای راشدین ویکی از عشره مبشره می باشد .

اولین کسی است که ملقب به امیر المومنین شد .

او یکی از دو عمر به اسلام بود که حضرت رسول اکرم (ص) دعا کرد و گفت :

خداوندا به مسلمان شدن یکی از دوعمر به اسلام عزت عطا کن .

عمر پنچ سال قبل از هجرت اسلام آورد .

در سال 13 هجری بعنوان خلیفه رسول الله (ص) با او بیعت شد .

در ایام پر برکت او شام - عراق - قدس -مدائن -مصر و الجزیره فتح گردید .

در صفت خلقی او گفته شده : از لحاظ قد بر دیگران مشرف و دارای ریش پر وبلند بود .

در سال (40 ه ق 584 م ) متولد شد و در سال (23 ه 644 م) بعلت زخمی که

ابو لو لو مجوسی براو وارد کرد در سن 63 سالگی به شهادت رسید .

در کتب احادیث از او 537 حدیث روایت شده است .

منبع : برگرفته از کتاب توشه راه نجات


مترجم : محمد سعید مجیدی






برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

پستتوسط bahar » شنبه مرداد ماه 14, 1391 4:44 pm

عثمان رضی الله عنه


نامش عثمان ملقب به ذالنورین پسر عفان پسر ابی عاص پسر امیه از قبیله قریش

سومین خافای راشدین (رضی الله تعالی عنهم )


با دو دختر حضرت رسول اکرم (ص) ازدواج کرد .

یکی از عشره مبشره وبعد از شهادت عمر رضی الله عنه در سال 23 هجری به مقام خلافت رسید.

در زمان خلافت ایشان


ارمنستان –قفقاز –بقیه خراسان –کرمان –سجستان –شمال افریقا و قبرص فتح گردید

قرآن کریم در زمان خلافت او تنسیخ و هر نسخه آن به مرکز ایالتی ارسال گردید.

وتمام قطعات ونسخ قرآن در سراسر جامعه اسلامی آن ایام جمع آوری گردید.

عثمان یکی از ثروتمندان زمان خود بود

و بیشتر غزوه های اسلامی را درزمان حضرت رسول (ص) تجهیز مالی می نمود .


146حدیث را از رسول اکرم (ص) روایت کرده است .

در سال (35 ه 656م) در زمان تهاجم متجاسرین به مدینه منوره بوسیله عده ای ناشناس به شهادت رسید



علی رضی الله عنه

نامش علی ملقب به اسد پسر ابو طالب عموی بزرگوار حضرت رسول اکرم

زوج فاطمه زهرا (رضی الله عنها) دختر گرامی رسول خدا (ص) که یکی از چهار زن بزرگ عالم است .

پدر بزرگوار سبطین رسول الله (ص) و سرور نوجوانان بهشت حسن وحسین رضی الله تعالی عنهما .


اولین نوجوانی بود که به اسلام ایمان آورد .در شب هجرت برای گمراه کردن مشرکین در کمین رسول الله (ص) بودند

در کمال فداکاری وجانبازی در بستر خواب او خوابید .

وپهلوان نامی ودلاورعرب عمروبن ود عامری را درمحاصره مدینه (غزوه خندق ) بقتل رساند .

در تمامی غزوه های رسول خدا شرکت داشت .

چهارمین خلفای راشدین بود که بعد از شهادت عثمان بمقام خلافت رسید .

در جنگ صفین بدست یکی از خوارج بنام ابن ملجم مرادی در 19 رمضان سال 40 هجری ضربه ای براو وارد

و به مقام شهادت نائل گردید همزمان وارد کردن شمشیر بر فرق سر مبارکش فرمود :


(فزت ورب الکعبه ) سو گند به پروردگارکعبه رستگار شدم .









برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

مُجاهدُ بنُ جَبْرٍ مفسر بزرگ قرآن در میان تابعین

پستتوسط CafeWeb » يکشنبه مرداد ماه 15, 1391 7:36 pm

مُجاهدُ بنُ جَبْرٍ مفسر بزرگ قرآن در میان تابعین


به دلیل این كه تاریخ زندگی اش با نور قرآن عجین و به رایحه تفسیر معطر گشته و پر از ثمرات تقوی است، لازم است قدری با تأمل بیشتر به شرح حیاتش بپردازیم تا بیشتر به منزلت و مقام او در میان تابعین و مفسرین پی ببریم.

مجاهد بن جبر زیرك ترین شاگرد مدرسه ابن عباس بود و در حلقه‌ی درسی ابن عباس تفسیر را آموخت و اسباب نزول قرآن را آیه آیه فراگرفت.

ابن عباس پاسخگوی تشنگی مجاهد بود و او را از علم و معرفت اشباع ساخته بود طوری كه یكی از امامان زمان خود گشت و به مانند ابن عباس در زمان خود محل مراجعه مردم در زمینه تفسیر و سایر علوم گردید. هنگامی كه به نماز می ایستاد غرق در حضور بود. كسی كه او را در ركوع می دید گمان می برد كه پیوسته در ركوع است و می گفت: انسان ذاكر نمی شود مگر اینكه در قیام و ركوع و سجودش به یاد خدا باشد.

با توجه به موهبتهای خدایی، از لحاظ علمی و بلاغت زبانی كه به او داده شده بود؛ مردم را بسیار آسان به مجالس خود جذب می كرد و مرگ اندیشی از ویژگی های بارز شخصیتی او بود. دقت فهم او در زمینه تفسیر آیات قرآن را، با چند نمونه بیان می كنیم. مثلاً در تفسیر آیه وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعمَةُ ظاهِرَهً وَ باطِنَةً.

نعمتهای ظاهری عبارتند از اسلام، قرآن، رسول، رزق و نعمتهای باطنی عبارتند از پوشاندن عیوب و گناهان.

در ذیل قُومُوا لِلَهِ قانِتینَ گفته است قنوت همان خشوع است و كنترل چشم و تواضع به دلیل مراقبت و ترس از خداوند.

فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ یعنی اینچنین پنداشت كه او را بخاطر گناهش مجازات نمی كنیم.

وَ لا تَتَّبِعُوا لسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبیلهِ یعنی بدعتها و شبهه ها.

مجاهد با این منش 80 سال راسپری ساخت. او فقیهی زبر دست بود كه مشعل كتاب و سنت را در دست داشت و در حال سجده جان به جان آفرین تسلیم كرد.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها:
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

فَضَیلُ بنُ عَيّاض التَّمیمی، عابد حرمین

پستتوسط CafeWeb » سه شنبه مرداد ماه 16, 1391 12:39 am

فَضَیلُ بنُ عَيّاض التَّمیمی، عابد حرمین

در مسیر عبادت خداوند به درجه ای رسیده بودكه اگر لحظه ای از یاد خدا غافل می شد آن را خسارتی بزرگ تلقی می كرد.

عمر را عزیزترین سرمایه خود می دانست كه اگر آن را در مسیر بندگی خدا سپری نمی ساخت احساس می كرد دچار خسارت بزرگی شده است.

قرآن را با تدبر تلاوت می كرد و بسیار متأثر و منقلب می شد. در رابطه با اسباب اجایت دعا می گفت: اگر خداوند بداند كه محبت كسی غیر از او در دل تو نیست، چیزی را از او نمی خواهی مگر اینكه حتماً آن را به تو می دهد. چون فضیل معتقد بود كه قلب وقتی مشغول به غیر خداوند گردید از رویت اسرار هستی عاجز است و در نتیجه میان دل و زبان فاصله می افتد پس در حالی كه زبان دعا می كند قلب غافل است، وخداوند دعا از دل غافل را اجابت نمی كند.

در هنگام نصیحت هارون الرشید به او می گوید. وقتی عمر بن عبدالعزیز خلیفه شد سالم بن عبدالله ـ محمد بن كعب القرظی و رجاء بن حیوه را خواست و به آنها گفت: من به امر خلافت مبتلا و گرفتار شدم، مرا دریابید. او خلافت را بلا دانست لذا سالم به او گفت: اگر می خواهی كه از عذاب قیامت رهایی یابی از دنیا روزه بگیر و با مرگ افطار كن. محمد بن كعب گفت: اگر می خواهی از عذاب آخرت رهایی یابی بزرگ مسلمانان را بزرگ و پدر خود بدان، میانسال آن ها را برادر و كوچك آنها را فرزند شمار. پدرت را احترام كن. برادرت را اكرام كن و با فرزندت مهربان باش.

رجاء بن حیوه هم به عمر گفت: اگر می خواهی در قیامت اهل نجات باشی آنچه را برای خود دوست داری برای مسلمین دوست بدار و آنچه را كه برای خود نمی خواهی و نمی پسندی برای مسلمین مخواه و مپسند.

فضیل پیوسته از رحمت واسعه خداوند اینچنین سخن می گفت: حتی اگر در آتش جهنم انداخته شوم لحظه ای از رحمت خداوند مأیوس نمی شوم و می گفت: بدبخت كسی است كه از رحمت خداوند مأیوس باشد.

از حامل قرآن می خواست كه اخلاق و سلوكش غیر از اخلاق سایر انسانها باشد، زیرا نور خدا در دلش قرار گرفته و باید آثار آن به بیرون هم منعكس گردد و چون حامل قرآن به خداوند نزدیك است، پس شایسته نیست اهل لغو و لهو باشد.

فضیل دیگران را از غیبت نهی می كرد و می گفت: اگر فضای غیبت حاكم شود اخوت از میان می رود. سرانجام این عابد راستین در سال 187 هجری در حال سجده در مكه وفات یافت و او را عابد حرمین نامیده اند زیرا یكسال در مكه و یكسال در مدینه به عبادت خداوند می پرداخت.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 2
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

قبليبعدي

بازگشت به سیره ی اصحابِ کرام و تابعین

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان