▌▬◄ در محضر صحابه و زنــدگینامه اصحاب ►▬▐

در این بخش سیره ی اصحابِ کرام و تابعین قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

▌▬◄ در محضر صحابه و زنــدگینامه اصحاب ►▬▐

پستتوسط CafeWeb » چهارشنبه مرداد ماه 4, 1391 7:50 pm

با سلام و احترام خدمت کاربران گرامی

در این تاپیک در ماه مبارک رمضان سعی می شود زندگینامه اصحاب رسول الله ( ص ) قرار داده شود .
منبع : فرازهایی از زندگی صالحان / دکتر محمود ویسی برگرفته از سایت اصلاح وب



عبدالله بن ام مكتوم ، جهادگري نابينا

او شخصيتي منحصر به فرد در تاريخ اسلام به شمار مي رود. خداوند چشمان او را گرفت و در عوض، دلش را پر از نور بصيرت نمود. با وجود اينكه نابينا بود اما با چشمان دلش چيزهايي را مي ديد كه ديگران از ديدنشان عاجز بودند. از آنچنان جايگاهي نزد پيامبر برخوردار بود كه او را هنگامي كه به جهاد مي رفت جانشين خود در مدينه قرار مي داد. ابن مكنوم پرتوي پر نور از تاريخ اسلام در مكه بود و شيريني ايمان را در عنفوان جواني چشيده و از صفاي درون و شفافيت قلبي بهره مند گشته بود. فقدان بينايي را نعمتي از نعمات خداوند مي دانست و معتقد بود كه كوري واقعي، كوري دل است و نه چشم؛ زيرا از پيامبر شنيده بود كه جبرئيل در رابطه با نابينايي ابن مكتوم سوال نموده كه از چه زماني نابينا شده است و بعد از پاسخ ابن مكتوم كه در نوجواني بينايي خود را از دست داده است خداوند فرموده كه: هيچ بنده اي را به نابينايي مبتلا نمي كنم مگر اينكه در عوض بهشت را به او مي دهم.

ابن مكتوم بسيار وقت شناس بود به همين دليل پيامبر فرمودند كه بخوريد و بياشاميد تا زماني كه ابن مكتوم اذان بگويد. همچنين آيات ابتدايي سوره عبس در شأن ابن مكتوم بر پيامبر نازل گشت، زماني كه پيامبر مشغول ارشاد سران و بزرگان قريش بود و ابن مكتوم از پيامبر خواست كه او را هم ارشاد نمايد و پيامبر عبوس گرديد و خداوند اين چنين فرمود كه:

احمدا نزد خدا آن يك ضرير :: بهتر از صد قيصر است و صد وزير

احمدا اينجا ندارد مال سود :: سينه بايد پر ز عشق و درد و دود

اعمييِ روشندل آمد، در مبند :: پند او را ده كه حق اوست پند

با نزول اين آيات، پيامبر ابن مكتوم را اكرام كرد و هميشه مي فرمود: سلام بر كسي كه خداوند مرا به خاطر او عتاب فرمود.

يكي از مهمترين آرزوهاي ابن مكتوم شركت در جهاد بود و با نزول آيه لا يَسْتَوِي الْقاعِدوُنَ مِنَ الْمُؤمِنينَ ... بسيار محزون گشت و مي گفت: خدايا! خودت مرا مبتلا و نابينا ساخته اي پس تنزل درجه و مقام چرا! بدنبال آن بخشي ديگر از آيه نازل شد كه فرمود: غَيْرُ أولي الضَّرَرِ و چه تكريم و بزرگداشتي بالاتر از اين كه در شأن ابن مكتوم آيات؛ نازل شدند اما با وجود اين باز هم ابن مكتوم مشتاق به شركت در جهاد بود و با اصرار اين رغبت خود را بيان مي كرد و مي گفت: پرچم جهاد را به من بدهيد چرا كه من نابينا هستم و قادر به فرار نيستم، سپس مرا ميان دو صف قرار دهيد.

اين اشتياق قلبي ابن مكتوم تحقيق شد و در فتح قادسيه پرچمدار مسلمين گشت و به عنوان اولين نابينايي كه در جهاد شركت كرد نام خود را ثبت نمود و در كمال شرف و عزت حيات خود را به پايان آورد.


آخرين ويرايش توسط CafeWeb on چهارشنبه مرداد ماه 11, 1391 4:59 am, ويرايش شده در 2.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 10
ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), basireh (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), setak (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), shaker (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), sondos (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 71.43%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

پستتوسط CafeWeb » پنج شنبه مرداد ماه 5, 1391 7:57 pm

عبدالله بن عباس، مفسر قرآن و فقیه امت اسلامی


از همان اوان طفولیت، انسانی وارسته و همیشه در محضر پیامبر حضور فعال داشت. پیامبر آینده خوبی را برای او پیش بینی می كرد، چرا كه عقلش بیشتر از سن؛ و درك او به مراتب بیشتر از ظرفیتش بود. آنچنان در درك و فهم قوی شد كه در هجده سالگی به درجه اجتهاد رسید. از لحاظ علمی به یك دایره المعارف پیشرفته شباهت داشت و پیامبر دعا كرد كه خداوند او را در دین فقیه و مفسر قرآن گرداند.

عبدالله كمتر از 15 سال داشت كه پیامبر به سرای باقی شتافت. با وجود سن كم در نزد عمر بن خطابجایگاه ویژه ای داشت طوری كه، عمر او را با خود در مجالس شیوخ بدر حاضر می كرد و این سبب كنجكاوی آنها شده بود و علت حضور عبدالله بن عباس را در مجالس بزرگان از عمر جویا شدند و عمر پاسخ گفت: خود بهتر می دانید اما برای روشن تر شدن قضیه از شما سوال می كنم كه؛ شأن نزول آیات سوره نصر چیست؟ هر كسی مطلبی گفت و عمر رو به عبدالله نمود و نظر او را قسم به خدا غیر از آن چیزی را كه عبدالله گفت من نمی دانم. حال دانستید كه چرا در این مجالس حضور دارد. عمر در رابطه با شخصیت ابن عباس می گوید: او جوان میان پیران است دارای زبانی پرسشگر و قلبی عاقل است. پدرش، عباس، او را وصیت می كرد و می گفت كه حدود را در محضر بزرگان بالاخص عمر بن خطاب نگه دارد و او را به سه خصلت ذیل سفارش می كرد: 1- تقوای خدا را پیشه كن 2- هرگز دروغی را امیرالمؤمنین از تو تجربه نكند 3- هرگز اسرار او را فاش مكن و نزد او از كسی غیبت نكن.

در جریان فتنه خوارج ابن عباس با قدرت استدلال توانست بیست هزار نفر از آنها را متقاعد كند و به صف علی بن ابی طالب ملحق نماید.

سرانجام در سن 71 سالگی وفات یافت و در طائف به خاك سپرده شد و با گفتار و كردار خود به جوانان درس جدیت و جهاد و اجتهاد را دیكته نمود و سخن شاعر را زمزمه كرد كه:

در جوانی كن نثار دوست جان :: رو عوان بین ذلك را بخوان




عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 5
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), sondos (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 35.71%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

.

پستتوسط Mmm » پنج شنبه مرداد ماه 5, 1391 9:08 pm

.
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط Mmm در شنبه بهمن ماه 11, 1393 11:29 pm .

نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط Mmm » پنج شنبه مرداد ماه 5, 1391 9:20 pm

«حبیب بن زید انصاری»


پیامبر صلی الله علیه وسلم برای فرستادن نامه به سوی طاغوت بنی حنیفه، مسیلمۀ کذاب، یک جوان از طایفۀ خزرج را انتخاب کرد و در آن نامه مسیلمه را از آنچه که انجام میداد و ادعا میکرد برحذر داشت. آن صحابی جوان با ایمانی راسخ و استوار برمسیلمه وارد شد درحالیکه مردان مسیلمه اطرافش را گرفته بودند. این جوان کسی به جز (حبیب بن زید انصاری) نبود. هنگامیکه مسیلمه نامه را خواند، خشم و عضب او به جوش آمد و از حبیب پرسید: آیا گواهی می دهی که محمد رسول خدا است؟ حبیب از خشم و شرارتی که ازچشمان مسیلمه می بارید نهراسید و فضای رعب آوری که در آن محیط حاکم بود او را به وحشت نینداخت و با شجاعت وشهامت تمام گفت: آری! گواهی می دهم که محمد رسول خداست. سپس از او پرسید: آیا گواهی می دهی من رسول خدا هستم؟ جبیب در جواب گفت: گوشهایم سنگین اند و چیزی را نمی شنوم مسیلمه همچنان سؤالش را تکرار میکرد و حبیب هم همان جواب را تکرار می نمود. و مسیلمه هر بار تکه ای از بدن او را قطع میکرد تا اینکه روح مبارکش به ملکوت اعلی پیوست و به فیض شهادت نایل آمد!

نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط Sanam1 » جمعه مرداد ماه 6, 1391 2:57 pm

با سلام و تشکر از مطالب مفید و ارزشمندتان

و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همگی شما پینوسیهای گرامی

لطف کنید فاصله ی خطوط را در مطالب آینده اصلاح نمایید. خیلی بهم نزدیک نباشد چون موقع خواندن چشم رو اذیت میکند.


ربنا اتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار
نماد کاربر
Sanam1
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 308
تاريخ عضويت: يکشنبه خرداد ماه 7, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 568 بار
تشکر شده: 528 بار
امتياز: 40

پستتوسط CafeWeb » جمعه مرداد ماه 6, 1391 6:33 pm

zaynab نوشته است:


لطف کنید فاصله ی خطوط را در مطالب آینده اصلاح نمایید. خیلی بهم نزدیک نباشد چون موقع خواندن چشم رو اذیت میکند.




با سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی

متاسفانه این یکی از مشکلات سایت است که فاصله بین خطوط در تمام قسمت های سایت کم است و ان شاء الله سعی می شود در آینده نزدیک این مشکل از لحاظ سیستمی حل شود .


عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com


نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

ابي بن كعب، اولين كاتب وحي در مدينه

پستتوسط CafeWeb » جمعه مرداد ماه 6, 1391 6:35 pm

ابي بن كعب، اولين كاتب وحي در مدينه


زمزمه نام این صحابی در ملاء اعلی صفا بخش جمع ملائك بود. در حدیث صحیح آماده است كه پیامبر ابی بن كعب را فرا خواند و به او گفت:
جبرئیل بر من نازل گردید و به من فرمان داد تا سوره بيّنه را بر تو بخوانم.
ابی گفت آیا خداوند نام مرا برای شما بازگو نموده است؟ پیامبر خدا فرمودند: بله، أبی آنچنان گریست كه صورتش از اشك خیس شد.

حال اندكی بیشتر در محضر أبی باشیم تا او را بهتر بشناسیم:

از قبیله خزرج و از یاران و محبان پیامبر بود در بیعت عقبه دوم با هفتاد تن از انصار، اسلام آورد و محبت اسلام در وجودش نفوذ كرد و از بندگان مخلص خداوند گردید. تحت هیچ شرایطی از مجالست پیامبر غافل نشد و بعد از هجرت به مدینه، پیوسته در محضر پیامبر بود و به محض نزول وحی بر پیامبر آن را كتاب می نمود.
از ویژگی های شخصیتی او این بود كه هر هشت شب یك بار قرآن را دوره می كرد. به همین علت پیامبر او را قاری ترین امت لقب داد. علاوه بر ویژگی های برجسته اخلاقی، از شجاعت قلبی و اطمینان درونی و عزمی راسخ برخوردار بود. در تمامی غزوات در ركاب پیامبر بود و شایستگی های بی نظیری را از خود نشان داد.
ابی بن كعب از عمق فهم به نسبت آیات قرآن بهرمند بود چرا كه روزی پیامبر از او پرسید كه: بزرگترین آیه قرآن كدام است و او پاسخ داد: الله لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، پیامبر بر سینه‌اش زد و گفت مبارك و گوارایت باد ای ابا المنذر. أبی، قبل و بعد از كتابت وحی آنرا بر پیامبر عرضه می كرد تا مطمئن شود كه اشتباهی ندارد به همین دلیل، نام ابی نزد جبرئیل بسیار مشهور و معروف بود.
از بركت انس و بودن با قرآن، از شفافیت قلبی خاصی برخوردار شده بود، طوری كه همیشه كم سخن می گفت و بیشتر به تدبر در آیات قرآن می پرداخت.
مرجع اصحاب در داوریها و استفتائات بعد از وفات پیامبر، ابی بود، چرا كه دین را خوب فهمیده و از جایگاه و منزلتی خاص نزد پیامبر برخوردار بود و عمربن خطاب رضی الله عنه او را سید مسلمین لقب داده بود.
روزی كه عمر در مجلسی نشسته بود، یكی از اعراب جهت انجام كاری مراجعه نمود، متوجه شد كه در كنار عمر مردی سپید موی با لباس سپید نشسته و سخن می گوید و از او شنید كه: دنیا محل توشه برداشتن برای آخرت است و در آخرت انسانها به حسب اعمال خویش مورد جزاء و سزا قرار مي‌گیرند. وای بر آن مسافری كه بدون توشه حركت می كند. اعرابی پرسید این كیست؟ امیرالمومنین گفت: این سید مسلمین ابی بن كعب است.
لذا ابی دارای دو شهادت بزرگ تاریخی است؛ یكی شهادت پیامبر و دیگری شهادت عمر بن خطاب. پیامبر او را قاری ترین و عمر او را سید مسلمین لقب داد.
تا سال 28 هجری زندگی كرد و روزی كه وفات یافت تمام مدینه به تشییع جنازه اش پرداخت و همه می گفتند كه سید مسلمین وفات یافت.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 3
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

پستتوسط Noha » شنبه مرداد ماه 7, 1391 5:44 am

بسم الله المستعان


سلام الله تعالی بر بندگان شایسته اش


طاعات و عباداتتان مقبول درگاه ایزد منان


ممنون از مدیر محترم بابت ایجاد این پست مفید؛فقط اگه لطف کنید منبع مطالبتون رو هم بنویسید؛مناسب تر  است.


سپاس از کاک متین،درسهای زندگی صحابه ی گران قدر مصعب بی عمیر جالب  و ارزنده بود.



به امید این که از زندگانی این اسوه های ایمان و فداکاری ؛عبرت و سرمشق بگیریم.


أللهم اجعلنا من المرحومین فی رمضان


الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط bahar » شنبه مرداد ماه 7, 1391 3:55 pm


خالد بن ولید شمشیر برهنه خدا



هفده سال قبل از ظهور اسلام در مكه از دامان لبابه صفری خواهر ام المؤمنین میمونه ابر مردی پا به عرصه گیتی نهاد كه بعدها

تلؤ تلؤ شمشیر برنده اش آتش بر ملحدین عالم زد پدرش ولید بن مغیره از اشراف قریش بود ودر مكه جایگاهی بس بزرگ داشت

طبق رسوم عرب پرورش خالد كه دارای شش برادر ودو خواهر بود در خارج از مكه در روستاهای اطراف آن صورت گرفت.

درمحیطی كه وی پرورش می یافت اسب سواری ،شمشیرزنی ومبارزات جنگجو یانه ازسرگرمی های آن دیاربه شمارمیرفت و

آن حضرت ازهمان زمان دردلیری، هوش وذكاوت ازجوانان منتخب قریش به شمارمیرفت.

حضرت خالد(رضی الله عنه) قبل از ایمان آوردن همانند پدرش از مخالفین سرسخت اسلام محسوب می شد. و در رابطه

با اموری كه درمخالفت بااسلام ومسلمین صورت می گرفت، پیشقدم بود. چنانكه درمیدان احد تدبیر و صلاحیتش، درتهاجم ناگهانی

بر لشكر مسلمین از درهّ ای كه در انتهای كوه احدقرارداشت، دلیل اصلی شكست مسلمین در آن غزوه به شمار می رفت.

اما پس از آن حقانیت و محبت اسلام در قلب خالد(رضی الله عنه) به صورت نامحسوسی رشد می كرد و احساس می نمود كه

روزی تمام ملت عرب در زیر پرچم اسلام جمع خواهند شد. بنابراین اندیشه، گفتار و سخنان و اعمال حضرت رسول(صلی الله علیه و سلم)

رامورد بررسی قرارمی داد. ازطرف دیگر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و سلم) نیز از صلاحیت خالد (رضی الله عنه) با خبر نبود بلكه

از طریق وحی به ایشان خبر رسید كه دل حضرت خالد هر دم با نور اسلام آراسته تر می شود.

سرانجام پس از آنكه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و سلم) فرمود: با وجود آشكار شدن حقانیت و حقیقت اسلام برای خالد چرا او

به اسلام مشرف نمی شود. حضرت ولید(رضی الله عنه) برادر حضرت خالد(رضی الله عنه) كه چندی قبل مشرف به اسلام شده بود

از طریق نامه ای او را به اسلام دعوت كرد. حضرت خالد می فرماید: "هنگامی كه نامه ولید را مشاهده كردم بی اختیار بر زبانم كلمه توحید

جاری گشت و می خواستم هر چه سریعتر خدمت حضرت رسول(صلی الله علیه و سلم) حاضرشده، جانم را فدایش كنم و

همین كه خدمت حضرت پیامبر(صلی الله علیه و سلم) حاضر شدم چونكه دیوانه دیدار حضرتش بودم از خوشحالی همچو پروانه ای

خود را به پای ایشان انداخته و ایمان خود را ابراز كردم" .

حضرت خالد(رضی الله عنه) پس از ایمان آوردن در سریه موته كه در جمادی الاول سال هشتم هجری صورت گرفت به عنوان اولین

نبرد ایشان در دفاع از اسلام شركت نمود.


بعد از آن پیامبر اكرم(صلی الله علیه و سلم) دعا نمود: بار الها خالد شمشیر شماست همیشه به او فتح وپیروزی دهید.

از آن پس حضرت خالد بن ولید به سیف الله المسلول (شمشیر برهنه خدا) لقب گرفت. وحشت وترس از خالد (رضی الله عنه) آنقدر بود

كه با شنیدن نام ایشان كفار لرزه بر اندام می شدنداو از استعدادهای زیادی برخوردار بود وبا جرأت می توان او را مغز متفكر جنگی

مسلمانان قلمداد كرد، شجاعت در تمام رگهای بدنش موج می زد و همیشه شوق فدا كردن جان در راه خدا را داشت.

در 125جنگ كوچك وبزرگ شركت نمود و در هیچ یك ازآنان شكست نخورد از جنگ موته گرفته تا بزرگترین آنها كه فتح ایران است،

حضرت خالد نقش سرنوشت سازی ایفا نمود.

درعرب این مقوله مشهور بود كه در جنگی كه خالد شركت كند شكست ناپذیر است، به همین علت در فتوحات شام سال 17هجری

امیرمومنان عمر بن خطاب (رضی الله عنه) وی را از فرماندهی سپاه اسلام عزل كرده و ابو عبیده بن جراح را به عنوان جانشین تعیین نمود

امیرمومنان پس از مراجعت حضرت خالد (رضی الله عنه) به مدینه خطاب به ایشان فرمود:

همه ما برای پیروزی و سربلندی اسلام تلاش می كنیم و هرگز نمی خواهم از این خواسته عدول نمایم ، اما از آنجا كه مردم ایمان آورده بودند

كه پیروزی با خالد است من خواستم كه مردم رابر حذر دارم و به آنها بفهمانم كه پیروزی را خدا می دهد و فرقی نمی كند كه فرمانده چه كسی

باشد و به حق این قول امیر مومنان به تحقیق پیوست آنگاه كه سپاه اسلام به رهبری ابوعبیده بن جراح درغیاب خالد بر سپاه كفر پیروز گشت.

وفات حضرت خالد:

در پنجمین یا ششمین سال خلافت حضرت عمر(رضی الله عنه) ، تلؤ تلؤ شمشیر برهنه خدا روبه خاموشی نهاد.

خالدبن ولید این ابر مرد تاریخ در آخرین لحظات عمر چنین فرمود: "هیچ جائی از بدنم نیست كه در آن اثر شمشیر یا نیزه نباشد.

من در جنگهای مختلف شوق نوشیدن جام شهادت را داشتم، اما افسوس

كه امروز موت در بستر به سراغم آمد وشهادت در میدان جنگ نصیبم نشد".

سرانجام سپهسالار میدانهای نبرد در ششمین دهه از عمر گرانمایه اش دیده از جهان فرو بست و مرغ جانش نغمه رضوان سرداد.

حجــــــاب چهره جان می شود غبـــار تنــــم خوشا دمی كز آن چهره پرده برافگنم

چنین قفس نه سزای چومن خوش الحانیست روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم

رضی الله عنه و أرضاه










برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 4
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

ابوبكر بنُ شبلی، هجرت كننده ای راستین

پستتوسط CafeWeb » يکشنبه مرداد ماه 7, 1391 12:29 am

ابوبكر بنُ شبلی، هجرت كننده ای راستین


این مرد، خداوند را با تمامی ذرات وجودش دوست داشت و هر نفسی از نفسهایش متواضعانه شاكر نعمات خداوند كریم و بخشنده بود.

او در سامراء در خانواده ای كاملاً مرفه دیده به جهان گشود و پدرش دارای مقام مهمی در حكومت موفق باللله عباسی بود. دنیا از همه سو به او روی آورده بود و هر چه را كه می خواست بدست می آورد.

در چنین شرایطی شبلی پرورش یافت و از چشمه های علم و فرهنگ آنچنان سیراب شد كه به اوج رسید و خورشید وجودش درخشیدن آغاز كرد. از لحاظ پست و مقام دنیایی به فرمانداری نهاوند منصوب شد، اما از پس پرده غیب، هاتفی او را ندا داد تا رفاه خویش را رها كرده و لباس جاه و مقام را از تن برون آورده و لباس خوشبختی آخرت را به تن كند. خداوند تقدیر وی را چنین رقم زد و مردی بنام خیرالنساج را بر سر راهش قرار داد. خیرالنساج اهل دلی بود كه در ارشاد دلهای متحیر مهارت خاصی داشت و كلماتش به سرعت در دلها نفوذ می كرد و زنگار معاصی را از دلها می زدود و آماده پذیرش نور حق و حلاوت ایمان می كرد. شبلی به مانند زمینی حاصلخیز منتظر كسی بود كه از آن بهره برداری كند و بهترین ثمرات را برداشت نماید.

در نتیجه‌ی یك جلسه ملاقات با خیر النساج، شبلی به عابدی زاهد و متقی تبدیل شد. عابدی كه به لذایذ دنیا پشت كرد و مشتاق كسب زندگی بزرگتر و پاك تر و پر از صفاتر شد و لحظه وقوع چنین تحولی در زندگی شبلی لحظه مباركی بود.

دنیا از دلش رخت بر بست تا قلبش جایگاه طلوع انوار و مهبط اسرار گردد به فراگیری كتاب و سنت همت گماشت و غرق در محبت خدا و رسول شد و با بالهای شور و شوق وصف ناپذیر در آسمان عبودیت به پرواز در آمد. خود را به زندگی طاقت فرسا و سخت، استفاده از لباسهای كهنه و غذاهای ساده عادت داده و بر زمین می نشست و همنشین فقرا و مساكین بود.

در خواب و بیداری جلال و عظمت خداوند را مشاهده می كرد و در تمامی حركات و سكنات تسلیم اراده خداوند بود. بعد از مدتی به محضر جنید رفت تا از علم ربانی او هم بهره مند شود. همیشه با وضوء بود چرا كه خوف آن داشت بی ضو بمیرد و هنگامی كه ملك الموت به سراغش آمد با صورتی نورانی به استقبال معبودش شتافت، معبودی كه شبهای عمرش را با لذت عبادت او سپری ساخته بود.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 4
Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), sondos (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

پستتوسط Noha » يکشنبه مرداد ماه 8, 1391 5:25 am

بسم الله العلیم


سلام الله علیکم


«ربنا تقبل مناإنک أنت القوی العزیز»


خدايا در اين آيين و دين تو چه چيزي نهفته است كه اين طور دلربايي مي كند. نياكاني كه تمام وجود و هستي و نيستي

خود را در راه عشق تو فدا كرده و خود را وقف راه تو نموده بودند. با خود فكر مي كنم چرا چنين افرادي در اين دوره كم شده اند،

يا واقعاً كم شده اند يا نمايان نيستند! با خود مي گويم چقدر دل آنان بزرگ بود و هر چه از عشق الهي در آن مي ريختند،

باز هم جا مي شد و وسيعتر هم مي شد! آيا آنان از جنس همين انسان هايي بودند كه اكنون مي بينيم؟ يا اينكه واقعاً

از هر لحاظ متفاوت بودند؟! چرا عشق تو آنچنان سميه را مجذوب خود كرده بود كه علاوه بر شكنجه پر درد جسم نحيف خود،

مي توانست با افتخار تمام، جان كندن همسر و شكنجه فرزند جگر گوشه اش را ببيند و نظاره كند.

خواهران عزيزم!  امروز مي خواهم از زنی برايتان بگويم كه از جنس آسمان بود و زمين هم تاب تحمل بزرگی و وسعت

روحی او را نداشت و دوباره به جايگاه آرام خود بازگشت، مي خواهم از مادري برايتان بگويم كه با همه‌ي مادران متفاوت بود!

و هسته‌ي اصلي اولين خانواده‌ي مسلمان صدر اسلام بود. او كسي نبود جز «سميه بنت خياط» نخستين زن شهيد اسلام!

اين بانوي گرامي از همان دوران كودكي در خانه‌ي ابوحذيفه بن مغيره رئيس قبيله‌ي بني مخروم زندگي مي كرد و در آنجا

مشغول كار كردن و به عبارت ديگر كنيز ابوحذيفه بود. ايشان دختري متين و در عين حال زيرك و باهوش بود و به

صورت اجبار تن به زندگي زير سلطه‌ي جاهليت داده بود و از آيين و اعتقادات آنان پيروي مي كرد كه به

خاطر ترس و رعب، اين امر را در دل خود پنهان كرده بود و جرأت فاش نمودن آن را نداشت و مجبور بود با

حس ناخوشايند حقارت از بردگي، روزها را سپري نمايد. تا اينكه بالاخره دست تقدير ياسر و سميه را

در خانه‌ي ابوحذيفه به هم رساند. ياسر كه از يمن گريخته بود و به آنجا پناه آورده بود و سميه نيز اسير دام كنيزي و بردگي...

شرايط سخت و همسان آنان باعث شد بيشتر همديگر را درك كرده و بين دلهايشان الفت بوجود آيد.

و در نهايت ياسر دلباختگي خود را نزد مالكش بيان كرد و او هم با وصلت آنان كاملاً موافق بود،

چون فكر مي كرد اين كار باعث مي شود آنان هم چنان زير سلطه‌اش بمانند و بهتر از قبل برايش كار كنند.

ياسر و سميه به وصال هم رسيدند و اتاقكي كوچك را در اختيارشان قرار دادند، روزها از فرط كار و سختي آن،

خيلي كم كنار هم بودند و شب ها هم از خستگي زياد به خواب رفته، ولي با اين وجود آرامش روحي در كنار هم بودن،

وجود آنان را تسلي مي داد.

بعد از مدتي سميه باردار شد و ثمره ازدواجشان پسري به اسم «عمار» بود كه بعدها پيامبر(ص)

آن را «طيف مطيب» خواند. عمار كم كم بزرگ شد و در جواني به خداي يكتا ايمان آورد.

پيامبر(ص) در مورد ايشان مي فرمايد: وجود عمار سرشار از ايمان است.

او نيز مانند پدر و مادر در دام بردگي اسير شد و مجبور شد مانند آنان سخت كار و تلاش نمايد

تا بتواند رضايت مالكش را جلب كند. سالها از پي هم مي گذشت تا اينكه سپيده دم اسلام دميدن گرفت

اين در حالي بود كه عمار به بهار عمر خود رسيده و در عنفوان جواني و قدرت بود. عمار از گوشته و كنار و

از طريق مردم، از نبوت پيامبر (ص) و آيين جديد چيزهايي شنيده بود و به شدت تحت تأثير آن قرار گرفت

و آرزوي زيارت پيامبر(ص) را داشت تا جايي كه قبل از ديدن ايشان، ندايش را لبيك گفت و بدو ايمان آورد.

عمار با بازگو نمودن اين خبر براي پدر و مادرش، آنان نيز بعد از مدتي دعوت اسلام را قبول كرده و بدان

ايمان آوردند و خانوادگي به زيارت حضرت رفتند و بيش از پيش ايمانشان افزون گرديد.

بني مخزوم از اين ماجرا باخبر گشتند و از آل ياسر خواستند تا بيزاري خود را نسبت به محمد و آيين جديد اعلام نمايند،

ولي دريغ از اين كار! آنان را تهديد به شكنجه و عذاب و مرگ كردند ولي كوچكترين واهمه‌اي به خود راه نداند و

همچنان بر باور و عقيده خود استقامت داشتند. پس سخت‌ترين شكنجه ها و اذيت ها را در حق آنان اعمال كردند

كه زبان قاصر از بيان آن است. هر سه نفر به همديگر نگاه مي كردند و به خاطر مودت و محبت نسبت به هم اشك در

چشمانشان حلقه مي زد و هر يك بيشتر به خاطر ديگري عذاب مي كشيد نه به خاطر خود!

در اين ميان استقامت و پايداري سميه از آن دو بيشتر بود و مرتب به آنان قوت قلب مي داد تا در برابر

شكنجه‌هاي طاقت فرسا مقاومت داشته باشند. اين بانوي گرامي ثابت كرد با اينكه زن است و جسم او ضعيف تر مي باشد،

از آن دو قوي مرد، نيرومندتر و باثبات تر است. سميه و همسر و فرزندش به دستور ابوجهل زير آفتاب سوزان مكه روي

ريگزار قرار داده مي شدند و زره آهني به تنشان مي كردند تا اينكه بدنشان بيشتر گداخته و بريان گردد و با اين حال زير آوار

شلاق و شكنجه قرار مي گرفتند و عرق و خون از بدن پاره پاره شده‌ي آنان جاري مي گشت.

ولي اين خانواده با ايمان همچنان نام خدا و پيامبر(ص) بر زبان شان جاري بود.

رسول خدا (ص) گاهي به آن طرف گذر مي كرد و شكنجه و اذيت آنان را مي ديد و اشك در

چشمان مباركش حلقه مي زد و برايشان دعا مي كرد و مي فرمود:


«صبراً آلَ يَاسر ... صَبْراً آلَ يَاسِر فإنَّ مَوْعِدَكُمُ الْجَنَّة»

و كلام پيامبر بيشتر از همه، قلب عطش زده‌ي سميه را تسكين مي داد و صبر و استقامتش بيشتر مي شد.

روزي ابوجهل و قبيله‌اش به گمان خود ـ با توجه به اينكه قدرت و توان جسمي آل ياسر كاملاً ضعيف و از بين رفته است

ـ در بهترين موقعيت براي رسيدن به آرزوي كاذب خود قرار گرفته اند، به سراغ بانوي گرانقدر اسلام،

سميه رفتند و از او خواستند تا محمد و خداي محمد را ناسزا و دشنام گويد و از آنان

بيزاري جويد تا نجات يابد، اما عكس العمل سميه چه بود؟!

با تمام تواني كه در بدن داشت به صورت ابوجهل تف كرد و او را شتم و ناسزا گفت و از او و تمام مشركان

ابراز انزجار نمود! در اين هنگام ابوجهل عقل و تعادل خود را از دست داد و بي شرمي تمام وجود پليدش

را فرا گرفت و نيزه‌اي را كه در دست داشت به شرمگاه سميه فرو كرد، طوري كه تن و

جسم مبارك ايشان را كاملاً دريد و پاره كرد. در اين هنگام سميه نفس آخر را داشت مي كشيد

و چشمان مهربان او مهربانانه به آسمان خيره شده بود. و بي شك كلام پيامبر(ص) را آهسته زمزمه مي كرد:

شكيبا باشيد اي خاندان ياسر براستي كه وعده گاه شما بهشت است.

به اين ترتيب اين بانوي عزيز به عنوان اولين شهيد راه اسلام نامش براي هميشه جاودانه ماند.

خداوند به حق عظمت و جلالش، از اين صحابه گرانقدر راضي و خشنود گردد و

ايشان را در قرب و نزديكي خود و در فردوس اعلي مستقر گرداند و درجات عالي به او عطا فرمايد

و ما را نيز همراه ايشان در زمره‌ي صالحان محشور گرداند.

«آمين يا رب العالمين»


منبع:من اعلام الصحابیات ؛محمد علی قطب

ترجمه: خانم نشمین ویسی


أللهم اجعلنا من المرحومین فی رمضان





الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها


برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها: 4
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Sanam1 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط ostadelyass » يکشنبه مرداد ماه 8, 1391 12:49 pm

سلام.اميدوارم از هر كدام از اين زندگی نامه های کوتاه یک نکته را در زندگی خود عملی کنیم و یا لااقل مدتی را به تفکر در آن نکته اختصاص دهیم و فقط معلوماتی نباشد که آنها را صرفا مرور کنیم. آنگاه باور دارم که مجموعه ای از همین ویژگی ها یکی از همان انسان ها را درست می کند.ان شا الله

برای نویسنده این مطلب ostadelyass تشکر کننده ها:
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
ostadelyass
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 223
تاريخ عضويت: شنبه شهريور ماه 12, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 485 بار
تشکر شده: 272 بار
امتياز: 1050

محمد بنُ مُسْلمة: شجاع ترین و فداكارترین جوان أنصار

پستتوسط CafeWeb » دوشنبه مرداد ماه 8, 1391 12:23 am

محمد بنُ مُسْلمة: شجاع ترین و فداكارترین جوان أنصار


او سی ساله بود كه مصعب بن عمیر به مدینه آمد و تعلیم و آموزش انصار تازه مسلمان را آغاز كرد.

محمد بن مسلمة به محض مطلع شدن از آمدن دین جدید، در حالی كه هم پیمان بنی عبدالأشهل از قبیله اوس، بود اسلام آورد و شروع به حفظ قرآن نمود و در محضر مصعب آموخت كه، چگونه خدا را بندگی كند طوری كه بعد از مدتی وجودش پر از نور خدا شد و شیرینی و حلاوت توحید را در اعماق درونش احساس كرد و بی صبرانه منتظر آمدن پیامبر خدا به مدینه بود و این را رستگاری بزرگی می دانست. به محض هجرت پیامبر به مدینه محمد بن مسلمه بیشتر از سایر جوانان مشتاقِ همنشینی و همراهی پیامبر بود، به همین علت در محضر پیامبر آرام و متین می نشست تا آنچه را كه پیامبر می فرماید دقیقاً بفهمد و به كار گیرد.

بعد از مدتی مسلمانان در جنگ بدر شركت نموده و خداوند آنان را توفیق پیروزی عطا فرمود و اخبار پیروزی مسلمانان بر سپاه كفر و شرك، تمام خانه های مدینه را پر كرده و مشركین و یهود دچار حزن و اندوه شدیدی شدند.

در این هنگام كعب به اشرف یهودی كه از قبیله طی بود و مادرش از قوم یهود بنی نضیر و در عین حال شاعری بی حیا و هتاك بود و دشمنی خود را با پیامبر و اصحابش هرگز مخفی نكرد، به محض شنیدن خبر پیروزی مسلمانان آتش حقدش زبانه كشید و شروع به هجو و توهین مسلمانان نمود، طوری كه پیامبر بسیار متأثر و ناراحت شد و فرمود كیست كه ابن اشرف را از بین ببرد؟ محمدبن مسلمه قیام كرد و گفت: من، ای پیامبر خدا. پیامبر فرمودند: اگر بتوانی چنین كاری را به انجام برسانی بسیار خوب است. محمدبن مسلمه اگر چه فردی شجاع و قوی بود، اما بعد از این سخن دچار اضطراب و تردد گردید كه مبادا نتواند این مأموریت را به انجام رساند به همین علت پیامبر احوال او را جویا شد و او را راهنمایی كرد كه قبل از هر اقدامی با سعد بن معاذ مشورت كند.

محمد بن مسلمه به نزد سعد رفت و از او مشورت خواست. سعد گفت: شبانه به همراه جمعی از جوانان مورد اعتماد به سوی خانه كعب بن اشرف بروید و سپس از او بخواهید كه غذایی به شما قرض دهد، چرا كه فقیر هستید و وقتی یقین پیدا كردید كه به شما اعتماد كرده او را از قلعه اش دور كنید و همه با هم شمشیر كشیده او را بكشید.

محمد بن مسلمه با یكی از دوستان كعب به نام ابونائله و جمعی دیگر حركت كردند و در شب 14 ربیع الاول در حالی كه 25 ماه از هجرت گذشته بود به قلعه كعب بن اشرف رسیدند ابونائله او را صدا زد و كعب با بوی خوش در شبی مهتابی از قلعه‌اش خارج شد. رمز شروع عملیات این بود كه ابونائله دستانش را در موهای كعب فرو ببرد و تعجب خود را از بوی خوش كعب بیان كند و بار دوم موهایش را محكم گرفته و همه با هم به او حمله كنند، چرا كه كعب دارای قدرت زیادی بود. در نهایت موفق شدند كه او را از پای در آورند و در مسیر بازگشت به نزدیكی بقیع رسیدند و تكبیر گفتند و پیامبر فهمید كه كار كعب تمام است و پیامبر هم تكبیر گفت و فرمود: این افراد رستگار شدند زیرا دشمن خدا كعب را از بین بردند. محمد بن مسلمه با جهاد حیات خود را سپری ساخت و در جنگهای رده در زمان ابوبكر صدیق هم قهرمانانه جنگید و معتقد بود بهشت در سایه شمشیر است.

سرانجام در سن هفتاد و هفت سالگی به دیدار معبودش شتافت در حالیكه جسمش پر از زخم شمشیر بود و هر زخمی شاهدی بر صدق محبت خدا و رسول بود.

عضويت  / ورود


وب سایت پینوس
دینی ، علمی ، فرهنگی - اجتماعی
Www.Penous.Com , http://Www.Penous.ir  ,  http://Www.Penous.Net




واحد خبری پینوس
جدیدترین اخبار پاوه و اورامانات ، ایران و جهان
News.Penous.Com



برای نویسنده این مطلب CafeWeb تشکر کننده ها: 2
avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
CafeWeb
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
 
پست ها : 926
تاريخ عضويت: جمعه آذر ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: کرمانشاه / پاوه
تشکر کرده: 1073 بار
تشکر شده: 906 بار
امتياز: 101619

پستتوسط Noha » دوشنبه مرداد ماه 9, 1391 6:25 am

بسم الله المستعان

سلام قولا من رب الرحیم

طاعات و عباداتتان مقبول الله و التماس دعا.


ویژگی های برجسته ی اصحاب


پیشنهاد:_«هر چندبه  پیشنهاد قبلی  رسیدگی نشد!فکر کنم اصلا خونده نشد!»_

اما..! لطفا صفات ویژه رفتاری و اخلاقی یا درسهای بر گرفته(مثل زندگانی مصعب) را متمایز کنید!(بر اساس پیشنهاد استاد الیاس)



عبدالله ابن ام مکتوم


_ابن مكتوم بسيار وقت شناس بود به همين دليل پيامبر فرمودند كه بخوريد و بياشاميد تا زماني كه ابن مكتوم اذان بگويد.

_يكي از مهمترين آرزوهاي ابن مكتوم شركت در جهاد بود.

_تلاش گری کم نظیر بود،

_آیات سوره ی مبارکه ی عبس به خاطر او نازل گشت



عبدالله بن عباس


از همان اوان طفولیت، انسانی وارسته و همیشه در محضر پیامبر حضور فعال داشت.


_عمر در رابطه با شخصیت ابن عباس می گوید: او جوان میان پیران است دارای زبانی پرسشگر و قلبی عاقل است.

_قدرت استدلال بالا.

_از لحاظ علمی به یك دایره المعارف پیشرفته شباهت داشت و پیامبر دعا كرد كه خداوند او را در دین فقیه و مفسر قرآن گرداند.


ابی بن کعب

_از ویژگی های شخصیتی او این بود كه هر هشت شب یك بار قرآن را دوره می كرد. به همین علت پیامبر او را قاری ترین

امت لقب داد.

_علاوه بر ویژگی های برجسته اخلاقی، از شجاعت قلبی و اطمینان درونی و عزمی راسخ برخوردار بود.

_ در تمامی غزوات در ركاب پیامبر بود و شایستگی های بی نظیری را از خود نشان داد.

_ابی بن كعب از عمق فهم به نسبت آیات قرآن بهرمند بود

_لذا ابی دارای دو شهادت بزرگ تاریخی است؛ یكی شهادت پیامبر و دیگری شهادت عمر بن خطاب. پ

یامبر او را قاری ترین و عمر او را سید مسلمین لقب داد.


أللهم اجعلنا من المغفورین فی رمضان






الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها


برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها: 4
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), avin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), setak (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط setak » دوشنبه مرداد ماه 9, 1391 3:24 pm

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (90) ترجمه:خدادستور می دهد به انصاف و نیکی و دهش به خویشاوندان و منع می کند از بی شرمی و کار نامعقول و سرکشی و به شما تفهیم می کند تا که شما یاد کنید. (آيه 90 سوره ی شريفه نحل)
این آیه از جامع ترین آیات قرآنی است، که در آن تمامی تعالیم اسلامی در الفاظی چند جای داده شده اند، لذا از عهد مبارک سلف (گذشتگان) تا امروز رایج است که در آخر خطبه های جمعه و عیدین این آیه تلاوت می شود. و حضرت عبدالله بن مسعود می فرماید: جامع ترین آیهء قرآنی در سوره نحل است...
حضرت اکثم بن صیفی به وسیله ی این آیه مشرف به اسلام شد، امام ابن کثیر از کتاب «معرفة الصحابة» حافظ الحدیث ابویعلی این واقعه را با سند نقل نموده است که اکثم بن صیفی سردار قوم خود بود، وقتی که از ادّعای نبوّت آن حضرت (صلی الله عليه وسلم) و اشاعهء اسلام خبر یافت خواست تا به خدمت آن حضرت (صلی الله عليه وسلم) حاضر گردد، اما افراد قوم به او گفتند: که تو سردار ما هستی، رفتن خود شما مناسب نیست، اکثم گفت: خیلی خوب پس دو نفر از قبیله را انتخاب کنید، تا به آنجا رفته اوضاع را بررسی کرده مرا اطلاع دهند، هر دو به بارگاه نبودت حاضر شده، عرض کردند: ازطرف اکثم بن صیفی آمده ایم، و می خواهیم از شما دو چیز بپرسیم: و آن دو سؤال اکثم بن صیفی از قرار زیر است.
من انت و ما انت؟ تو که و چه هستی؟
آنحضرت (صلی الله عليه وسلم) فرمود: پاسخ سؤال اول این است که من محمد بن عبدالله هستم و پاسخ سؤال دوم این است که من بنده خدا و رسول او هستم، سپس آنحضرت (صلی الله عليه وسلم) آیه (90) سوره نحل را  تلاوت نمود: (ان الله یامرکم...) (الآیه) آن دو قاصد عرض کردند: این جملات را باز برای ما تکرار کن، آن حضرت (صلی الله عليه وسلم) تلاوت آیه را ادامه داد تا که آن دو قاصد آن را از بر کردند.
قاصدان برگشته نزد اکثم صیفی رسیدند، و اظها داشتند: اول می خواستیم نسب آن جناب (صلی الله عليه وسلم) را در یابیم اما او به این مطلب چندان توجهی نکرد تنها به بردن نام پدر اکتفا نمود، ولی وقتی که ما از دیگران نسب او را تحقیق کردیم معلوم م شد که او از نسب عالی و خانواده ای شریف می باشد، سپس گفتند: آن حضرت (صلی الله عليه وسلم) چند کلمه ای به ما یاد داده است که ما آنها را بیان می کنیم، چنان که آنها آیه را به پیش اکثم بن صیفی خواندند، اکثم گفت: از این معلوم می شود که او به مکارم اخلاق هدایت می کند، و از اخلاق رذیل و بد باز می دارد، و همه ی شما به زودی در دین او داخل شوید، تا که نسبت به دیگران پیش قدم باشید، تا پیرو قرار نگیرید. (ابن اثیر) (هرچند در تفسیر آیه مذکور واقعات دیگری هم ذکر شده است ولی ما به یکی آن اکتفا می کنیم)
خواننده عزیز! آیه ای که در اول مضمون نوشته شده همه آنرا در خطبه های نماز جمعه می شنویم؛ ولی شاید تا به حال متوجه نشده باشیم که چه پیام بزرگی در آن نهفته است، که سبب ایمان قومی می شود. سبحان الله گذشتگان چقدر مبارک بودند که با شنیدن یک آیه ای از قرآن دین و مسلک آبا و اجداد خود را (که خیلی مشکل است) رها می کردند. ولی متأ سفانه مسلمانان امروز این قدر همت ندارند که بخاطر خدا عادات رذیله خود را رها کنند... امروزه مسلمانان تمام قرآن را تلاوت می کنند ولی هیچ تغیری در رفتار و کردار بد آنها نمی کند چقدر تفاوت است. باز بسیاری از مردم می نشینند در باره صحابه (رضوان الله علیم اجمعین) قضاوت می کنند... خداوند توفیق عمل به قرآن را به تک تکمان  عنایت فرماید

برای نویسنده این مطلب setak تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
setak
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 29
تاريخ عضويت: دوشنبه دي ماه 18, 1390 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 11 بار
تشکر شده: 55 بار
امتياز: 0

بعدي

بازگشت به سیره ی اصحابِ کرام و تابعین

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 0 مهمان