هوالمستعان
سلام الله علیکم
........
.....با تعجب به او، نگاه میکردم و او میگفت: پروردگارا! مرا از سجده بر آدم معاف کن، در عوض آنچنان تو را پرستش و عبادت میکنم
که هیچ فرشته و پیامبری مثل آنرا بهجا نیاورده باشد.
خداوند در پاسخاش فرمود:: من نیازمند نیایش و عبادت تو نیستم بلکه میخواستم با اطاعت از امر من، خودت را از مواهب روحانی
بهرهمند کنی ولی تو سر باز زدی و خشمم را خریدی، اکنون از اینجا بیرون برو که تو رانده شده از درگاه من هستی و دیگر اینجا،
جایی نداری؛ لعنت من، تا روز قیامت بر تو باد.
شیطان با ناراحتی، نگاه پر خشمش را به من دوخت. سپس رو برگرداند و گفت: خداوندا! تو عادلی و ستم نمیکنی،
پس پاداش آن همه عبادت و اطاعت و عمل چندین سالهام چه میشود؟
خداوند فرمود: برای پاداش کارهای نیکات، هر چه در دنیا میخواهی، درخواست کن!
ـ پروردگارا! میخواهم تا روز قیامت زنده بمانم و بر سر راه راستت بنشینم تا آدمیان را گمراه کنم.
خداوند خواسته او را تا روز موعود پذیرفت، و او با نیشخندش، نگاهی به من انداخت و سپس ادامه داد:
تسلط بر آدم مثل گردش خون در رگهایش باشد…
و خدا دوباره پذیرفت و او باز هم ادامه داد:
ـ خدایا! در مقابل هر فرزندی که به آدم میدهی، دو فرزند هم به من بده، به گونهای که من فرزندان آدم را ببینم،
ولی آنها من و فرزندانم را نبینند، تا در
چهرههای رنگارنگی بر آنها جلوه و تظاهر کنیم.
خداوند فرمود: سینه آنها را جایگاه جولان وسوسههای تو قرار دادم!
شیطان با شنیدن این حرف، با خوشحالی گفت: همین مقدار برای من کافی است،
و با بغض و کینه نگاهی به من کرد و با صدایی که نفرت از آن میبارید
رو به خدا گفت:
خداوندا! به عزت و جلالت سوگند که همه فرزندان آدم را گمراه میکنم، مگر بندگان خاص تو را.
آنچنان فریبشان میدهم که در گناه و فساد غرق شده،
کافر و بیدین از دنیا بروند. «فبعزتک لأغوینهم أجمعین، الا عبادک منهم المخلصین»
با شنیدن حرفهای شیطان که بر گمراهی و نابودی من و فرزندانم، قسم یاد میکرد
اضطراب و نگرانی تمام وجودم را فرا گرفته بود، به شکوه گفتم:
«پروردگارا! شیطان را بر فرزندان من مسلط کردی و او را همانند خون، در رگهای بدن آنها قرار دادی.
هر چه خواست، دادی. هر چه گفت، پذیرفتی! پس
من و فرزندانم چه؟ به ما در برابر خواستههای او چه میدهی؟»
خدا گفت: «در برابر هر معصیت و سرپیچی فرزندانت یک کیفر است، اما در مقابل هر کار نیک و پسندیدهشان ده برابر پاداش میگیرند.
ـ گفتم: «خدایا بیشتر بده!»ـ فرمود:«توبه و بازگشت آنها را تا رسیدن روح به گلو و خارج شدن جان از بدن پذیرفتم».
ـ خدایا باز هم بیشتر!
- هر کس را بخواهم میآمرزم و مورد عفو و بخشش خودم قرار میدهم، و از هیچ چیزی در اینباره باکی ندارم. با خوشحالی گفتم:
«خدایا! همین مقدار برای من و فرزندانم کافی است».
رستگار باشید