عراق ...به همین دردناکی ، به همین سادگی!

در این بخش می توانید درد دل ها و حرفای خودتون رو بزنید

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

عراق ...به همین دردناکی ، به همین سادگی!

پستتوسط abdulrahman » يکشنبه آذر ماه 26, 1390 1:41 am

دقیقا یادم نمیاد کلاس چندم بودم ...توی کوچه داشتیم با یکی از فامیل هامون درباره ی حمله ی امریکا به عراق صحبت می کردیم دقیق نمی تونم بگم خوشحال بودم یا ناراحت یا شایدم زیاد حالیم نبود که این اتفاقات اصلا یعنی چی ؟خیلی ساده میگفتیم و میشنیدیم...آمریکا به نزدیکی های عراق رسیده...آمریکا با نیروهای صدام درگیر شده...یک مرد با اسلحه ی شکاری خود یک هلی کوپتر را منهدم کرد...پسر صدام کشته شد و ...خلاصه از این جور حرف ها!
الان حدود 8 سال از اون ماجرا ها می گذره...البته اونوقت اونجا ماجرا ها تازه شروع شدند. ما اینجا هشت سال را گذراندیم بدون اینکه زیاد درگیر مسائل اونجا بشیم ...بعضی ها آمریکا را ناجی می دانستند...بعضی دیگر نه! کاری به دلایل حمله به اونجا رو ندارم بیاید ماجرا رو خیلی ساده و به دور از حرف های قلمبه سلمبه بررسی کنیم ...اول این آمار رو که از سایت

عضويت  / ورود
گرفتم با همه یه مروری بکنیم:
{
دستاوردهای 8 سال إشغال عراق:

برهم ریختن  بیش از پیش ساختار اجتماعی عراق و تقسیم بندی مردم آن کشور به«شیعه، سنی و کرد.»

کشتار بیش از یک میلیون و 300 هزار انسان بی گناه و غیر نظامی. مفقود شدن 14250 نفر. و بیوه شدن بیش از یک میلیون زن عراقی.

غارت ده ها میلیارد دلاری ثروت عراق.

تقویت اختلافات مذهبی و بهره گیری از مذهب علیه مذهب.

ویرانی باقیمانده توانایی های زیر بنایی آن کشور از ماجراجویی های نظامی رژیم بعث.

کشته شدن 4486 و زخمی گردیدن 32000 سرباز آمریکایی  به دست مبارزان.

هزینه 802 میلیارد دلار جنگ برای امریکا.

آواره شدن بیش از 5/3 میلیون نفرعراقی

حاکم نمودن برخی از احزاب شیعی و کردی و لائیک عربی و نظام سیاسی فرقه ای  نیم بند و ناکارآمد.

وضعیت اقتصادی بسیار نابسامان و برآورده نشدن بسیاری از وعده ها.

تلاش تعدادی از استان ها برای دستیابی به فدرالیسم که برخی را در باره امکان تقسیم عراق به سه کشور کردی در شمال و عربی در غرب و و شمالغربی و شیعی در مرکز و جنوب  دچار نگرانی نموده است.

}
خب! این ماجرا ها بر عراقیان گذشت...گذشت یا نه؟به کودکی که پدرش را از دست داده میشود گفت که ماجرا گذشت؟باز او حداقل میداند پدرش مرده ولی مادری که فرزندانی داشته و امروز مفقودند چه کار کند ؟بر سر کدامین گور فریاد بزند؟...
ماجرای زندان ابوغریب را همه کم و بیش به یاد داریم،جنایاتی که از گفتنش هراس دارم...تازه چه زندان هایی بودند که هیچ کس از آنها خبر نداشت...نمی دونم توپ و تانک یعنی چی...انفجار یعنی چی...نمیدونم رنج شکنجه ی زندان یعنی چی...نمی دونم انفرادی چه جوریه...نمی دونم اگه یهو چندتا سرباز مسلح نصف شب بریزن تو خونم چه حالی بهم دست میده...ولی باز هم دارم مثل یه ناظر از بیرون نگاه می کنم و هرگز این ها رو درک نمی کنم.
دنیا چه قدر ساده ست نه؟به همین راحتی یه ارتش مجهز میریزن توی یه کشور و اونجا رو نابود می کنن و بعد انگار که چیز خاصی اتفاق نیفتاده از اونجا میرن.همین به همین راحتی ....
ولی نه نمیشه...یعنی اشکی که از چشم برادر و خواهرم جاری شده همونجوری راحت بیفته رو زمین و کسی کاری به کار کسی نداشته باشه؟؟؟همونجوری اون بلا ها رو سر برادر و خواهرم تو زندانا بیارن و به کسی هم جواب ندن؟اینه عدالت؟به همین سادگی؟؟؟
به همین راحتی ماشه ی اسلحه ای رو فشار بده و مغز برادرم رو سوراخ کنه؟بقیه شون رو نگم بهتره خودتون بیشتر از من می دونید
گذشت؟نه به خدا نگذشته این درد ها زمان می برن تا فراموش بشن...گذشت عمر نسل ها،تسکین دهنده ی این دردهاست.
اینه همون آمریکای مدعی دموکراسی؟اینه همون قدرتی که می خواد آزادی رو به دنیا برسونه؟دستت بشکنه برای آزادیت...نمی دونم به حال صدام بخندم یا گریه کنم؟به حال بوش زجه بزنم یا قهقهه؟به حال فرماندهان ارتششان ...به حال تک تکشان و بیشتر به حال سربازانشان...کسی نیست بگه آخه عقلت برای چیه؟بوش از قدرت لذت ببره و تو توی میدون جنگ به خاطر هیچ(هیچ)کشته بشی...توجیهش برای کارش چی میتونه باشه؟دنیای عجیبی داریم نه؟خیلی چیزای به ظاهر ساده فوق العاده پیچیدن.
چرا اینا مثل یه فیلم شده برام یعنی حس نگاه کردن فیلم بهم دست میده شاید شما هم که الان داری اینا رو می خونی همین حس رو داری و مثل من از درون میگی اینا برای دیگرانه نه من.
جناب بوش،جناب صدام،جناب فرمانده،سرباز که حتی برات جناب هم استفاده نمی کنن محکمه در انتظارت است با شاکی هایی به راستی شاکی و قاضیی عادل ...برایت متاسفم چه ارزان خود را فروختی ...میتوانستی جانت را جایی دیگر سرمایه گذاری کنی ولی نکردی...
ولی نکردی.


مژده ده بندگانی را که سخنان مختلف را می شنوند و از بهترین آنان پیروی می کنند.

برای نویسنده این مطلب abdulrahman تشکر کننده ها: 4
ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), asra (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), basireh (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), saye (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
abdulrahman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 237
تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 24, 1389 12:30 am
محل سکونت: کهکشان راه شیری/منظومه ی شمسی
تشکر کرده: 390 بار
تشکر شده: 249 بار
امتياز: 830

پستتوسط Mmm » يکشنبه آذر ماه 27, 1390 2:16 pm

سلام عبدالرحمن جان!
خیلی نوشته ی قشنگی بود. خدا ازت راضی باشه.


باور کن اگه هر موجودِ دیگه ای از یه سیاره ی دیگه بیاد روی زمین، اونوقت میفهمه که آمریکا چه جنایتکار و خیانتکاره، اونوقت میفهمه آمریکا چه زورگو و ظالمه، چه غارتگرِ خون خواریه...

اون از ویتنام، اون از افغانستان، اینم از عراق، معلوم نیست جایِ پایِ بعدیش کجاس؟؟!!!


اگه وقت کردید برید کتابِ "اسرار سقوط بغداد(درس‌ها و عبرت‌های جنگ عراق)" نوشته ی استاد عبدالعزیز سلیمی رو بخونید تا بدونید چه جنایتهایی توی عراق انجام داده. خیلی قشنگ و مستند هم هست.

از خدای بزرگ میخوام یه غیرت به ما مسلمانها بده، شاید یه ذره نسبت به برادرها و خواهرهای مسلمانمون احساس مسئولیت کردیم.

درست است که کشتی ها در لنگرگاه در امانند، ولی آنها برای این کار ساخته نشده اند!



نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط Noha » يکشنبه آذر ماه 27, 1390 9:09 pm

هوالمستعان

سلام الله علیکم

بسیار سپاس از شما،

تصاویر ،نوشته ها،سخنرانی واخبار ؛گاه گاهی دلهای غافلمان را تلنگری میدهد؛

جدای از کشتار ها و شکنجه های جسمی ؛ درد ناکتر؛آزارهای روحی روانی است که تا سالها بعد آثارش در میان نسلها همواره پایدار است،، تهاجم فکری

وفرهنگی است که در جای جای مناطق عراق و البته جاهای بسیار دیگر از جمله مناطق خودمان بسیار زجر آورتر از فقر و کشتار و گرسنگی است چرا که

ممکن است  فقر و فقدان جبران شود یا بر اثر زمان تأثیر و دردش کاهش یابد اما در بیشتر جاهای عراق گفته می شد مردم در امنیت فیزیکی به سر

می برند و آرامش برقرار است در حالی که ریشه ی  بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی و فکری و از دست دادن هویت و جایگاه  والای انسانی

ناشی از تهاجم فرهنگی و فکری است.

رستگار باشید
الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930

پستتوسط saye » دوشنبه آذر ماه 28, 1390 8:33 pm

سلام و تشکر ویژه برا عبدالرحمان.

یادش بخیر اون زمانی که حاکم ممالک اسلامی بخاطر دستگیری یه زن مسلمون توسط یه حاکم نا مسلمون بهش نامه داد؛ آزادش کردی که کردی نکردی سپاهی برات راه میندازم که اولش پیش تو و آخرش پیش خودم باشه.

حالا بیا یتیما و بیوه های عراق (که ثمره آزادی و دموکراسی هستش) رو جم کن دور هم و بگو حاکم اسلامی بفرما.

اگه حتی پیاله شرابشو زمین گذاشت!!!

یادم میاد اخبار داشت سقوط کامل بغداد رو نشون میداد هر چند که بچه بودم و زیاد حالیم نبود اما اسم بغداد که اومد شروع کردم به گریه کردن...

شاید یاد حضرت علی افتادم و شاید یاد دانشگاهش و یا....

شایدم یه بچه رو دیدم که بدون کفش و زخمی داشت دنبال خدا می گشت که بهش بگه ....

الان که فکر میکنم میگم همه ش اشتباه بود باید به حال خودم(خودمون) یه فکری می کردم. برا خودم گریه می کردم...
دو صد گفته چون نیم کردار نیست...
نماد کاربر
saye
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 258
تاريخ عضويت: شنبه آذر ماه 26, 1389 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 520 بار
تشکر شده: 213 بار
امتياز: 990


بازگشت به خاطرات و روز نوشت ها

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان