تاریخ : دوشنبه، 19 دي ماه، 1390
موضوع : معیارهای ازدواج

قسمت چهارم

13- تناسب طبقه اقتصادی :
یکی دیگر از مواردی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود وضعیت مالی و اقتصادی است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ازدواج دو طبقه متضاد از لحاظ وضعیت مالی و اقتصادی همیشه مشکلاتی به همراه خواهد داشت. شما نمی توانید با فردی زندگی کنید که از نظر اقتصادی در ردیف شما نیست، هرگز این کار را نکنید.



14- تناسب طبقه اجتماعی:
هماهنگی و تناسب طبقه اجتماعی ، از مهمترین موارد کفاءت و همتایی بین زن و شوهر است. ممکن است زن و شوهر از جهت «دینی» کفؤ هم باشند اما از جهت طبقه اجتماعی نه.
به این نمونه توجه کنید
«زینب» دختر عمه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با«زیدبن حارثه» پسر خوانده و دست پرورده ی پیامبر اکرم ازدوج می کند.و هدف از این ازدواج ازبین بردن امتيازات طبقاتي موروثي در جامعه اسلامی بود. تا همه مردم يکسان و برابر باشند؛ وهيچ فضل و برتري اي براي کسي بر کس ديگر نباشد جز به تقوا. آن موقع بردگان آزاد شده به نسبت صاحبان برده در طبقه پائين تري بودند؛ پس رسول الله خواست که با تزويج زني شريف از طايفه بني هاشم، و ازخويشاوند خود به نام زينب بنت جحش، به همسری زيد بن حارثه پسر خوانده خودآن امتيازات طبقاتي را درخانواده اش ساقط گرداند. به همين منظور نزد زينب بنت جحش اسدي می رود و او را براي زيد خواستگاري می کند. زينب می گوید: من با او ازدواج نمي کنم. رسول الله می فرماید: «بلي فانکحيه»: «چرا، بايد با او ازدواج کني». زينب می گوید: اي رسول خدا، آيا راجع به خودم به من امر مي کني؟ از ابن عبّاس - رضي الله عنه - روايت شده که زينب این ازدواج را نپسنديد و از اين امر سرباز زد، و گفت : حسب و نسب من برتر از او هستند. آن گاه زينب گفت: آيا تو راضي هستي که او با من ازدواج کند؟ رسول الله فرمود: «بله». زينب گفت: در اين صورت از رسول الله سرپيچي نمي کنم و خودم را به ازدواج او در مي آورم. هنگامي که هر دو بحث مي کردند، خداوند اين آيه را بر رسول خدا صلّی الله عليه وآله سلّم نازل گرديد: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراًأَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» (احزاب:36) .چون خدا و پيامبرش فرماني صادر کنند، هيچ مرد و زن مسلماني اختيار گزينش و پيروي از امر ديگري جز آن را ندارد.
زندگي زناشوئي ميان اين دو زوج نزديک به يک سال ادامه داشت، سپس اختلافات خانوادگي ميان آنان شروع شد و تا آن جا رسيد که هيچ محبت و صفا و صميميت و دوستي اي ميان آنان نماند. پس به ناچار مي بايست از هم جدا شوند. آن گاه دستور خداوند مبني بر اجازه طلاق دادن زينب و امر به رسول الله که با او ازدواج کند، آمد. خداوند متعال فرمود: « وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً » (احزاب: 37)
( يادآور شو پیامبر) زماني را که به کسي ( زيد بن حارثه نام ) که خداوند ( با هدايت دادن وي به اسلام ) بدو نعمت داده بود، و تو نيز ( با تربيت کردن و آزاد نمودن وي ) بدو لطف کرده بودي ، مي گفتي : همسرت ( زينب بنت جحش ) را نگاه دار و از خدا بترس . پس هنگامی که زید از آن زن گذشت، ما او را به همسری تو در آوردیم تا مشكلي براي مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگان خود نباشد ، بدان گاه كه نياز خود را بدانان به پايان ببرند ( و طلاقشان دهند ) . فرمان خدا بايد انجام بشود .
هدف از این ازدواج نقض و به فراموشى سپردن يكى از آداب ريشه دار و اصيل جاهلى بنام قاعده تبنّى (فرزند خواندگى) بود، مطابق اين قاعده و دستور، فرزند خوانده، نزد مردم عرب از جميع مزاياى فرزند حقيقى نسبى مانند: ازدواج، طلاق، ارث، و... كاملا برخوردار مى شد...
در این که هر دوی این زن و شوهر، انسانهای شایسته ای بودند، تردیدی نیست این زن و شوهر از نظر «تدین و ایمان» در مقام بالایی قرار داشتند. در شایستگی «زید» همین بس که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم او را به عنوان فرزند خود برگزیده بودند و به او محبت فراوانی می کردند و گاهی او را با لفظ «زیدالحبیب». یعنی «زید عزیز من» صدا می زدند. و در شایستگی «زینب» نیز همین بس که خود خداوند عقد او را برای پیامبر خواند واو را به همسری پیامبرش درآورد. اما از جهت « طبقه اجتماعی » با هم تفاهم تفاوت داشتند و به اصطلاح «از دو طبقه بالا و پایین بودند».
در نتیجه: نباید بپنداریم که تنها «متدین بودن زن و شوهر» برای ایجاد یک زندگی موفق و در تمام موارد؛ کفایت می کند. بلکه بررسی جنبه های دیگر نیز لازم است.

ادامه دارد ...




منبع این مقاله : :.:: پینوس ::.
آدرس این مطلب : http://penous.com/170/قسمت-چهارم/