[]دلت گرفته؟????
غصه تو دلت خونه کرده؟??
به هم ریختی و دل و دماغ هیچ کاری رو نداری؟ نکنه از زندگی سیر شدی،نکنه تو خلوت و تنهاییت گفتی که چقدر بد شانسی؟
. یه کم مکث کن هیچ فکر کردی که میتونست بدتر از این باشه؟
یادش بخیر پدر بزرگم میگفت:آدم توی زندگی به یه جاهایی میرسه که میگه یعنی بدتر از این میشه یعنی من قدرت و تحمل این بار غم رو دارم و هر چی جلوتر میره میبینه اون غمهای قبلی خیلی کوچیکتر از غم هایی هست که بعد از اون، روزگار براش تدارک دیده.
نترس اون بالای سری هوات رو داره. مطمئن باش اون قدر حواسش هست که بیشتر از ظرف تحمل و شکیباییت غم برات نرسه، آخه اون تو رو آفریده قدر و اندازه و تحمل تو رو بیشتر از تو میدونه...
هر چند قرار نیست همه آدما غمهاشون رو جار بزنن، یا تو از وزن بار غمی که روی دلهاشون سنگینی میکنه با خبر بشی
باز هم ممکنه تو هم به نتیجه امروز من رسیده باشی که همه آدما بلااستثنا حتی اونا که تو نظرت از همه عالم و آدم خوشبخت ترن، حداقل یه غم تو زندگیشون دارن که شاید اون قدر بزرگ باشه که تو حتی تحمل شنیدنش رو هم نداشته باشی،..
که ممکنه حتی از شنیدنش مثل یه تیکه یخ در مجاورت حرارت ذوب بشی یا مثل گلبرگهای ظریف یه گل تو حس سرمای سوزنده چله زمستون بسوزی و متاثر بشی.
شاید باور نکنی اگه بهت بگم غصه های زندگی نعمتن. چرا باورش برات سخته وقتی غصه ها نعمت هایی هستند که اگه نباشن شادی، خوشبختی و آرامش بی رنگ و بی معنا می شه.
هیچ حس کردی، وقتی خوشبختی رنگ عادت بگیره اولین حاصلش نا شکریه؟
دوستی ازت میپرسه: چه خبر؟ و تو با صدایی که نارضایتی توش موج می زنه می گی، امن و امان بعد می گی خسته شدم آخه اینم شد زندگی و...
تو اون لحظه به اتفاقاتی که می تونست بیوفته فکر کردی؟ امان از وقتی که یه مشکل تازه از راه میرسه اون وقت می فهمی امن و امان چه نعمتی بوده،
چند بار به نعمتهایی که داری فکر کردی؟ چقدر از روزت رو به شکر نعمت هاش اختصاص دادی؟
یه کم صبور باش؛ نگو عجب دل خوشی داری با کدوم خوشبختی، اگه وضع منو داشتی خوشبختی از یادت میرفت. چه غم انگیزه که ظرافت نگاهمون یه جورایی کم رنگ شده، چه عجیبه وقتی حرف خوشبختی و نعمت به میون میاد همه ناخودآگاه تصور میکنیم حرف از یه نعمت دور دست و دست نیافتنیه و یه رویای عجیب و غریبه...
چرا فکر میکنیم خوشبختی خیلی از ما دوره یا دستمون برای رسیدن به نعمت های آن چنانی خدا خیلی کوتاه؟ حتی اگه تو این لحظه در گیر یه غم عمیقی، حتی اگه غصه اونقدر پریشون و مستاصلت کرده که حس میکنی تنها کاری که میتونی بکنی اینه که خدا رو از ته دلت صداکنی، پس صداش کن
[که از رگ گردن بهمون نزدیکتره]